شعرا-الفشعرای برجسته معاصر*شعرای قرن چهاردهم(معاصرشمسی)شعرای قرن سیزدهمعلما-الفعلما-نعلمای قرن چهاردهم(معاصر شمسی)علمای قرن سیزدهم

زندگینامه آیت الله عبد الجواد نیشابورى(ادیب نیشابورى)(۱۳۴۴-۱۲۸۱ه ق)

Untitled6 زندگینامه آیت الله عبد الجواد نیشابورى(ادیب نیشابورى)(۱۳۴۴-۱۲۸۱ه ق)

در سال ۱۲۸۱ هجرى قمرى ((مطابق با سال ۱۲۴۲ هجرى شمسى))، در روستاى ((بیژن گرد)) نیشابور در خانه کشاورزى به نام ملا حسین، کودکى به دنیا آمد، که او را عبد الجواد نام نهادند.

او چهارساله بود که به بیمارى آبله مبتلا گردید، چشم راستش کور شد و چشم چپش، پس از مداوا و معالجات زیادى، تا اندازه‏اى بینائى اش را باز یافت، به قدرى که مى‏توانست جلوى پاى خود را ببیند.

زمانى که همسالان عبد الجواد به مکتب مى‏ رفتند، پدرش حاضر نشد او را به مکتب بفرستد، زیرا مى‏ترسید در رفت و آمدها چشمش آسیب ببیند و آن مقدار کم بینائى را هم از دست بدهد. عبد الجواد حافظه‏اى بسیار قوى داشت. در یکى از شب‏هاى ماه مبارک رمضان، پدرش دعاى سحر مى‏ خواند عبد الجواد به دقت آن را گوش کرد و کاملا حفظ نمود. به طورى که شب بعد که پدر موقع قرائت دعا، اشتباهى نمود، عبد الجواد از جا جست و اشتباه پدرش را به او گفت. ملا حسین از این موضوع خیلى خوشحال شد و راضى گردید پسرش را به مکتب بفرستد.

عبد الجواد به مکتب رفت و در اندک زمانى توانست خواند ونوشتن پارسى و مقدمات تازى را فرا گیرد سپس براى ادامه تحصیل به شهر نیشابور رفت و همزمان با ادامه تحصیل، اشعار دیوان قا آنى را حفظ کرد و طولى نکشید که خودش شروع به سرودن قصیده هائى به سبک قا آنى نمود. علاوه بر این وى مهارت خاصى در خواندن شعر داشت و هر شعرى را متناسب با حال و هواى آن شعر قرائت مى ‏کرد.

عبد الجواد در سن شانزده سالگى به مشهد مقدس رفت و در مدرسه علمیه ((خیرات خان)) و مدتى بعد در مدرسه علمیه ((فاضل خان)) و مدرسه ((نواب)) صرف و نحو علوم متداول را به خوبى فراگرفت و سپس به آموختن دروس سطح عالى پرداخت و همزمان با آن تدریس دروس سطح پایین‏تر را نیز براى طلاب آغاز کرد.

با اینکه وى از نعمت بینائى، بهره کمى داشت، در عین حال با همت عالى و روح امیدوارى و تلاش مستمر خود، علوم عربى، فقه و اصول را به خوبى فرا گرفت و به نیشابور مراجعت نمود. در این زمان پدرش در بستر بیمارى بود و بالاخره بدرود حیات گفت.
بعد از فوت پدر، عبد الجواد مجددا به مشهد مقدس رفت و در مدرسه ((نواب)) سکونت اختیار کرد و تا آخر عمر هم در همانجا بود و بار دیگر مطالعه و تدریس را از سر گرفت.

با اینکه مطالعه برایش خیلى دشوار بود و چشم چپ او هم گل پیدا کرده بود و مجبور بود هنگام مطالعه، کتاب را خیلى نزدیک چشم نگاه داشته و به سختى کلمات را تشخیص مى‏ داد، در عین حال به دلیل مطالعات فراوان، کلاس‏هاى درس او روز به روز رونق بیشترى مى ‏یافت!

اطلاعات تاریخى و ادبى او بسیار زیاد بود و محفوظاتش از شعر و نثر زبانهاى عربى و فارسى به قدرى فراوان بود، که کمتر دانشمندى به آن پایه رسیده بود و همه آشنایان را به تعجب انداخته بود.

او شبانه روز کار مى ‏کرد، یا مطالعه مى ‏نمود و یا به تدریس مى‏ پرداخت. در رشته‏ هاى مختلف علوم اعم از عربى، فارسى، حکمت، طبیعى، آراء مذاهب مختلف، هیات، نجوم، حساب، جبر، مقابله، هندسه، طب، فقه، اصول، حدیث و رجال، بد طولانى داشت و مقامى ارجمند نزد صاحبان علوم پیدا کرده بود. براى مثال بالغ بر دوازده هزار بیت از اشعار اعراب زمان جاهلیت را در ذهن خود حاضر و آماده داشت!

عبد الجواد که بر اثر اشعار فراوانش به ((ادیب نیشابورى)) معروف گردیده بود، بنابر دلائلى، هرگز ازدواج نکرد و در حجره کوچکى، در مدرسه نواب زندگى ساده‏اى داشت. با اینکه وى بسیار کم بضاعت و فقیر بود، اما به قدرى بلند طبع و قانع بود، که هیچکس جرات نمى ‏کرد و به خود اجازه نمى‏ داد، تا او را کمک مالى نماید.

او حتى در روزهاى تعطیل مانند ولادت و وفات ائمه اطهار ((س)) هم کارش را ادامه مى ‏داد و کلاسهایش هم چنان برقرار بود و مى‏ گفت:
((احترام پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیه السلام به خاطر علم و آگاهى آنان مى‏باشد، پس در این صورت تعطیل علم چه معنایى دارد؟! اگر براى ولادت‏ها و وفاتها بخواهیم کلاس درس را تعطیل کنیم، یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر داریم و در این صورت در هر روز چندین پیامبر یا وصى پیامبر از دنیا رفته است، پس دیگر نباید درس بخوانیم)).

ادیب نیشابورى از جمله ادیبانى است که حق بزرگى به گردن ادبیات و فرهنگ امروزه ایران دارد. شاگردانى که توسط او تربیت گردیده ‏اند، هر کدام، نام آورانى در صحنه ادبیات فارسى مى ‏باشند.

از جمله شاگردانى معروف ادیب نیشابورى:

  1. بدیع الزمان فروزانفر،
  2. محمد پروین گنابادى،
  3. محمد تقى ادیب نیشابورى،
  4. محمد على بامداد، ملک الشعراى بهار،
  5. -سید جلال الدین تهرانى،
  6. محمد تقى مدرس رضوى

این ادیب فرزانه، به خاطر نارسائى بینائى خود نتوانست آثار مکتوب زیادى را از خود بجاى گذارد، اما با وجود همان یک چشم ناتوان، کتابهاى زیر را به رشته تحریر در آورده است:

  1.  رساله‏اى در جمع بین عروض فارسى و عربى.
    ۲- قسمتى از ((شرح معلقات سبع)).
    ۳- چند جزوه در ((تلخیص شرح خطیب تبریزى)) بر حماسه ادبى ((ابى تمام)) .
    ۴- دیوان اشعار.

از آثار ادیب نیشابورى متاسفانه چیزى به چاپ نرسیده است، فقط از مجموع حدود پنج هزار بیت شعر او، تعدادى را ((عبرت نائینى)) در دو کتاب: ((مدینه الادب)) و ((نامه فرهنگیان)) با خط خود آورده است.

در آغاز به روش قاآنی سخن میگفت ولی بعد شیوه خراسانی را اختیار کرد و در شعر فارسی و عربی ازاستادان مسلم زمان است . دیوانش قریب ۶۰۰۰ بیت جمع شده ولی بطبع نرسیده است .غزل کاشکی

کاشکی دلبر من با دل من داد کند
گاهگاهی بنگاهی دل من شاد کند

«آن سیه زلف بر آن عارض گوئی که همی
بپر زاغ کسی آتش را باد کند»

باده ٔ تلخ دهد بوسه ٔ شیرین ندهد
داوری کو که میان من و او داد کند

*******************

تا چند خو بخلوت و خاموشی
چندی بباغ چم بقدح نوشی

ساقی کجاست کزمی پیراری
از من برد خمار پرندوشی

آهوی مشک موئی و با آهو
همواره بینمت بخطا کوشی

مشک اندرون نافه بود و اینک
مشک تو دوشی است و بناگوشی

********************

پریرخی که جز او آفریدگار پری
نیافرید پری را به پیکر بشری

چو آفتابم گاه پگاه تافت بکاخ
به پیکر بشری با نهاد و خوی پری

فکنده بر مه روشن کمند غالیه سای
نهفته در دل جوشن پرند شوشتری

شکن بمویش از پنجه طرازش طبع
نشان برویش از چشم مردم گذری .

(از ادبیات معاصر تالیف رشید یاسمی صص ۱۴ – ۱۵).(۱)

ادیب نیشابورى، این دانشمند فرزانه و مربى بزرگ و خدمتگزار، پس از شصت و سه سال عمر با برکت، صبح روز جمعه پانزدهم ذیقعده سال ۱۳۴۴ هجرى قمرى، مطابق با ششم خرداد ماه سال ۱۳۰۵ شمسى زندگى را بدرود گفت، جسد او را نزدیک در نقره ((دار الحفاظ)) آستان مقدس حضرت امام رضا علیه السلام به خاک سپردند. 

از بهار تا شهریار، ج ۱، ص ۱۶۸٫



۱-لغت نامه دهخدا

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=