( ۱) نام یکی از حکمای کرام( ۲) او طبیب هشتم است از طبیبان که هریک بیمثل زمان خود بوده اند اول ایشان اسقیلپیدس دوم غورس سوم مینوس چهارم برمانیدس پنجم افلاطون ششم اسقلیپیدس هفتم بقراط هشتم جالینوس است. وی خاتم مهر اطباء است. (آنندراج)
وی به جالینوس برغامسی و جالینوس القلوذی شهرت داشته است مؤلف عیون الانباء آرد: آنچه از احوال جالینوس معلوم و نزد خواص و عوام مشهور است آنکه وی هشتمین و آخرین اطباء بزرگ است و نه تنها کسی بپایهء او در علم نرسید، بلکه هیچکس بمقام علمی او نزدیک نگردید از آغاز ظهور طب تا آن زمان سوفسطائیان در آن فن اختلاف بسیاری پدید آورده و محاسن آن را از بین برده بودند.
و او برضد آنان قیام کرد و گفتهء آنان را ابطال کرد. و عقاید بقراط و پیروان او را استوار ساخت. و به نصرت آنها اقدام کرد. و کتابهای بسیار در کشف حقایق فن طب تألیف کرد. و در آنها مکنونات آن را آشکار ساخت.و مشکلات آن را توضیح داد پس از وی کسی در این فن به پایهء او نرسید و اطباء متأخر شاگردان او بشمارند وی هشتاد و هفت سال زندگی کرد که هفده سال آن کودک و متعلم بود و هفتاد سال معلم و آموزگار این عقیدهء یحیی نحوی است که دربارهء دیگر معلمان بزرگ طب نیز همین تقسیم را بکار برده و عمر آنان را بدو دوره تعلیم و تعلم تقسیم کرده است.
لیکن باید در این گفته تحقیق شود، زیرا تقسیم مزبور دربارهء پاره ای از آنان غیرممکن بنظر میرسد از آنجمله دربارهء جالینوس گفته که هفده سال پدرم پیوسته مرا » : تعلم و هفتاد سال تعلیم کرده است، این گفته با آنچه جالینوس در بعضی مؤلفاتش آورده مخالف است که هندسه و حساب و ریاضیات تعلیم داد تا به سن پانزده سالگی رسیدم در آنوقت مرا به آموختن منطق واداشت، زیرا میخواست فلسفه « بیاموزم، ولی در خواب دید که مرا بتحصیل طب وادارد و آنگاه مرا به فراگرفتن این فن گماشت. در این وقت هفده سال داشتم بنابراین دور نیست آنچه دربارهء متقدمان بر او گفته نیز چنین باشد و از زمان ابقراط تا جالینوس ۶۶۵ سال و از زمان اسقلیموس اول تا درگذشت .
جالینوس بگفتهء یحیی نحوی ۵۵۰۲ (؟!) سال بوده است و بگفتهء اسحاق بن حنین از زمان جالینوس تا هجرت ۵۲۵ سال بوده است و بگفتهء اسحاق تولد جالینوس ۵۹ سال بعد از مسیح بود و آنانکه او را معاصر مسیح دانسته اند و گویند وی به سوی عیسی روآورد تا به وی ایمان آورد، درست نیست، زیرا جالینوس در مواردی از کتب خود بقسمی از موسی و مسیح یاد کرده که معلوم میشود بعد از مسیح میزیسته است،
از جمله کسانی که او را معاصر مسیح دانسته اند. بیهقی است که در کتاب مسارب پسر خواهر جالینوس نمی بود، کافی بود، هم و گوید « بولس » التجارب و غوارب الغرائب گفته است: اگر در میان حواریین خبر جالینوس پسر خواهر خود را نزد عیسی فرستاد تا اظهار دارد. که خود از آمدن نزد او عاجز است.
ولی به وی ایمان آورد و خود نیز به عیسی ایمان آورد در صورتی که جالینوس در مقالت اول از کتاب اخلاق پس از نقل صفات اخلاقی قومی گوید: این در سال ۵۱۴ – بعد از اسکندر بود و این تاریخ صحیح ترین تاریخی است که دربارهء عصر او گفته شده است (از عیون الانباء ج ۱ صص ۷۱- ۷۲ )
و قفطی گوید: جالینوس دانشمند فیلسوف و طبیعی دان زمان خود بود وی از مردم شهر فرغاموس یونان است کتابهای پر ارزشی در طب و جز آن از علوم طبیعی و صناعت منطق تألیف کرده است و از اسماء تألیفات خود و ترتیب خواندن و طریق آموختن آنها فهرستی ترتیب داده که شامل چند ورق و بیش از صد کتاب در آن ذکر شده است.
ابوالحسن علی بن الحسین المسعودی گفت: جالینوس قریب دویست سال بعد از مسیح و ششصد سال بعد از بقراط و پانصد و اندی سال بعد از اسکندر میزیسته است. و کسی را بعد از ارسطو از این دو تن [بقراط و جالینوس] به علوم طبیعی داناتر نمی دانم.
ابن جلجل گفت: جالینوس از مردم فرغاموس از بلاد آسیا در شرق قسطنطنیه است و شهر او را فرغامون نیز گفته اند آنجا محل زندانیان بود و هرکس مورد خشم پادشاه قرار میگرفت. در آنجا زندانی می.شد. و هم.و گفت: جالینوس در زمان نرون قیصر ششم روم میزیست. وی به اطراف و بلاد مسافرت میکرد. و دوبار به روم رفت و در آنجا سکونت کرد و با پادشاه برای معالجهء مجروحین به جنگ رفت.
و در هفده سالگی در طب و فلسفه و علوم ریاضی براعت یافت و در ۲۴ سالگی متبحر گشت و دانش بقراط را زنده ساخت و بر کتب از دست رفتهء او شروحی نوشت او را در روم مجلس بحث بود که در آن از تشریح سخنها راند و فضل خویش را آشکار ساخت.
پدرش مهندس بزرگی بود که در عصر خود نظیر نداشت دیانت مسیح در زمان او ظهور کرد و به او گفتند مردی در بیت المقدس ظهور کرده که کور مادرزاد و پیسی را شفا میدهد. و مرده را زنده میکند، پرسید از اصحاب او کسی باقی مانده؟ گفتند آری پس به قصد بیت المقدس از روم بیرون رفت و به سیسیل رسید و در همانجا بسن ۸۸ سالگی درگذشت قبرش در آنجاست. (تاریخ الحکماء ۱۳۲ )
مؤلفات جالینوس بنقل از الفهرست:
کتاب الفرق یک مقاله از آن را حنین نقل کرده
کتاب الصناعه، که یک – ص ۱۲۲ مقالهء آن را حنین نقل کرده
کتاب الی طوثرن فی النبض، که یک مقالهء آن را حنین نقل کرده
کتاب الی اغلوقن فی التأتی لشفاء الامراض، که دو مقالت آن را حنین نقل کرده
کتاب المقالات الخمس فی التشریح، حنین آن را نقل کرده کتاب الاسطقسات، که حنین یک مقالهء آن را نقل کرده
کتاب المزاج، که حنین سه مقالت آن را نقل کرده
کتاب القوی الطبیعیه، که حنین سه مقالت آن را نقل کرده
کتاب علل و الاعراض که حنین شش مقالت آن را نقل کرده
کتاب علل الاعضاء الباطنه، که حبیش شش مقالت آن را نقل کرده
کتاب النبض الکبیر، که حبیش شانزده مقالت آن را نقل کرده، و حنین یک مقالهء آن را به عربی نقل کرده است
کتاب الحمایات که حنین دو مقالت آن را نقل کرده
کتاب البحران که حنین سه مقالت آن را نقل کرده
کتاب ایام البحران، که حنین سه مقالت آن را نقل کرده
کتاب تدبیرالاصحاء، که حبیش شش مقالت آن را نقل کرده
کتاب حیله البرؤ، که حبیش آن را به عربی نقل کرده، و اصل کتاب چهارده مقالت است.
که شش مقالهء اول آن را حنین اصلاح کرده بود و هشت مقالت آخر را بخواهش محمد بن موسی اصلاح کرد و کتب یاد شدهء جالینوس را کتب شانزده گانه نامند که پزشکان آنها را برای آموختن طب به ترتیب فوق میخواندند کتب دیگر جالینوس علاوه بر شانزده کتاب مزبور:
کتاب التشریح الکبیر، حنین در فهرست خویش ذکر نکرده که چه کسی آن را به عربی نقل کرده و من آن را بنقل حبیش دیدم و آن پانزده مقالت است.
کتاب اختلاف التشریح، که حبیش دو مقالت آن را به عربی نقل کرده است کتاب تشریح الحیوان المیت، که یک مقالهء آن را حبیش به عربی نقل کرده.
کتاب تشریح الحیوان الحی، که دو مقالت آن را حبیش به عربی نقل کرده است.
کتاب فی علم بقراط بالتشریح، که حبیش پنج مقالت آن را به عربی نقل کرده.
کتاب علم ارسطو طالیس فی التشریح، که سه مقالت آن را حبیش نقل کرده.
کتاب تشریح الرحم، که یک مقاله آن را حبیش به عربی نقل کرده.
کتاب حرکات الصدر والرئه، که اصطفن بن بسیل آن را به عربی نقل کرده است و حنین سه مقالت آن را که ساقط شده بود اصلاح کرد.
کتاب علل النفس، که اصطفن بن بسیل آن را نقل کرد و حنین دو مقالت آن را برای پسرش اصلاح کرد.
کتاب الصوت که حنین چهار مقالت آن را برای محمد بن عبدالملک الزیات به عربی نقل کرد.
کتاب حرکه العضل، اصطفن آن را نقل کرده و حنین دو مقالت آن را اصلاح کرده است.
کتاب الحاجه الی النبض که یک مقالهء آن را حبیش نقل کرد
کتاب الحاجه الی النفس که اصطفن آن را نقل کرد و حنین نصف آن را در یک مقاله نقل کرد.
کتاب العادات، که حبیش یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب آراء بقراط و فلاطن، که ده مقالت آن را حبیش به عربی نقل کرد.
کتاب الحرکات المجهوله، که حنین یک مقالهء آن را به عربی نقل کرد.
کتاب الامتلاء، که اصطفن یک مقالهء آن را ترجمه کرد.
کتاب منافع الاعضاء که حبیش آن را نقل کرد و حنین هفده مقالت آن را اصلاح کرد.
کتاب افضل الهیأت، که حنین یک مقالهء آن را به سریانی و عربی نقل کرد.
کتاب خصب البدن، که حبیش یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب سوء المزاج المختلف که حبیش هفده مقالت آن را نقل کرد.
کتاب الادویه المقابله للادواء، که دو مقالت آن را عیسی بن یحیی نقل کرد.
کتاب التریاق الی بیسن، که یحیی بن بطریق یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب الی ثراسابولوس که یک مقالهء آن را حنین نقل کرد.
کتاب الریاضه بالکره الصغیره، که حبیش یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب الریاضه بالکره الکبیره، که حبیش یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب فی ان الطبیب الفاضل فیلسوف، که حنین یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب کتب بقراط الصحیحه، که حنین یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب الحث علی تعلم الطب، که حبیش یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب محنه الطبیب، که حنین یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب مایعتقده رأیا، که ثابت یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب البرهان، این را پانزده مقالت قرار داد و آنچه از آن موجود است.
کتاب تعریف المرء عیوب نفسه، که یک مقالهء آن را توما ترجمه کرد و حنین آن را اصلاح کرده است.
کتاب الاخلاق، که حبیش چهار مقالت آن را نقل کرد.
کتاب انتفاع الاخیار باعدائهم، که حبیش یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب ما ذکره فلاطن فی طیماوس که بیست مقالت آن موجود است و حنین آن را نقل کرد و سه مقالت بقیهء آن را اسحاق ترجمه کرد.
کتاب الادویه المفرده که یازده مقالت آن را حنین ترجمه کرد.
کتاب الاورام، که ابراهیم بن الصلت یک مقالهء آن را ترجمه کرد.
کتاب المنی، که حبیش دو مقالت آن را نقل کرد.
کتاب المولود لسبعه اشهر، که حنین آن را در یک مقاله ترجمه کرد
کتاب المرأه السوداء، که اصطفن یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب رداءه النفس، که سه مقالت آن را حنین برای پسرش نقل کرد.
کتاب تقدمه المعرفه، که عیسی بن یحیی یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب الفصد، که عیسی بن یحیی آن را نقل کرد و اصطفن و عیسی آن را ترجمه کردند .
کتاب الذبول، که یک مقالهء آن را حنین نقل کرد.
کتاب صفات لصبی یصرع، که ابن الصلت یک مقالهء آن را به سریانی و عربی نقل کرد.
کتاب قوی الاغذیه که سه مقالت آن را حنین نقل کرد.
کتاب التدبیرالملطف که یک مقالهء آن را حنین نقل کرد.
کتاب الکیموس که یک مقالهء آن را ثابت و شملی و حبیش به عربی نقل کردند.
کتاب ارسطراطس فی مداواه الامراض، که حنین بن اسحاق آن را نقل کرد.
کتاب تدبیر بقراط للامراض الحاده، که یک مقالهء آن را حنین نقل کرد.
کتاب ترکیب الادویه، کتاب فی ان قوی النفس تابعه لمزاج البدن، که حبیش یک مقالهء آن را نقل کرد.
کتاب المدخل الی المنطق، که حبیش یک مقالهء آن را نقل کرد کتاب المحرک الاول لایتحرک، که حنین یک مقالهء آن را نقل کرد و عیسی بن یحیی و اسحاق آن را نقل کردند.
کتاب عددالمقابیس، که اصطفن بن بسیل آن را نقل کرد و اسحاق نیز آن را برای علی بن یحیی نقل کرد.
کتاب تفسیر ابن ابی اصیبعه – الثانی من کتب ارسطالیس، که اسحاق بن حنین سه مقالت آن را نقل کرد .(الفهرست ابن الندیم ص ۴۰۳- ۴۰۵ )
کتابهای دیگری نیز جزء مؤلفات او یاد کرده و نویسد بسیاری از تألیفات وی از میان رفته است و قسمتی هم از آنچه ذکر شده منحول و منسوب بدوست و انتساب آنها به جالینوس صحیح نیست (عیون الانباء ج ۱ ص ۷۱ ببعد) بقولی تا حدود چهارصد کتاب تألیف کرد که قسمتی از آنها در حریق معبد صلح ازمیان رفت (تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص ۱۱۶ ) نام جالینوس بخاطر شهرت وی در ادبیات فارسی رواج یافته :
محمد زکریا کجا و جالینوس کجا
شده ست چو جاماس و بوعلی دیگر
وگر خود علم جالینوس دانی
چو مرگ آمد به جالینوس مانی
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
مولوی جالینوس ابلهی را دید که دست در گریبان دانشمندی زد (گلستان)
رجوع به عیون الانباء و عیون الاخبار و الجماهر و تتمهء صوان ( الحکمه و الاوراق ص ۱۴۷ و تاریخ گزیده ص ۷۲ و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی و تاریخ تمدن جرجی زیدان شود .
لغت نامه دهخدا
۱ معرب گالینوس است که بواو معدوله میباشد (از غیاث اللغات)
(Galenus (2.