ابوبکراحمدبن علیرازی ، فقیه، محدّث و مفسر بزرگ حنفی قرن چهارم. وی در ۳۰۵ در شهر ری به دنیا آمد (خطیب بغدادی، ج ۵، ص ۵۱۵؛ جصّاص، ۱۴۰۵ـ ۱۴۰۸، ج ۱، مقدمه نشمی، ص ۷، ۱۰ـ۱۱). برخی زادگاه او را بغداد دانستهاند ( رجوع کنید به لکنوی، ص ۲۸؛ هاشمی، ص ۵۹) که ظاهراً اشتباه است ( رجوع کنید به هاشمی، ص ۶۱ـ۶۲). واژه جصّاص ، به معنای گچساز یا گچکار ( جوهری؛ ابنمنظور؛ فیروزآبادی، ذیل «جصص»)، نام مشهورِ چند عالِم دیگر نیز هست ( رجوع کنید به جصّاص، ۱۴۰۵ـ ۱۴۰۸، ج۱، همان مقدمه، ص ۹ـ ۱۰؛ هاشمی، ص ۶۱).
جصّاص تا بیست سالگی در ری به تحصیل علوم گوناگون پرداخت. در ۳۲۵، به بغداد رفت و در آنجا از محضر فقیه مشهور حنفی، ابوالحسن کرخی (متوفی ۳۴۰)، بهره علمی برد و سپس به سبب گرانی و مشکلات اقتصادی به اهواز (خوزستان) رفت و پس از بر طرف شدن مشکلات به بغداد بازگشت (جصّاص، ۱۴۰۵ـ ۱۴۰۸، ج ۱، همان مقدمه، ص ۱۱، ۱۴، ۲۴).
وی بعد از مدتی، با مشورت استادش کرخی، برای افزایش اندوختههای علمی خود، همراه با حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵) به نیشابور سفر کرد و در ۳۴۴، دو باره به بغداد بازگشت و کرسی تدریس کرخی را و نیز منصب اِفتا را از آنِ خود ساخت و ریاست مذهب حنفی را تا پایان عمر بر عهده داشت (ابنابیالوفا، ج ۱، ص ۲۲۳؛ تمیمی، ج ۱، ص ۴۱۴؛ لکنوی، همانجا؛ جصّاص، ۱۴۰۵ـ ۱۴۰۸، ج ۱، همان مقدمه، ص ۱۴).
اساتید
جصّاص فقه و اصول را نزد
ابوالحسن کرخی،
حدیث را نزد عبدالباقیبن قانع،
ابوالقاسم سلیمانبن احمد طَبَرانی،
ابوالعباس اصَمّ نیشابوری،
دعلجبن احمد و احتمالاً حاکم نیشابوری و ادبیات را نزد
ابوسهل زجاجی
و ابوعلی فارسی فراگرفت (خطیب بغدادی، ج ۵، ص ۵۱۴؛ ذهبی، ج ۱۶، ص ۳۴۰؛ جصّاص، ۱۴۰۵ـ ۱۴۰۸، همان مقدمه، ص ۲۴).
شاگردان
برخی شاگردان وی عبارت بودند از:
ابوجعفر نسفی (متوفی ۴۱۴)،
محمدبن موسی خوارزمی (متوفی۴۰۳)،
محمدبن یحیی جرجانی (متوفی ۳۹۸)،
محمدبناحمد زعفرانی (متوفی ۳۹۳)
و احمدبن محمد معروف به ابنمَسْلَمه (متوفی ۴۱۵؛ ابن ابیالوفا، ج ۱، ص ۲۲۳؛ لکنوی، همانجا؛ تمیمی، ج ۱، ص ۴۱۴؛ جصّاص، ۱۴۱۷، ج ۱، مقدمه نذیر احمد، ص ۷۲).
به نظر برخی دانشمندان (از جمله قاضی عبدالجباربن احمد، ص ۱۲۵؛ هاشمی، ص ۶۷، به نقل از جشمی)، جصّاص از نظر کلامی در شمار معتزله است، زیرا در باره موضوعاتی چون رؤیت خدا و سِحر با معتزلیان موافق بوده و تفسیر فقهی او نیز بسیار متأثر از آرای آنان است (محمدحسین ذهبی، ج ۲، ص ۴۸۳؛ هاشمی، ص ۶۷ـ۷۶،۸۰؛ برای برخی موارد رجوع کنید به جصّاص، ۱۴۱۵، ج ۱، ص ۴۸ـ ۵۸).
هاشمی (ص ۷۹ـ۸۰) هر چند معتزلی بودن جصّاص را مردود دانسته، تمایل وی را به عقاید معتزلیان پذیرفته است. برخی منابع، جصّاص را در زمره علمای طبقه چهارم حنفی یا اصطلاحاً اصحاب تخریج (علمایی که صرفاً به تبیین و دستهبندی آرای پیشینیان پرداختند) شمردهاند، ولی از این دیدگاه انتقاد شده است (رجوع کنید به جصّاص، ۱۴۱۷، ج ۱، همان مقدمه، ص ۷۶). وی در دفاع از مذهب حنفی بسیار متعصب بوده است (محمدحسین ذهبی، ج ۲، ص ۴۸۱؛هاشمی، ص ۷۷ـ۷۹؛نیز برای نمونه رجوع کنید به جصّاص، ۱۴۱۵، ج ۱، ص ۲۳۴، ۲۸۲ـ۲۸۳، ۴۰۱، ج ۲، ص ۶۱ ۶۴).
جصّاص را به تقوا، زهد و تواضع ستودهاند، آنچنانکه حاکم وقت (باتوجه به زندگینامه کرخی، احتمالاً سیفالدوله حمدانی، حک : ۳۰۱ یا ۳۰۳ـ۳۵۶) دو بار منصب قضا را به او پیشنهاد کرد، اما او نیز همچون کرخی، آن را نپذیرفت (خطیب بغدادی، همانجا؛
ابنجوزی، ج ۱۴، ص ۲۷۷).
رحلت
جصّاص در ۳۷۰ در بغداد درگذشت و شاگردش خوارزمی بر پیکر وی نماز گزارد (خطیب بغدادی، ج ۵، ص ۵۱۵؛ابنجوزی، ج ۱۴، ص ۲۷۸؛حاجی خلیفه، ج ۱، ستون ۲۰). برخی تاریخ فوت او را ۳۷۶ ذکر کردهاند (برای نمونه رجوع کنید به داوودی، ج ۱، ص ۵۶).
آثار
از جصّاص آثار علمی متعددی بر جای مانده که مهمترین و مشهورترین آنها احکامالقرآن است (جصّاص، ۱۴۰۵ـ ۱۴۰۸، ج ۱، همان مقدمه، ص ۲۲ـ۲۳؛همو، ۱۴۱۷، ج ۱، همان مقدمه، ص ۷۳ـ۷۴) که بارها چاپ شده است. این کتاب، که آخرین کتاب اوست و در آن بارها به سایر آثار خود ارجاع داده است، نزد حنفیان از مهمترین منابع تفسیر فقهی به شمار میرود. جصّاص آیاتی را که در بر دارنده احکام فقهی است، به ترتیب سورهها (و در هر سوره به ترتیب آیات) تفسیر و کتاب را بر اساس عناوین فقهی تبویب کرده است.
گاهی به مناسبت، برخی مسائل فقهی را که مستند به آیات قرآن نیست نیز مطرح کرده است (محمدحسین ذهبی، ج ۲، ص ۴۸۰). در بسیاری موارد، جصّاص برای یک مطلب، جز آیه مورد بحث، به آیات دیگر و نیز احادیث استشهاد یا استناد کرده است. همچنین، آرای فقهای متقدم، به ویژه صحابه و تابعین، و حتی نظر فقهای سایر مذاهب اهلسنّت را در برخی مسائل ذکر نموده است. احکامالقرآن علاوه بر مباحث فقهی، متضمن مطالب دیگر، از جمله نکات قرآنی و حدیثی و ادبی و کلامی، نیز هست. وی در این کتاب بر دفاع از آرای حنفیان اصرار کرده و با مخالفانِ دارای مذاهب دیگر، به ویژه امام شافعی، با لحنی شدید سخن گفته است (هاشمی، ص ۱۱۲؛برای نمونه رجوع کنید به جصّاص، ۱۴۱۵، ج ۲، ص ۱۴۸).
جصّاص برخی مباحث اصول فقه را، که عمدتاً در موضوع الفاظ است، به عنوان مقدمه کتاب احکامالقرآن نگاشته ( رجوع کنید به جصّاص، ۱۴۱۵، ج ۱، ص ۶) که بارها مستقلاً و با عنوان الفصولفیالاصول یا اصولالجصّاص چاپ شده است. البته برخی مباحث اصولی که در این مقدمه به تفصیل آمده، در متن کتاب مجدداً مطرح شده و با توجه به آیات قرآن بر مصادیق فقهی تطبیق گردیده است (هاشمی، ص ۱۱۰ـ۱۱۲). جصّاص در کتاب اصول خود علاوه بر استادش کرخی، از آثار عیسیبن ابان (متوفی ۲۲۰) بسیار تأثیر پذیرفته و از الجامعالکبیر محمدبن حسن شیبانی نیز بهره برده است. همچنین از آرای شافعی، به ویژه کتاب الرساله وی، انتقاد کرده است (جصّاص، ۱۴۰۵ـ ۱۴۰۸، ج ۱، همان مقدمه، ص ۲۵ـ۲۶).
سایر آثار مهم او عبارتاند از:
شرح سه کتاب فقهی الجامعالکبیر، الجامعالصغیر و المناسک ، هر سه از محمدبن حسن شیبانی (متوفی ۱۸۹)؛
شرح مختصرالفقه، اثر احمدبن محمد طحاوی (متوفی ۳۲۱)؛
شرح المختصر، اثر ابوالحسن کرخی؛
شرح ادبالقاضی ، اثر احمدبن عَمرو خصاف (متوفی ۳۱۷)؛
مختصر اختلافالعلماء ، تلخیص کتاب اختلافالعلماء اثر طحاوی در علم خلاف؛
و جوابات المسائل (بغدادی، ج ۱، ستون ۶۷؛لکنوی، ص ۲۸؛جصّاص، ۱۴۰۵ـ ۱۴۰۸، ج ۱، همان مقدمه، ص ۲۲).
منابع:
(۱) ابن ابیالوفا، الجواهر المضیه فی طبقات الحنفیه، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳؛
(۲) ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲؛
(۳) ابنمنظور؛
(۴) اسماعیل بغدادی، هدیه العارفین، ج ۱، در حاجیخلیفه، ج ۵؛
(۵) تقیالدینبن عبدالقادر تمیمی، الطبقات السنیه فی تراجم الحنفیه، ج ۱، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳؛
(۶) احمدبن علی جصّاص، احکامالقرآن ، چاپ عبدالسلام محمدعلی شاهین، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴؛
(۷) همو، أصولالفقه، المسمی ب ا لفصول فی الاصول ، چاپ عجیل جاسم نشمی، کویت ۱۴۰۵ـ ۱۴۰۸/ ۱۹۸۵ـ ۱۹۸۸؛
(۸) همو، مختصر اختلافالعلماء، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶؛
(۹) اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغه و صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت [ بیتا. ]، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش؛
(۱۰) حاجی خلیفه؛
(۱۱) خطیب بغدادی؛
(۱۲) محمدبن علی داوودی، طبقات المفسرین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۳) محمدبن احمد ذهبی؛
(۱۴) محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛
(۱۵) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط ، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱؛
(۱۶) قاضی عبدالجباربن احمد، المنیه و الامل فی شرح کتاب الملل و النحل ، اسکندریه ۱۹۷۲؛
(۱۷) عبدالحیبن عبدالحلیم لکنوی، الفوائد البهیه فی تراجم الحنفیه، کراچی ۱۳۹۳؛
(۱۸) عبدالمنعم هاشمی، الامام الجصّاص ابوبکر احمدبن علی الرازی الحنفی ، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷٫
دانشنامه جهان اسلام جلد۱۰