استاد ابومحمد رشیدی سمرقندی از سخن سرایان نامی قرن ششم ه ق در ماوراءالنهر است. کنیه و لقب او را ابورشید عبدالله یا عبدالسید نیز نوشته اند. رشیدی با عمعق در روزگار سلطان خضربن ابراهیم مداح زن سلطان (ستی زینب) و مورد توجه او بود. تا کار وی بالا گرفت و لقب سیدالشعرایی یافت.
میان او و عمعق کدورتی درگرفت. و عمعق اشعار او را در خدمت خضرخان به بی نمکی وصف کرد. و او در جوابْ عمعق را هجو کرد عوفی چند تصنیف ازجمله زینت نامه را بدو نسبت داده است.
از ویژگیهای اشعار رشیدی اشتمال آن بر صنایع لفظی و معنوی و مهارت شاعر در بکار بردن آنهاست. میان وی و مسعودسعد نیز مکاتبه و مشاعره بود او علاوه بر مدح پادشاهان آل افراسیاب سلطان سنجر سلجوقی را نیز ستوده است از اشعار اوست:
شد ابر مطیر نزد تو حیران // شد شمس منیر پیش تو پنهان
در دانش و فضل آن دل پاکت // چون بحر قعیر گشت بی پایان
نَتْواند بود مر تو را هرگز// همتا و نظیر در همه گیهان
آسوده شدند با کف رادت // از شغل حقیر شاعران یکسان
منصور شدیم بر مراد دل // یزدانْت نصیر باد جاویدان
این چرخ که او آب خردمند برد//در آتش اندیشه مرا چند برد
آیا به کدام خاک در خواهم جست //بادی که مرا سوی سمرقند برد
(از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج ۲ صص ۵۴۷ – ۵۵۱)
سخن گرچه منثور نیکو بود//چو منظوم گردد نکوتر شود
به گوهر همی ننگری زآزمون //که بی رشته چون است وبا رشته چون
تو وزیری و مَنْت مدحت گوی //دست من بی عطا، روا بینی
رو وزارت به من سپار و مرا//مدحتی گوی تا عطا بینی
بر یاد تو بی تو این جهان گذران //بگذاشتم ای یار و تو از بیخبران
دست از همه شستم و نشستم نگران //چون بی تو گذشت بگذرد بی دگران
سوزنی در مدح او گوید:
استاد رشیدی را شعری است ، ردیفش //چون زلف بتان نغز و بهنجار شکسته
من سوزنی ام شعر من اندر پی این شعر //نرزد به یکی سوزن (۱)سوفارشکسته
و رجوع به لباب الالباب ج ۲ ص ۷ ۱۵۲ ،۴۷ ،۴۶ ، ج ۱ ص ۸۷ و المعجم چ تهران ص ۲۸۸ و ۲۸۹ و فهرست احوال و اشعار رودکی و چهارمقالهء نظامی عروضی ص ۲۸ و ۱۸۸ و غزالی نامه ص ۲۹۶ و ۲۹۲ و فهرست کتابخانهء سپهسالار ج ۲ ص ۶۰۲ و فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن و الذریعه ج ۹ بخش ۲ و آتشکدهء آذر چ شهیدی ص ۳۴۱ و چهارمقاله ص ۲۸ حواشی و لغت فرس اسدی چ اقبال (کلمهء تریان) شود.
لغت نامه دهخدا
۱- ۱۸۱ و ۱۷۶ و حواشی تاریخ بیهقی به قلم سعید نفیسی ص ۱۳۴۸ و مجمع الفصحاء