جواهری ، محمدمهدی، بزرگترین شاعر کلاسیک عراقی ایرانی تبار در نیمه قرن چهاردهم. برای تولد وی تاریخهای متفاوتی ذکر شده است، اما به نظر میرسد صحیحترینتاریخ ۱۷ ربیعالاول ۱۳۱۷ باشد ( رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۷۳ـ۱۹۸۰، ج ۱، مقدمه علیجواد طاهر، ص ۲۵؛ عطیه، ص ۶، ۳۳ـ۳۵؛ میربصری، ج ۱، ص۱۸۰). وی در خاندانی اهل علم در نجف به دنیا آمد.
پدرش، عبدالحسین، از نوادگان شیخ محمدحسن نجفی*(مؤلفکتاب معروف جواهرالکلام*) بود. اولاد و نوادگان شیخمحمدحسن، نام خانوادگی خود را در انتساب به این کتاب، «جواهری»، «صاحب جواهر» و «جواهر کلام» برگزیدهاند (میربصری،همانجا؛ مهدوی دامغانی، ص ۱۴۴؛ نیز رجوع کنید به جواهری*، آل). محمدمهدی از پنج سالگی خواندن و نوشتن را نزد برادر بزرگش، عبدالعزیز، و قرآن را در مکتبخانه فراگرفت (محمد مهدی جواهری، ۱۹۹۹، ج ۱، ص ۴۹؛ عطیه، ص۴۰).
تحصیلات ابتدایی را نزد معلمی تندخو گذراند، بهطوریکه بعدها از تأثیر منفی این دوره با تلخی بسیار یاد میکرد. سپس به مدرسه رشدیه رفت و به فراگیری زبان و ادبیات عرب و جغرافیا پرداخت. وی حافظهای اعجابانگیز داشت به شکلی که در هشت سالگی هر روز یک خطبه از نهجالبلاغه ، قطعهای از أمالی شریف مرتضی، قصیدهای از دیوان متنبی و قطعهای از البیان و التبین جاحظ را از بر میکرد و چنانکه خود گفته، به جهت قدرت حافظهاش مورد غبطه و حسادت قرار میگرفت (محمدمهدی جواهری،۱۹۹۹، ج ۱، ص ۴۳، نیز رجوع کنید به ص۵۰ـ۵۲؛ اعلام الادب العربی المعاصر، ج ۱، ص ۴۳۳).
وی با وجود استعداد و حافظه قوی، در آغاز علاقهای به تحصیلات سنّتی نداشت ( رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۹۹، ج ۱، ص ۴۹ـ۵۱) اما همین تحصیلات اولیه سنّتی و مطالعه اشعار قدما بعدها تأثیر عمیقی بر شعر وی گذاشت ( رجوع کنید به بدوی، ص ۶۲؛ جیوسی، ج ۱، ص ۱۹۷). جواهری از کودکی دلبستگی شدیدی به شعر داشت.
پدرش با اینکه در آغاز مخالف سرودن وی بود، هنگامی که علاقه عمیق او را به شعر درک کرد، خود نیز به تشویق وی پرداخت و او را با خود به مجالس بزرگان برد. جواهری هم در این مجالس تحت تأثیر اندیشه آزادیخواهی بزرگانی چون محمدسعید حبوبی * ، شاعر مبارز ضداستعمار، قرار گرفت (محمدمهدی جواهری، ۱۹۹۹، ج ۱، ص ۶۵ ـ ۶۸، ۷۴ـ۷۹؛ عطیه، ص ۳۸).
وی در نوجوانی همراه برادر بزرگترش در یکی از حوزههای علوم دینی نجف به تحصیل پرداخت و لباس روحانیت بر تن کرد، اما پس از مرگ پدرش، تحصیلات حوزوی و لباس روحانیت را کنار گذاشت ( رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۹۹، ج ۱، ص ۳۵، ۵۳، ۸۵). در هجده سالگی نخستین شعرش را با نام مستعار در روزنامه العراق به چاپ رساند و فقط در ۱۳۰۰ ش حدود ۲۱ شعر از وی در نشریات عراق بهچاپ رسید و به دلیل استحکام اشعارش خیلی زود جای خود را در میان خوانندگان باز کرد (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۸۶ ـ۸۷، ۱۱۹ـ۱۲۱؛ نیز رجوع کنید به همو، ۱۹۷۳ـ ۱۹۸۰، ج ۱، ص ۸۷ـ۱۴۵).
اولین مجموعه شعری وی، با عنوانِ «حبله الادب» در ۱۳۰۲ ش/ ۱۹۲۳ در بغداد منتشر شد (اعلام الادب العربی المعاصر، ج ۱، ص ۴۳۵).
جواهری دو بار به ایران سفر کرد؛ در تابستان ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۲۴ و تابستان ۱۳۰۵ ش/۱۹۲۶ . تأثیر عمیقی که مشاهده طبیعت زیبا و سفر به شهرهای ایران بر وی گذاشته، در اشعارش (از جمله «عَلی’ حدود فارس»، «عَلی’ کَرند»، «الریف الضاحک»، «عَلی’ دربند» و «فی طَهران») آشکار است (رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۷۳ـ۱۹۸۰، ج ۱، ص ۲۵۵ـ۲۶۶، ۳۵۵ـ ۳۵۶، ۳۶۱ـ ۳۶۲).
وی در ۱۳۰۶ ش/۱۹۲۷ به بغداد سفر کرد و معلم مدارس کاظمیه شد (میربصری، همانجا)، اما پس از انتشار قصیده «بَریدالغُربه» در روزنامه الفَیحاءــ که در آن به ستایش طبیعت و آب و هوا و زیباییهای ایران پرداخته بود و دلیل وابستگی به عراق را فقط علاقه به یارانش دانسته بود ــ ساطع حُصَری*، مدیرکل وزارت معارف، او را به شعوبیگری متهم و از معلمی برکنار کرد ( رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۹۹، ج ۱، ص۱۴۷ـ ۱۵۲؛ عطیه، ص۴۵ـ۴۸؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۷۳ـ۱۹۸۰،ج۱، ص ۳۵۷ـ۳۶۰).
سپس جواهری، با وساطت عالم دینی، سیدحسن صدر، با ملک فیصل ملاقات کرد و به عنوان کارمند اداره تشریفات دربار، مشغول به کار شد (رجوع کنید به میربصری، همانجا؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۹۹، ج ۱، ص ۱۷۹ـ۱۸۵). وی سه سال در دربار سلطنتی مشغول به کار بود و سپس استعفا کرد. او با وجود انتقاد بسیار از وضع عراقِ تحت سلطنت، توانسته بود به خوبی مناسباتش را با خانواده سلطنتی حفظ کند (بدوی، ص ۶۲؛ نیز رجوع کنید به عطیه، ص ۵۶ـ۶۰).
وی در ۱۳۰۷ ش/۱۹۲۸ دفتر شعر بَینَ الشعورِ و العاطفه را در بغداد منتشر کرد( اعلام الادب العربی المعاصر، همانجا). در ۱۳۰۹ ش/۱۹۳۰ روزنامه الفرات را منتشر کرد و به همین مناسبت کنیه ابوالفرات را برای خود برگزید، اما پس از انتشار بیست شماره، به دلیل مخالفتهای سیاسی، امتیاز آن لغو شد (مهدوی دامغانی، ص ۱۴۴، پانویس؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۹۹، ج ۱، ص ۲۴۵ـ۲۵۲).
او سپس رئیس دبیرخانه وزارت معارف شد و تا ۱۳۱۵ ش/۱۹۳۶، که از وزارت معارف استعفا کرد، به تدریس در دبیرستانهای بصره، نجف و دانشسرای معلمان مشغول بود (میربصری، ج ۱، ص ۱۸۱). در همین سال، با انتشار روزنامه الانقلاب بهکار مطبوعاتی بازگشت و پس از تعطیل این روزنامه، در ۱۳۱۶ ش/۱۹۳۷ الرأی العام و المعرض را منتشر کرد. جواهری در این حرفه شهامت چشمگیری از خود نشان داد. وی تا ۱۳۴۰ ش/۱۹۶۱، که از روزنامهنگاری کناره گرفت، حدود دوازده روزنامه را سرپرستی و سردبیری کرد که اغلب آنها به دلایل سیاسی عمر کوتاهی داشتند (میربصری؛ بدوی، همانجاها؛ اعلام الادب العربی المعاصر ، ج ۱، ص ۴۳۲).
در ۱۳۱۵ ش/ ۱۹۳۶، جواهری به دلیل مخالفت با بَکر صدقی، چندماهی به زندان رفت (عطیه، ص ۶۴؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۹۹، ج ۱، ص ۳۲۷ـ۳۳۳). وی در ۱۳۲۶ ش/ ۱۹۴۷، با حمایت امیرعبدالاله، به عنوان نماینده شهر کربلا وارد مجلس شد، اما پس از مدت کوتاهی به جبهه مخالف پیوست و سرانجام در ۱۳۲۷ ش/ ۱۹۴۸ از نمایندگی استعفا کرد (عطیه، ص ۶۶ ـ۶۷؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۹۹، ج ۱، ص ۴۷۷،۴۸۲).
در همین سال برادرش، جعفر، در تظاهرات دانشجویی کشته شد. مرگ برادر چنان تأثیر عمیقی بر وی گذاشت که دو قصیده به نام «أخی جعفر» و «یوم الشهید» در رثای وی سرود که هر دو از شاهکارهای شعر معاصر عرب در قالبهای قدمایی محسوب میشوند (رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۷۳ـ ۱۹۸۰، ج ۳، ص ۲۵۵، ۲۶۷ـ۲۸۳؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). او در اواخر همین سال به پاریس رفت که حاصل آن شعر عاشقانه «أنیتا» و دوستی و مجالست با طه حسین *بود (میربصری، ج ۱، ص ۱۸۱؛ عطیه، ص ۱۰۴ـ۱۰۵).
پس از آن، دو سال در مصر اقامت گزید و در ۱۳۳۱ ش/۱۹۵۲ به بغداد بازگشت و روزنامهنگاری را از سر گرفت و یک سال بعد برترین نشان افتخار عراق (نشان الرافدین) را از امیر عبدالاله دریافت کرد (میربصری، همانجا؛ عطیه، ص ۶۷ـ ۶۸). جواهری در ۱۳۳۵ ش/ ۱۹۵۶ به عنوان پناهنده در سوریه اقامت داشت و یک سال بعد به عراق بازگشت و با به قدرت رسیدن عبدالکریم قاسم در ۱۳۳۷ ش/ ۱۹۵۸، جواهری که تمایلات سوسیالیستی و دوستی دیرینه با وی داشت، به حمایت از قاسم پرداخت که حاصل آن انتشار مجدد روزنامه الرأی العام و نمایندگی در اولین اتحادیه روزنامهنگاران و ریاست اتحادالادباء العراقیین (انجمن ادبای عراق) بود (میربصری، همانجا؛ عطیه، ص ۷۴ـ۷۵).
وی پس از مدتی به صف مخالفان عبدالکریم قاسم پیوست و چون عرصه را بر خود تنگ دید، به چکسلواکی رفت و هفت سال در پراگ اقامت کرد و در ۱۳۴۴ ش/۱۹۶۵ دیوان بریدُالغُربه را در آنجا منتشر ساخت (میربصری، همانجا؛ بدوی، ص ۶۳؛ عطیه، ص ۷۶). با به قدرت رسیدن احمد حسن البکر، جواهری در ۱۳۴۷ ش/۱۹۶۸ به عراق بازگشت و مورد استقبال دولتمردان قرار گرفت و مجدداً رئیس انجمن ادبای عراقی شد (میربصری؛ بدوی، همانجاها؛ عطیه، ص ۱۳۲ـ۱۳۳).
در اواخر دهه ۱۳۵۰ ش/۱۹۷۰، به دلیل مخالفت با حزب بعث * ، بار دیگر به پراگ رفت و مدتی در آنجا ماند تا بالاخره دمشق را برای اقامت برگزید و مورد استقبال گرم مردم و رئیسجمهوری سوریه قرار گرفت. در ۱۳۷۱ ش/۱۹۹۲، وی در سفری شش ماهه به ایران، در تهران، مشهد و قم، مورد عنایت ادبا و شعرا و مقامات سیاسی قرار گرفت و مجالس فراوانی در تکریم وی برگزار شد (مهدوی دامغانی، ص ۱۴۵ـ۱۴۶).
رحلت
وی در ۵ مرداد ۱۳۷۶/ ۲۷ ژوئیه ۱۹۹۷ در دمشق درگذشت و در زینبیه به خاک سپرده شد (جُحا، ص ۳۷۸).
پس از درگذشت وی، شاعرانی نظیر عبدالوهاب بیاتی * و زاهد زُهدی در رثای وی اشعاری سرودند و بیش از سیصد مقاله و شعر به یاد او در نشریات عربی بهچاپ رسید (رجوع کنید به بیاتی، ص ۱۳ـ۱۴؛ زهدی، ص۳۰ـ۳۱؛ نیز رجوع کنید به خیال جواهری، ص۴۰۰ـ۴۳۴). وی بزرگترین شاعر عراقی در میان نسل خود محسوب میشود و برترین شاعری است که به شیوه کلاسیک و سنّتی، زندگی پراضطراب عراق را به تصویر کشیده و باعث گسترش شعر سیاسی ماندگار در عراق شده است. او در شعر نیز، همانند زندگیاش، نگران مسائل سیاسی عراقِ معاصر بود (بدوی، ص ۶۲؛ جیوسی، ج ۱، ص ۱۹۷).
تحصیلات سنّتی، که در نظر وی تنها راه تسلط بر ظرافتهای زبان عربی است، همراه با احاطه بر شعر شاعرانی چون ابوتمّام *، بُحتری* متنبی*، و تأثیرپذیری از فرهنگ قرآن کریم و نهجالبلاغه و نیز پرورش یافتن در شهر نجف، که فرهنگ شیعه در آن تداوم دارد، از جواهری شاعری یگانه و ممتاز ساخته است ( رجوع کنید به بدوی، ص ۶۳ـ۶۴؛ جیوسی، همانجا؛ جبرا ابراهیم جبرا، ص ۲۵).
به نظر محمدمصطفی بدوی (ص ۶۲)، راهی را که معروف رُصافی * ، شاعر آزادی، در بیان مسائل اجتماعی و سیاسی در شعر آغاز کرده بود، جواهری به شیوهای دیگر و به شکلی گستردهتر و چشمگیرتر ادامه داد. رصافی نیز از شباهت بین جواهری و خودش آگاه بود و در یکی از اشعارش، که جواهری را مخاطب قرار داده است، اذعان کرده که جواهری جانشین اوست ( رجوع کنید به رصافی، ج ۳، ص ۱۲۲ـ۱۲۳).
ناقدان، جواهری را شاعر مناسبتها نامیدهاند ( رجوع کنید به جبرا ابراهیم جبرا، ص۸ ـ۹؛ جیوسی، ج۱، ص ۱۹۹؛ < دایره المعارف ادبیات عرب >، ذیل مادّه). با اینکه شعر مناسبت در بهترین نمونههایش، بیانگر تجربهای عینی و بیرونی است، جواهری این تجربه را چنان با احساس و عاطفه خود میآمیزد که شعر از حالت شخصی خارج میشود و احساس خواننده با احساس شاعر یکی میشود. بهترین نمونه آن را در شعر «أخی جعفر»، که برای شهادت برادرش سروده است، میتوان دید (جیوسی، ج ۱، ص ۱۹۹؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۷۳ـ۱۹۸۰، ج ۳، ص ۲۵۵ـ۲۶۶).
شعر جواهری از حیث شکل و ساختار همان شعر سنّتی عرب است، اما زبان شعر وی بسیار قوی و غنی است. واژگان شعر وی با دقت و وسواس انتخاب شدهاند، لحن اشعار سیاسی وی غالباً خطابی است و در اشعاری مانند ” أَطبقْ دُجی’ ” از شگردهای خطابه و سخنرانی بهخوبی استفاده کردهاست (بدوی، ص ۶۴ـ۶۵؛ جیوسی، ج ۱، ص۲۰۰ـ۲۰۱؛ نیز رجوع کنید به محمد مهدی جواهری، ۱۹۷۳ـ۱۹۸۰، ج ۳، ص ۴۰۵ـ۴۱۰).
به نظر جبرا ابراهیم جبرا (ص ۲۴) لحن خطابی اشعار سیاسی جواهری در تاریخادبیات عرب نادر و کمنظیر است. در اشعار برجسته و معروف او تصاویر متراکم و فشرده، همراه با وزنی مناسب و استوار و لحنی دلنشین و سرشار از هیجان باعث میشود که شعرش به لحاظ سبکی و از نظر تأثیرگذاری و برانگیختن عواطف خواننده منحصر بهفرد باشد، به عنوان نمونه شعر ” أطبق دُجی’ ” ، با اینکه از نظر شکل و زبان، شبیه اشعار قُدماست، اما ویژگیهای مذکور باعث شده است که شعری نادر و منحصر بهفرد باشد (جیوسی، ج ۱، ص ۱۹۸؛ جبرا ابراهیم جبرا ص ۳۴؛ نیز رجوع کنید به بدوی، ص ۶۵؛ < دایره المعارف ادبیات عرب >، همانجا).
نگرش سیاسی جواهری منحصر به عراق معاصر نیست؛ وی در برخورد با مسئله فلسطین، تا قبل از ۱۳۲۷ ش/۱۹۴۸ برجستهترین شخصیتی بود که به ضعف بنیانهای سیاسی اعراب توجه کرد و با لحنی دردناک از آن انتقاد نمود. او در نخستین شعرش در باره فلسطین (به نام” فلسطین الدامیه “، ۱۹۲۹)، از یک سو اعراب را به مبارزه عملی و نظامی با صهیونیستها ترغیب میکند و از سویی دیگر، سستی رهبران عرب و اعتماد بیش از حد عربها به بریتانیا را عامل اصلی بدبختی آنها میداند (سلیمان، ص ۹۵ـ۹۶؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۷۳ـ ۱۹۸۰، ج ۱، ص ۴۷۳ـ۴۷۵). او در اشعار ” ذکر وعد بالفور “، و ” الیأسُ المَنشود ” بیپروا به انتقاد از رهبران کشورهای عرب میپردازد و آنها را ابزاری بیاراده در دست غرب معرفی میکند (سلیمان، همانجا؛ نیز رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۷۳ـ ۱۹۸۰، ج ۲، ص ۱۲۹، ۱۸۹).
در مضامین غنایی، نظیرِ وصف معشوق و طبیعت، اشعار او غالباً خشک، تصنعی، عامهپسند و خالی از هر نوع نوآوری است. تنها شعر غنایی وی، که از این قاعده مستثناست، ” آفرودیت ” است که شعری ساده و صمیمی است (بدوی، ص ۶۵؛ نیز رجوع کنید به جواهری، ۱۹۷۳ ـ ۱۹۸۰، ج ۲، ص ۱۵۵).
شعر ” اللاجئه فی العید “، که در ۱۳۳۰ ش/۱۹۵۱ سروده شده، گزارشی است ترحمانگیز از زن فلسطینی جوانی که خانوادهاش را صهیونیستها کشتهاند و او برای تأمین زندگی برادر کوچکش به خود فروشی کشیده میشود. جواهری در این شعر، با تأثیر آشکار از امیلزولا، کوشیده کاربرد روایت را در شعر سیاسی تجربه کند (بدوی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به محمد مهدی جواهری، ۱۹۷۳ـ۱۹۸۰، ج ۴، ص ۱۱۵ـ۱۲۳).
جواهری در موضوعاتی نظیر مدح، وصف و مرثیه برای بزرگانی نظیر حافظ ابراهیم *، شوقی *، رُصافی، اشعار بسیاری دارد (برای نمونه رجوع کنید به محمدمهدی جواهری، ۱۹۷۳ـ۱۹۸۰، ج۲، ص ۱۱۹ـ۱۲۲، ۱۳۵، ج ۴، ص ۶۱ـ۷۰)، اما در نظر ناقدان، شعر وی، نقطه اوج شعر سیاسی در عراق است ( رجوع کنید به بدوی؛ < دایره المعارف ادبیات عرب >، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به فاخوری، ص ۵۰۷).
جواهری با استادی تمام توانسته است به شعرهای سیاسی، عاطفه و دیدگاهی انسانی ببخشد و همین امر، بیشترین تأثیر را بر بدر شاکر السیاب*، یکی از بنیانگذاران شعر آزاد عرب، و نسل پس از او داشته است، به شکلی که تندروترین و نوگراترین شاعران معاصر عرب او را به عنوان شاعری بیهمتا و یگانه بازمانده موفق اسلوب کلاسیک و سنّتی شعر عرب پذیرفتهاند (شفیعی کدکنی، ص ۷۳، پانویس ۵؛ نیز رجوع کنید به جبرا ابراهیمجبرا، ص ۳۴ـ۳۵؛ جیوسی، ج ۱، ص ۱۹۹؛ أدونیس، ص ۹۶ـ۹۷).
از ۱۳۰۱ ش/۱۹۲۲، که جواهری اولین دفتر شعر خود را در بغداد منتشر کرد، چاپهای متعددی از دفاتر شعری و دیوان وی به جهان عرب معرفی شده است ( رجوع کنید به بدوی، ص ۶۳؛ اعلام الادب العربی المعاصر ، ج ۱، ص ۴۳۵)، اما کاملترین آنها را وزارت فرهنگ عراق در هفت جلد، از ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰، منتشر کرده است.
در ۱۹۸۹ برگزیدهای از اشعار عمربن ابیربیعه * ، شاعر مشهور عرب، و در ۱۹۹۱ منتخبی از اشعار عرب از دوره جاهلی تا دوره اموی را در دو جلد با عنوانِ الجمهره در دمشق منتشر کرد ( الجواهری… مسیره قرن، ص ۳۹۴ـ۳۹۵). در ۱۳۷۸ ش/۱۹۹۹، دو جلد خاطرات وی، با عنوان مُذکَّراتی ، در بیروت به چاپ رسید. این کتاب علاوه بر اینکه بهترین مأخذ برای شناخت جواهری است، مروری است بر حوادث و تحولات سیاسی ـ اجتماعی حدود یک قرن عراق و جهان عرب.
منابع:
(۱) ادونیس، مقدمه للشعر العربی، بیروت ۱۹۷۱؛
(۲) اعلام الادب العربی المعاصر: سیر و سیر ذاتیه، چاپ رابرت کمبل، بیروت: الشرکه المتحده للتوزیع، ۱۹۹۶؛
(۳) عبدالوهاب بیاتی، «رحل فی عید میلاده»، در الجواهری… مسیره قرن، [اعداد( خیال جواهری، دمشق: منشورات وزاره الثقّافه فی الجمهوریه العربیه السوریه، ۲۰۰۴؛
(۴) جبرا ابراهیم جبرا، النّار و الجواهر: دراسات فی الشعر، بیروت ۱۹۸۲؛
(۵) میشال جحا، «محمدمهدی الجواهری: دراسه»، در الجواهری… مسیره قرن ، همان؛
(۶) خیال جواهری، «الجواهری: ببلیوغرافیا مابعدالرحیل، در همان؛
(۷) محمدمهدی جواهری، دیوان، چاپ ابراهیم سامرائی و دیگران، بغداد ) ۱۹۷۳ ( ـ۱۹۸۰؛
(۸) همو، مذکَّراتی، بیروت ۱۹۹۹؛
(۹) الجواهری… مسیره قرن، )اعداد( خیال جواهری، دمشق: منشورات وزاره الثّقافه فی الجمهوریه العربیه السوریه، ۲۰۰۴؛
(۱۰) معروف رصافی، دیوان، شرح و تعلیقات مصطفی علی، بیروت ۱۹۹۹ـ۲۰۰۰؛
(۱۱) زاهد محمد زهدی، «من یعزّی (العراق)»، در الجواهری… مسیره قرن، همان؛
(۱۲) خالد سلیمان، فلسطین و شعر معاصر عرب، ترجمه شهره باقری و عبدالحسین فرزاد، تهران ۱۳۷۶ ش؛
(۱۳) محمدرضا شفیعی کدکنی، شعر معاصر عرب، تهران ۱۳۸۰ ش؛
(۱۴) جلیل عطیه، الجواهری: شاعر من القرن العشرین، )بیروت] ۱۹۹۸؛
(۱۵) حنا فاخوری، الجامع فی تاریخ الادب العربی: الادب الحدیث، بیروت ۱۹۸۶؛
(۱۶) احمد مهدوی دامغانی، «جواهری: شاعر ایرانیتبار عرب»، گلستان ، سال ۱، ش ۳ (پاییز ۱۳۷۶)؛
(۱۷) میربصری، اعلام الادب فی العراق الحدیث، لندن ۱۹۹۴ـ۱۹۹۹؛
(۱۸) M.M. Badawi, A critical introduction to modern Arabic poetry , Cambridge 1975;
(۱۹) Encyclopedia of Arabic literature , ed. Julie Scott Meisami and Paul Starkey, Lodnon 1998, S.V. ” A l-Jawahiri, Muhammad Mahdi” (by R. Husni);
(۲۰) Salma Khadra Jayyusi, Trends and movements in modern Arabic poetry , Leiden 1977.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۱