شعرا-وشعرای قرن دوازدهمشعرای قرن یازدهمعلما-و

زندگینامه محمدطاهر وحید قزوینی(متوفی۱۱۱۲ه ق)

 وحید قزوینی، محمدطاهر، کنیه‌اش ابوالفضل ، مورخ، ادیب و صدراعظم شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی. او در ۱۰۱۵ در قزوین به دنیا آمد (افتخار، ص ۱۲۸). محزون قزوینی، از نوادگان دختری وحید قزوینی، در نسب‌نامه‌ای که برای پدرش تهیه کرده، محمدطاهر را فرزند میرزا فتح‌علی، پسر ملاخالد( قاضی‌القضات شهر قزوین)، ذکر نموده است (دانش‌پژوه، ۱۳۵۶، ص ۲۰۵)، اما حزین (ص ۴۶) و شاملو (ج ۲، ‌ص ۷۱)، معاصران وحید ، وی را فرزند محمدحسین قزوینی معرفی کرده و مشیزی (ص۵۸۸) او را فرزند حسین‌خان قزوینی خوانده است.

خاندان وحید قزوینی از بزرگان و دیوانیان قزوین، همچنین از خطاطان و نویسندگان و شاعران بنام این دوره بودند (اصفهانی، ص ۲۱ـ ۲۲، ۲۵ـ ۲۷؛ نیز رجوع کنید به نسب‌نامه). سه تن از برادران وحید قزوینی عبارت بودند از: میرزا محمد فصیح، وزیر طالب‌خان اعتمادالدوله، شاعر و نویسنده؛ میرزا محمدامین آصف، محرر ارقام و وزیر قندهار، شاعر و مؤلف؛ و میرزا محمدیوسف واله، مؤلف خلدبرین(دانش‌پژوه، ۱۳۵۶، ص ۲۰۲).

او تحصیل مقدماتی را در قزوین آغاز کرد و در کنار کسب دانش، از شاگردان میرعماد خوشنویسی یاد گرفت (اصفهانی، ‌ص ۲۲؛ حزین ص ۴۶). به نوشتۀ نصرآبادی (ج ۱، ص ۲۷) او در فراگیری علوم از کسی بهره نبرد و هیچ‌گاه فرصت آن را نیز نداشت، اما بنا به هوشی که داشت از جمیع علوم بهرۀ وافی ‌برد.

سپس به مشاغل دیوانی علاقه‌مند شد. در زمان شاه‌صفی دستیار میرزا صالح، توجیه‌نویس، شد و به نوشتن دفتری از دفاتر توجیه پرداخت و پس از درگذشت میرزاصالح، با لیاقتی که از خود نشان داده بود، جانشین او شد (واله داغستانی، ج ۴، ص ۲۴۶۰؛ نصرآبادی، ج ۱، ص ۲۶). پس از قتل طالب‌خان اردوبادی* و صدراعظمی ساروتقی*، او به شغلش ادامه داد و در ۱۰۴۵، به همراه سپاهیان صفوی، شاهد رویارویی آنان با سپاهیان سلطان مراد عثمانی بود (رجوع کنید به وحید قزوینی، ص ۲۷۳).

ساروتقی به ‌سبب درست اندیشی و فضل وحید قزوینی، او را پیشکار و معاون خود کرد. محمدطاهر نیز همۀ کارهای دیوانی را با نظارت و صوابدید ساروتقی انجام می‌داد. پس از قتل ساروتقی در۱۰۵۵، خلیفه سلطان( صدراعظم جدید) از او دعوت به همکاری کرد و او در همان منصب به کار خود ادامه داد (وحید قزوینی، ص ۱۰ـ ۱۱؛ آذر بیگدلی، بخش سوم، ص ۱۲۱۱؛ افتخار، ص ۱۲۸؛ عظیم‌آبادی، ص ۱۷۱۷).

چون شاه عباس دوم به مطالعۀ کتابهای تاریخی علاقه‌مند بود، از وحید خواست تا کتابی دربارۀ وقایع تاریخی دوران او بنویسد (وحید قزوینی، ص ۱۲). به‌تدریج اعتبار وحید در دربار صفوی زیاد شد تا اینکه در ۱۰۵۶، به پیشنهاد خلیفه سلطان، به شغل مجلس‌نویسی و واقعه‌نگاری دست یافت و از این طریق به خلوت دربار راه پیدا کرد و در سفر و حضر همراه شاه عباس دوم بود (وحید قزوینی، ص ۴۱۱، ۴۱۶، ۵۳۱، ۶۹۸ـ ۶۹۹؛ دومان، ج ۲، ص۲۷۰).

وی در جنگ قندهار در ۱۰۵۸، به نمایندگی شاه، در جلسات شرکت می‌کرد(وحید قزوینی، ص ۷۲۷؛ شاملو، ج ۱، ص ۴۲۷). او مجلس‌نویسی را تا ۱۰۷۶، زمان مرگ شاه‌عباس دوم، برعهده داشت. پس از روی کار آمدن شاه‌سلیمان صفوی، وحید قزوینی مفتش کل بود و خانۀ مجللی در محلۀ خواجو داشت، اما در ۱۰۸۴ به سبب بدگویی شیخ علی‌خان زنگنه (وزیر اعظم) از او، شاه وحید را برکنار کرد (رجوع کنید به واله اصفهانی، ص ۵۶۶؛ شاردن، ج ۸، ص ۶۱ـ ۶۲؛ مشیزی، ص۵۸۸).

وحید قزوینی نزدیک هفده سال خانه‌نشینی اختیار کرد (حسینی خاتون‌آبادی، ص ۵۴۷؛ واله اصفهانی، ص ۵۶۶). بسیاری از آثار قلمی او حاصل این سالهاست.

پس از مرگ شیخ علی‌خان زنگنه در ۱۱۰۱، شاه‌سلیمان در ۱۹ جمادی‌الآخرۀ۱۱۰۲، ضمن اعطای لقب عمادالدوله به میرزا محمدطاهر وحید، وی را صدر اعظم کرد. وحید چهار سال در دورۀ شاه‌سلیمان و مدت کوتاهی در دورۀ شاه‌سلطان‌حسین صفوی (ﺣﻜ: ۱۱۰۵ـ ۱۱۳۰) وزارت کرد (نصیری، ص ۹۰؛ مشیزی، ص۵۸۷-۵۸۸؛ افتخار، ص ۱۲۸؛ رجوع کنید به گوپاموی، ص ۷۴۱؛ خلیل، ج ۳، ص ۶۶۶).

وحید قزوینی در اوایل صدارتش، بیژن خان، پسر رستم‌خان، را که دشمن خود می‌دانست، با توطئه و تحریک شاه سلیمان، از دربار بیرون کرد (کارری، ص ۲۴ـ ۲۵). به گفتۀ ‌کارری (ص ۹۱ـ ۹۲)، به سبب ضعف شاه سلیمان در ادارۀ کشور، حکومت واقعی و مطلق در اختیار میرزامحمدطاهر وحید بود. او فرتوت بود، اما نفوذ بسیاری در دربار داشت. وی با حیله و تزویر و چاپلوسی و سرودن چند بیت شعر برای شاه، اعتماد کامل او را به خود جلب کرده بود.

وی در سیاست خارجی از طرفداران جدّی دوستی با دولت عثمانی بود و بر آن بود که عثمانیها برای ایران سدّی هستند در مقابل هجوم مسیحیان و اگر روزی عثمانیها شکست بخورند، نوبت حمله به ایران می‌شود و ایران توان پایداری در مقابل مسیحیان را ندارد؛ ولی او جنگ پرضرری را با سبحان قلی‌خان اوزبک ادامه داد. پس از درگذشت شاه‌سلیمان، او و برخی از بزرگان دربار حسین‌میرزا( شاه‌سلطان‌حسین) را به جانشینی پدرش انتخاب کردند (حسینی عاملی، ص ۱۰۵).

در اوایل حکومت شاه‌سلطان‌حسین، وحید قزوینی چندی بر مسند وزارت بود. از جمله اقدامات او در این دوره لغو قراردادی بود که در ۱۱۰۷ با دولت پرتغال، دربارۀ درآمد گمرک بندر کنگ، بسته شده بود. سبب این کار، آن بود که بزرگان دربار وی را به سوء استفاده‌های مالی متهم کرده بودند و او برای حفظ اعتبارش، قرارداد را لغو کرد. کارری (ص ۹۱ـ ۹۵) و فیدالگو (ص ۸۱ ـ ۸۲) نیز از سوءاستفاده‌های مالی وحید قزوینی در این زمان یاد کرده اند. وی به رشوه گرفتن از مقامات هلندی و بستن قرارداد یک طرفه به نفع دولت هلند متهم بود. وحید قزوینی، به عنوان صدراعظم، ملاقاتهای شاه را تعیین می‌کرد و فقط درباریان اجازۀ صحبت با شاه را داشتند.

در اسناد کمپانی هلند نوشته شده که او مردی ضعیف است و چندان حرمتی ندارد وعموم از او که به گرفتن هدایا بسیار علاقه‌مند است نفرت دارند (فلور، ص ۶۰؛ پانویس ۱۰). حزین (ص ۴۷) نیز دربارۀ او معتقد بود که اگر دنیاداری، لیاقت و کمال او را آلوده نمی‌ساخت، جزو بزرگان به شمار می‌آمد.

محمدطاهر وحید در سال ۱۱۱۰، به روایتی استعفا کرد و به عبادت مشغول شد (خلیل، بخش سوم، ص ۶۶۶؛ ‌واله داغستانی، ج ۴، ص ۲۴۶۰) و به روایتی به سبب ضعف و پیری از کار برکنار شد (حسینی خاتون‌آبادی، ص ۵۴۷؛ گوپاموی، ص ۷۴۱) و پس از چندی درگذشت.

رحلت

دربارۀ تاریخ درگذشت او اختلاف نظر هست. حزین (ص ۴۷) و افتخار (۱۲۸)، بدون ذکر تاریخ درگذشت او، سن وی را به هنگام مرگ حدود صد سال دانسته اند. نصرآبادی (ج ۱، ص ۲۷) تاریخ فوت او را سال ۱۱۱۲ و خاتون‌آبادی (ص ۵۴۷) اواخر سال ۱۱۱۱ یا اوایل ۱۱۱۲ نوشته‌ است. ریو به استناد نامه‌ای از وحید به تاریخ ۱۱۱۱ موجود در موزۀ بریتانیا، تاریخ فوت او را سال ۱۱۱۲ حدس زده است (ص ۴۰ـ ۴۱)، که درست‌ تر به نظر می‌رسد.

وحید قزوینی ادیب و ریاضی‌دان و فیلسوف با مشرب فکری مشایی بود (رجوع کنید به دانش‌پژوه، ۱۳۵۶، ص ۲۰۲ـ ۲۰۴). شاردن او را ریاضی‌دانی قابل دانسته و گفته است که در فلسفه و علوم دینی سرآمد بود (ج ۸، ص ۶۲). دومان نیز او را ادیب و با فرهنگ معرفی کرده (ج ۲، ص ۲۷۰) و نوشته که شاه‌سلیمان از من خواسته است در موضوعات دینی با وحید مباحثه کنم (ج ۱،‌ص ۱۶۴ـ ۱۶۵).

وحید قزوینی شاعر نیز بود و اشعار بسیاری در قالب قصیده، مثنوی و غزل سروده است. در شعر، وحید تخلص می کرد (ایمان، ص ۶۹۶؛ نصرآبادی، ص ۲۷). شاملو (ج ۲، ص ۷۰ـ ۷۱) او را در زمرۀ مداحان شاه‌عباس دوم قرار داده و از نثر قدرتمند او سخن گفته است. عظیم‌آبادی (ص ۱۷۱۷) او را در نظم‌سرایی و نثرنویسی یکتای عصر خوانده و او را استادی معنی‌یاب معرفی کرده است.

نصرآبادی (ج ۱، ص ۲۷) به بدیهه‌سرایی او اشاره کرده و افزوده است تا کسی بیتی می خواند، او ادامۀ آن را می‌سراید. حزین (ص ۴۶) نیز معتقد بود که وحید در شعر طرز تازه‌ای را رواج داد. اما آذر بیگدلی (ج ۳، ص۱۲۱۵ـ ۱۲۱۶) و واله داغستانی (ج ۴، ص ۲۴۶۰ـ ۲۴۶۱) گفته اند که اشعار وحید خوب نیست، اما چون صدر‌اعظم بود، تحسینش می کردند. اعتمادالسلطنه (ج ۲، ص ۹۹۳) از کلیات او یاد کرده که به نظم و نثر فارسی و ترکی و عربی است.

هدایت (ج ۲، بخش ۱، ص ۱۵۸ـ ۱۵۹) نیز نوشته که اشعار او را خالی از لطف است. دربارۀ تعداد ابیات شعرهای او اختلاف است (نصرآبادی، ج ۱، ص ۲۷؛ حزین، ص ۴۶؛ اعتمادالسلطنه، همانجا).

وحید علاوه بر دیوان، مثنویهایی نیز دارد که عبارت اند از: ‌ خلوت راز، ناز و نیاز، عاشق و معشوق، فتح‌نامه قندهار، آلات جنگ، در تعریف نرد، در وصف طنبور، در تعریف عمارت شاهی، در وصف همایون تپۀ اشرف، گلزار عباسی و ساقی‌نامه (وحید قزوینی، مقدمۀ اخوان فرد، ص ۲۶۲ـ ۲۶۳؛ آذربیگدلی، پانویس سادات ناصری،‌ ج ۳، ‌ص ۱۲۱۳). صائب تبریزی، که دوست وحید بوده، منتخبی از اشعار او فراهم آورده است (همانجا).

آثار

از وحید قزوینی آثار منثوری نیز بر جای مانده است،

از جمله:

تاریخ جهان آرای عباسی* که معروف‌ترین آنهاست؛

رساله‌ای در حساب (نفیسی، ج ۶، ص ۱۱۰)،

مرآت‌الأعجاز در علم معانی و بیان و بلاغت (آقابزرگ طهرانی ج ۲۰، ص ۲۶۳)؛

حاشیه بر تلخیص مقالات ارسطو از ابن‌رشد (دانش‌پژوه، ۱۳۵۶، ص ۲۰۲ـ ۲۰۴)؛

کتاب اصول‌الدین یا اصول خمسه (منزوی، ۱۳۴۷، ج ۱۴، ص ۱۹۱؛ دانش‌پژوه، ۱۳۵۵، ص ۱۵)؛

منشأت یا انشای طاهر وحید، که حاوی نامه‌ها و فرمانهای دولتی و نیز دیباچه هایی که است که بر بعضی کتابها نوشته است(‌اته، ص ۲۵۰؛ نفیسی، ج ۶، ص ۲۱۷)؛

منشآت، که در شبه‌قاره ادیبان از آن استقبال کرده اند و شخصی ناشناس، برای حل مشکلات و غوامض آن، کتابی با عنوان شرح لغات مشکلۀ انشای طاهر وحید نوشته است (منزوی، ۱۳۶۵، ج ۵، ص ۲۶۹).

به خط وحید قزوینی، افزون بر دعای توسل( تحریر در سال ۱۱۱)، چند بیت از اشعارش نیز در جنگ احمد غلام ثبت شده است (صدرایی خویی، ج ۳۷، ص ۱۵۰، ۳۱۸، ۴۲۲؛ جنگ احمد غلام، کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ش ۳۴۵۵). فهرستی از آثار او در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی موجود است(درایتی،‌ ج ۱۱). وی علاوه بر زبان فارسی و عربی، به زبان ترکی نیز مسلط بود (فیدالگو، ص ۵۵).



منابع :
(۱) محمدتقی دانش‌پژوه، «وحید قزوینی»، در جشن‌نامه استاد مدرس رضوی، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۵۶ش؛
(۲) مصطفی درایتی، فهرستوارۀ دستنوشت‌های ایران (دنا)، تهران ۱۳۸۹ش؛
(۳) ولی قلی‌بن داود قلی شاملو، قصص‌الخاقانی، چاپ حسن‌ سادات‌ناصری، تهران ۱۳۷۱ش؛
(۴) علی صدرایی خویی و دیگران، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، تهران ۱۳۷۸ش؛
(۵) حسین قلی‌خان عظیم‌آبادی، نیشتر عشق؛
(۶) ویلم فلور، دیوان و قشون در عصر صفوی، ترجمۀ کاظم فیروزمند، تهران ۱۳۸۸ش؛
(۷) گرگوریو پریرا فیدالگو، گزارش سفیر کشور پرتغال در دربار شاه سلطان حسین صفوی، ترجمۀ پروین حکمت، تهران ۱۳۵۷ش؛
(۸) جملی کارری، سفرنامۀ کارری، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز ۱۳۴۸ش؛
(۹) محمد قدرت‌الله گوپاموی، تذکره نتایج الافکار، چاپ اردشیر بنشاهی، بمبئی ۱۳۳۶ش؛
(۱۰) احمد منزوی، فهرست مشکرت نسخه‌های خطی کتابخانه‌های پاکستان، اسلام‌آباد ۱۳۶۵ش؛
(۱۱) لطف‌علی بیگ‌بن آقاخان بیگدلی شاملو، آتشکده آذر، چاپ حسن سادات‌ناصری، تهران ۱۳۴۰ش؛
(۱۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف‌الشیعه، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳؛
(۱۳) هرمان ‌اته، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمۀ صادق رضازادۀ‌شفق، ۱۳۵۱ش؛
(۱۴) محمدصالح‌بن ابوتراب اصفهانی، تذکرهالخطاطین، نامۀ بهارستان، سال ۶، ش ۱ـ ۲، دفتر ۱۱ـ ۱۲ (تابستان و زمستان ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۵)؛
(۱۵) محمدمحسن‌خان اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۴ش؛
(۱۶) عبدالوهاب افتخار دولت‌آبادی، تذکرۀ بینظیر، چاپ منظورعلی، الله‌آباد ۱۳۱۹/ ۱۹۴۰؛
(۱۷) رحم علی‌خان ایمان، منتخب‌الطایف، چاپ حسین علی‌زاده و مهدی علی‌زاده، تهران ۱۳۸۶ش؛
(۱۸) محمدعلی حزین، تذکرۀ حزین، اصفهان ۱۳۳۴ش؛
(۱۹) عبدالحسین حسینی خاتون‌آبادی، وقایع‌السنین والاعوام، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۲ش؛
(۲۰) محمدشفیع حسینی عاملی، محافل‌المؤمنین، چاپ ابراهیم عرب‌پور و منصور جغتایی، مشهد ۱۳۸۳ش؛
(۲۱) میرمحمدسعید مشیزی (بردسیری)، تذکره صفویه کرمان، چاپ محمدابراهیم باستانی‌پاریزی، تهران، ۱۳۶۹ش؛
(۲۲) محمدطاهر نصرآبادی، تذکرۀ نصرآبادی، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۷۸ش؛
(۲۳) محمدابراهیم‌بن زین‌العابدین‌ نصیری، دستور شهریاران، چاپ محمدنادر نصیری‌مقدم، تهران ۱۳۷۳؛
(۲۴) سعید نفیسی، فهرست نسخ خطی کتابخانۀ مجلس شورای ملی، تهران ۱۳۴۴ش؛
(۲۵) محمدیوسف اله اصفهانی، خلدبرین، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۳ش؛
(۲۶) علیقلی واله داغستانی، ریاض‌الشعرا، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۴ش؛
(۲۷) محمدطاهر وحید قزوینی، تاریخ جهان‌آرای عباسی، چاپ سیدسعید میرمحمدصادق، تهران ۱۳۸۳ش؛
(۲۸) همو، فتحنامۀ قندهار، در گنجینۀ بهارستان، چاپ فاطمه اخوان‌فرد، تهران ۱۳۸۰ش؛
(۲۹) رضاقلی‌خان هدایت، مجمع‌الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۸۲ش؛
(۳۰) John Chardin, voyages du chevalier Chardin en perse, et autres Lieux de l’orient, Paris 1811.
(۳۱) Raphaél du Mons missionnaire en perse au XVIIeS, ed. Francis Richard, Paris 1984- 1990.
(۳۲) Charls Rieu, supplement to the catalogue of the Persian manuscripts in the British museum, London 1859.
/ سیدسعید میرمحمدصادق/ دانشنامه جهان اسلام نویسنده : موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی    جلد : ۱۶ 

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=