احمد بن جعفر ، کنیهاش ابوالعباس، صوفى و فقیه مراکشى سدۀ ششم و هفتم. او اصالتآ از قبیله خزرج بود (ابنموقت، ۲۰۰۳، ص ۲۲). وى در ۵۲۴ در سَبَته متولد شد (مقرى، ج ۷، ص ۲۶۷؛ ابنموقت، همان، ص۲۰ـ۲۱).
اساتید و مشایخ
ده ساله بود که پدرش را از دست داد و مادرش، براى تأمین معاش خانواده، او را به کار پارچهبافى گماشت، اما او از آن کار گریخت و نزد ابوعبداللّه فخار، شاگرد قاضى عیاض (فقیه مالکى)، به تحصیل پرداخت و پس از مدتى (در شانزده یا بیست سالگى) قرآن را از حفظ کرد و فنون ادب و عربى و احکام فقهى را فراگرفت (مقرى، ج ۷، ص ۲۶۸؛ ابنموقت، همان، ص ۲۲ـ۲۳؛ سملالى، ج ۱، ص ۲۷۹ـ۲۸۰؛ د. اسلام، ذیل مادّه).
سبتى در شانزده یا بیست سالگى، براى دیدار مشایخ و طلب علم، از سبته عازم شهر مراکش (در کشور مغرب) شد، اما چون شهر در محاصرۀ موحدون بود، در کوهى سکنا گزید (ابنموقت، همان، ص ۲۲، ۲۴؛ همو، ۲۰۰۲، ج ۲، ص ۲۸۴؛ غرمینى، ص ۳۵۵).
به گزارش تذکرهها (رجوع کنید به مقرى، ج ۱، ص ۲۷۵؛ ابنموقت، همان، ج ۲، ص ۲۸۵؛ سملالى، ج ۱، ص ۲۳۹، ۳۲۰)، سبتى در آغاز ورودش به مراکش در مسافرخانهاى سکونت داشت و حساب و نحو تدریس میکرد و اجرت حاصل از آن را براى طلبههاى دور از وطن انفاق مینمود.
وى در امور دینى به مردم تذکر میداد و با آنهایى که نماز نمیخواندند بهشدت برخورد میکرد. احتمالا این گزارش، به دورۀ عبدالمؤمنبن على (یکى از خلفاى موحدون) مربوط است (رجوع کنید به غرمینى، ص ۳۵۵). سبتى به کوه برگشت تا اینکه یعقوب منصور، فرزند و وارث عبدالمؤمن، با تکریم او را از آنجا به شهر آورد و مدرسه و زاویه و خانهاى به سبتى اختصاص داد و وى در آنجا ازدواج کرد (رجوع کنید به ابنموقت، همان، ج ۲، ص ۲۸۹؛ سملالى، ج ۱، ص ۲۶۲؛ غرمینى، ص ۳۶۸).
شاگردان
عیسیبن شعیب،ابوبکربن مساعد،ابویعقوب یوسفبن احمد معروف به حکیم، از شاگردان او بودند (ابنموقت، همان، ج ۲، ص ۲۸۵، ۲۹۲؛ سملالى، ج ۱، ص۲۵۰، ۲۷۵).
ابومدین اندلسى از معاصران سبتى است. عیسى، بنابر شواهدى، این احتمال را که ابومدین شاگرد سبتى بوده باشد، درست نمیداند (عیسى، ص ۹۵ـ۹۶؛ غرمینى، ص ۳۵۶). ابنعربى، سبتى را ملاقات کرده و از او به صاحب صدقه و «شیخنا» یاد نموده و حکایاتى از او نقل کرده است (ابنعربى، ج ۱، ص ۵۵۷، ج ۳، ص ۲۹۲،۵۶۰). همچنین در موضعى از فتوحات (ج ۴، ص ۱۲۱)، از تعجیل سبتى در دستیابى به برخى تصرفها در این دنیا، از جمله احیا و اماته، انتقاد نموده است.
ابنرشد نیز شخصى را براى آشنایى با طریقۀ سبتى نزد او فرستاد و در پایان، طریق عرفانى او را همانند یکى از فیلسوفان قدیم ــکه قائل بودند «وجود» صرفآ با «جود» منفعل میشود ارزیابى کرد. گفتهاند که ابنرشد شخصآ براى دیدار سبتى به مراکش رفته است (عیسى، ص ۳۸۶؛ غرمینى، ص۳۶۰؛ د. اسلام، همانجا).
او را صاحب همت، قطب، داراى توانایى فوقالعاده در مناظره و پاسخگویى به مسائل، و از ملامتیه دانستهاند (مقرى، ج ۷، ص ۲۷۱؛ تنبکتى، ج ۱، ص۷۰؛ سملالى، ج ۱، ص ۲۸۶ـ۲۸۷)، البته دربارۀ او اظهارنظرهاى متضادى شده است؛ برخى او را قطب و عدهاى او را زندیق و ساحر تلقى میکردند (معلمهالمغرب، همانجا). عَلّال بَختى (ص ۷۹، ۹۴) طریقۀ ابوالعباس را تصوف فلسفىِ مشتمل بر عقاید اسلامى، فلسفۀ مشرق زمین و عقاید گِنوسى دانسته است.
مشرب عرفانى سبتى مبتنى بر «صدقه» و «جود» است، چنانکه سخاوت نفس، سلامت صدر، صدقه و ایثار را موجب وصول به مرتبۀ قُصواى اصحاب رسولاللّه تلقى کرده و افزون بر آن، سایر اصول شرع را به صدقه تحویل نموده است (ابنقُنفُذ، ص ۸؛ ابنموقت، ۲۰۰۲، ج ۲، ص ۲۸۴، ۲۰۰۳، ص ۳۱ـ۳۲؛ سَملالى، ج ۱، ص ۲۳۵، ۲۳۷). در همین راستا او برخى مفاهیم قرآنى، از جمله «فساد در زمین» (هود: ۱۱۶) و «امانت» (احزاب : ۷۲) و «سعى» (نجم: ۳۹)، را بهترتیب به بخل، رزق، انفاق تفسیر کرده است (مقرى، ج ۷، ص ۲۷۵ـ۲۷۶؛ غِرمینى، ص ۳۶۱ـ۳۶۲).
وى در سیرۀ عملى خود نیز بسیار کریم و بخشنده بود (غرمینى، ص ۳۵۷). به گزارش غرمینى (ص ۳۶۳ـ۳۶۴)، سبتى نزد عامۀ مردم بیشتر به فقاهت مشهور بود و مشرب او به فقیهان نزدیکتر بود، چنانکه برخى مفاهیم ذوقى، ازجمله خمر و تغزل در اشعار، را به الفاظ شرعى تغییر میداد.
برخى (حاجیخلیفه، ج ۲، ص ۹۴۸؛ زرکلى، ج ۱، ص ۱۰۷) علم زایچه* را به او منسوب دانستهاند (قس د. اسلام، ذیل مادّه، که شخصى دیگر اما همنام او را صاحب علم مذکور میداند). به او کراماتى نسبت دادهاند. برخى سلاطین و شخصیتهاى مشهور در قرون بعد بر این عقیده بودند که از برکات معنوى او برخوردار شدهاند (براى نمونه رجوع کنید به سملالى، ج ۱، ص ۲۶۲، ۲۷۱ـ۲۷۳؛ د. اسلام، همانجا).
در مراکش و الجزایر، دهقانان و کشاورزان براى برکتِ محصولات و بارش باران به او متوسل میشوند. در فرهنگ عامۀ مراکش، وى یکى از «سبعه رجال» یا هفت اولیایى است که مردم به زیارت آنان اعتقاد فراوان دارند (د. اسلام، همانجا). برخى مصلحان مراکشى قرن چهاردهم/ بیستم، همچون ابنموقت، براى نیل به عدالت اجتماعى، او را الگوى خود دانستهاند (د. اسلام، همانجا).
رحلت
سبتى در ۶۰۱ در مراکش درگذشت (مقرى، ج ۷، ص ۲۶۷). او را در خارج باب تاغزوت به خاک سپردند (ابنموقت، ۲۰۰۳، ص ۹۱ـ۹۲؛ معلمهالمغرب، ج ۱۴، ص ۴۸۵۳).
کتابى از سبتى در دست نیست، اما برخى تذکرهها کتاب نزههالخاطر فى اخراج الضمایر را منسوب به او دانستهاند (زرکلى، همانجا). کتابهایى دربارۀ مناقب و فضائل سبتى نوشته شده (براى آگاهى از آنها رجوع کنید به معلمهالمغرب، ج ۱۴، ص ۴۸۵۲؛ ابنموقت، ۲۰۰۳، ص ۱۱). اشعارى نیز از او برجاى مانده است (رجوع کنید به ابنموقت ۲۰۰۳، ص۷۰ـ۷۱).
منابع :
(۱) ابنعربى، الفتوحات المکیه، بیروت، بیتا؛
(۲) ابنقنفذ، انس الفقیر، به اهتمام محمدفاس وادولفنور، ۱۹۶۵؛
(۳) ابنموقت، تعطیرالانفاس فیالتعریف الشیخ ابیالعباس، احمد متفکر، مراکش ۲۰۰۳م؛
(۴) همو، السعادهالابدیه، به اهتمام حسن جلاب و احمد متفکر، مراکش ۱۴۲۳ه /۲۰۰۲م؛
(۵) احمدبابا تنکبتى، نیل الابتهاج، عبدالحمید عبداللّه العرانه، طرابلس ۱۳۹۸ه /۱۹۸۹؛
(۶) حاجى خلیفه، خیرالدین زرکلى، الاعلام، بیروت ۱۹۹۹؛
(۷) عباسبن ابراهیم سملاکى، الاعلام بمن حَلّ مراکش و اغمات من الأعلام، عبدالوهاببن منصور، رباط ۱۴۱۳ه /۱۹۹۳؛
(۸) جمال علالبختى، الحضورالصوفى، قاهره ۱۴۲۶ه /۲۰۰۵؛
(۹) عبدالسلام غرمینى، المدارس الصوفیه المغربیه و الاندلسیه، مغرب ۱۴۲۰ه /۲۰۰۰م؛
(۱۰) لطفى عیسى، مغربالمتصوفه، تونس ۲۰۰۵م؛
(۱۱) معلمهالمغرب، رباط ۱۴۲۳ه / ۲۰۰۱م؛
(۱۲) احمدبن محمد مقرى تلمسانى، نفخالطیب، احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸ه /۱۹۶۸م؛
(۱۳) EI2, s.v. “Alsabti” (by H. Bencheveb).
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۵