جعفربن ابیطالب ، کنیهاش ابوعبداللّه، پسر عموی پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، برادر حضرت علی علیهالسلام، و از شهدای بزرگ صدر اسلام. مادرش، فاطمه بنت اسد بنهاشم، نخستین زن هاشمی بود که با مردی هاشمی، یعنی ابوطالب، ازدواج کرد (خلیفه بن خیاط، ۱۹۶۷، ص ۴؛ ابنحبیب، ص ۴۵۷) و به ترتیب چهار پسر به نامهای طالب، عقیل، جعفر و علی به دنیا آورد که فاصله زمانی میان هر کدام ده سال بود (ابوالفرج اصفهانی، ص ۳؛ ابناثیر، ج ۱، ص ۳۴۲).
جعفربن ابیطالب بیست سال پس از عامالفیل (۵۷۰ میلادی) در مکه به دنیا آمد (بهادلی، ص ۲۳۵). هنگامی که در مکه خشک سالی شد و ابوطالب دچار مضیقه مالی گردید، به پیشنهاد پیامبر، عباسبن عبدالمطلب نزد برادرش ابوطالب رفت و جعفر را به خانه خود برد و کفالتش را برعهده گرفت. جعفر همچنان نزد عمویش ماند تا اینکه اسلام آورد و بعد از وی بینیاز شد (ابنهشام، ج ۱، ص ۲۶۳؛ طبری، ج ۲، ص ۳۱۳).
بر اساس روایتی، او در همان سال اول بعثت، اندکی پس از برادرش علی علیهالسلام (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ص ۸؛ ابناثیر، ج ۱، ص ۳۴۱؛ یک روز یا کمتر، پس از برادرش علی علیهالسلام رجوع کنید به امین، ج ۴، ص ۱۱۹) اسلام آورد. روایت شده است که ابوطالب وقتی دید حضرت علی علیهالسلام در سمت راست پیامبر اکرم به نماز ایستاده، به جعفر گفت برو و در سمت چپ پیامبر بایست و نماز بگزار و او نیز چنین کرد و این نخستین نماز جماعتی بود که در اسلام بر پا گردید (ابنعساکر، ج ۷۲، ص ۱۲۵ـ۱۲۶؛ ابناثیر، همانجا؛ مدنی، ص ۶۹).
بر اساس برخی روایات، جعفربن ابیطالب سومین یا بیست و ششمین یا سی و دومین نفر (رجوع کنید به ابنعساکر، ج ۷۲، ص ۱۲۵؛ ابنحجر عسقلانی، ج ۱، ص ۲۳۷)، و یا اجمالاً جزو آن عده، بود که پیش از آنکه پیامبر وارد خانه ارقم شود (ابنسعد، همانجا) ایمان آورد.
بر اثر افزایش فشار و شکنجه کفار قریش و توصیه پیامبر به مسلمانان برای مهاجرت از مکه به حبشه، جعفربن ابیطالب در سال پنجم بعثت (ابنسعد، ج ۱، ص ۲۰۶؛ به روایتی ضعیف، در سال چهارم بعثت؛ رجوع کنید به مدنی، ص ۷۱)، در دومین مهاجرت مسلمانان به حبشه، همراه همسرش اَسماء بنت عُمَیس به حبشه رفت (ابنهشام، ج ۱، ص ۳۴۶؛ ابنسعد، ج ۴، ص ۳۴).
پیامبر اکرم، به همراه جعفر، به عنوان امیر و سرپرست تمام مسلمانان مهاجر به حبشه (ابنسعد، همانجا؛ ابنقدامه، ص ۱۱۳ـ۱۱۴؛ نووی، قسم ۱، جزء ۱، ص ۱۴۸)، نامهای خطاب به نجاشی، پادشاه آن سرزمین، فرستاد و در آن، ضمن دعوت وی به اسلام، از او خواست تا به اوضاع جعفر و دیگر مسلمانان مهاجر و پناهنده به وی، رسیدگی کند (طبری، ج ۲، ص ۶۵۲؛ قلقشندی، ج ۶، ص ۳۷۹).
وقتی کفار قریش، عمروبن عاص و عبداللّهبن مسعودبن ابیربیعه مخزومی و به روایتی عمارهبن ولید را با هدایایی نزد نجاشی فرستادند تا شاید بتوانند مسلمانان مهاجر را به مکه بازگردانند، سخنگوی مسلمانانِ پناهنده به حبشه، جعفربن ابیطالب بود. او در جلسات مناظره به خوبی مواضع و دیدگاه اسلام را بیان کرد تا جایی که نجاشی و اسقفهایش را متقاعد ساخت و فرستادگان قریش ناامید به مکه بازگشتند ( رجوع کنید به ابنعساکر، ج ۷۲، ص ۱۲۱ـ۱۲۳؛ ابنجوزی، ج ۱، ص ۵۱۱ ۵۱۸؛ ذهبی، تاریخالاسلام، السیره النبویه، ص ۱۸۸ـ۱۹۴). گفته شده است که نجاشی پس از سخنان جعفربن ابیطالب اسلام آورد ( رجوع کنید به طبری، ج ۲، ص ۶۵۲ـ۶۵۳).
جعفربن ابیطالب در حبشه از همسرش اسماء بنت عمیس صاحب سه فرزند، به نامهای عبداللّه و محمد و عون، شد که عبداللّه نخستین مولود مسلمان در حبشه (ابنسعد، همانجا؛ ابنحبیب، ص ۱۰۷؛ نووی، همانجا) و نسل جعفر از وی بود (ابنسعد، همانجا). به روایتی، دو فرزند دیگر وی در کربلا و به روایتی دیگر، در جنگ صِفّین شهید شدند. روایتی نیز حاکی از آن است که عون و محمد در زمان خلافت عمر در شوشتر [ ؟ ] به شهادت رسیدند؛ اما، بلاذری این را نادرست دانسته است ( رجوع کنید به بلاذری، ص ۴۴ـ ۴۵). اکنون در جنوب شهر دزفول بقعهای به نام محمدبن جعفر طیار زیارتگاه است ( رجوع کنید به اقتداری، ج ۱، بخش ۱، ص ۳۱۶ـ۳۲۰).
برخی بر این باورند که جعفر از اسماء صاحب هشت فرزند شد که همگی در حبشه به دنیا آمدند ( رجوع کنید به ابنعنبه، ص ۳۷؛ بهادلی، ص ۲۳۵؛ برای اطلاع بیشتر از اعقاب جعفربن ابیطالب رجوع کنید به ابنقدامه، ص۱۱۶ـ۱۲۰؛ ابنعنبه، ص۳۶ـ۶۷؛ مدنی، ص۱۶۸ـ ۱۸۶؛ جمیل ابراهیم حبیب، ص ۱۰۲ـ ۱۰۵).
به گزارش برخی مورخان، پیامبر اکرم پس از ورودش به مدینه میان مهاجران و انصار پیمان برادری بست. در این پیمان، جعفربن ابیطالب با مُعاذبن جَبَل انصاری برادر شد (رجوع کنید به ابنهشام، ج ۲، ص ۱۵۱؛ ابنحجر عسقلانی، همانجا)؛ اما، با توجه به اینکه جعفربن ابیطالب در آن زمان در حبشه اقامت داشته است، این خبر نمیتواند صحیح باشد مگر آنکه این پیمان غیاباً بسته شده باشد ( رجوع کنید به ابنهشام، همانجا؛ ابنسعد، ج ۳، ص ۵۸۴، ج ۴، ص ۳۵؛ ذهبی، سیراعلام النبلاء ، ج ۱، ص ۲۱۳).
جایگاه و منزلت جعفربن ابیطالب چنان والا بود که پیامبر اکرم برای وی سهمی از غنایم نبرد بدر را، با اینکه در آن حضور نداشت، در نظر گرفت (واقدی، ج ۱، ص ۱۵۳؛ ابنعساکر، ج ۷۲، ص ۱۲۷).
در اواخر سال ششم هجرت، پیامبر سفیرش، عمروبن اُمیه ضَمْری، را نزد نجاشی فرستاد و از وی خواست مسلمانان را بازگرداند. نجاشی نیز دو کشتی در اختیار جعفربن ابیطالب و مسلمانان و گروهی از حبشیان مسلمان شده قرار داد و آنان را راهی مدینه کرد (ابنسعد، ج ۱، ص ۲۰۷ـ ۲۰۸؛ طبری، ج ۳، ص ۳۰). جعفر و همراهانش پس از غزوه خیبر در سال هفتم هجرت، به مدینه رسیدند (واقدی، ج ۲، ص ۶۸۳؛ ابنهشام، ج ۲، ص ۳۴۲، ج ۴، ص ۳؛ ابنسعد، ج ۱، ص ۲۰۷ـ ۲۰۸، ج ۴، ص ۳۴ـ ۳۵؛ مسعودی، ج ۳، ص ۲۹ـ۳۰؛ ذهبی، سیراعلام النبلاء ، ج ۱، ص ۲۰۶؛ محمود شیت خطاب، ص ۱۳۴).
وقتی پیامبر جعفر را دید میان دو چشمش را بوسید و او را دربرگرفت و با شادی بسیار گفت: «به خدا قسم نمیدانم به کدام یک شادتر شوم از آمدن جعفر یا از فتح خیبر» (واقدی، همانجا؛ بلاذری، ص ۴۳). آنگاه پیامبر در کنار مسجد خانهای را به او اختصاص داد (بلاذری، ص ۴۴؛ ابنعبدالبرّ، قسم ۱، ص ۲۴۲) و از غنایم غزوه خیبر به او و مهاجران همراه وی سهمی عطا کرد (ابنسعد، ج ۴، ص ۳۵، ۱۰۶).
با آمدن جعفر و دیگر مهاجران حبشه به مدینه، پیامبر وی و همراهانش را صاحبالهجرتین (دو هجرت، یکی به حبشه و دیگری به مدینه) نامید (همان، ج ۴، ص ۱۰۶، ج ۸، ص ۲۸۱؛ بخاری، ج ۲، جزء ۱، قسم ۲، ص ۱۸۵؛ ابونعیم، ۱۴۲۲، ص ۴۲۶).
در سال هشتم هجرت هنگامی که حارثبن عُمَیر أزدی، فرستاده پیامبر نزد پادشاه بُصری’، به دست شُرَحبیل بن عمرو یا عُمیر ازدی غسّانی در روستای مُوْتَه کشته شد (ابن ابیالحدید، ج ۱۵، ص ۶۱؛ نویری، ج ۱۶، ص ۲۷۷)، پیامبر بسیار غمگین شد و سپاهی سه هزار نفری تدارک دید که بعدها به سپاه امرا معروف شد و فرماندهی آن را به ترتیب برعهده سه تن از صحابه، که یکی از آنها جعفربن ابیطالب بود، قرار داد تا در صورت شهادت یکی، دیگری فرماندهی را بر عهده گیرد (واقدی، ج ۲، ص ۷۵۵ـ۷۵۶؛ ابنهشام، ج ۴، ص ۱۵؛ ابنسعد، ج ۳، ص ۴۶؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۵).
بر اساس برخی روایتها، نخستین فرمانده سپاه امرا جعفربن ابیطالب بود ( رجوع کنید به یعقوبی، همانجا؛ ابوالفرج اصفهانی، ص ۹؛ ابن ابیالحدید، ج ۱۵، ص ۶۲) و بنا به روایتهای دیگر، او دومین فرمانده و جانشین زید بود ( رجوع کنید به ابنهشام، همانجا؛ ابنسعد، ج ۴، ص ۳۶؛ خلیفهبن خیاط، ۱۴۱۵، ص ۴۰؛ ابنحبیب، ص ۱۲۳).
شهادت
سپاه سه هزار نفری مسلمانان در جمادیالاولی سال هشتم در روستای مُوْتَه در سرزمین بَلقاء به مصاف سپاه دویست هزار (یا صد هزار) نفری رومیان به سرکردگی هِرقل و عربهای شام به فرماندهی شرحبیلبن عمرو رفت. در گرماگرم نبرد، جعفربن ابیطالب از اسب سرخ موی خود پیاده شد و آن را کشت و آنگاه پیاده جنگید تا به شهادت رسید (واقدی، ج ۲، ص ۷۵۶ـ۷۶۱؛ ابنهشام، ج ۴، ص ۱۵ـ۲۰؛ ابنسعد، ج ۳، ص ۵۳۰، ج ۴، ص ۳۷؛ طبری، ج ۳، ص ۳۶ـ۳۹؛ ابوالفرج اصفهانی، ص ۷). در باره چگونگی شهادت جعفر روایات مختلف است ( رجوع کنید به ابنهشام، ج ۴، ص ۲۰؛ ابنسعد، ج ۴، ص ۳۸؛ واقدی، ج ۲، ص ۷۶۱؛ ابنعبدالبرّ، قسم ۱، ص ۲۴۳).
در این نبرد هر دو دست جعفربن ابیطالب قطع شد، ولی نگذاشت پرچم روی زمین بیفتد؛ از اینرو، پیامبر فرمود که خداوند به جعفر، به جای دستهایش، دو بال از یاقوت داده است و او با فرشتگان در بهشت به هر جا که میخواهد پرواز میکند (واقدی، ج۲، ص۷۶۲، ۷۶۷؛ ابنهشام، ج ۴، ص ۲۰؛ ابنسعد، ج ۴، ص ۳۹؛ بلاذری، ص ۴۳) و به همین سبب، او را جعفر طیار و نیز ذوالجناحین خواندهاند ( رجوع کنید به ابنهشام، ج ۲، ص ۱۵۱؛ بلاذری، همانجا؛ طبری، ج ۵، ص ۴۲۴ـ ۴۲۵؛ ابناثیر، ج ۱، ص ۳۴۱، ۳۴۴).
در همان روز شهادت جعفر، پیامبر از طریق وحی از شهادت او آگاه و بسیار غمگین شد و آنگاه مردم مدینه را جمع کرد و واقعه موته و چگونگی کشته شدن سه سردار سپاه، از جمله جعفربن ابیطالب، را به اطلاع آنان رساند و سپس برای آنان آمرزش خواست و آنان را شهید خواند (واقدی، ج ۲، ص ۷۶۲، ۷۶۶؛ ابنهشام، ج ۴، ص ۲۲؛ ابنسعد، ج ۳، ص ۴۶، ج ۸، ص ۲۸۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۵ـ۶۶؛ بلاذری، همانجا؛ طبری، ج ۳، ص ۴۰ـ۴۱).
جعفربن ابیطالب در هنگام شهادت، بنا بر قول مشهور، حدود ۴۱ سال داشت ( رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، قسم ۱، ص ۲۴۵؛ ابنقدامه، ص ۱۱۵؛ ابناثیر، ج ۱، ص ۳۴۴؛ قس ابنهشام، ج ۴، ص ۲۰؛ بلاذری، همانجا؛ ابوالفرج اصفهانی، ص ۸؛ ابنعساکر، ج ۷۲، ص ۱۳۵). پس از شهادتش، همسرش اسماء بنت عمیس ( رجوع کنید به ابنکثیر، ج ۴، ص ۲۵۳) و حسانبن ثابت ( رجوع کنید به ج ۱، ص ۹۸ـ ۹۹، ۲۹۵، ۳۲۳) و کعببن مالک (رجوع کنید به ابنهشام، ج ۴، ص ۲۷ـ ۲۸) اشعاری در سوک وی سرودند.
جعفر خطیبی توانا و مردی شجاع و سخاوتمند (ابونعیم، ۱۳۸۷، ج ۱، ص ۱۱۴) و بردبار و متواضع (ابنقدامه، همانجا) و دارای عقل و درایت و هوش سرشار و اراده راسخ بود و شخصیتی نافذ داشت و سرداری برجسته و آگاه به مسائل دینی و آشنا به فنون و اصول جنگ بود (محمود شیت خطاب، ص ۱۵۴ـ ۱۵۵). ذهبی ( سیر اعلام النبلاء ، ج ۱، ص ۲۰۶) وی را سالار شهید و والامقام و مجاهد بزرگ خوانده است.
جعفر در عصر جاهلیت به داشتن چهار خصلت متمایز بود: پرهیز از شرابخواری و دروغ و فحشاء و بتپرستی (ابنعساکر، ج ۷۲، ص ۱۲۶). او از پیامبر روایتی نقل کرده است و کسانی چون پسرش عبداللّه، ابوموسی اشعری، عبداللّهبن عمربن خطّاب، عبداللّهبن مسعود، عمروبن عاص، عایشه و امسلمه نیز از او روایت کردهاند ( رجوع کنید به ابونعیم، ۱۴۲۲، ج ۱، ص ۴۲۸؛ ابنعساکر، ج ۷۲، ص ۱۲۰؛ ذهبی، همانجا).
در باره فضائل و مناقب جعفربن ابیطالب احادیث و گزارشهای متعددی نقل شده است (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ص ۹؛ ابن عبدالبرّ، قسم ۱، ص ۲۴۴؛ ابناثیر، ج ۱، ص ۳۴۲؛ مدنی، ص ۶۹ـ۷۰؛ امین، ج ۴، ص ۱۲۰). بر اساس روایاتی که از پیامبر نقل شده، جعفر جزو بهترین مردم بوده و با پیامبر از یک طینت و سرشت و از یک درخت خلق شده و از نظر خُلق و خوی شبیهترین افراد به پیامبر بوده است ( رجوع کنید به واقدی، ج ۲، ص ۷۳۹؛ ابنسعد، ج ۴، ص ۳۶، ج ۸، ص ۱۵۹ـ۱۶۰؛ ابوالفرج اصفهانی، ص ۱۰؛ ابن ابیالحدید، ج ۱۵، ص ۷۲ـ۷۳). همچنین باز به نقل از پیامبر او را جزو حواریان ( رجوع کنید به ابنحبیب، ص ۴۷۴)، نقبا و نجبا (ابنعساکر، ج ۷۲، ص ۱۲۷؛ ابناثیر، همانجا)، عترت نبوی (ابناثیر، همانجا) و از سابقین در اسلام (ذهبی، تاریخ الاسلام ، المغازی ، ص ۴۹۲) بهشمار آوردهاند.
پیامبر به جعفربن ابیطالب لقب ابوالمساکین (پدر بینوایان) اعطا کرد، زیرا او به مستمندان و فقیران بسیار رسیدگی میکرد، با آنها نشست و برخاست داشت و به ایشان خدمت میکرد و اموالش را میان آنان تقسیم مینمود (ابنسعد، ج ۴، ص ۴۱؛ ابونعیم، ۱۳۸۷، ج۱، ص۱۱۴، ۱۱۷؛ ابنجوزی، ج۱، ص۵۱۸).
ارادت و علاقهمندی حضرت علی به برادرش جعفربن ابیطالب تا جایی بود که هیچگاه درخواستی از درخواستهای عبداللّهبن جعفر را، چنانچه حضرت را به جان جعفر قسم میداد، رد نمیکرد (ابناثیر، ج ۱، ص ۳۴۴؛ ذهبی، همانجا).
مزار جعفر طیار و سایر شهدای موته در منطقهای معروف به شهر مزار در اطراف موته * (شهرستانی در استان کَرَک در اردن) قرار دارد. هر چند بر اساس برخی روایات، سه فرمانده شهید موته را در یک قبر دفن و آن قبر را پنهان کردند، ولی امروزه مدفن آنان شناخته شده و زیارتگاه است ( رجوع کنید به ابنعنبه، ص ۳۷؛ امین، ج ۴، ص ۱۱۹؛ برای اطلاع از ابعاد و مشخصات فعلی مزار رجوع کنید به بهادلی، ص ۲۳۸ـ۲۴۲). گفته میشود ظاهر بَیبَرسِ اول * ، چهارمین سلطان از ممالیک مصر (متوفی ۶۷۶)، مزار جعفر را تجدید بنا کرد و اوقاف بسیاری به آن اختصاص داد. در ۱۳۷۵ ش/ ۱۹۹۶ بر روی بقعه جعفر گنبد و بارگاهی بنا شده است ( رجوع کنید به بهادلی، ص ۲۲۷، ۲۳۲ـ۲۳۴، ۲۳۸ـ۲۳۹).
منابع:
(۱) ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت [ بیتا. (؛
(۲) ابناثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، چاپ محمدابراهیم بنا و محمداحمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳؛
(۳) ابنجوزی، صفه الصفوه، چاپ محمود فاخوری و محمدرواس قلعهجی، حلب ۱۳۸۹ـ۱۳۹۳/ ۱۹۶۹ـ۱۹۷۳؛
(۴) ابنحبیب، کتاب المحبّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت ) بیتا. (؛
(۵) ابنحجر عسقلانی، کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت )بیتا.(؛
(۶) ابنسعد (بیروت)؛
(۷) ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره ) ۱۳۸۰/۱۹۶۰ (؛
(۸) ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق ، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱؛
(۹) ابنعنبه، عمده الطالب فی انساب آل ابیطالب، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۳۸۳ ش؛
(۱۰) ابنقدامه، التبیین فی انساب القرشیین، چاپ محمد نایف دلیمی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۱۱) ابنکثیر، البدایه و النهایه فیالتاریخ ، ) قاهره ( ۱۳۵۱ـ ۱۳۵۸؛
(۱۲) ابنهشام، السیره النبویه، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶؛
(۱۳) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ کاظم مظفر، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۵؛
(۱۴) چاپ افست قم ۱۴۰۵؛
(۱۵) احمد بن عبداللّه ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷؛
(۱۶) همو، معرفه الصحابه، چاپ محمدحسن محمدحسن اسماعیل و مسعدعبدالحمید سعدنی، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛
(۱۷) احمد اقتداری، دیار شهریاران ، ) تهران ( ۱۳۵۳ـ۱۳۵۴ ش؛
(۱۸) امین؛
(۱۹) محمدبن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ) بیروت ? ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶ (؛
(۲۰) احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴؛
(۲۱) علی بهادلی، «مؤته: عراقه الماضی و روح ذیالجناحین»، المنهاج ، سال ۱، ش ۴ (شتاء ۱۴۱۷)؛
(۲۲) جمیل ابراهیم حبیب، القول الجازم فی نسب بنیهاشم ، بغداد ۱۹۸۷؛
(۲۳) حسانبن ثابت، دیوان ، چاپ ولید عرفات، لندن ۱۹۷۱؛
(۲۴) خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط ، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵؛
(۲۵) همو، کتاب الطبقات، روایه موسیبن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ) ۱۹۶۷ (؛
(۲۶) محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، السیره النبویه، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹، المغازی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۲۷) همو، سیراعلام النبلاء، چاپ شعیب أرنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۸؛
(۲۸) طبری، تاریخ (بیروت)؛
(۲۹) قلقشندی؛
(۳۰) محمود شیت خطاب، «القاده الشهداء فی مؤته من قاده النبی صلیاللّهعلیهوسلم»، مجله المجمع العلمی العربی، ج ۳۵، ش ۲ (رجب ۱۴۰۴)؛
(۳۱) علیخانبن احمد مدنی، الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، قم ۱۳۹۷؛
(۳۲) مسعودی، مروج (بیروت)؛
(۳۳) یحییبن شرف نووی، تهذیب الاسماء و اللغات، مصر: اداره الطباعه المنیریه، ) بیتا. (، چاپ افست تهران ) بیتا. (؛
(۳۴) احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، قاهره ) ۱۹۲۳ ] ـ۱۹۹۰؛
(۳۵) محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی ، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶؛
(۳۶) یاقوت حموی؛
(۳۷) یعقوبی، تاریخ .
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۰