نام و نَسَب
” امّ حبیبه ” دختر ابی سفیان صخر بن حرب بن امیه بن عبد شمس قرشی اموی است.(۱) نام مادرش طبق روایاتی ” امنه بنت عبدالعزی بن حرثان بن عوف بن عبید بن عویج بن عدی بن کعب ” میباشد.(۲) در روایت دیگری نام مادرش “صفیه بنت ابی العاص بن امیه بن عبدشمس بن عبد مناف ” ذکر شده است.(۳) تاریخ ولادت وی را هفده سال پیش از بعثت یاد کرده اند.(۴) و این تاریخ با روایاتی که سن او را در سال هفتم هجری قمری، سی و چند سال دانسته، توافق دارد.(۵) در نام امّ حبیبه اختلافنظر وجود دارد؛ برخی گفتهاند نام او “رمله ” است و برخی او را “هند ” خواندهاند؛ اما نزد جمهور عالمان به نسب، سیره، حدیث و خبر، نام “رمله ” مشهورتر است.(۶) امّ حبیبه یکی از دختر عموهای پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) بود و از میان همسران حضرت، تنها همسری بود که با ایشان رابطه نسبی اشت. وی از صادقترین همسران رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) و یکی از زنان مؤمن بوده است.(۷) او پیش از پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) با “عبیدالله بن جحش ” ازدواج کرده بود و کنیهاش به سبب نام فرزندش (حبیبه بنت عبیدالله بن جحش)، ام حبیبه است.(۸)
بعضی از مورخین تولد حبیبه را در مکه و پیش از هجرت به حبشه دانستهاند، ولی برخی تولد او را در حبشه و هنگام هجرت پدر و مادرش به آنجا ثبت کردهاند. حبیبه بعدها با “داوود بن عروه بن مسعود ثقفی ” ازدواج کرد.(۹)
لازم به ذکر است که محمد بن سیرین در روایتی با عبارت “حَبیبَه بِنت أبیسُفیانٍ قالَت: سَمِعتُ النَّبیَّ ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) یَقُولُ: مَن ماتَ لَهُ ثَلاثَه مِنَ الوَلَد… “، نام امّ حبیبه را “حبیبه بنت ابیسفیان ” ذکر کرده است؛ در حالیکه ابوسفیان دختری به نام حبیبه نداشته است. مؤید این امر کلام ابوعمر است که میگوید: “گمان میکنم که حبیبه، دختر ام حبیبه دختر ابیسفیان باشد “.(۱۰)
از سوی دیگر ابن عیینه نیز در حدیث خود از زهری، از زینب بنت ام سلمه، از حبیبه بنت ام حبیبه، از مادرش ام حبیبه، از زینب بنت جحش نقل میکند که: رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) با صورتی
برافروخته از خواب بیدار شد در حالی که میگفت: “لا إلهَ إلاَّ الله، وَیلٌ لِلعَرَبِ مِن شَرٍّ قَدِ اقتَرَبَ… “. مطابق سند فوق، حبیبه دختر ام حبیبه بنت ابیسفیان است.(۱۱)
اسلام و هجرت به حبشه
ام حبیبه از سابقان در اسلام و از مهاجران به حبشه بود. وی در شرایط بسیار سختی به اسلام گروید و در کنار پیروان رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) قرار گرفت؛ زیرا پدرش (ابوسفیان) از سران کفار و مشرکان مکه بود که تمام توان خود را برای نابودی اسلام و جلوگیری از گسترش آن و نیز دشمنی با شخص پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) به کار بسته بود. برای ابوسفیان که در صف مقدم مبارزه با اسلام و پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) قرار داشت، بسیار سخت و غیر قابل قبول بود که دخترش (رمله) به صف پیروان پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) بپیوندد. در حقیقت، اقدامات خشونتطلبانه و شکنجههای وحشیانه و محرومیتهای اجتماعی و اقتصادی که امثال ابوسفیان بر مسلمانان وارد کردند، موجب شد تا مسلمانان، مکه را به قصد حبشه ترک کنند.
زمانی که رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) یارانش را در سختی و بلا دید و دریافت که نمیتواند مانع سختی و بلای آنان شود به آنان فرمود:باید به حبشه هجرت کنید؛ زیرا آنجا پادشاهی دارد که به کسی ظلم نمیکند، آنجا سرزمین صدق است و خداوند در آنجا فرجی برای شما قرار داده است.(۱۲)
با این پیشنهاد، برخی از صحابه، برای حفظ دین خود، از مکه به حبشه هجرت کردند و بدین ترتیب اولین هجرت در اسلام صورت گرفت.
از قبیله بنیاسد، عبدالله بن جحش بن رئاب بن یعمر و برادرش عبیدالله بن جحش به همراه همسرش (ام حبیبه بنت ابیسفیان بن حرب بن امیه)، از جمله کسانی بودند که به رهبری “جعفر بن ابیطالب ” به حبشه هجرت کردند.(۱۳)
هر چند سرزمین حبشه، مکانی امن و مطمئن برای مهاجران بود و گرایش مردم به اسلام بسیار چشمگیر بود، اما برای ام حبیبه محنت شدیدی را به همراه آورد؛ زیرا در آنجا عبیدالله که به خاطر اسلام به حبشه هجرت کرده بود، اسلام را رها کرد و نصرانی شد و بر آیین نصرانیت از دنیا رفت.(۱۴)
ام حبیبه ماجرای مرتد شدن شوهرش را چنین گزارش کرده است: در خواب، شوهرم عبیدالله را دیدم که در بدترین حالت و زشتترین وضعیت بود. با نگرانی از خواب برخاستم و در این اندیشه بودم که چرا حال شوهرم تغییر یافته است. صبح آن روز عبیدالله نزد من آمد و گفت: من در دین خود تجدید نظر کرده و به این نتیجه رسیدهام که هیچ دینی بهتر از نصرانیت نیست؛ دینی که پیش از آن نیز بدان گرایش داشتم. من خواب خود را برای او نقل کردم و گفتم: هیچ خیری در تو نیست. عبیدالله پس از گرایش به مسیحیت به نوشیدن شراب روی آورد و بر اثر افراط در میگساری جان خود را از دست داد. عبیدالله پس از مرتد شدن، تمام تلاش خود را برای بازگرداندن ام حبیبه به کار بست؛ اما ام حبیبه از درخواست شوهر مرتدش سرپیچی کرد و بر اسلام خود استقامت ورزید.(۱۵)
بعد از مرگ عبیدالله، شرایط زندگی برای ام حبیبه بسیار سخت و جانفرسا شده بود. اما او و دختر کوچکش، تنهایی و غربت حبشه را تحمل میکردند و از خدا میخواستند تا راه صواب را به آنان الهام کند و بر غربتشان رحم آورد. ام حبیبه میگوید:
چندی پس از مرگ شوهرم، خواب دیگری دیدم که گویا کسی مرا در خواب ” ام المؤمنین ” (۱۶) میخواند. من خواب خود را اینگونه تأویل کردم که رسول الله ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) مرا به ازدواج خود درخواهد آورد. به محض اینکه عده وفات شوهرم تمام شد، نجاشی، پادشاه حبشه، کنیزی نزدم فرستاد که پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) از تو خواستگاری کرده است.(۱۷)
ام حبیبه نیز مانند سایر صحابه از همان ابتدای اسلام آوردن سختیهای بسیاری را تحمل نمود؛ اذیت و آزار اقوام و خویشان و دوری از خانواده و تحمل غربت، تنها گوشهای از مصیبتهایی است که امثال امحبیبه به منظور زنده نگاه داشتن اسلام و دوری از شرک و مشرکین به جان میخریدند.(۱۸)
ازدواج با پیامبر اسلام ( صلّی الله علیه وآله وسلّم )
رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) در سال ششم یا هفتم، توسط عمرو بن امیه ضمری(۱۹)نامه ای برای نجاشی فرستاد و طی آن از او خواست که ام حبیبه را برای آن حضرت خواستگاری کند. نجاشی نیز مطابق فرمان رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) با فرستادن کنیزی از ام حبیبه خواستگاری کرد.(۲۰)
ام حبیبه میگوید:
نجاشی، کنیزی را نزد من فرستاد و به من گفت که پادشاه میگوید: پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) برای من نامه نوشته که تو را به نکاح او درآورم و از تو خواسته که برای خودت وکیلی را انتخاب کنی و من خالد بن سعیدبن العاص را وکیل خود کردم. به هنگام غروب، نجاشی به جعفر بن ابیطالب و دیگر مسلمانان امر کرد که حاضر شوند و شروع به خواندن خطبه کرد:
” الحَمدُلله، المَلِکِ القُدُّوسِ، السَّلامِ المُؤمِنِ، المُهَیمِنِ العَزِیزِ، الجَبّارِ المُتِکَبِّر أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ الله، وَأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله وَأنَّهُ الَّذِی بَشَّرَ بِهِ عیسیَ بن مَریمَ “. و سپس افزود: پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) برای من نامه نوشته که ام حبیبه دختر ابوسفیان را به ازدواج او درآورم و من خواسته اش را اجابت کردم. خالد بن سعید گفت: ” الحَمدُللهِ أحمَدُهُ وَأستَعینُه وَأشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَرَسُولُه، أرسَلَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ، لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّه وَلَو کَرِهَ المُشرِکُون “. سپس اضافه کرد: من نیز خواسته رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) را اجابت نمودم و ام حبیبه دخترابوسفیان را به ازدواج او درآوردم. سپس نجاشی به میهمانان ولیمه ای داد و آنگاه میهمانان متفرق شدند.(۲۱)
درباره مکان نکاح پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) با ام حبیبه اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی گفتهاند: این امر در مدینه صورت گرفته و برخی ازدواج آنها را در حبشه میدانند که قول دوم بیشتر و صحیحتر است.(۲۲)
روشن است که ازدواج پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) با ام حبیبه، جنبه دلجویی از این زن مسلمان را داشت؛ زیرا او با جدا شدن از پدر و اقوام بتپرست خود به همراه همسر مسلمانش رهسپار حبشه شد و در آن دیار غربت نیز شوهر و شریک زندگی خود را از دست داد. پس چه افتخاری بهتر از این که به همسری پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) نائل گردد. با این عمل، پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) از صبر و ایمان ام حبیبه تجلیل کرده و او و کودک بیپناهش را پناه دادند و همچنین از این طریق، ابوسفیان (رئیس کفار و مشرکان مکه) را شکست دادند تا آنجا که خودابوسفیان، پس از شنیدن خبر ازدواج دخترش با پیامبر، زبان به اعتراف گشود و گفت: “بینی این مرد به خاک مالیده نمیشود “.(۲۳) (این سخن کنایه از شکست ناپذیری پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) است).
در برخی منابع تاریخی و تفسیری از ابن عباس آمده است که مقصود از “مودت ” در آیه {عَسَی الله أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّه} (ممتحنه: ۷) ازدواج نبی اکرم ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) و ام حبیبه (بنت ابیسفیان) است که پس از آن ام حبیبه، ام المؤمنین شد و جایگاه والایی پیدا کرد.(۲۴)
آلوسی ضمن نقل روایت مربوط به آیه ذکر شده، در ادامه برای توضیح مینویسد:
پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) ام حبیبه را زمانی که به حبشه هجرت کرده بود به نکاح خود درآورد درحالیکه این آیات در سال ششم هجرت به مدینه نازل شده است. بنابراین آنچه ذکر شده، ظاهراً صحیح نیست و در ثبوتش از ابن عباس هم حرف و حدیث هایی وجود دارد و خود خداوند بر دگرگون ساختن قلوب و تغییر حالات و تسهیل أسباب مودت تواناست.(۲۵)
در تفسیر نمونه نیز آمده است: اینکه “مودت ” در آیه فوق با ازدواج رسول الله ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) و ام حبیبه صورت گرفته، بعید به نظر میرسد، چرا که آیات مورد بحث در آستانه فتح مکه نازل شده است.(۲۶)
.بازگشت مهاجران
در سال هفتم هجرت، به دنبال فتح خیبر، ام حبیبه همراه جعفر بن ابیطالب و سایر مهاجران به مدینه بازگشت و پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) از این بازگشت بسیار مسرور شد. با ورود ایشان به مدینه، پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) به گرمی از ایشان استقبال نمود و فرمود: “به خدا سوگند نمیدانم به کدامیک خشنود باشم؟ به فتح خیبر؟ یا به قدوم جعفر؟… “
زمانی که ام حبیبه وارد خانه رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) شد، زنان پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) جشن گرفتند و به ایشان درود و سلام فرستادند. یکی از این زنان “صفیه ” بود که مدت زیادی از ازدواج او با پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) نمیگذشت. عثمان بن عفان نیز به نشان خشنودی از این نکاح، قربانی نمود و به مردم ولیمه داد. بدین ترتیب امحبیبه درکنار دیگر همسران رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) زندگی امن و راحتی را آغاز نمود.(۲۷)
وی بر خلاف دیگر زنان پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) ، در مسائل اجتماعی و سیاسی نقش چندانی نداشت و بیشتر وقت خود را در خانه به سر میبرد. او را از جمله زنان عابد و پرهیزکاری دانستهاند که بسیار نماز میخواند و یاد خدا میکرد و به مسائل دینی اهمیت میداد.(۲۸)
ابوسفیان در خانه ام حبیبه
زمانی که مشرکان در مکه صلح حدیبیه را نقض کردند، به خاطر ترس از انتقام رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) ، ابوسفیان را به مدینه فرستادند تا شاید بتواند حضرت را در تجدید صلح راضی کند؛ اما پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) فرمود: “صلح ما در روز حدیبیه بود و تغییر و تبدیلی در آن نیست “.
به همین سبب ابوسفیان نزد دخترش (امحبیبه) رفت و هنگامی که خواست بر بستر پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) بنشیند امحبیبه او را نهی کرد و گفت: ” این بستر رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) است و تو فردی نجس و مشرک هستی “. ابوسفیان به دخترش گفت: ” ای دخترم! تو بعد از من به شر و بلا گرفتار شدی “؛ اما ام حبیبه پاسخ داد: “خداوند مرا به سوی اسلام هدایت کرد؛ اما تو ای پدر که سید و بزرگ قریشی چگونه به اسلام نگرویدی و سنگهایی را میپرستی که نه میشنوند و نه میبینند “. ابوسفیان گفت: ” از تو تعجب میکنم؛ آیا آنچه پدرانمان میپرستیدند را رها کردی و دین محمد ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) را پیروی میکنی؟ ” سپس برخاست و از نزد او رفت.(۲۹)
درباره امحبیبه نقل شده که او نیزمانند سایر زنان روزی از رسولخدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) خواست تا به نفقه او بیفزاید، امّا وقتی آیه های ۲۸ ـ ۲۹ سوره احزاب نازل شد، آنان زندگی زاهدانه را با رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) ترجیح دادند.(۳۰)
ام حبیبه و ماجرای قتل عثمان
در ماجرای شورش علیه عثمان و دورهای که وی در محاصره بهسر میبرد، حضرت علی ( علیه السلام ) تلاش بسیاری برای خاتمه دادن به این غائله انجام داد. مالک نیز به عنوان یکی از هواداران امام علی ( علیه السلام ) کوشید تا با استفاده از هودج ام حبیبه، عثمان را از محاصره به درآورد؛ اما برخی از محاصره کنندگان اجازه ورود ام حبیبه را به خانه عثمان ندادند و مرکب او را رم دادند.(۳۱)
ام حبیبه با توجه به وابستگی خانوادگی خود با عثمان، سعی کرد تا او را از حلقه محاصره خارج کند و از آشوب و پیامدهای بعدی آن جلوگیری کند؛ این در حالی بود که برادرش معاویه هیچ تلاشی برای نجات عثمان انجام نداد و تنها ناظر به قتل رسیدن عثمان بود. هنگام دفن عثمان نیز، که مخالفان مانع دفن او شدند، ام حبیبه بود که با تلاش خود به این آشوب اجتماعی خاتمه داد.(۳۲)
در نقلی آمده است که ام حبیبه پس از کشته شدن عثمان، پیراهن آغشته به خون وی را همراه “نعمان بن بشیر ” نزد برادرش (معاویه) به دمشق فرستاد.(۳۳)
وفات
ام حبیبه در سال ۴۴ هجری قمری و در زمان خلافت معاویه وفات کرد و در تاریخ وفات وی اختلافی وجود ندارد.(۳۴)
از عایشه راویت شده که:ام حبیبه در هنگام وفاتش مرا خواست و از من طلب حلالیت کرد. سپس به سوی ام سلمه فرستاد و از او نیز طلب مغفرت کرد.(۳۵)
در روایتی پیرامون مکان قبر ام حبیبه از امام سجاد ( علیه السلام ) چنین نقل شده است:وارد خانه علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) شدیم و گوشهای از آن را حفر کردیم و از آن سنگی را بیرون آوردیم که روی آن نوشته بود: این قبر رمله دختر صخر است. پس آن سنگ را در جایش گذاشتیم.(۳۶)اما بنابر قول صحیح، قبر ام حبیبه در مدینه(۳۷) و در قبرستان بقیع است.(۳۸)
نقش ام حبیبه در روایت حدیث
ام حبیبه احادیث بسیاری از رسول اکرم ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) روایت کرده که مجموع آنها به شصت و پنج حدیث میرسد.(۳۹) بخاری و مسلم در دو حدیث بر این امر اتفاق نظر کردهاند و مسلم در دو حدیث جداگانه نیز آن را آورده است.(۴۰)
راویان ام حبیبه عبارتند از:
برادرانش (معاویه وعنبسه) و پسر برادرش (عبدالله بن عتبه بن ابی سفیان).
همچنین عروه بن زبیر، زینب بنت ابیسلمه، ابوجراح قرشی، انس بن مالک و… نیز از او روایت نقل کرده اند.(۴۱)
اکنون به چند نمونه از روایاتی که به وسیله ام حبیبه نقل شده است اشاره میشود:
( روایت اول: ام حبیبه حدیث مشهوری در تحریم ربیبه (دختر زن) و خواهر زن دارد. هشام از عروه و او از زینب بنت سلمه و او از ام حبیبه نقل میکند که:
به نزد رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) رفتم و به ایشان گفتم: با خواهر من دختر ابیسفیان ازدواج کن. حضرت فرمود: خواهرت ؟ گفتم: بله. حضرت فرمود: آیا تو دوست داری این اتفاق بیفتد؟ گفتم: بله. من خوشحال میشوم که کسی با من در خوشبختی خواهرم شریک باشد. حضرت فرمود: ازدواج با او بر من حلال نیست. عرض کردم: به خدا سوگند به من خبر رسیده که تو “دُره “، دختر ابیسلمه را خواستگاری کردی. حضرت فرمود: دخترابی سلمه؟ عرض کردم: بله. پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) فرمود: به خدا سوگند! حتی اگر او ربیبه من در خانهام نبود نیز بر من حلال نبود، چرا که او دختر برادر رضاعی من است و ثویبه، من و پدر او را شیر داده است. پس دختران و خواهران خود را بر من عرضه نکنید.(۴۲)
( روایت دوم: عنبسه بن ابیسفیان در روایتی از ام حبیبه نقل میکند که وی گفت:از پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) شنیدم که فرمود: هیچ بنده مسلمانی نیست که هر روز دوازده رکعت نماز غیر از نمازهای واجب بخواند مگر اینکه برای او در بهشت خانهای وجود دارد یا خانهای برایش ساخته میشود.(۴۳)
( روایت سوم: عنبسه در روایتی دیگر از ام حبیبه نقل میکند که حضرت فرمود: “هر کس قبل و بعد از نماز ظهر، چهار رکعت نماز بخواند بر آتش حرام میشود “.(۴۴)
( روایت چهارم: زینب بنت ام سلمه از ام حبیبه نقل میکند که پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) فرمود:
برای زن مسلمانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، حلال نیست که بیش از سه روز آرایشش را کنار بگذارد مگر برای زنی که همسرش وفات یافته، به مدت چهار ماه و ده روز.(۴۵)
( روایت پنجم: عمر بن حکم از ام حبیبه روایت میکند که مردمی از اهل یمن نزد رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) آمدند تا نماز و سنن و فرائض را به آنها بیاموزد. سپس به رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) عرضه کردند: “ما شرابی داریم که آن را از گندم و جو تهیه میکنیم “. حضرت فرمود: ” الغبیراء؟ ” آنها گفتند: “بله “. حضرت فرمود: ” ان را نخورید “.
ساجی در حدیث خود آورده است که پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) این مطلب را سه بار تکرار کرد و ابوعبید آورده است که بعد از گذشت دو روز از این ماجرا، حضرت دوباره این مطلب را برای آنها یادآوری کرد؛ اما آنها گفتند: خوردن آن را کنار نمیگذارند. سپس حضرت فرمود: “هر کس خوردن آن را ترک نکرد، گردنش را بزنید “.(۴۶)
پی نوشت
۱ . الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۰۸؛ إمتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۶۴؛ تاریخ الطبری، محمد بن جریر طبری، ج۱۱، صص ۶۰۵ و ۶۷۱؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، فضل بن حسن الطبرسی، ص ۱۴۱٫
۲ . تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ابن عساکر، صص ۷۵ ـ ۷۷٫
۳ . تاریخ مدینه دمشق، ص ۷۳؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۰۸؛ إمتاع الأسماع، ج۶، ص۶۴؛ تاریخ الطبری، ج۱۱، صص ۶۰۵ و ۶۷۱؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۱۴۱٫
۴ . الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی، ج۴، ص۳۰۵؛ دلائل النبوه، احمد بن حسین بیهقی، ج۳، ص۴۶۱٫
۵ . طبقات الکبری، ابن سعد، ج ۸، ص۷۰؛ تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ص۸۷٫
۶ . الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۰۸و ۱۹۲۹؛ دلائلالنبوه، ج۳، ص۴۶۰؛ الإصابه، ج۸، ص۳۷۴؛ أنساب الأشراف، ج۱، ص۴۳۸؛ إمتاع الأسماع، ج۶، ص۶۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۴؛ طبقات الکبری، ج۸، ص۷۶٫
۷ . إمتاع الأسماع، ج۶، ص۴؛ وسائل الشیعه، شیخ کلینی، ج۲۰، ص۲۴۴؛ بحارالانوار، محمدتقی مجلسی، ج۲۲، ص۲۰۴٫
۸ . أسدالغابه، علی بن محمد الجزری، ج۶، ص۳۱۵؛ الإصابه، ج۸، ص۸۰؛ أنساب الأشراف، احمد بن یحیی البلاذری، ج۱، ص۴۳۸٫
۹ . أسدالغابه، ج۶، ص۳۱۵؛ الإصابه، ج۸، ص۸۰؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۱۴۱٫
۱۰٫ الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۰۸٫
۱۱٫ أسدالغابه، ج۶، ص۶۰؛ الإصابه، ج۸، ص۸۱٫
۱۲٫ السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۴۴٫
۱۳ . أسدالغابه، ج۶، ص۳۱۵؛ الإصابه، ج۸، ص۸۰؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۱۴۱؛ السیره النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۴۶؛ السیره النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۶؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۴۴٫
۱۴ . أسدالغابه، ج۶، ص۳۱۵؛ الإصابه، ج۸، ص۸۰؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۱۴۱؛ موسوعه عظماء حول الرسول، خالد عبدالرحمن العک، ج۱، ص۱۸۴٫
۱۵ . أسدالغابه، ج۶، ص۳۱۵؛ الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۶؛ الاصابه، ج۸، ص۱۴۰؛ موسوعه عظماء حول الرسول، ج۱، ص۱۸۴٫
۱۶ . “ام المؤمنین” لقبی است که به همسران پیامبر اعطا شده است. تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ص۸۶٫
۱۷ . انساب الاشراف، ج۲، ص۷۲؛ الاستیعاب، ج ۴، ص۴۰۱٫
۱۸ . موسوعه عظماء حول الرسول، ج۱، ص۱۸۴٫
۱۹ . امتاع الاسماع، ج۶، ص۶۴؛ طبقات الکبری، ج۸، ص۷۷٫
۲۰٫ أنساب الأشراف، ج۱، ص ۴۳۹؛ البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۴، ص ۱۴۳٫
۲۱ . أسدالغابه، ج۶، ص۳۱۵؛ الإصابه، ج۸، ص۸۰؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۳۰؛ تاریخ الطبری، ج۱۱، ص۶۰۵؛ طبقات الکبری، ج۱، صص ۷۹ و ۱۹۸؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۹۳٫
۲۲ . أسدالغابه، ج۶، ص۳۱۶٫
۲۳ . اسدالغابه، ج۵، ص ۴۵۷؛ الإصابه، ج ۸، ص ۱۴۰؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۲۹۵٫
۲۴ . البدایه و النهایه، ج۴، ص۱۴۳؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۴۵۹؛ درالمنثور، ج۶، ص۲۰۵؛ و بنا به نقلی در کشف الأسرار و عده الأبرار، ج۱۰، ص ۷۲؛ التفسیر الحدیث، ج۹، ص ۲۷۴٫
۲۵ . روح المعانی، آلوسی، ج۱۴، ص۲۶۸٫
۲۶٫ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، ج۲۴، ص۳۰٫
۲۷ . موسوعه عظماء حول الرسول، ج۱، صص۱۸۷و۱۸۸٫
۲۸٫ طبقات الکبری، ج۸، ص۹۸؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۳۹٫
۲۹٫ طبقات الکبری، ج ۸، ص ۹۹؛ موسوعه عظماء حول الرسول، ج۱، ص۱۸۸٫
۳۰ . التبیان، ج ۸، ص ۳۳۵٫
۳۱ . تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱۷٫
۳۲ . الغدیر، علامه امینی، ج۹، ص ۲۱۰٫
۳۳٫ مروج الذهب، علی بن حسین المسعودی، ج۳، ص ۳۵۳٫
۳۴٫ الاستیعاب، ج۴، صص ۱۸۴۵ و ۱۹۲۹؛ إمتاع الأسماع، ج ۶، ص ۶۴؛ تاریخ الإسلام، ج۴، ص۱۳۲؛ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۰۷؛ أنسابالأشراف، ج۱، ص۴۴۰٫
۳۵ . أنسابالأشراف، ج۱، ص۴۴۰٫
۳۶ . الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۶٫
۳۷ . إمتاعالأسماع، ج۶، ص۶۳؛ تاریخالإسلام، ج۴، ص۱۳۴٫
۳۸ . موسوعه عظماء حول الرسول، ج۱، ص۱۹۲٫
۳۹ . إمتاعالأسماع، ج۶، ص۶۳٫
۴۰ . ر.ک: صحیح بخاری، کتاب النکاح، باب وَاَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الاخْتَیْنِ إِلاّ ما قَدْ سَلَفَ، کتاب الطلاق، باب الکحل للحاده؛ صحیح مسلم، کتاب الرضاع، باب تحریم الربیبه و أخت المرأه، کتاب الطلاق، باب وجوب الإحداد، و باب صلاه المسافرین، باب فضل السنن الراتبه قبل الفرائض و بعدهن، کتاب الحج، باب استحباب تقدیم دفع الضعفه من النساء ذو غیرهن من مزدلفه إلی منی فی أواخر اللیل قبل زحمه الناس.
۴۱ . ر.ک: تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، صص۷۰ و ۷۶٫
۴۲ . صحیح بخاری، ج ۵، صص ۱۹۶۱، ۱۹۶۴، ۱۹۶۵، ۲۰۵۴٫
۴۳ . سنن دارمی، عبدالله الدارمی، ج۱، ص ۳۳۵؛ صحیح مسلم، مسلم النیشابوری، ج۲، ص ۶۲؛ فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج۹، ص۱۱۷٫
۴۴ . الاربعین البلدانیه، ابن عساکر، ص۱۰۰٫ برای مشاهده مشابه همین روایت با اندکی تفاوت در نقل ر.ک: تاریخ مدینه دمشق، ج ۵، ص ۳۴۹٫
۴۵ . صحیح بخاری، ج۵، ص ۲۰۴۳؛ صحیح مسلم ، ج۲۶، ص ۱۱۱٫
۴۶ . عوالی اللآلی، ج۱، ص۳۱۷٫
۱٫ الاربعین البلدانیه…، علی بن الحسن بن عساکر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۳ه.ق.
۲٫ الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، أبوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبد البر، تحقیق: علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ه.ق.
۳٫ أسد الغابه فی معرفه الصحابه، عزالدین بن الأثیر أبو الحسن علی بن محمد الجزری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ه.ق.
۴٫ الإصابه فی تمییز الصحابه، احمد بن علی بن حجر العسقلانی، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ه.ق.
۵٫إمتاع الأسماع بما للنبیّ من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، أحمد بن علی المقریزی، تحقیق: محمد عبد
۶٫ الحمید النمیسی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ه.ق.
۷٫ بحارالانوار، محمّدباقر مجلسی، چاپ سوم، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ه.ق.
۸٫ البدایه و النهایه، أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ه.ق.
۹٫ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، محمد بن احمد الذهبی، تحقیق: عمرعبد السلام تدمری، چاپ دوم، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۳ه.ق.
۱۰٫ تاریخ الیعقوبی، احمد بن أبی یعقوب المعروف بالیعقوبی، بیروت، دار صادر.
۱۱٫ تاریخ مدینه دمشق، علی بن الحسن بن عساکر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ه.ق.
۱۲٫ تصویر خانواده پیامبر در دایره المعارف اسلام، زیر نظر محمود تقی زاده داوری، قم، انتشارات شیعه شناسی، ۱۳۸۷ه.ش.
۱۳٫ التفسیر الحدیث، محمد عزه دروزه، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۸۳ه.ق.
۱۴٫تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ه.ش.
۱۵٫ تفصیل وسائل الشّیعه الی تحصیل مسائل الشّریعه، محمد بن حسن الحر العاملی، بیروت، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۱۳ه .ق.
۱۶٫ الدرالمنثور فی تفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ه.ق.
۱۷٫ دلائل النبوه و معرفه أحوال صاحب الشریعه، ابوبکر احمد بن الحسین البیهقی، تحقیق: عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵ه.ق.
۱۸٫ روح المعانی فی تفسیر القرآن، سید محمود آلوسی، تحقیق: علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ه.ق.
۱۹٫ سنن الدارمی، عبدالله بن بهرام الدارمی، دمشق، مطبعه الاعتدال.
۲۰٫ السیره النبویه، اسماعیل بن کثیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۰ه.ق.
۲۱٫ السیره النبویه، عبدالملک بن هشام الحمیری المعافری، تحقیق: مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه.
۲۲٫صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ه.ق.
۲۳٫ صحیح مسلم، مسلم بن حجاج النیشابوری، بیروت، دارالفکر.
۲۴٫ الطبقات الکبری، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ه.ق.
۲۵٫ عوالی اللئالی العزیزیه فی الاحادیث الدینیه، محمد بن علی بن ابراهیم الاحسائی معروف به ابن ابی جمهور، قم، انتشارات سیدالشهداء، ۱۴۰۳ه.ق.
۲۶٫ الغدیر فی الکتاب و السّنّه و الأدب، عبدالحسین الأمینی النّجفی، چاپ ششم، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۷۴ه .ش.
۲۷٫ فتح الباری شرح صحیح البخاری، شهاب الدین بن حجر العسقلانی، چاپ دوم، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ه.ق.
۲۸٫ کتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن یحیی بن جابر البلاذری، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ه.ق.
۲۹٫ کشف الأسرار و عده الأبرار، احمد بن ابی سعد رشیدالدین میبدی، تحقیق: علی اصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ه.ش.
۳۰٫مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن حسین المسعودی، تهران، انتشارات علمی ـ فرهنگی، ۱۳۸۲ه.ش.
۳۱٫ منتهی المطلب، حسن بن یوسف بن علی الحلی، تبریز، نشر حاج احمد، ۱۳۳۳ه.ش.
۳۲٫ موسوعه عظماء حول الرسول، خالد عبدالرحمن العک، چاپ دوم، دمشق، دارالنفائس، ۱۴۱۹ه.ق.
۳۳٫ناسخ الحدیث و منسوخه، عمربن احمدبن عثمان بن شاهین، مکتبه المنار، ۱۴۰۸ه .
زنان اسوه//فتحیه فتاحیزاده