نام او محمد فرزند ابراهیم و کنیه اش ابو عبد الله و ملقب است به کاتب نعمانى، یکى از بزرگان محدثین شیعه إمامیه در اوائل قرن چهارم هجرى و معروف به ابن [ابى] زینب است، او نویسندهاى است برخوردار از دید و استنباط نیکو که در شناخت رجال و احادیث آنان بهره فراوان دارد.
وى نزد ثقه الإسلام محمد بن یعقوب کلینى رحمه الله صاحب کتاب ارزشمند و گرانقدر «کافى» به آموختن حدیث پرداخت و بخش عمده دانش را از او گرفت و کاتب استاد خود (شیخ کلینى) گردید و به همین عنوان (کاتب) شهرت یافت و نزد او از برترى چشمگیر و مقامى بلند برخوردار گردید، پیوسته همراه با شیخ در مجالس پر فیض او شرکت مى جست، همچون تشنهاى به سرچشمه حیات بخش شیخ وارد و سیراب و کامیاب از آن خارج گردید تا جایى که در علم به پایهاى بلند نائل آمد.
به ویژه در حدیث و دریافت از آن، و شناخت رجال و راویان آن و تشخیص احادیث صحیح از روایات ساختگى و بى اساس بدان پایه که فرزانه این فن و صاحب نظر در آن گردید، او از جمله دانشمندانى است که در همه دوران جوانى و کهولت و پیرى در پى دانش اندوزى از فرزانگان به مسافرت پرداخته و پیوسته به فراگیرى گوش داشته اند.
وى در سال ۳۱۳ سفرى به شیراز کرد و در آنجا از عالم بزرگوار ابى القاسم موسى بن محمد اشعرى نوه دخترى سعد بن عبد الله اشعرى احادیثى فرا گرفت، سپس به بغداد روى نمود و در آنجا نیز از جماعتى همچون احمد بن محمد بن سعید ابن عقده کوفى اختر درخشان آسمان حدیث و پرچمدار و پیر دانش، و نیز در سال ۳۲۷ از محمد بن همام بن سهیل، همچنین از ابى علی احمد بن محمد بن یعقوب بن عمار کوفى و سلامه بن محمد بن اسماعیل ارزنى و دانشمندانى دیگر أخذ حدیث نمود.
که ما نامهاى ایشان را در زمره اسامى مشایخ وى خواهیم آورد، سپس رهسپار بلاد شام گردید و در سال ۳۳۳ در طبریه- از شهرهاى اردن- به مجلس محمد بن عبد الله بن معمر طبرانى و ابى الحارث عبد الله بن عبد الملک بن سهل طبرانى راه یافت، آنگاه به دمشق رفت و در آنجا به فراگیرى حدیث از محمد بن عثمان بن علان دهنى بغدادى پرداخت.
و سپس در اواخر عمر خود آنجا را به مقصد شهر حلب ترک گفت پس آنگاه خداوند سایه پر شکوه او را بر آنجا گسترد و او را بر نشر معارف یارى فرمود و از باران رحمت خویش سیراب ساخت و جامه پر بهاى فضل را بر او در پوشید و همان جا بدر دانش او درخشیدن گرفت و مقام و پایهاش بلند گردید و هم در آنجا بود که کتاب غیبت را روایت نموده بر ابى الحسن محمد بن على شجاعى بر خواند و او را در این خصوص اعطاى اجازه نمود.
رحلت
شیخ ما نعمانى همواره در حضر و سفر مشمول عنایات خاصه خداوندى بود تا آنگاه که قضاى الهى فرا رسید و در شهر شام دعوت حق را لبیک گفت و کبوتر مرگ بر بام او نشست و تراب تیره او را از دیدهها پنهان داشت (ظاهرا وفات وى پس از سال ۳۴۲ اتفاق افتاده است) از خداوند تعالى که او را مشمول نعمات خود قرار داد، مى خواهیم که پیوسته باران رحمت خویش را بر او ببارد تا آنجا که در غرفه هاى بهشت خویش در کنار پیامبرش محمد (ص) و اهل بیت طاهرینش علیهم السلام او را قرار دهد.
آنچه ذکر شد اطلاعاتى است که ما توانستهایم از اخبار مربوط به شخصیت علمى آن بزرگوار گردآورى کنیم.
اساتید نعمانى:
۱- احمد بن محمد بن سعید ابو العباس کوفی معروف به ابن عقده.
۲- احمد بن نصر بن هوذه ابو سلیمان باهلی.
۳- احمد بن محمد بن یعقوب بن عمار أبو علی کوفی.
۴- حسین بن محمد باورى که کنیهاش ابو القاسم مىباشد.
۵- سلامه بن محمد بن اسماعیل ارزنى، ساکن بغداد.
۶- عبد العزیز بن عبد الله بن یونس موصلى.
۷- عبد الله بن عبد الملک بن سهل ابو الحارث طبرانی.
۸- عبد الواحد بن عبد الله بن یونس برادر عبد العزیز موصلی.
۹- علی بن احمد بندنیجی.
۱۰- على بن الحسین [مسعودى] که در قم براى او حدیث گفته است و گویا لفظ «مسعودى» در نسخهها زیاد شده و ظاهرا منظور علی بن الحسین بن بابویه است.
۱۱- محمد بن الحسن بن محمد بن جمهور عمى ۱۲- محمد بن عبد الله بن جعفر حمیری.
۱۳- محمد بن عبد الله بن معمر طبرانی.
۱۴- محمد بن عثمان بن علان دهنى بغدادی.
۱۵- محمد بن همام بن سهیل بن بیزان ابو على کاتب اسکافى متوفى ۳۳۶٫
۱۶- محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی.
۱۷- موسى بن محمد ابو القاسم قمى.
اینها اسامى کسانى است که نعمانى کتاب غیبت را از آنان روایت کرده و غیر از ابى الحسین محمد بن علی شجاعی کاتب و ابو غالب احمد بن محمد الزراری متوفى ۳۶۸ و ابو الرجاء محمد بن على بن طایب بلدى کسى را نیافتم که از او روایت کرده باشد هم چنان که تاریخ وفات و محل قبر او را در شام بنا بر تحقیق کامل بدست نیاوردم.
تألیفات ارزشمند او
۱- کتاب غیبت که همین کتابى است که مورد مطالعه شما خواننده عزیر قرار گرفته و من نمىتوانم سخنى بگویم که از اداى حق و بزرگى این تألیف پر ارج برآیم و نمىدانم به چه عبارتى، اهمیت و ارزش آن را بازگو کنم که این کتاب در باب موضوع خود بىنظیر است، و از هنگام تألیف مورد استفاده دانشمندان اسلامى قرار گرفته است:
۲- کتاب الفرائض.
۳- کتاب الرد على الاسماعیلیه.
۴- کتاب التفسیر.
۵- کتاب التسلی .
و به گمان من این چهار کتاب اخیر از جمله کتابهائى است که دست طغیانگر زمان آنها را از بین برده است. مرحوم شیخ حر عاملی (ره) بنا بر نقل صاحب ذریعه (ره) فرموده: من پارهاى از تفسیر او را دیده ام. و شاید مرادش از آن قطعه از تفسیر روایات مبسوطهاى است که مرحوم نعمانی با اسنادش به امام صادق (ع) آنها را روایت کرده و مقدمه تفسیر خویش قرار داده است. و این روایات به صورت جداگانه با خطبه مختصرى تدوین گردیده و به «المحکم و المتشابه» نامیده شده است. و این کتاب به سید مرتضى علیه الرحمه منسوب است و اخیرا در ایران چاپ شده است. و همه آن را علامه مجلسى (ره) در کتاب بحار الانوار کتاب القرآن آورده است.
(رجوع شود به الذریعه ج ۴ ص ۳۱۸)
خادم العلم و الدین على اکبر غفاری
مقدمه ، الغیبه للنعمانی / ترجمه غفارى