دانشمندان و بزرگان خارجی متاخر

زندگینامه عبدالرحمان خازنى(قرن پنجم و ششم)(منجم و متخصص علم الحِیَل یا دانش مکانیک)

 

۱) زندگى.

نام خازنى در برخى منابع، ابومنصور عبدالرحمان یا عبدالرحمان منصور ذکر شده است و گاهى نام وى را با ابن هیثم*، ابوجعفر خازن (ریاضى دان سده چهارم)، و ابوالفضل خازمى (منجم سده ششم در بغداد) اشتباه کرده اند (قربانى، ص ۲۲۸؛نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).

مهمترین منبع درباره زندگى خازنى کتاب تتمه صوان الحکمه بیهقى (ص۱۶۱ـ ۱۶۲) است که در آن، وى غلامى اصالتاً رومى از آنِ على خازن مروزى معرفى شده است (نیز رجوع کنید به مایرهوف، ص ۲۶۷، که نام او را قاضى العمید ابوالحسین على بن محمد الخازن مروزى (مروى) نوشته است)؛او به تحصیل هندسه پرداخت، به کمال رسید و زندگى زاهدانه اى در پیش گرفت (نیز رجوع کنید به شهرزورى، ج ۲، ص ۸۲). ظاهراً خازنى ساکن شهر مرو بوده و تحت حمایت دربار سلجوقیان به ویژه سلطان سنجربن ملکشاه فعالیت مى کرده است، چرا که وى مهمترین اثر نجومى خود یعنى زیج معتبر سنجرى را به این سلطان تقدیم کرده است (رجوع کنید به ادامه مقاله).

از تاریخ تولد و وفات خازنى اطلاعى در دست نیست، اما چون جدول مختصات ستارگان در زیج معتبر سنجرى، نسخه خطى کتابخانه واتیکان (گ ۱۹۱ پ)، براى تاریخ ۵۰۹ تنظیم شده و وى خلاصه اى از این زیج را در ۵۲۵ نگاشته است، رونق فعالیت او را در آغاز قرن ششم هجرى دانسته اند (رجوع کنید به زندگینامه علمى دانشوران؛د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). همچنین در زیج معتبر سنجرى، نسخه خطى کتابخانه واتیکان (گ ۱۶پ ۱۷ر)، از دوره فعالیت رصدى ۳۵ ساله خازنى در تألیف زیج سخن به میان آمده است. ازاینرو شاید بتوان نتیجه گرفت که وى دستکم از سال ۴۷۵ فعالیت نجومى داشته است (گیاهى یزدى، ص ۷۷).

درباره حضور و نقش خازنى در میان گروهى از منجمان دربار ملکشاه سلجوقى که گاهشمارى جلالى یا ملکى را پایه گذاشتند، بحثهاى فراوانى میان مورخان علم مطرح بوده است (براى آگاهى درباره گاه شمارى جلالى رجوع کنید به تقویم*،بخش ۴).

برخى پژوهشگران، با استناد به نقل منابع تاریخى معدود، از نقش خازنى در پایهگذارى گاهشمارى جلالى یاد کردهاند. خازنى در زیج معتبر سنجرى (نسخه خطى کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى، ص ۵)، به فرمان سلطان ملکشاه براى پایهگذارى تقویم جدید اشاره کرده و گفته است که آغاز این تقویم با تقویمهاى قبلى تطبیق نداشته و وى آنها را با یکدیگر تطبیق داده است. جالبتوجه آنکه در همان اثر (ص ۶) جدولى براى این منظور آمده است.

مدرس رضوى (خازنى، ۱۳۴۶ش، تعلیقات، ص و، پانویس ۲) از این نوشته چنین استنباط کرده که خازنى در اصلاح تاریخ و ابداع تقویم جلالى نقش داشته است، که نتیجهگیرى دقیقى به نظر نمى رسد. محیط طباطبائى (ص ۶۸۸ـ۶۹۰)، باتوجه به اظهار علىشاهبن محمد بخارى در زیج عمدهالایلخانیه (گ ۶ ر) درباره دستور سلطان ملکشاه به خازنى براى پایه گذارى تقویم جلالى، اصلا خازنى را پایهگذار گاهشمارى جلالى (به نوشته خازنى تقویم سلطانى) دانسته و حتى ادعا کرده است که منجمان بعدى با حذف نام خازنى حق او را در پایه گذارى این گاه شمارى ضایع کرده اند. صیاد (ص ۲۰۵) گاهشمارى سلطانى را جدا از جلالى دانسته است و به نظر او، خازنى آن را شخصآ پیش از گاهشمارى جلالى، به امر سلطان ملکشاه، بین ۴۶۷ و ۴۶۸ پایهگذارى کرده بود.

به نظر تقى زاده (ص۳۷۰)، حضور خازنى در این جمع بعید است، مگر اینکه فرض شود وى منجمى جوان بوده که با منجمان باسابقه در دربار سلطان ملکشاه همکارى مىکرده است. احتمالا مهمترین منبع در این باره یکى از نسخه هاى زیج الغبیگ است که در آن به خازنى و خیام* به عنوان پایهگذاران تقویم جلالى اشاره شده است (رجوع کنید به الغبیگ، ص ۳۰۹، پانویس ۲)، البته معلوم نیست براساس کدام منبع تاریخى، برخى خازنى را شاگرد خیام دانسته اند (رجوع کنید به روزنفلد و احساناوغلو، ص ۱۸۲؛براى همکارى خازنى با خیام رجوع کنید به صاییلى، ص ۱۶۵).

گذشته از این، باید توجه داشت که خازنى در زیج معتبر سنجرى (رجوع کنید به نسخه خطى کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى، ص ۵؛نسخه خطى کتابخانه واتیکان، گ ۱۰۵ ر، ۱۲۲ پ) به اینکه خود تقویم سلطانى را ابداع کرده یا در ابداع آن نقشى داشته، اشارهاى نکرده است. جالبتوجه آنکه در این اثر، در بسیارى موارد، روشهاى ابداعى خازنى صریحاً با ذکر نامش مشخص شدهاند (براى نمونه رجوع کنید به نسخه خطى کتابخانه واتیکان، گ ۸۱ پ، ۸۹ پ، ۱۰۱ر؛نسخه خطى کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى، ص ۱۱۴).

به علاوه محمدبن ایوب طبرى*، منجم و ریاضى دان معاصر خازنى که در آمل رصد مىکرد، نیز در زیج مفرد (گ ۱۹ پ) ضمن توضیحاتى درباره تقویم جلالى، از آن با عنوان تاریخ سلطانى (بدون ذکر نام خازنى) یاد کرده است. بر این اساس، پژوهشگران عمومآ عنوان سلطانى، ملکى و محدّث را از دیگر نامهاى گاهشمارى جلالى (و نه یک گاهشمارى مستقل از خازنى) دانستهاند (رجوع کنید به گینتسل، ج ۱، ص ۳۰۰؛عبداللّهى، ص ۲۹۷). در هر صورت، اظهارنظر قطعى درباره نقش خازنى در پایهگذارى گاهشمارى جلالى به پژوهشهاى بیشترى نیاز دارد.

در یکى از نسخه هاى نهایهالادراک از قطب الدین شیرازى آمده است که خازنى در اصفهان رصدهایى انجام داد. احتمال مى رود که این مطلب افزوده ناسخان بعدى باشد (رجوع کنید به زندگینامه علمى دانشوران، ص ۳۳۶). خازنى در برخى جدولهاى نجومىِ زیج معتبر سنجرى که مقدار عددى عرض جغرافیایى لازم بوده، مقدار ۳۷ و ۴۰ (با ذکر نام شهر مرو) را بهکار برده است (براى نمونه رجوع کنید به نسخه خطى کتابخانه واتیکان، گ ۱۶۰ پ ـ۱۶۱ر؛نسخه خطى کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى، ص۱۰۰).

در حاشیه تاریخ وصّاف (ص ۵۲) آمده است که حسام الدین سالار، عبدالرحمان خازنى و اوحدالدین انورى در ۵۲۷ رصد کردند و زیج شاهى تألیف مشترک آنهاست. از این زیج نسخهاى در دست نیست، اما اگر حسام الدین سالار مذکور همان حسام الدین على بن فضلاللّه(بن) سالارِ معاصر خواجه نصیر در قرن هفتم باشد، مطلب فوق قطعاً نادرست است (رجوع کنید به حسامالدین سالار*).

نام خازنى نیز در زمره منجمانى آمده است که حوادث ناگوارى را پیامد توفان ناشى از مقارنه سیارات در سال ۵۸۲ پیشگویى کرده بودند و البته این توفان رخ نداد. در این باره تردید جدّى وجود دارد و احتمالا نام وى را با خازمى اشتباه کردهاند (رجوع کنید به مینوى، ص ۲۸ـ۳۱)، زیرا قفطى (ص ۴۲۶ـ۴۲۷) از پیشگویى نادرست خازمى در این باره یاد کرده است.

به نوشته کندى (ص ۱۹۸)، خازنى در زمره ۲۲ منجم یا گروههاى رصدى دوره اسلامى بوده که رصدهاى مستقلى انجام داده است. قطب الدین شیرازى (گ ۳۵ ر) نیز از رصد دقیق خازنى در اندازهگیرى مِیل کلى (تمایل دایرهالبروج) یاد کرده و مقدار آن را مطابق عددى دانسته است که منجمان مأمون به دست آورده بودند. همچنین از حکیم حسن سمرقندى در زمره شاگردان خازنى یاد شده است (بیهقى، ص ۱۶۲).

۲) آثار و دستاوردهاى نجومى.

از همه آثار نجومى شناخته شده خازنى، جز یک مورد (رجوع کنید به ادامه مقاله)، نسخه هایى موجود است.

آثار وى عبارت اند از :

الف) زیج معتبر سنجرى. از این اثر چهار نسخه باقى مانده است که دو نسخه کتابخانه واتیکان و موزه بریتانیا نسبتاً کاملتر و نسخههاى کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى و حمیدیه استانبول ناقصتر و حاوى خلاصهاى از مطالب زیجاند (کندى، ص ۲۶ـ۲۷). البته این چهار نسخه در بعضى بخشها مکمل یکدیگرند (رجوع کنید به پینگرى، ص ۱۰۸ـ۱۱۰؛براى آگاهى از چکیده مطالب زیج معتبر سنجرى رجوع کنید به کندى، ص ۱۵۳ـ۱۶۰). تاریخهاى گوناگونى بین سالهاى ۵۰۰ تا ۵۳۰ براى تألیف زیج معتبر ذکر کردهاند (رجوع کنید به کندى، ص ۲۶؛سوتر، ص ۱۲۲)، اما به نظر مى رسد تاریخ ۵۰۹ که جدول مختصات ستارگان نیز در زیج براساس آن تنظیم شده، بهواقع نزدیکتر است.

نسخه حمیدیه اساساً خلاصهاى از زیج با عنوان وجیزالزیج است که خازنى آن را در ۵۲۵ نگاشته است (زندگینامه علمى دانشوران، ص ۳۷۷، به نقل از کراوس). پینگرى (ص۱۱۰) نسخه ۶۸۲ کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى را نسخه دیگرى از وجیز دانسته است. باتوجه به اینکه خازنى در این نسخه (ص ۴) ضمن توصیف تحولات تقویم یزدگردى، تغییرى مربوط به ۵۲۵ را نقل کرده است، فرض اخیر درست مى نماید.

منتخبى از زیج معتبر سنجرى را نیز افضلالدین بامیانى در ۶۳۹ نگاشته است (رجوع کنید به خازنى، (المنتخب )منالزیج المعتبر السلطانىالسنجرى، ص ۵۰ـ۸۰). با تطبیق مطالب چهار نسخه مذکور، این فرضیه مطرح شده است که نسخههاى مطهرى و حمیدیه از روى نسخه کهنترى از زیج معتبر نگاشته شده اند (پینگرى، ص ۱۱۲).

از زیج معتبر سنجرى با عنوان جامعالتواریخ سنجرى نیز یاد شده است (رجوع کنید به نسخه خطى کتابخانه واتیکان، برگ نخست). احتمالا این نامگذارى بهسبب تفصیل بخش گاهشمارى آن بوده است. در حدود سى برگ (شصت صفحه) از نسخه واتیکان (با احتساب متن و جدولهاى مرتبط) به توصیف گاهشماریهاى رایج و منسوخ در قلمرو اسلامى تا دوره خازنى اختصاص دارد.

همچنین روشهایى براى تبدیل گاه شماریها به یکدیگر، جدول ها و توضیحاتى درباره ایام روزه و جشنهاى مسلمانان، رومیها، عبریان و مسیحیها وجود دارد. افزون بر این، در جدولهاى پایان زیج، فهرست پادشاهان بابلى، هخامنشى، ساسانى، خلفاى اموى و عباسى، فرمانروایان شمال افریقا، آلبویه و سلجوقیان به همراه مدت حکومت هریک آمده است (رجوع کنید به نسخهخطى کتابخانه واتیکان، گ ۲۰رـ ۳۱ر، براى جدولها رجوع کنید به گ ۱۰۵ رـ ۱۲۳ ر).

خازنى در آرایهاى که براى کبیسه هاى گاه شمارى سلطانى عرضه کرده، براى نخستین بار به درستى روش بهکارگیرى کبیسه هاى پنجساله (خماسى) را براى تدقیق بیشتر تقویم شمسى بیان نموده است (رجوع کنید به نسخه خطى کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى، ص ۵ ر؛نیز رجوع کنید به صیاد، ص ۲۰۷ـ۲۰۸).

به نوشته خازنى (نسخه خطى کتابخانه واتیکان، گ ۱۷پ ـ ۱۸ر)، نقاط قوت زیج معتبر سنجرى در تنظیم جدولهاى دقیق تعدیل زمان، پرداختن به بحث تاریخ و تقویم و تبدیلهاى میان آنها و رفع نقایص موجود در این زمینه، ابداع روش استخراج طالع با استفاده از ارتفاع ماه و نظریه گرفتها (کسوفات) و رؤیت هلال است. خازنى در زیج خود، در بیان نظر علمى اخترشناسان پیشین دوره اسلامى، بیشتر از ثابتبن قرّه*، بتّانى* و بیرونى* نقل کرده است (براى نمونه رجوع کنید به نسخهخطى کتابخانه واتیکان، گ ۸۹ر، ۸۸ر، ۸۰پ ـ ۸۱ر؛نسخه خطى کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى، ص۴۰).

به نوشته کندى (ص ۱۵۸)، مبحث رؤیت هلال در زیج معتبر سنجرى مفصّل ترین بحث در این باره در تمام زیجهایى بوده که وى دیده است (نیز رجوع کنید به رؤیت هلال*). خازنى ضمن بیان آراى دانشمندان پیشین در این باره، دو جدول ابداعى خود را عرضه کرده است. جدول دوم که دقیقتر و پیچیدهتر است در کنار جدول ثابتبن قره آمده است و به لحاظ ساختارى شباهت زیادى با ضابطه ثابتبن قرّه در رؤیت هلال دارد، چنانکه مىتوان آن را الگوى کامل شده این ضابطه دانست (رجوع کنید به ثابتبن قرّه*).

در این جدول، خازنى رؤیت هلال را براساس مشخصه هاى عددى در سه سطح عام شایع (خوب)، معتدل (متوسط) و نادر (بد) رده بندى کرده است (رجوع کنید به همانجا؛نیز رجوع کنید به خازنى، نسخه خطى کتابخانه واتیکان، گ ۱۴۳ ر)، که پس از انجام محاسبات، وضعیت هلال در این ردهبندى قابل بررسى است. به نظر مىرسد خازنى با انگاشتى ابتدایى از مفهوم «احتمالات» در بحث رؤیت هلال آشنا بوده است.

محاسبات نشان مى دهد که خازنى از تأثیر تغییرات فاصله ماه از زمین و تغییرات و ضخامت زاویهاى هلال بر رؤیت هلال آگاه بوده است. یکى از ضوابط رؤیت هلال خازنى را محمودبن عمر، منجم ساکن هند در قرن هفتم، در زیج ناصرى که به فارسى تألیف کرده، ذکر نموده است (رجوع کنید به محمود عمر، گ ۱۰۱ پ، جدول حدود الرویه).

زیج معتبر سنجرى از معدود زیجهاى دوره اسلامى است که در قلمرو بیزانس شناخته شده بود. در اواخر ۶۸۹/ ۱۲۹۰، کشیشى به نام گریگورى خیونیادس نسخهاى از وجیزالزیج را از تبریز به قسطنطنیه برد و به یونانى ترجمه کرد. بعدها از این ترجمه، اخترشناسانى چون گئورگ خریسوکوکس (دوره رونقش از ۷۳۵ تا ۷۴۷/۱۳۳۵ـ۱۳۴۶ در طرابزون) و از طریق او، تئودور ملیتینوتس (دوره رونقش از ۷۶۱ تا ۷۹۰/ ۱۳۶۰ـ۱۳۸۸ در قسطنطنیه) بهره بردند (زندگینامه علمى دانشوران، همانجا؛دایره المعارف زندگینامه اخترشناسان، ذیل مادّه؛
براى جدول ستارهاى خریسوکوکس، برگرفته از زیج خازنى رجوع کنید به کونیچ، ص ۳۹۱ـ۳۹۲).

ب) رساله فى نُکَت کیفیه اعتبار مواضع السیاره، معروف به رسالهالاعتبار این اثر در مجموعه ۶۸۱ کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى (رجوع کنید به رساله ۲، ص ۳۴ـ۴۹) به صورت رسالهاى مستقل معرفى شده، اما در نسخه خطى کتابخانه واتیکان (گ ۴ر، ۱۶پ) به صورت بخشى از مقدمه زیج با عنوان مستقل آمده است. در این رساله خازنى به دلایل خطاهاى رصدى و محاسباتى و به علل تفاوت میان رصد و محاسبه در موضع خورشید، ماه و سیارات پرداخته و روشهایى براى تصحیح خطاها عرضه کرده است.

ج) رساله فى الآلات العجیبه.

این اثر از رسائل مهم موجود درباره ابزارهاى نجومى دوره اسلامى است و تک نسخه آن به شماره ۶۸۱ در کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى موجود است. در ۱۳۳۵ش/ ۱۹۵۶، صاییلى در دو مقاله به ترکى و انگلیسى با عنوان «رساله خازنى درباره ابزارهاى نجومى» در مجله دانشکده زبان و تاریخ ـ جغرافیاى دانشگاه آنکارامحتواى این رساله را بررسى کرد (رجوع کنید به صاییلى، ص ۴۵۲).

این رساله هفت مقاله دارد و در آن ابزارهاى نجومى ذاتالشُعبَتین، ذاتالثُقبَتین، ذاتالمثلث، رُبع، ابزار انعکاسى و اسطرلاب همراه با تصویرهایى توصیف شدهاند. برخى از شکلها، مبانى هندسى اندازهگیریهاى موردنظر را تبیین مىکنند. خازنى در این رساله بعضآ به کاربردهاى عملى و روزمره این ابزارها توجه کرده است، مثلا در بخش اسطرلاب، او فقط به کاربردهاى این ابزار در اندازهگیرى مسافت اشیا، عرض رودها و عمق چاهها پرداخته و از کاربردهاى نجومى آن سخن به میان نیاورده است.

د) فى اتخاذ کره تدور بذاتها…. در مقدمه این رساله،

نام مؤلف به تصحیف خازمى ذکر شده است (لورچ، ۱۹۸۰الف، ص ۲۸۷ـ۲۸۸)، اما این رساله از خازنى دانسته شده زیرا در آغاز آن مؤلف از حامى خود، ابوالحسین علىبن محمدبن عیسى، تمجید کرده و لورچ ( ۱۹۸۰الف، ص ۲۸۸) تلویحآ این حامى را همان شخصى دانسته است که خازنى در جوانى غلام وى بود. همچنین، قرینههایى میان میزانالحکمه (رجوع کنید به بخش دوم) و این رساله به نظر مىرسد.

احتمال مىرود که خازنى این رساله را پیش از میزانالحکمه و زیج معتبر سنجرى تألیف کرده باشد، زیرا این دو اثر را به سلطان سنجربن ملکشاه تقدیم کرده است. از طرفى بعید به نظر مىرسد خازنى این رساله را پس از این دو، بدون ذکر نام سلطان سنجر، تألیف کرده باشد. بهعلاوه، او در مقدمه این رساله از تفاوتها و نقایص زیجها یاد کرده، اما به زیجى که خود نگاشته اشارهاى نکرده است (رجوع کنید به همانجا).

خازنى در این رساله نمونهاى از یک کره سماوى را توصیف کرده است که به صورت خودکار براساس سازوکارى مکانیکى مىچرخیده و کاربر ضمن اینکه مىتوانسته کمانهاى مهم در نجوم کروى را بر آن مشاهده کند، با استفاده از خطکش متحرک روى آن، مشخصههایى چون سمت و ارتفاع ستارهها و خورشید، مطالع بروج، سِعَت مشرق، عرض اقلیم رؤیت و موارد دیگر را مستقیماً اندازه مىگرفته است (همان، ص ۳۰۵ـ۳۲۶). کره فلکى خازنى با کره توصیفشده قسطابن لوقا در قرن سوم شباهتهایى دارد (همان، ص ۲۹۵).

ظاهراً ساخت ابزارهایى از این دست، در تمدنهاى یونان و چین سابقه داشته، اما نیروى محرکه آنها آب بوده نه حرکت ماسه، چنانکه در کره نمونه خازنى بهکار رفته است (رجوع کنید به همان، ص ۲۸۹ـ۲۹۲). البته این سازوکار دستکم از یک قرن پیش از خازنى در قلمرو اسلامى شناخته شده بوده، چنانکه ابوعبداللّه خوارزمى در مفاتیحالعلوم (ص ۲۷۱ـ۲۷۴) آن را تشریح کرده است.

علاوه بر این آثار، خازنى در پایان رساله کیفیهالاعتبار، از رساله دیگر خود، کتاب ترکیبالافلاک و الاکرالسماویه، یاد کرده که از آن نسخهاى به جا نمانده است (نیز رجوع کنید به خازنى، ۱۳۴۶ش، تعلیقات مدرس رضوى، ص ى).

دو اثر ریاضى نیز به خازنى نسبت دادهاند که بىتردید هر دو در زمره تألیفات ابوجعفر خازناند (رجوع کنید به همانجا؛قس قربانى، ص ۶۴، ۶۶). یکى از مباحث جالبتوجه و بحثبرانگیز، جدول قبلهیابى منسوب به خازنى است که در نزههالقلوب از حمداللّه مستوفى (ص ۲۵ و جدول مقابل، ص ۲۶) آمده است. در این جدول، زاویه انحراف قبله براى مکانهایى با اختلاف طول و عرض جغرافیایى ْ۰ تا ْ۲۰ نسبت به مکه ذکر شده است.

لورچ ( ۱۹۸۰ب، ص ۲۶۱) با بررسى تحلیلى این جدول به این نتیجه رسیده که به احتمال بسیار، دادههاى عددى جدول بر مبناى رابطه (برای دیدن این رابطه به نسخه چاپی مراجعه کنید) محاسبه شده است. در این رابطه، زاویه انحراف قبله، وبه ترتیب اختلاف طول و عرض جغرافیایى مکان موردنظر با مکه و عرض جغرافیایى مکه (با فرض ۲۰ و ْ۲۱) است. البته نتایج محاسبه براساس این رابطه، در مواردى تفاوت چشمگیرى با مقادیر مندرج در جدول دارد. به سبب آنکه موضع این خطاها در جدول پراکنده نیست و از آرایه هندسى منظمى پیروى مى کند، احتمال مىرود که این بخشهاى جدول از جدول دیگرى اقتباس شده، یا براساس رابطه دیگرى محاسبه شده باشد (همان، ص ۲۶۳ـ۲۶۴).

کینگ (۱۹۹۳، ص ۱۳۴ـ۱۳۸) با دلایلى بعداً این فرضیه را مطرح کرد که جدول نزههالقلوب از خازنى نیست و اقتباس پراشتباهى، احتمالا از جدولى دقیق در قبلهیابى، از مؤلفى ناشناس در دوره عباسى است. در هر صورت، جدول اخیر در آثار بهجامانده از خازنى موجود نیست، اما جدول دیگرى براى قبلهیابى در زیج معتبر سنجرى نسخه موزه بریتانیا موجود است که در آن انحراف قبله براى حدود ۲۵۰ شهر با ذکر مختصات جغرافیایى آنها آمده است. مختصات طول و عرض جغرافیایى شهرها، گِردشده مقادیرى است که بیرونى در قانون مسعودى ذکر کرده است (همو، ۱۹۹۹، ص ۷۱).

به دلیل برخى خطاهاى عددى در این جدول، احتمال مىرود که منبع خازنى در تهیه آن، نقشه جغرافیایى (نادقیقى )بوده است (رجوع کنید به همان، ص ۷۳ـ۷۴، پانویس۶۰). ظاهراً برخى اخترشناسان متأخر دوره اسلامى، چون سنجر کمالى و ابنشاطر، از این جدول استفاده کردهاند (همان، ص ۷۴؛براى آگاهى از مقادیر جدول قبلهیابى خازنى در نسخههاى مختلف و دقت محاسباتى آن رجوع کنید به همان، ص ۵۶۴ـ ۵۸۵).



منابع:

(۱) الغبیگ، زیج الغبیگ، چاپ سدیو، پاریس ۱۸۴۷؛
(۲) علىشاهبن محمد بخارى، زیج عمدهالایلخانیه، نسخهخطىکتابخانهملىفرانسه، ش Persan 173، میکروفیلم موجود در کتابخانه بنیاد دایرهالمعارف اسلامى؛
(۳) علىبن زید بیهقى، کتاب تتمه صوانالحکمه، لاهور ۱۳۵۱؛
(۴) حمداللّه مستوفى، کتاب نزههالقلوب، چاپ گى لسترنج، لیدن ۱۳۳۱/۱۹۱۳؛
(۵) عبدالرحمان خازنى، ترجمه میزانالحکمه، چاپ مدرس رضوى، تهران ۱۳۴۶ش؛
(۶) همو، الزیجالمعتبر السنجرى، نسخه خطى کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى، ش ۶۸۲؛
(۷) همان، نسخه خطى کتابخانه واتیکان، ش ۷۶۱٫ Arab، نسخه عکسى کتابخانه بنیاد دایرهالمعارف اسلامى؛
(۸) همو، (المنتخب )من الزیج المعتبرالسلطانى السنجرى، در عبدالرحمان خازنى، رساله فى الآلات العجیبیه، نسخه خطى کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى، ش ۶۸۱؛
(۹) محمدبن احمد خوارزمى، مفاتیح العلوم، چاپ ابراهیم ابیارى، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
(۱۰) محمدبن محمود شهرزورى، نزهه الارواح و روضه الافراح فى تاریخ الحکماء و الفلاسفه، چاپ خورشید احمد، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۶/۱۹۷۶؛
(۱۱) محمدرضا صیاد، «خواجه عبدالرحمن خازنى مروزى: پیشاهنگ اصلاح تقویم در ایران»، تحقیقات اسلامى، سال ۸، ش ۱ و ۲ (۱۳۷۲ش)؛
(۱۲) محمدبن ایوب طبرى، زیج مفرد، نسخه خطى کتابخانه دانشگاه کیمبریج، ش Browne 0.1. (10)، نسخه عکسى کتابخانه بنیاد دایرهالمعارف اسلامى؛
(۱۳) رضا عبداللّهى، تاریخ تاریخ در ایران، تهران ۱۳۷۵ش؛
(۱۴) ابوالقاسم قربانى، زندگینامه ریاضیدانان دوره اسلامى: از سده سوم تا سده یازدهم هجرى، تهران ۱۳۶۵ش؛
(۱۵) محمودبن مسعود قطبالدین شیرازى، نهایه الادراک فى درایه الافلاک، نسخه خطى کتابخانه ملى ملک، ش ۳۴۰۹؛
(۱۶) علىبن یوسف قفطى، تاریخ الحکماء، و هو مختصر الزوزنى المسمى بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳؛
(۱۷) ادوارد استوارت کندى، پژوهشى در زیجهاى دوره اسلامى، ترجمه محمدباقرى، تهران ۱۳۷۴ش؛
(۱۸) حمیدرضا گیاهى یزدى، «زیج معتبر سنجرى: جایگاه و اهمیت آن در تاریخ نجوم دوره اسلامى»، تاریخ علم، ش ۱ (پاییز ۱۳۸۲)؛
(۱۹) محمود عمر، الزیجالناصرى، نسخه خطى کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، ش ۹۱۷۶، نسخه عکسى موجود در کتابخانه بنیاد دایرهالمعارف اسلامى؛
(۲۰) محمد محیط طباطبائى، «احقاق حق خازنى مظلوم»، گوهر، سال ۱، ش ۸ (شهریور ۱۳۵۲)؛
(۲۱) مجتبى مینوى، «اجتماع کواکب در سال ۵۸۲»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال ۲، ش ۴ (تیر ۱۳۳۴)؛
(۲۲) عبداللّهبن فضلاللّه وصّافالحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگى بمبئى ۱۲۶۹، چاپ افست (تهران) ۱۳۳۸؛

(۲۳) The Biographical encyclopedia of astronomers, ed. Thomas Hockey, New York: Springer, c2007, s.v. “Khazini, Abu al-Fath `Abd al-Rahman” (by Mohammed Abattouy);
(۲۴) Dictionary of scientific biography, ed. Charles Coulston Gillispie, New York: Charles Scribner’s Sons, 1981. s.v. “Al-Khazini, Abu’l-Fath Abd al-Rahman” (by Robert E. Hall);
(۲۵) EI2, s.v. “Al. Khazini, Abul-Fath Abd al-Rahman” (by J. Vernet);
(۲۶) Freidrich Kart Ginzel, Handbuch der mathematischen und technischen Chronologie, Leipzig 1906-1916;
(۲۷) David A. King, “The earliest Islamic mathematical methods and tables for finding the direction of Mecca”, Zeitschrift fur Geschichte der arabisch-islamischen Wissenschuften, 3(1986), repr.in David A King, Astronomy in the service of Islam, Aldershot, Engle. c1993;
(۲۸) idem, World-maps for finding the direction and distance to Mecca: innovation and tradition in Islamic science, London 1999;
(۲۹) Paul Kunitzsch, “Das fixsternver zeichnis in der `persischen syntaxis’ des Georgios Chrysokokkes”, Byzantinische Zeitschrift, 57 (1964), repr. in Paul Kunitzsch, The Arabs and thd stars: texts and traditions on the fixed stars, and their influence in medieval Europe, Northampton 1989;Richard P. Lorch, “Al-Khazini’s ،sphere that rotates by itself'”,

(۳۰) مجله تاریخ العلوم العربیه، ج ۴، ش ۲ (تشرین الثانى ۱۹۸۰الف)؛idem, “The Qible-table attributed to al-Khazini”,

(۳۱) همان ( ۱۹۸۰ب)؛

(۳۲) Max Meyerhof, Ali al-Bayhaqi’s Tatimmat Siwan، ” al-hikma: a biographical work on learned men of the Islam”, Osiris, 8 (1948), repr. in Islamic Medicine, vol. 97: Studies on the history of Islamic medicine and related fields, collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfort am Main: Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University 1997;
(۳۳) David Pingree, “A Preliminary assessment of the problems of editing the Zij al-Sanjari of al-Khazini”, in Editing Islamic manuscripts on science: proceedings of the fourth Conference of al-Furqan Islamic Heritage Foundation 29th-30th November 1997, London: Al- Furqan Islamic Heritage Foundation, 1999;
(۳۴) Boris Abramovich Rozenfeld and Ekmeleddin Ihsanoglu, Mathematicians, astronomers, and other scholars of Islamic civilization and their works (7th-19th.), Istanbul 2003;
(۳۵) Aydin Sayili, The observatory in Islam, Ankara 1960;
(۳۶) Heinrich Suter, Die Mathematiker und Astronomen der Araber und ihre Werke, Leipzig 1900, repr. Amsterdam 1981;
(۳۷) Hasan Taqizadeh, “Various eras and calenders used in the countries of Islam”, Bulletin of the School of Oriental Studies, 10 (1940-1942), repr. in Islamic mathematics and astronomy, vol. 65: Calenders and chronology in the Islamic world, collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfurt am Main: Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University, 1998.

۲) دستاوردهاى خازنى در دانش مکانیک.

در زمینه دانش مکانیک مهمترین اثر خازنى، میزان الحکمه اوست که در ۵۱۵ براى سلطان سنجر سلجوقى تألیف کرد (خازنى، ۱۳۵۹، ص ۹). خازنى (ص ۱۱) کتابش را «میزانالجامع» نیز نامیده است. هر دو عنوان، نامهایىاند که ابوحاتم مظفر اسفزارى* بر ترازوى خود گذاشته بود (رجوع کنید به همان، ص ۸).

میزان الحکمه از جمله جامعترین، معروفترین و کاملترین متون در زمینه مکانیک و به ویژه طراحى و ساخت ترازوها در دوره اسلامى به شمار مى رود (قارى، ص ۶۳؛حسن و هیل، ص ۲۷؛نیز رجوع کنید به ترازو*). در این اثر، خازنى نقلقولها و بعضاً نوشته هایى را از دانشمندان پیش از خود آورده که در مواردى جز نقل خازنى، اثرى از اصل آنها باقى نمانده است (رجوع کنید به ادامه مقاله).

میزانالحکمه از هشت مقاله تشکیل شده است، که در شکل کلى مقالات، ساختار واحدى وجود ندارد. در این کتاب، هر مقاله به بابها و هر باب به فصلهایى تقسیم شده، اما مقالات دوم و سوم به چند قسم و هریک از این قسمها به چند باب، و هر باب نیز به فصلهایى تقسیم شده است (براى آگاهى از تعداد بابها و فصول هر مقاله رجوع کنید به خازنى، ۱۳۵۹، ص۱۱ـ۱۵). خازنى همچنین کتاب را به دو بخش اصلى (قِسم) تقسیم کرده است.

قسم اول (از ابتدا تا ص۹۲ براساس چاپ حرفى ۱۳۵۹ حیدرآباد دکن از میزانالحکمه)، که شامل آگاهیهاى پایه درباره علم اوزان، علم تعیین وزن، وزن مخصوص اجسام، انواع ترازوها و نقل آراى پیشینیان در این زمینه است. قسم دوم (همان، ص ۹۲ـ ۱۶۵)، مطالبى درباره طرح ساخت ترازوى حکمت، که ابداع خازنى است، در بردارد.

خازنى در مقدمه اثر (ص ۴ـ۵)، طراحى میزان الحکمه را بر پایه فکر، تجربه و آزمایش دانسته است و هفت فایده براى این ترازو برشمرده است: دقت بسیار آن، یافتن فلزات خالص از غشدار، تعیین مقدار فلز بهکار رفته در یک همبسته (آلیاژ)، تعیین جرم حجمى فلزات، تعیین جوهر اشیا از لحاظ آنکه از چه جنسى ساخته شدهاند، تعیین عیار فلزات سازنده اجسام، و درنهایت منفعتى که از همه بالاتر است یعنى تشخیص گوهر اصلى از بدل.

خازنى در نیمه نخست میزان الحکمه به دستاوردهاى دانشمندان یونانى و دانشمندان دوره اسلامى پیش از خود توجه کرده و در فهرستى اجمالى فعالیتهاى دانشمندان پیش از خود، از ارشمیدس تا اسفزارى، را گزارش کرده است (رجوع کنید به ص ۷ـ۸).

خازنى و دانشمندان اسلامى، در میان دانشمندان یونانى به آراى ارشمیدس* و منلائوس اسکندرانى* بیشتر توجه کردهاند. خازنى در باب دوم از مقاله اول کتاب (ص ۲۰ـ۲۱) مبحثى کوتاه از ارشمیدس با عنوان فى الثقل و الخفه را بازنویسى کرده است. این رساله درباره وزن مخصوص اجسام و غوطهورى اجسام در مایعات است. وى در باب دوم از مقاله چهارم میزانالحکمه (ص ۷۹ـ۸۳) روش منلائوس درباره استفاده از ترازو در حالى که یک کفه آن در آب و دیگرى در هواست یا اینکه هر دوى آنها در آب باشند، را توضیح داده است.

خازنى به آثار دانشمندان دوره اسلامى در زمینه مکانیک، به ویژه در ساخت ترازوها، توجه کرده است. وى در ابتداى مقاله دوم میزانالحکمه (ص ۳۳ـ۳۸)، به ذکر مطالبى از کتابٌ فى صفه الوزن و اختلافها (رجوع کنید به ماتویفسکایا و روزنفلد، ج ۲، ص ۹۶) اثر ثابتبن قرّه پرداخته، و احتمالا آن را به صورت کامل آورده است. همچنین خازنى در فصل اول از باب سوم از مقاله چهارم میزانالحکمه (ص ۸۳ـ۸۶)، (رساله )فى المیزان الطبیعى و العمل به (درباره ترازوها) از محمدبن زکریا رازى (متوفى ۳۱۳) را نقل کرده که از آن نسخهاى باقى نمانده است.

خازنى (۱۳۵۹، ص ۱۶ـ۲۰) در بحث ثقل اجسام، مطالبى را از (رساله )فى مراکز الاثقالِ ابنهیثم (متوفى ۴۳۰) و ابوسهل کوهى (متوفى ح ۴۰۵) نقل کرده است. افزون بر این ابنابىاصیبعه نیز (ص ۵۵۹) رسالهاى را با همین نام به ابنهیثم منسوب دانسته است. البته معلوم نیست که ابوسهل هم رسالهاى مستقل با همین عنوان، یا شاید مطالبى مشابه آن، داشته است که خازنى آراى وى را در لابهلاى مباحث نقل شده از ابن هیثم آورده است.

در میان نقل قولهاى خازنى از دانشمندان پیشین بهویژه به دو متن بیش از همه توجه شده است: یکى، متنى از عمر خیام با عنوان فى میزان الماء المطلق… (رجوع کنید به خازنى، ۱۳۵۹، ص ۸۷ـ۹۲) که امروزه به رساله فى الاحتیال لمعرفه مقدارَىْ الذهب و الفضه فى جسمٍ مرکّبٍ منهما شناخته مى شود و دیگرى، مقاله فى النسب التى بین الفلزات و الجواهر فى الحجم و الوزن از ابوریحان بیرونى (رجوع کنید به ماتویفسکایا و روزنفلد، ج ۲، ص ۳۱۷ـ۳۱۸؛خیام، یادداشت رضازاده ملک، ص ۲۸۸ـ۲۹۲).

خازنى (۱۳۵۹، ص ۵۵ـ۷۸) تمام مقاله سوم میزانالحکمه را به این کتابِ بیرونى اختصاص داده است. البته از این رساله ابوریحان (بهجز صورت نقل شده از خازنى) تنها یکدستنویس باقىمانده است (رجوع کنید به ماتویفسکایا و روزنفلد، ج۲، ص ۲۹۴)، که پس از دوران زندگى خازنى دیگر نویسندگان و دانشمندان اسلامى از جمله کمالالدین فارسى (متوفى ۷۱۸؛ص ۴۳۷ـ ۴۳۹)، تفتازانى (متوفى ۷۹۲؛ج ۳، ص۲۴۰) و غیاثالدین جمشید کاشانى (متوفى ۸۳۲؛ص ۱۷۳ـ۱۷۵) آن را نقل کرده اند. عمومآ این نقلها مربوط به تعیین وزن مخصوص ۵۹ کانى، فلز و جز آن است.

اما بین همه این آثار، تنها خازنى با ذکر جزئیات به نقل مقاله فىالنسب بیرونى پرداخته است. آراى ابوریحان بیرونى درباره وزن مخصوص اجسام، احتمالا براساس همین روایتخازنى بسیارموردتوجه دانشمندانمعاصر قرارگرفته و پژوهشهاى چندى درباره آن انجام شده است (براى گزارشى از این پژوهشها رجوع کنید به بیرونى*، ابوریحان، بخش ۵: کانى شناسى).

علاوه بر مورد اخیر، در ابتداى مقاله هفتم میزانالحکمه (خازنى، ۱۳۵۹، ص ۱۴۱ـ۱۴۳) عباراتى وجود دارد که بدون تردید منشأ آنها نسخه عربى التفهیم* ابوریحان بیرونى (ص ۱۱ـ۱۶) بوده است. از لحاظ تاریخى آخرین دانشمندى که خازنى از وى مطلبى نقل کرده، ابوحاتم مظفر اسفزارى، مؤلف (رساله) فى مراکز الاثقال و صنعه القفان است که وى در قسم دوم از مقاله دوم میزانالحکمه (ص ۳۸ـ۵۴) آن را آورده است. همچنین خازنى در فهرست آغاز کتاب (ص ۸) به کوششهاى ناتمام اسفزارى در تألیف اثرش در ساخت ترازوها، به دلیل فوت وى، اشاره کرده است (نیز رجوع کنید به اسفزارى*، ابوحاتم).

در این صورت شاید بتوان خازنى را ادامهدهنده راه اسفزارى بهشمار آورد. نیمه دوم کتاب به ساز و کار ترازوى حکمت اختصاص دارد. ترازوى حکمت بسیار دقیق بود، چنانکه به نوشته خازنى (ص ۵) اگر سازنده ترازو چیرهدست باشد، ترازو با دقتى معادل یک حبّه ( ۶۸ ۱ مثقال) تعیین وزن مىکند (براى آگاهى از دقت و ویژگیهاى این ترازو رجوع کنید به ترازو*).

خازنى (ص ۹۳ـ۹۶) ابتدا مهمترین اجزاى ترازو را توضیح داده و سپس (ص ۹۶ـ۱۱۰) اصول کلى ساخت و سوار کردن اجزاى وسیله را برشمارده است. خازنى در ادامه (ص۱۱۰ـ۱۲۰) به چگونگى وزن کردن فلزات و اجسام در هوا و آب پرداخته است. پس از این توضیح، او (ص۱۲۰ـ۱۲۶) به شیوهاى تجریدى، روش اندازهگیرى وزن مخصوص فلزات همبسته براساس روشهاى مختلف حسابى، هندسى و حساب جبر و مقابله را تبیین کرده است.

در ادامه و در شرح دیگر کاربردهاى ترازوى حکمت، خازنى (ص ۱۲۶ـ ۱۴۱) به توضیح درباره به دست آوردن وزن مخصوص فلزات در آب و هوا و نیز وزن مخصوص چند کانى  که در زمره سنگهاى گرانبها قرار مى گیرند به نقل از ابوریحان بیرونى پرداخته است. در بخش بعدى کتاب (ص ۱۴۱ـ۱۵۰) مباحثى درباره انواع نسبتها آمده و سپس درباره وزن سکهها و مقایسه همبستهها و عیار سکهها و مسائل مرتبط با آنها بحث شده است.

خازنى در ادامه «میزانالارض»، وسیلهاى براى ترازیابى سطح زمین (ص۱۵۰ـ۱۵۱)، و «قسطاس المستقیم»، ترازوى ساخته شده بهوسیله خیام، را معرفى کرده است (ص ۱۵۱ـ ۱۵۳). در بخش پایانى کتاب (ص ۱۵۳ـ۱۶۵) شرح دوگونه ابزار ترازو شکل آمده است. یکى میزان کلّى (ص ۱۵۳ـ ۱۶۳) که نوعى ساعت شنى یا آبى است، که با هر کدام از این مواد کار مىکرده، و دیگرى میزاناللطیف (ص ۱۶۴ـ ۱۶۵) که وسیلهاى براى نشان گذشت زمان در گامهاى شصتگانى است.

نکات بدیع و شاخص در میزانالحکمه. خازنى نظریات روشنى درباره مسائل فیزیکى مربوط به وزن اجسام داشت که آنها را در مقاله اول کتاب میزانالحکمه آورده است. وى وزن را قوه ذاتى جسم دانسته است که جسم را به سمت مرکز عالم مىکشاند (همان، ص ۱۶). وزن مخصوص اجسام را هم به قوه آنها تعبیر کرده و آن را که قوه بیشترى دارد متراکم یا کثیف و آن را که قوه کمترى دارد لطیف یا سخیف نامیده است (همانجا).

خازنى (ص ۱۶ـ۱۷) مفهوم گرانروى مایعات را با اصطلاح «رطوبت» معرفى کرده است، که با افزایش رطوبت مایع، جسم جامد در آن سریعتر حرکت مىکند. وى در ادامه به پدیده اصطکاک حرکت اجسام در مایعات اشاره کرده و گفته است که اگر دو جسم متحرک در مایع، حجم و وزن یکسان ولى شکلهاى متفاوتى داشته باشند آنکه سطح تماس آن با مایع کمتر است (و درنتیجه کمتر در معرض اصطکاک است) سریعتر حرکت مىکند. خازنى (ص ۱۷) مرکز ثقل یک جسم را نقطهاى از آن دانسته است که وقتى بر مرکز عالم منطبق شود جسم ساکن بماند.

همچنین (ص ۱۷ـ۱۹) به بحث تعادل دو جسم حول مرکز ثقل مجموعه (نقطه گرانیگاه) اشاره کرده و به درستى گفته است که مرکز ثقل مجموعه، نقطهاى بر خط گذرنده از مراکز ثقل دو جسم و بین آن دو مرکز واقع است. او به وزن و وزن مخصوص جوّ آگاه بوده او در این باره گفته است که وزن اجسام در جوّى متراکمتر سبکتر است (ص ۲۳). درواقع با بیان این نکته تلویحاً به نیروى شناورى اجسام در جوّ اشاره کرده است. وى اصول شناورى اجسام در مایعات را هم تشریح کرده است (ص ۲۴).

خازنى قوه جاذبه را مى شناخت و تأثیر آن را بر وزن اجسام به صورت دورى و نزدیکى از مرکز عالم بیان کرده بود، البته خازنى این تأثیر را بهصورت نسبتى خطى و ساده مىپنداشت که این باور براساس دانش امروز نادرست است (رجوع کنید به همانجا). وى در ادامه به سقوط آزاد اجسام به سمت مرکز عالم (زمین) اشاره کرده است (ص ۲۴ـ۲۵).

خازنى براى نخستین بار در تاریخ مکانیک فرضیه تغییر جاذبه را برحسب فاصله جسم از مرکز زمین بیان کرد. هیچیک از آثار شناخته شده از سدههاى میانى به این مسئله نپرداختهاند. نخستینبار نیوتن در سده یازدهم/ هفدهم رابطه ریاضى تغییر نیروى جاذبه براساس فاصله اجسام از مرکز زمین را کشف کرد (رجوع کنید به روژنسکایا، ص ۶۲۲).

خازنى (ص ۶۹) به فنِّ سوراخکارىِ اجسامِ سخت، مثل یاقوت سرخ، با الماس براى خارج کردن هوا از داخل حفرههاى آن نیز اشاره کرده است. خازنى (ص ۱۰۹ـ۱۱۰) در بحث ترازوى حکمت، به وزنههاى ترازوى رایج آن دوره (شامل وزنههایى معادل یک، دو، پنج، ده، بیست و پنجاه و مانند آن برحسب واحد وزن) انتقاد کرده و سپس وزنههاى مضارب سه (شامل وزنههاى معادل یک، سه، نه، بیستوهفت و جز آن) را برحسب واحد وزن مناسب دانسته است (۱، ۳، ۲۳، ۳۳،…).

بدین ترتیب تعداد وزنه هاى لازم براى اندازه گیرى وزن به حداقل ممکن مى رسد به شرط آنکه استفاده از کفه مقابل نیز مجاز باشد. اگر اندازهگیرى وزن تنها در یک کفه ممکن باشد باید وزنههایى را با مضارب دو (یعنى ۱، ۲، ۲۲، ۳۲، ۴۲، …) بهکار برد. به عقیده روژنسکایا (ص ۶۳۴) خازنى مسئلهاى از اندازهگیرى وزن را، که اروپاییان در سدههاى بعدى به آن پرداختند، حل کرده است.

اگرچه ماهیت آراى خازنى درباره مفاهیم پایه مکانیک از منظر دانشمندان اسلامى برآمده از آراى ارسطو ـ ارشمیدس بود، اما وى با دقت نظرى درخور توجه ضمن بیان آراى گذشتگان نوآوریهاى متعددى در زمینه ساخت ابزارهاى مکانیکى داشته است. به نوشته هیل (ص۷۰) میزانالحکمه یکى از بهترین آثار بهجا مانده از سدههاى میانى است که در آن توجه زیادى به دقت نظر علمى شده است.

نسخه شناسى و پژوهشها درباره میزانالحکمه. از میزان الحکمه چند نسخه خطى باقى مانده است که ماتویفسکایا و روزنفلد (ج ۲، ص۳۴۰)، آنها را فهرست کرده اند. به این فهرست باید نسخهاى کهن از این کتاب در تبریز (رجوع کنید به سیدیونسى، ج ۳، ص ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳) و نسخهاى ناقص در تهران (دانشپژوه و علمى انوارى، ج ۱، ص ۳۱۷) را افزود. میزانالحکمه تاکنون چند بار به چاپ رسیده است. نخستین بار این کتاب را خانیکوف در ۱۳۸۰/۱۸۶۰ به چاپ رسانده و سزگین در مجموعه >علوم طبیعى در اسلام< (ج ۴۷، فرانکفورت ۲۰۰۱/۱۳۷۹ش) تجدید چاپ کرده است.

این چاپ گزیدهاى از متن کتاب و تنها شامل قسمت اعظم مقاله اول و نیز نوشتههاى بیرونى درباره وزن مخصوص اجسام است. در این چاپ (خازنى، ۲۰۰۱، ص ۲۴) بین تعداد بابها و فصول این کتاب با چاپ حیدرآباد (همو، ۱۳۵۹، ص ۱۵) اختلاف وجود دارد. چاپ متن کامل کتاب براى نخستین بار در ۱۳۵۹ در حیدرآباد هند انجام شد (براى آگاهى از تاریخ چاپهاى این کتاب رجوع کنید به عبدالجبار عبدالرحمان، ج ۱، ص ۴۸۷؛آباتوى، ص ۱۴۲).

جدیدترین چاپ کتاب بهوسیله منتصر محمود مجاهد (قاهره ۲۰۰۵/ ۱۳۸۴ش) انجام شده که عملا تکرار چاپ حیدرآباد بدون هیچ تغییرى است. بخشهایى از میزان الحکمه نیزترجمه شده است. نخستین این ترجمه ها ترجمه انگلیسى خانیکوف است که به همراه چاپ گزیده او از کتاب انجام شده است (براى آگاهى از دیگر ترجمه ها رجوع کنید به ماتویفسکایا و روزنفلد، همانجا). از این کتاب ترجمهاى نیز به زبان فارسى وجود دارد که تنها شامل بخشهایى از اصل عربى کتاب است (براى آگاهى بیشتر درباره این ترجمه رجوع کنید به خازنى، ترجمه فارسى، مقدمه مدرسرضوى، ص لب ـ لز).



منابع:

(۳۸) ابنابىاصیبعه، عیون الانباء فى طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت ( ۱۹۶۵)؛
(۳۹) ابوریحان بیرونى، کتاب التفهیم لاوائل صناعهالتنجیم، با ترجمهانگلیسى از رمزىرایت، لندن۱۹۳۴؛
(۴۰) مسعودبنعمر تفتازانى، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ ۱۳۷۱ش؛
(۴۱) عبدالرحمان خازنى، کتاب میزانالحکمه، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹؛
(۴۲) همان، ترجمه فارسى، چاپ مدرسرضوى، تهران ۱۳۴۶ش؛
همو، کتاب میزانالحکمه، (ترجمه و شرح متن خلاصه از نیکلاخانیکوف)، در

(۴۳) Journal of the American Oriental Society, no.6 (1860), repr.in Natural sciences in Islam, vol.47: Mizan al-hikma, collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfort on the Main: Institute for the History of Arabic -Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University, 2001;

(۴۴) عمربنابراهیم خیام، دانشنامه خیامى : مجموعهرسائل علمى،فلسفى و ادبى، چاپ رحیم رضازاده ملک، تهران ۱۳۷۷ش؛
(۴۵) محمدتقى دانشپژوه و بهاءالدین علمى انوارى، فهرست کتابهاى خطى کتابخانه مجلس سنا، ج ۱، تهران (بىتا.)؛
(۴۶) میرودود سید یونسى، فهرست کتابخانه ملى تبریز، ج ۳، تبریز ۱۳۵۰ش؛
(۴۷) عبدالجبار عبدالرحمان، ذخائرالتراث العربى الاسلامى، بصره ۱۴۰۱ـ۱۴۰۳/ ۱۹۸۱ـ۱۹۸۳؛
(۴۸) غیاثالدین جمشید کاشانى، مفتاحالحساب، چاپ احمدسعید دمرداش و محمد حمدى حفنى شیخ، قاهره ?( ۱۹۶۷)؛
(۴۹) لطفاللّه قارى، «الآلات المیکانیکیه فى تراثنا العلمى و موقع کتاب الرساله القدسیه»، مجله تاریخالعلوم العربیه، ج ۱۱، ش ۱ و ۲ (۱۹۹۵ـ۱۹۹۷)؛
(۵۰) محمدبن حسن کمالالدین فارسى، اساس القواعد فى اصولالفوائد، چاپ مصطفى موالدى، قاهره ۱۹۹۴؛

(۵۱) M. Abattouy, The history of Arabic sciences: a selected bibliography, Berlin 1996;
(۵۲) Ahmad Y. Hassan and Donald Routledge Hill, Islamic technology: an illustrated history, Paris 1992;
(۵۳) Donald Routledge Hill, Islamic science and engineering, Edinburgh 1993;
(۵۴) Galina P. Matvievskaya and Boris Rozenfeld, Matematiki i astronomi musulmanskogo srednevekovia i ikh trudi (VIIIth-XVIIth cent.), Moscow 1983;
(۵۵) Mariam Rozhanskaya, “Statics”, in Encyclopedia of the history of Arabic science, ed. Roshdi Rashed, vol.2, London: Routledge, 1996.

دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۴ 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=