عبدالملک بن محمد ، کنیه اش ابومنصور، ادیب ، شاعر، لغوی و کاتب . او در ۳۵۰ در نیشابور زاده شد. چون جدّش ، ابوعلی ثعلبی ، پوست روباه را پاک و پیرایش می کرد و از آن پوستین می دوخت ، وی به ثعالبی مشهور شد ( رجوع کنید به ثعالبی ، ۱۹۹۰ الف ، ص ۴۷؛ ابن خلّکان ، ج ۳، ص ۱۸۰؛ جادِر، ص ۲۲ـ۲۳).
از دوران کودکی ثعالبی و از تحصیلات و استادان وی آگاهی چندانی نداریم ولی این مقدار معلوم است که وی نزد دانشمند مشهور، ابوبکر محمدبن عباس خوارزمی (متوفی ۳۸۳)، ادب آموخته و مدتی نیز به تدریس اشتغال داشته است ( د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل مادّه ؛ جادر، ص ۵۹ ـ۶۲).
از جمله شاگردان او نورالدین ابوالحسن علی بن حسن باخَرْزی * و ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی * بوده اند (عباسی ، ج ۳، ص ۲۶۶؛ جادر، ص ۶۴). وی سپس به کتابت و دبیری ، و تا پایان عمر به تألیف آثار ادبی پرداخت ( رجوع کنید به ثعالبی ، ۱۹۹۰ الف ، مقدمه عطیه ، ص ۵ ـ۱۲).
خلاصه رویدادهایی را که ثعالبی شاهد آن بوده می توان از کتابهای وی و مقدمه وی بر این کتابها و همچنین از قصاید و اشعاری که به مناسبتهای گوناگون سروده است به دست آورد.
بیشتر مطالبی که شرح حال نویسانی همچون ابن انباری (ص ۳۶۵)، باخرزی (ج ۲، ص ۹۶۶ـ۹۷۰)، حُصْری (ج ۱، ص ۱۶۹)، ابن خلّکان (ج ۳، ص ۱۷۸ـ۱۸۰) و ابن بَسّام (ج ۲، قسم ۴، ص ۵۶۰ ـ۵۸۳) در باره ثعالبی آورده اند، کوتاه و مختصر
و تکرار سخنان نویسندگان پیشین است و از نوآوری و ابتکار تهی است . شاید این شیوه را از خود ثعالبی فرا گرفته باشند که در شرح حال شاعران و نویسندگان معاصر و قبل از خود، از معرفی کوتاه و کلی آنان فراتر نمی رود و به جای پرداختن به سیره و زندگی علمی آنان ، قطعاتی مفصّل از نظم و نثر آنان را می آورد (برای نمونه رجوع کنید به ثعالبی ، ۱۴۰۳).
ثعالبی تألیفات بسیاری در زمینه لغت ، نقد، بلاغت ، تاریخ ، تمدن و سیاست دارد ولی شهرت او بیشتر در شرح حال نویسی و تألیف گزیده های ادبی است (همو، ۱۹۹۰ الف ، همان مقدمه ، ص ۱۴). وی در بیشتر آثار خود شیوه ای را بر گزیده که پیش از وی سابقه نداشته است . او در آثار خود موضوعات و معانی را از کتابهای پیشینیان بر گزیده و از دیدنیها و شنیدنیها و تجارب خودمطالبی افزوده و آنها را به زیبایی بیان کرده است (همو، ۱۳۶۸ ش ، مقدمه شهابی خراسانی ، ص ۵).
ثعالبی در نیمه دوم سده چهارم و نیمه اول سده پنجم ، هم زمان با عصر طلایی نهضت علمی و ادبی و شکوفایی جهان اسلام ، پرورش یافت (همان ، مقدمه ابیاری و صیرفی ، ص ۱۷). او با آگاهی از فنون و آداب گوناگون عصر خویش و ترجمه هایی که به عربی صورت گرفته بود و با احاطه به کتابهای گردآوری شده و اشعاری که راویان نقل کرده بودند و آثار ادبی ای که از اندلس تا خراسان و ترکستان نشر یافته بود، بهره گرفت و در تألیفات خود از آنها استفاده کرد. وی در نهضت ادبی عهد آل بویه ــ که در آن ایرانیان ، از برجستگان ادب عربی بودند و آثاری درخشان در ادب این دوره بر جای گذاشتند ــ سهیم بود (فوشه کور ، ص ۱۳۷).
ثعالبی زندگی خود را به طور کامل در مشرق جهان اسلام گذراند. زادگاهش ، به لحاظ فرهنگی ، رقیب جدّی بغداد به شمار می آمد ( د. اسلام ، چاپ دوم ، همانجا). وی در نیشابور با خاندان دانش دوست و ادب پرور آل میکال آشنا شد و همنشینی او با امیرِ ادیب و شاعر، ابوالفضل عبیداللّه بن احمد میکالی (متوفی ۴۳۶)، سبب شد که با بزرگان عصر خود آشنا شود ( رجوع کنید به ثعالبی ، ۱۹۹۰ الف ، همان مقدمه ، ص ۶)، از جمله با ابونصر محمدبن عبدالجبار عُتْبی ، ادیب و مورخ (متوفی ۴۲۷؛ ثعالبی ، ۱۴۰۳، ج ۴، ص ۴۵۸).
ثعالبی از کتابخانه ابوالفضل میکالی بهره فراوان برد و در مجالست با علما و ادیبانِ درگاه میکالی ، گنجینه ای از نظم و نثر و امثال و سخنان فصیح و بلیغ عرب کسب کرد و در گردآوری و تدوین آثار خود از آنها سود برد. هنگامی که میکالی مجموعه ای از اشعار حماسی عرب را با عنوان المُنْتَخل گردآوری کرد، ثعالبی آن را خلاصه نمود و برخی اشعار میکالی را، برای نیکوداشت او، به آن افزود. این کتاب با نام المُنْتحل به چاپ رسیده و به ثعالبی نسبت داده شده است ( رجوع کنید به ثعالبی ، ۱۹۹۰ الف ، همانجا؛ ثعالبی مرغنی ، مقدمه مینوی ، ص ز؛ زرکلی ، ج ۴، ص ۱۹۱).
ثعالبی در ۳۸۲ به بخارا، پایتخت سامانیان ، سفر کرد و با ادیبان و عالمان آنجا، از جمله با بدیع الزمانِ همدانی * (متوفی ۳۹۸)، آشنا شد. وی در یتیمه الدهر (ج ۴، ص ۲۹۳) از او و هوش سرشارش سخن گفته است . ثعالبی سال بعد، با سقوط بخارا به دست بُغراخان ، یکی از ملوک قراخانیان (ایلْک خانیان )، به نیشابور بازگشت (جادر، ص ۳۰ـ۳۲). پس از بازگشت به نیشابور، مشهورترین کتاب خود، یتیمه الدهر فی محاسن اهل العصر * ، را تألیف کرد که سبب شهرت و راهیابی او به دربار سلاطین و حکام شد (ثعالبی ، ۱۴۰۵ ب ، مقدمه هلال ناجی و زهیرزاهد، ص ۱۱ـ۱۲). سپس به گرگان ، به دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگیر، رفت و به مناسبت اینکه وی گرگان را از آل بویه پس گرفته بود (در ۳۸۸)، ثعالبی او را مدح گفت ( رجوع کنید بههمو، ۱۹۹۰ ب ، ص ۱۰۹) و دو کتاب خود، المُبْهِج و التمثیل و المحاضره ، را به وی اهدا کرد (همو، ۱۹۸۳، ص ۴ـ۵؛ هارون ، ص ۶۰۴).
ثعالبی در ۳۹۲، با هدایای قابوس بن وشمگیر، به نیشابور بازگشت و به تألیف آثار دیگرش پرداخت و دو کتاب خود، اَجناس التجنیس و الاقتباس ، را به امیرنیشابور، ابوالمظفر نصربن ناصرالدین سبکتگین ، اهدا کرد (ثعالبی ، ۱۴۰۵ ب ، همان مقدمه ، ص ۱۳) و سحرالبلاغه را به سپهسالار، ابوعمران موسی بن هارون ، تقدیم نمود (همو، ۱۳۵۰، ص ۶). با بروز قحطی و خشکسالی در ۴۰۱ در خراسان ( رجوع کنید بهابن اثیر، ج ۹، ص ۲۲۰، ۲۲۵)، نخست به اسفراین و سپس به گرگان رفت (ثعالبی ، ۱۹۹۰ الف ، همان مقدمه ، ص ۹).
آنگاه به دعوت امیرابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه به خوارزم (جرجانیه ) رفت و چندین کتاب خود را به نام او و وزیرش ابوعبداللّه محمدبن حامد تألیف کرد که از آن جمله است : آداب الملوک ، اللطائف و الظرائف ، المشرق ، نثر النظم ، الکنایه و التعریض ، تحفه الوزراء ، و أحسنُ ما سَمعتُ ( رجوع کنید به جادر، ص ۳۹ـ۴۰؛ د. اسلام ، چاپ اول ، ذیل «الثعالبی »). ثعالبی مدت زیادی در خوارزم نماند و پس از کشته شدن خوارزمشاه ، به غزنه رفت و مدتی در دربار سلطان محمود غزنوی ماند و کتاب لطائف المعارف را برای وی تألیف کرد (جادر، ص ۴۰، پانویس ۷، ص ۴۱). به نوشته عبدالسلام محمد هارون (همانجا)، ثعالبی این کتاب را برای صاحب بن عَبّاد تألیف کرده است . ثعالبی کتاب تحسین القبیح و تقبیح الحسن را نیز به یکی از فضلای خراسان به نام عیسی کرجی ، اهدا نمود (ثعالبی ، ۱۴۰۱، ص ۲۷ و پانویس ۵)، سپس به هرات رفت و دو کتاب خود، اللّطیف فی الطیب و الایجاز و الاعجاز ، را برای قاضی ابواحمد منصوربن محمد اَزْدی تألیف کرد (جادر، ص ۴۳).
ثعالبی پس از شصت سالگی به نیشابور بازگشت و مورد احترام بزرگان آنجا واقع شد و کتابهای ثِمارالقلوب فی المضاف و المنسوب ، فقه اللغه و سرّالعربیّه را تألیف و به دوست دیرینش ، امیرابوالفضل میکالی ، هدیه کرد (ثعالبی ، ۱۴۰۹، ص ۱۱، ۲۰ـ۲۱؛ جادر، ص ۴۳ـ۴۵).
ثعالبی مدتی در مزرعه خود در اطراف نیشابور به سر برد تا به تألیف بپردازد. در ۴۲۰ طایفه غُز به خراسان حمله کردند ( رجوع کنید بهابن اثیر، ج ۹، ص ۳۷۷) ولی ثعالبی توانست با یاری امیرمیکالی از این حادثه در امان بماند. وی سپس سه کتاب بَرْد الاَکْباد فی الاعداد ، اللطف و اللطائف ، و مِرآه المروآت را تألیف ، و در ۴۲۲ به والی خراسان ، ابوسهل حمدونی ، هدیه کرد. در ۴۲۴ سلطان مسعود غزنوی را، که به نیشابور آمده بود، مدح وبرخی از آثار خود را به وزیران و اعیان دولت او اهدا کرد، از جمله خاصّ الخاصّ را به شیخ مسافربن حسن و خصائص اللغه را به حسن بن ابراهیم صیمری هدیه نمود (جادر، ص ۴۵ـ۴۷). سپس به تألیف تتمّه الیتیمه مشغول شد و نسخه پیش نویس آن را به شیخ محمدبن عیسی کرجی هدیه کرد (ثعالبی ، ۱۳۵۳، ج ۱، ص ۱).
ثعالبی در ۴۲۹ در نیشابور وفات یافت ( رجوع کنید به ابن خلّکان ، ج ۳، ص ۱۸۰). برخی تاریخ فوت او را ۴۳۰ دانسته اند ( رجوع کنید بهذهبی ، ج ۳، ص ۱۷۴؛ صَفَدی ، ج ۱۹، ص ۱۹۴). وی در اواخر عمر، کتاب الغِلْمان را تألیف کرد.
از ثعالبی مجموعه عظیمی شامل دهها اثر در تاریخ ادبیات عرب به جا مانده است . سرگذشت نویسان وی را یکی از مهم ترین نویسندگان زبان عربی و لغویان آن عصر به شمار آورده و او را کاتب ، ناقد، شاعر و ادیبی بی همتا دانسته اند ( رجوع کنید به جادر، ص ۱۳ـ۱۵، ۵۵). نخستین کسی که شرح حال ثعالبی را نگاشته ، ابراهیم حُصْری (متوفی ۴۵۳) بوده که آثار وی را ستوده و او را مدح گفته است (ج ۱، ص ۱۶۹). ابن بسّام شَنْتَرینی (متوفی ۵۴۲) نیز در الذخیره فی محاسن اهل الجزیره (ج ۲، قسم ۴، ص ۵۶۰ ـ۵۶۱) مقام بلند علمی و ادبی و تألیفات ثعالبی را ستوده است . شاگرد ثعالبی ، علی بن حسن باخرزی (ج ۲، ص ۹۶۶)، نیز ثعالبی را جاحظ نیشابور و بر گزیده دورانها و روزگاران لقب داده است .
آثار.
در باره تعداد آثار ثعالبی و نیز نسبت برخی از آنها به او اختلاف نظر هست . عناوین برخی از آثار ثعالبی ، تکراری است و بعضی از کتابها نیز با دو عنوان آمده است . آثاری نیز به او منسوب است . مفصّل ترین فهرست آثار او را صَفَدی آورده و از بیش از هشتاد اثر او نام برده است ( رجوع کنید بهج ۱۹، ص ۱۹۵ـ۱۹۷). محققان نیز در مقدمه هایی که بر آثار وی نگاشته اند بر این عدد افزوده اند و تعداد آنها را به ۱۲۵ عنوان رسانده اند ( رجوع کنید به ادامه مقاله ).
ثعالبی در آثار خود غالباً گفته های دیگران را گردآوری و نقل کرده است ( د. اسلام ، چاپ اول ، همانجا). مهم ترین اثر او، یتیمه الدهر فی محاسن اهل العصر است در تراجم احوال شاعران مشهور معاصر ثعالبی . این کتاب الگویی برای شرح حال نویسی و گردآوری گزیده های نظم در سده های بعدی شد ( رجوع کنید بهتذکره * ، بخش ۳: تذکره نویسیِ عربی ). ثعالبی با تألیف تتمّه الیتیمه ، این کتاب را تکمیل کرد که به ذیل نیز مشهور است ( د. اسلام ، چاپ اول ، همانجا).
کارل بروکلمان در باره تقسیم بندی آثار ثعالبی می گوید:
افزون بر یتیمه الدهر و تتمّه الیتیمه ، ثعالبی منتخبات دیگری به حسب موضوع گرد آورده است که عبارت اند از:
اَحْسنُ ما سَمعتُ ، که کتاب مَن غاب عنه المطرب نیز تتمه آن به شمار می رود؛
خاصّ الخاصّ ، که در آن نامهای شاعران را نیاورده ؛ و طرائف الطُرَف ، که از دیگر منتخبات شعری اوست . ثعالبی کتاب کنزالکُتّاب را که مشتمل بر ۲۵۰۰ قطعه شعر از ۲۵۰ شاعر است ، برای کاتبان و دبیران تألیف کرد و شاعری ترک به نام محمدبن عثمان لامعی * ، شرحی بر آن نگاشت . ثعالبی همچنین به دستور ابوالعباس خوارزمشاه ، اشعار کتاب مونس الادباء را از مؤلفی مجهول به نثر در آورد و آن را نثر النظم و حلّ العَقْد … نامید که در دمشق و قاهره به چاپ رسیده است (همانجا).
دسته دوم از آثار ثعالبی ،
کتابهایی ادبی است که برای قرائت در هنگام فراغت ، تنظیم شده و در آنها اطلاعات مفیدی ، به ویژه در زمینه حکایات تاریخی ، گرد آورده که از آن جمله است :
لطائف المعارف ؛
الفرائد و القلائد که العقد النفیس و نُزهه الجلیس نیز نامیده شده است ؛
المُبْهِج ؛
اللطائف الظرائف ، و یواقیت المواقیت ، هر دو در مدح و ذم اشیا؛
و غُررالبلاغه و طُرَف البراعه یا غررالبلاغه للنظم و
النثر (همانجا).
ثعالبی چند کتاب در امثال و حِکم نیز تنظیم کرده است ، مانند التمثیل و المُحاضره ، أحاسن کلم النبی و…، حِلیه المُحاضره و عنوان المذاکره و میدان المسامره ، لطائف الصحابه و التابعین و مجموعه کوچکی از حکمتها که شیخو آن را در مجله المشرق به چاپ رسانده ، و کتابی در ادب با عنوان مونس الوحید . کتابهای الامثال و الفرائد و القلائد محمدبن حسن بن احمد اهوازی (متولد ۵۴۴) و محاسن الاحاسن نیز به اشتباه به ثعالبی نسبت داده شده است (همانجا).
به گفته حاجی خلیفه (ج ۲، ستون ۱۰۱۶)، ثعالبی کتابی در اخبار پادشاهان تألیف کرده و آن را سیره الملوک نام نهاده و معلوم نیست که این کتاب همان سراج الملوک منسوب به ثعالبی است یا نه ، و کتاب الوزراء ذیلی است بر کتاب مذکور (قس جادر، ص ۹۸ـ۹۹). از آثار کوچک ادبی ثعالبی مرآه المروآت و أعمال الحسنات ، و بردالاکباد فی الاَعداد است ( د. اسلام ، چاپ اول ، همانجا).
دسته سوم آثار ثعالبی شامل کتب فقه اللغه در معنای خاص آن است .
مشهورترین این کتابها، کتابی است در باره مترادفهای زبان عربی که ثعالبی آن را در اواخر عمر خویش تألیف کرده ونخست آن را شمس الادب فی استعمال العرب نامیده است . این کتاب دو بخش داشته :
مترادفات ، که عنوانش «اسرار العربیه و خصائصها» بوده ، و بخش «مجاری کلام العرب برسومها و…» که ملاحظاتی بوده در باره اسلوب کلام . بیشتر بخش دوم از فقه اللغه احمدبن فارِس (متوفی ۳۹۵؛ رجوع کنید به ابن فارِس * ) اخذ شده است . ثعالبی ، سپس بخش اول را با عنوان فقه اللغه ارائه کرد. این کتاب رواج فراوانی یافت و سراینده ای مجهول ، آن را با عنوان نظم فقه اللغه به نظم کشید.
بخش دوم نیز با عنوان سرّالادب فی مجاری علوم العرب به چاپ رسید. کتاب سحر البلاغه و سرّالبراعه نیز مجموعه ای است از اصطلاحات لطیف عربی . کتاب ثِمار القلوب فی المضاف و المنسوب مجموعه ای است در اصطلاحات مرکّب عربی (اضافه ها و نسبتها) که چندین شرح بر آن نوشته و چند بار نیز تلخیص شده است ( د. اسلام ، چاپ اول ، همانجا؛ جادر، ص ۱۲۵ـ۱۳۳).
در آثار ثعالبی ، اندرزها و امثال و کلمات قصار، حُکم مادّه اولیه را دارند، اما اندیشه ای منظم در استفاده از آنها به کار رفته است . ثعالبی برای اشاعه فرهنگ عربی بغداد در شرق ایران بسیار کوشیده است . نخستین ترجمه فارسی شناخته شده از آثار او، متعلق به قرن هفتم است ؛ یعنی ، دوره ای که ادبیات عرب ، نمونه و سرمشق محسوب می شد (فوشه کور، ص ۱۳۶ـ۱۳۷).
در کتاب خاصّ الخاصّ فی الامثال وی ، که نوعی فرهنگنامه عظیم امثال و حکم عربی به نظم و نثر است ، مردان فرهنگی ایران جایگاه رفیعی دارند و با اینکه اثری ادبی است ، در بخشهای معایب و محاسن ، مخصوصاً در معرفی قشرهای مختلف اجتماعی ، به اخلاقیات اهمیت بسیار داده شده است (همان ، ص ۱۳۸).
از نکات شایان ذکر در آثار ثعالبی ، کاربرد واژگان فارسی و نقل امثال فارسی به عربی و یادکرد شهرهای ایران است (برای نمونه رجوع کنید به ثعالبی ، ۱۹۸۳، ص ۴۳؛ همو، ۱۴۰۳، ج ۳، ص ۷۶ـ ۷۷؛ برای دیگر آثار ثعالبی ، اعم از چاپی و خطی و مفقود رجوع کنید بهد. اسلام ، چاپ دوم ، همانجا؛ جادر، ص ۷۰ـ۱۵۷؛ زرکلی ، ج ۴، ص ۱۶۳ـ۱۶۴؛ ثعالبی ، ۱۹۸۳، مقدمه حلو، ص ۱۴ـ۲۵؛ همو، ۱۴۰۵ ب ، همان مقدمه ، ص ۲۷ـ۳۵؛ همو، ۱۴۰۵ الف ، مقدمه نقوی ، ص ۱۴ـ۳۳).
منابع :
(۱) ابن اثیر؛
(۲) ابن انباری ، نزهه الالباء فی طبقات الادباء ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره ?( ۱۳۸۶/۱۹۶۷ ) ؛
(۳) ابن بَسّام ، الذخیره فی محاسن اهل الجزیره ، چاپ احسان عباس ، بیروت ۱۳۹۸ـ۱۳۹۹/ ۱۹۷۸ـ۱۹۷۹؛
(۴) ابن خلّکان ؛
(۵) علی بن حسن باخرزی ، دمیه القصر و عصره اهل العصر ، چاپ محمد تونجی ، ج ۲، دمشق ?( ۱۳۹۲/۱۹۷۲ ) ؛عبدالملک بن محمد ثعالبی ، آداب الملوک ، چاپ جلیل عطیه ، بیروت
(۶) ۱۹۹۰ الف ؛
(۷) همو، تحسین القبیح و تقبیح الحسن ، چاپ شاکر عاشور، ( بغداد ) ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۸) همو، التمثیل و المحاضره ، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ( بی جا ) : الدارالعربیه للکتاب ، ۱۹۸۳؛
(۹) همو، خاص الخاص ، چاپ صادق نقوی ، حیدرآباد دکن ۱۴۰۵ الف ؛
(۱۰) همو، دیوان ، چاپ محمود عبداللّه جادر، بغداد ۱۹۹۰ ب ؛
(۱۱) همو، سحرالبلاغه و سرّالبراعه ، دمشق ۱۳۵۰؛
(۱۲) همو، فقه اللغه و سرّالعربیّه ، چاپ سلیمان سلیم بواب ، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛
(۱۳) همو، کتاب التوفیق للتلفیق ، چاپ هلال ناجی و زهیرزاهد، ( عراق ) ۱۴۰۵ ب ؛
(۱۴) همو، کتاب تتمّه الیتیمه ، چاپ عباس اقبال ، تهران ۱۳۵۳؛
(۱۵) همو، لطائف المعارف ، ترجمه علی اکبر شهابی خراسانی ، مشهد ۱۳۶۸ ش ؛
(۱۶) همو، یتیمه الدهر ، چاپ مفید محمد قمیحه ، بیروت ۱۴۰۳؛
(۱۷) حسین بن محمد ثعالبی مرغنی ، تاریخ غررالسیر، المعروف بکتاب غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم ، چاپ زوتنبرگ ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳؛
(۱۸) محمود عبداللّه جادر، الثعالبی ناقداً و ادیباً ، بغداد ۱۳۹۶/۱۹۷۶؛
(۱۹) حاجی خلیفه ؛
(۲۰) ابراهیم بن علی حصری ، زهرالا´داب و ثمرالالباب ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت : دارالجیل ، ( بی تا. ) ؛
(۲۱) محمدبن احمد ذهبی ، العبر فی خبر من غبر ، ج ۳، چاپ فؤاد سیّد، کویت ۱۹۸۴؛
(۲۲) خیرالدین زرکلی ، الاعلام ، بیروت ۱۹۹۹؛
(۲۳) صفدی ؛
(۲۴) عبدالرحیم بن احمد عباسی ، معاهدالتنصیص علی شواهد التلخیص ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، ( قاهره ) ۱۳۶۷/۱۹۴۷، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(۲۵) عبدالسلام محمد هارون ، «دراسه نقدیّه حول تحقیق کتاب التمثیل و المحاضره »، در عبدالملک بن محمد ثعالبی ، التمثیل و المحاضره ، چاپ عبدالفتاح محمدحلو، ( بی جا ) : الدارالعربیه للکتاب ، ۱۹۸۳؛
(۲۶) EI 1 , s.v. ” A l-Tha ـ a ¦lib ¦â” (by C. Brockelmann);
(۲۷) EI 2 , s.v. ” A l-Tha ـ a ¦lib ¦â, Abu ¦ Mans ¤u ¦r ـ Abd A l-Malik B . Muh ¤ammad” (by E.K.Rowson);
(۲۸) Charles-Henri de Fouchإcour, Moralia: les notions morales dans la littإrature persane du 3 e / 9 e au 7 e / 13 e siهcle , Paris 1986.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۹