زادگاه
دارالفضیله شیراز زادگاه اوست . شهر تاریخى با مردمى اصیل و فرهنگى و هنرى که در طول تاریخ مشاهیر و مفاخر گرانقدرى مثل سعدى و حافظ، میرزا محمد حسن شیرازى ، میرزا محمد تقى شیرازى ، میرزا على آقا شیرازى ، شهید دستغیب ، ملاصدرا و… به خود دیده است .
تولد، کودکى ، نوجوانى
در سال ۱۳۰۱ شمسى کودکى به دنیا آمد که او را عبدالرحیم نام نهادند. تا سن ۲۰ سالگى نزد پدر، آداب زندگى معاشرت ، تحصیل و کسب و کار را فرا گرفت .
دوران جوانى
عبدالرحیم پس از آموختن روش زندگى و چگونگى اداره آن – از محضر پدر بزرگوارش – تصمیم به زندگى مستقلى گرفت . ابتدا مغازه اى کوچک در بازار شیراز دست و پا کرد و از کنار پدر به آنجا رفت . انصاف او با مشتریان سبب شده بود که بیشتر اوقات دکانش محل ازدحام جمعیتى باشد که براى خرید سوغات به بازار آمده بودند. زائران مرقد مطهر احمدبن موسى (شاهچراغ ) از مغازه عبدالرحیم اجناسى – از قبیل مهر و تسبیح ، سجاده ، انگشتر – خریدارى مى کردند.
حزب برادران
در آن سالها آیه الله سید نورالدین حسینى – براى مقابله با تجاوزات استعمارگران خارجى و عمال داخلى آنها به حریم اسلام و روحانیت – حزبى به نام ((حزب برادران )) تاءسیس کرده بود. این حزب مرکز تجمع کسانى بود که نمى خواستند از کنار جریانات ضد اسلامى – ملى آن روزها، بى تفاوت بگذرند. عبدالرحیم که از قبل بنیانگذار این حزب را مى شناخت و بارها از مجلس وعظ و دانش او بهره مند شده بود به عضویت حزب برادران درآمد و فعالیتهاى سیاسى خود را رسما شروع کرد.
تحصیل
ربانى شیرازى در کنار فعالیتهاى حزبى ، براى تکمیل اطلاعات دینى به مدرسه علمیه آقا بابا خان رفت .
فرزندش انگیزه پدر مبنى بر ورود ایشان به حوزه علمیه را چنین بیان کرده است :
روزى از روزها که مثل همیشه در مغازه اش مشغول کار بود صداى داد و فریادى را شنید نزدیک رفت تا ببیند چه خبر است . مشاهده کرد که یکى از ماءموران انتظامى رضا شاه ، وسط بازار با روحانى پیرمردى که گویا – به عمل پاسبانى در مورد کشیدن چادر از سر زن مسلمانى اعتراض کرده بود – درگیر شده است و پس از آنکه عمامه اش را از سرش برداشته او را به زمین کوفته و با مشت ولگد و ناسزا به جانش افتاده است .
آیه الله ربانى گفته است :
من با دیدن این صحنه ، در یک لحظه ماجراهاى پیامبران در ذهنم مجسم شد و با خود گفتم که پس معلوم مى شود که اینها بر حق اند که اینگونه با آنان رفتار مى شود و از همانجا این احساس در من به وجود آمد که بروم طلبه بشوم .
هجرت به قم
آیه الله ربانى شیرازى در سال ۱۳۲۷ شمسى پس از کسب علم و معرفت در حوزه علمیه شیراز – در زمان مرجعیت آیه الله بروجردى – به قم مشرف شد. چند سالى در مدرسه حجتیه مسکن گزید و از درس اساتید و مراجع معظم آن زمان از جمله حضرت آیه الله بروجردى – بهره مند شد تا آنکه ازدواج کرد و به منزلى که در یکى از محله هاى مستضعف نشین قم اجاره کرده بود نقل مکان نمود. بنا داشت که از سهم امام مصرف نکند و به همین سبب براى امرار معاش به بیع و شرا پرداخت . چون کتاب شناس بود، بیشتر سعى مى کرد که از طریق خرید و فروش کتاب هزینه زندگى اش را تاءمین کند گاهى هم فرش معامله مى کرد.
در محضر استاد
حضور آیه الله ربانى شیرازى در حوزه درس حضور آیه الله بروجردى به گونه اى ملموس و محسوس بود که اگر تصادفا روزى نمى توانست در کلاس درس حاضر شود، همگان متوجه عدم حضور وى مى شدند. بارها اتفاق افتاده بود که آیه الله بروجردى از میان آن همه شاگرد که به درس وى حاضر مى شدند سراغ آقاى ربانى را گرفته بود و وقتى گفته مى شد که کسالت دارد و مریض است افرادى را به نیابت از خود جهت عیادت و احوال پرسى او به منزلشان مى فرستاد. و این جلب توجه استاد به شاگرد به سبب نقدهاى دقیق علمى آیه الله ربانى به کلام حضرت آیه الله العظمى بروجردى ، بود که بارها استاد را وادار به تجدید نظر در راءى و مطلب ارائه شده کرده بود.
فقط قدرت علمى و دقت نظر مرحوم ربانى نبود که منزلت وى را نزد استاد بالا برده بود؛ روح دینى و فکر روشن و تقواى شدید او در امر دین نیز از دیگر علل علاقه آیه الله بروجردى به وى به شمار مى رفت . و این اعتماد استاد به شاگرد تا جایى بود که کرارا آقاى ربانى را به عنوان نماینده خویش براى رسیدگى به امور مسلمین به شهرهاى مختلف بفرستد.
بر کرسى تالیف
۱٫ بنا به پیشنهاد آیه الله العظمى بروجردى مبنى بر تشکیل و تاءسیس مکتب فقهى جدیدى – تحت عنوان – ((فقه الحدیث )) آیه الله ربانى یکى از سه نفر شاگردان ممتاز و قبول شدگان از بین شصت نفر شاگردان برجسته معظم له بود – که در احیاء وسائل الشیعه از طریق تصحیح و تعلیق و چاپ ، همت گمارد. ضمن اینکه در گروه تدوین کتاب ((جامع الحدیث )) نیز حضور فعال داشت .
۲٫ تصحیح و تعلیق بر بحار الانواردقت و مهارتى که مرحوم ربانى شیرازى در تصحیح وسائل الشیعه و نگاشتن پاورقى هاى آن از خود نشان داد، آوازه فضلش را به دور دست ها رساند و متعاقب پیشنهاد تصحیح و تنقیح کتاب عظیم بحارالانوار به حضرت علامه طباطبایى از سوى یکى از ناشران متعهد، علامه طباطبایى را بر آن داشت تا در اجراى این امر مهم از آیه الله ربانى دعوت به همکارى کند. از مجموعه ۱۱۰ جلدى بحارالانوار کار تصحیح و تعلیق ۴۰ جلد آن توسط ایشان انجام گرفته است .
۳٫ قضاءالحقوق فى ترجمه الصدوقاین کتاب را به منظور حق شناسى از صدوق علیه الرحمه به رشته تحریر در آورده است .
۴٫ حرکت طبیعى از دو دیدگاهاین اثر از آخرین نوشته هاى مرحوم ربانى شیرازى است که زندان شاه به رشته تحریر در آورده است .
۵٫ آثار چاپ نشدهولایت فقیه ،سلاسل الصوفیه ،شرح حال علماء و دانشمندانو چند اثر دیگر در فقه و اصول از جمله آثار منتشر نشده از ایشان است .
طرح پیشنهاد اتحاد مراجع
پس از رحلت حضرت آیه الله العظمى بروجردى در سال ۱۳۴۰ شمسى ؛ رژیم شاهنشاهى براى اینکه همیشه خود را از نقش احیاء گرانه روحانیت راحت کند فورا دست به کار شد و در اولین گام با ارسال تلگراف تسلیتى به محضر آیه الله العظمى حکیم که در نجف اقامت داشت ، سعى کرد که تشکیلات مرکزى روحانیت را به خارج از ایران انتقال دهد.
آیه الله ربانى از توطئه شاه با خبر شد و احساس خطر کرد. درس و بحث و تاءلیف و تحقیق را کنارى نهاد و قدم به میدان مبارزه سیاسى گذاشت . احساس مرحوم ربانى این بود که شرط اصلى رویارویى با دشمن در درجه اول ؛ برخوردارى از یک تشکیلات قوى و منسجمى است که در راءس آن کسى باشد که در عین اینکه از لحاظ صلاحیت هاى علمى مورد تاءیید علماء و بزرگان حوزه باشد، داراى دیدى دشمن شناس و دلى پرجراءت و معتقد به مبارزه با انحرافات و کژى ها باشد و بخوبى بتواند از عهده رهبرى دفاع از اسلام بر آید. وى در این باره مى گوید:
(( چون خبر داشتم که شاه اقدامات ضد اسلامى خود را با وفات آیه الله بروجردى شروع کند لذا پس از وفات ایشان مدرسین را دعوت کردم در منزل آقاى حرم پناهى و چند جاى دیگر و پیشنهاد انتخاب مرجع واحد را مطرح کردم و در مقام نظر خواهى پیشنهاد مرجعیت آقاى خمینى را دادم . در آن جلسه این مطلب به ذائقه خیلى ها خوش نیامد و قبول ننمودند.))
کادرسازى
آیه الله ربانى از سال ۱۳۴۹ ش . با مطرح شدن حکومت اسلامى از ناحیه امام خمینى (ره ) در صدد برآمد تا با سازماندهى روحانیون انقلابى و فرستادن آن ها به نقاط مختلف کشور به پرورش کادرهاى لازم براى شرکت در یک قیام همگانى و به دست گرفتن پستهاى کلیدى در حکومت آینده بپردازد. طولى نکشید که ثمره این فعالیتهاى فرهنگى – سیاسى به صورت هیئت ها، جمعیت ها، جلسات ، انجمن هاى مختلف اسلامى در سراسر کشور ظاهر شد و حتى برخى از آنها، براى تشکیل حکومت اسلامى دست به اسلحه بردند و با زبان گلوله با رژیم شاه سخن گفتند.
گروه انقلابى ابوذر
یکى از گروههاى فعالى که با آیه الله ربانى در تماس مستقیم بودند و پایگاه مرکزى آنها در شهر نهاوند قرار داشت گروه ابوذر بود. افراد این گروه فعالیتهاى – سیاسى انقلابى خود را تا جایى پیش بردند که در شهر قم – در حین خلع سلاح ماءمور شهربانى – که منجر به درگیرى شد اعضاى اصلى گروه دستگیر و هر شش نفر به اعدام محکوم و حکم صادره در ۳۰/۱۱/۱۳۵۲ به اجرا در آمد.
دستگیرى آیه الله ربانى
در رابطه با گروه ابوذر و دستگیرى کادر مرکزى آن ؛ منزل آیه الله ربانى در قم به محاصره ساواک قم در آمد و سپس به داخل خانه ایشان هجوم بردند و او را با خشونت تمام دستگیر و در حضور همسر و فرزندانش او را زیر ضربان مشت و لگد و قنداق تفنگ و… به شهربانى بردند.
پس از انتقال وى به شهربانى ، ماءموران تا ساعت دو بعد از نیمه شب تمامى خانه را زیر و رو کردند و چون مدرکى دال بر همکارى ایشان با گروه ابوذر نیافتند به ناچار به ضبط کتابهایشان پرداختند و همه آنها را به ساواک انتقال دادند. آیه الله ربانى در خصوص برخورد ماءموران ساواک در اولین لحظات دستگیریش مى گوید:
((حدود دو ساعت با انواع مختلف مرا شکنجه مى کردند. اول با شلاق ، گاهى با باطوم برقى زمانى با سیگار… اما من استقامت کردم . وقتى دیدم دست از شکنجه برنمى دارند، پیش خود گفتم خود را به بیهوشى مى زنم شاید مؤ ثر باشد. خود را به بیهوشى زدم هر چه شلاق زدند تکان نخوردم . با باطوم برقى از بالا تا پایین بدنم کشیدند و من حرکت نکردم . خودم هم تعجب مى کردم که چطور توانستم از هر گونه حرکتى خوددارى کنم … چون دیدند فایده ندارد، یک لیوان آب به صورتم پاشیدند، تکان خوردم فهمیدند که به هوش آمده ام ؛ دوباره شروع کردند به شکنجه و من همچنان خداوند را در نظر گرفتم و مطمئن بودم که به من کمک خواهد کرد. براى اینکه ما براى او حرکت کرده بودیم و در آن لحظات با تمام وجود یارى خداوند را احساس مى کردم . حدود یک ساعت دیگر به شکنجه ادامه دادند که بار دیگر تصمیم گرفتم خودم را به بیهوشى بزنم و در مقابل هیچ چیز، عکس العمل نشان ندهم همین کار را هم کردم و هر چند انواع شکنجه ها را بر روى من امتحان کردند، تکان نخوردم تا بالاخره دست برداشتند و گفتند ببریدش بیمارستان ، بى هوش است ))
تبعید یا زندان ؟
ساواک قم پس از مدتى که نتوانستند هیچگونه اعترافى از آیه الله ربانى بگیرد و یا به مدرکى دست پیدا کند. وى را به زندان قصر تهران منتقل و به سه سال و یک ماه حبس محکوم ساخت با اینکه ابتداء قرار بود به همین مدت به شهرستان چابهار تبعید گردد.
اقامه نماز در زندان شاه
از آنجایى که آیه الله ربانى شیرازى براى مبارزه زمان و مکان خاصى را نمى شناخت به محض ورود به زندان تصمیم گرفت اقامه نماز صبح را رسمیت بخشد؛ چرا که از مقررات زندان این بود که : نماز خواندن براى افراد مذهبى ده دقیقه قبل از طلوع آفتاب و پیش از بیدار باش رسمى است و رژیم براى اینکه ثابت کند که کلیه زندانیان ضد امنیت (سیاسى ) مارکسیست هستند این استثناء را نیز از بچه مذهبى ها لغو کرده بود. این سوژه خوبى براى آیه الله ربانى جهت ادامه مبارزه بود. بر همین اساس او طى مشورتى با برخى از آقایان موجود در زندان ؛ پیشنهاد اجراى مراسم نماز صبح در اول وقت شرعى به طور دسته جمعى را داد که به اتفاق آراء به تصویب رسید.
بدنبال آن قرار شد که زندانیان مذهبى و نماز خوان ، در ساعت چهار صبح درست اول اذان صبح به یکباره بیدار شوند و علیرغم قانون زندان به انجام مراسم نماز بپردازند.
زندانیان مذهبى که به واسطه گرمى هوا در حیاط زندان مى خوابیدند آن شب در کنار یکدیگر و نزدیک به هم خوابیدند تا بتوانند با هماهنگى بیشتر به اجراى برنامه هاى پیش بینى شده بپردازند. در سحرگاه آن روز در حالى که یکدیگر را بیدار کرده بودند دست جمعى برخاستند و براى وضو گرفتن به سوى شیرهاى آب حرکت کردند.
ماءمورین داخل زندان که انتظار چنین حرکت مقدسى را از سوى زندانیان نداشتند با اخطارها و تهدیدهاى پى در پى خواستند آنها را از وضو گرفتن باز دارند که با مقاومت زندانیان روبرو شدند و دیدند که چگونه عده اى زندانى تهدیدهاى آنها را نادیده گرفته و با دلى آکنده از ایمان براى انجام عبادت و اقامه نماز تا پاى جان ایستاده اند.
حمله ماءمورین به نمازگزاران
ماءموران و مسئولین داخلى زندان نیروهاى ضربت زندان و سایر نگهبانانى را که در استراحت به سر مى بردند، جهت سرکوبى زندانیان بى پناه و بى دفاع به کمک فراخواندند و چیزى نگذشت که نمازگزاران از هر سو مورد هجوم وحشیانه قرار گرفتند. همین قضیه در هنگام اذان صبح فردا تکرار شد و علیرغم ضرب و شتم و شدت عملى که سرکوبگران به خرج دادند به هر طریقى که بود نماز صبح را در اول وقت شرعى اقامه کردند. روزهاى بعد نیز این موضوع تکرار شد به طورى که حتى بعضى از افرادى که اهل نماز نبودند به صف نمازگزاران پیوستند.
حاصل این مقاومتها این شد که از طرف مسئولین زندان اعلام شد که ((نماز خواندن همان طور که قبلا (ده دقیقه به طلوع آفتاب ) اعلام شده بود بلا مانع است .))
آیه الله ربانى و دیگر زندانیان سرشناس روحانى که دیدند موقعیت مناسبى براى ضربه زدن به رژیم شاه بدست آمده ، به عقب نشینى مسئولان زندان اعتنایى نکردند و فرداى آن روز نیز در آغاز اذان صبح با همان کیفیت قبل ، شروع به برپایى نماز در اول وقت شرعى کردند.
شکنجه به خاطر برپایى نماز
ساواک پس از این استقامت زندانیان مذهبى در خصوص اقامه نماز اول وقت صبح ، آیه الله ربانى را مسبب و محرک اصلى معرفى کرد و با احضار ایشان به نگهبانى و اعمال شکنجه جسمى و تراشیدن محاسن ایشان به شکنجه روحى نیز پرداخت و سپس وى را به سلول انفرادى منتقل ساختند.
قساوتها و شکنجه هاى ساواک در مورد زندانیان مذهبى سودى نبخشید و موضوع اقامه نماز در اول وقت شرعى همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه سرهنگ محررى رئیس کل زندان قصر، به منظور جلوگیرى از رسوایى بیشتر به زندان آمد و صریحا دستور سرهنگ زمانى را لغو کرد.
دیرى نگذشت که خبر رفتار وحشیانه ساواک و پلیس در برابر انجام فرائض مذهبى و شکنجه شدن روحانیون بخاطر اقامه نماز در زندان خبر داغ همه خبرگزاریهاى جهان شد و افکار عمومى جهانیان دریافتند که ادعاى شاه خائن مبنى بر اینکه مبارزان علیه رژیم ، مارکسیست هستند، در چه پایه اى با حقیقت تطبیق دارد!!
دفاع از انقلاب
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگى ما عدم ماست
پس از مبارزات مستمر حضرت امام خمینى (ره ) علیه رژیم شاهنشاهى و سقوط آن در سال ۱۳۵۷ شمسى و پیروزى انقلاب و استقرار نظام مقدس جمهورى اسلامى ، عده اى گمان مى کردند که دیگر وقت آن است که به گوشه خلوت و راحتى بروند و خستگى دوران مبارزه را از تن بدر کنند، اما هجوم همه جانبه دشمنان انقلاب به نظام نوین ، نشان داد که چنین نیست و به قول حضرت امام با پیروزى انقلاب فقط نیمى از راه طى شده و نیم دیگر آن که عبارت از حفظ و حراست از انقلاب و دستاوردهاى آن است ، باقیمانده است . وظیفه مردم است که براى دفاع از موجودیت انقلاب همچنان در صحنه باشند.
شروع جنگ هاى داخلى در مناطق مختلف کشور و بخصوص در استانهاى مرزى مثل کردستان ، سیستان و بلوچستان آذربایجان ، فارس و… حکایت از این داشت که پیش بینى شاه ، مبنى بر اینکه با رفتن او از ایران به ایرانستان تبدیل مى شود در حال وقوع است .
ماءموریت به کردستان
در این میان وضع دو استان کردستان و آذربایجان از سایر مناطق نگران کننده تر به نظر مى رسید و از دیرباز همواره به عنوان اهرمهاى فشار به دولت مرکزى مورد استفاده قرار مى گرفت .
در چنین شرایطى آیه الله ربانى شیرازى اولین کسى بود که مجددا براى دفاع از انقلاب پیشقدم شد و در میدان خطر حاضر گردید. او با صلاحدید حضرت امام (ره ) در تاریخ ۲۴/۵/۱۳۵۸ ابتدا به کردستان و سپس به آذربایجان عزیمت کرد.رفتن وى به کردستان در زمان صورت گرفت که نیروهاى ضد انقلاب بر بسیارى از امور منطقه حاکم شده و تقریبا اختیار آنجا را به دست گرفته بودند. این گروهها که نوعا چپ گرا و مارکسیستى بودند علیرغم اختلاف نظر شدیدى که در بعضى از مسائل اعتقادى و اقتصادى و حتى سیاسى و… با یکدیگر داشتند با هم مؤ تلف شده و براى باج خواهى از دولت ، روانه مناطق مرزى و بخصوص کردستان شده بودند و به ایجاد آشوب و ناامنى پرداختند.
آیه الله ربانى پس از ورود به منطقه کردستان و آگاه شدن از ترکیب نیروهاى مخالفى که در آنجا جمع شده بودند و همچنین به منظور پیشگیرى از تکرار حوادث کردستان در مناطق مرزى و غیر مرزى کشور پیشنهادى را خدمت امام و دولت موقت فرستاد که به بخشى از آن پیشنهادهاى تاریخى اشاره مى شود:
عملیات پاک سازى لازم منطقه و نمایش قدرت نظامى
۲٫ برقرارى و یا تقویت پادگان ها و پاسگاهها و تقویت روحیه پرسنل و تنبیه و اخراج بعضى از متخلفان .
۳٫ رسیدگى به وضع عشایر و روحانیون و طلاب اهل سنت و جماعت .
۴٫ دستگیرى افراد خائن و ضد انقلاب
۵٫ محاصره اقتصادى مهاباد در صورتى که عملیات نظامى به زودى شروع نشود و انتقال نظامیان کرد از منطقه و…
برخورد ضعیف دولت موقت با مسئله کردستان سبب شد که آذربایجان هم به آن بپیوندد و علم مخالفت برافرازد.
ماءموریت به آذربایجان
اما وضع آذربایجان از جهات گوناگون با کردستان تفاوت داشت . یکى از آن جهات این بود که مردم آذربایجان بر خلاف مردم کرد، مسلمانانى شیعه مذهب و متعصب و سخت پاى بند به مقررات شرعى و مذهبى بودند. به همین سبب حزب خلق مسلمان براى اجراى برنامه هاى خود، مجبور بود که چهره ضد انقلابى خود را در پشت سر شریعتمدارى که در آن زمان در مقام مرجعیت قرار داشت پنهان کند و با زبان او به تحریک مردم بپردازد و حتى زمزه هایى براى بردن وى از قم به آذربایجان بر سرزبان ها افتاده بود.
آیه الله ربانى شیرازى که از سالها قبل آقاى شریعتمدارى را مى شناخت ، از همان راهى وارد شد که خلق مسلمانى ها وارد شده بودند و آن این بود که ضمن سفرى به آذربایجان تماس با علماء و مردم آن منطقه به افشاى شریعتمدارى در دوران مبارزه و پس از آن پرداخت و آن سوى چهره اش را به مردم معرفى کرد و بدینوسیله توانست حزب خلق مسلمان را خلع سلاح نماید و توطئه هاى پشت پرده را بر ملا کند و در نتیجه در تاریخ ۲۰/۹/۱۳۵۸ ضمن همکارى مردم با نیروهاى انتظامى ، با یک یورش ، عناصر ضد انقلاب و ضد خلق مسلمان را از مراکز رادیو تلویزیون تبریز – که مدتى بود در اشغال و تصرف آنها قرار داشت – بیرون ریختند.
ربانى شیرازى طى پیامى اقدام شجاعانه مردم تبریز – را در پس گرفتن مراکز رادیو و تلویزیون – ستود.
ماءموریت به استان فارس
توانایى آیه الله ربانى در حال مشکلات کردستان و آذربایجان و برخورد واقع بینانه و اصولى او با حوادث و جریانات دو منطقه مزبور سبب شد که اندکى پس از شروع غائله استان فارس ، امام امت او را طى حکمى به شرح زیر به آن منطقه فرستاد و مقامات اجرایى محل را موظف به پیروى از ایشان نمود:
جناب حجه الاسلام و المسلمین آقاى شیخ عبدالرحیم ربانى دامه افاضاته
با توجه به مشکلاتى که در مناطق عشایرى فارس وجود دارد، جنابعالى ماءموریت دارید جهت بررسى اوضاع و رفع مشکلات به مناطق مزبور بروید و با مشورت و کمک آقایان معتمدین محل و افراد ذى صلاح ، سعى کافى در این باره نمایید و ساکمین مناطق را به اتحاد و یگانگى و پرهیز از اختلاف و تفرقه دعوت کنید. بدیهى است که مقامات اجرایى نیز به وظیفه خود در پیروى از راهنمایى هاى آن جناب و همکاریهاى لازمه با شما عملى خواهند نمود. از خداى تعالى موفقیت جنابعالى را مسئلت دارم .
روح الله الموسوى الخمینى
۲۳/۹/۱۳۵۸
در پى این فرمان تاریخى ؛ آیه الله ربانى به آن منطقه عزیمت کرد و با برخورد اصلى و حکیمانه در مقابل خوانین قشقایى ، توانست شورش آنها را مهار کند و گلوله را به گل تبدیل نماید.
مبارزه با سازشکارى
یکى دیگر از ویژگیهاى آیه الله ربانى شیرازى مبارزه وى با سازشکاران مکتبى و جریانات فکر انحرافى و التقاطى بود. او به همان نسبت که در مقابل مخالفان سیاسى و عقیدتى خود انعطاف پذیر بود و سعى در جذب آنها مى کرد به هیچ وجه حاضر به هیچ گونه عقب نشینى و گذشتى در مقابل انحرافات کسانى که با ذهن دیگران مى اندیشیدند و دست پخت مکاتب شرق و غرب را با نام اسلام ، به خورد مردم مى دادند، نبود.
حجم تبلیغات و شعارهاى گروههاى چپ مثل حزب توده ، سازمان چریکهاى فدایى خلق ، پیکار، پیشگام ، شفق سرخ ، و راست متمایل به مارکسیسم و چپ مثل سازمان منافقن و جنبش مسلمانان مبارز، و افکار عمومى مردم مسلمان و جوانان انقلابى مؤ من را تحت تاءثیر قرار داده بود.
یکى از مسائلى که در آن روزها به عنوان خواسته اساسى عموم گروهکها مطرح بود، مسئله ملى کردن ((تجارت خارجى )) و اجراى ((بند جیم )) بود که آیه الله ربانى با هر دوى آنها مخالف بود و معتقد بود که هیچ یک از دو قانون ربطى به اسلام ندارد. و اول باید انسان اسلامى را شناخت تا اقتصاد – که تابعى از انسان آن مکتب است – بشناسیم .
ربانى شیرازى و قانون اساسى
تسلط آیه الله ربانى بر فقه شیعه و قانون اساسى که خود یکى از ۶ فقیه شوراى نگهبان و یکى از نمایندگان مؤ ثر مجلس خبرگان تهیه و تدوین قانون اساسى بود که توانست بسیارى از منویات خود را به صورت قانون جلوه گر سازد که از جمله آنها رد قانون ملى کردن تجارت خارجى و همچنین رد بند چهارم (بند جیم ) قانون اصلاحات ارضى و زمین ها شهرهاى بود.
ترور ربانى شیرازى
مواضع قاطعانه آیه الله ربانى شیرازى دشمنان ایشان را بر آن داشت که وى را مورد تهدید قرار دهند و وقتى صلابت و تهور ایشان را مشاهده کردند دست به ترور او زدند و در تاریخ ۹/۱/۶۰ در راه بازگشت از جهاد سازندگى ، براى چندمین بار او را مورد سوء قصد قرار دادند به سوى ایشان تیراندازى کردند که یکى از گلوله ها به گردن وى اصابت کرد. حضرت امام (ره ) در تلگرافى خطاب به ایشان فرمود:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجه الاسلام و المسلمین آقاى ربانى شیرازى دامه افاضاته
از سوء قصد به جنابعالى مطلع شدم . این نحو برخورد با روحانیون متعهد، برنامه منحرفین بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع کاردان و متعهد از صحنه است ، غافل از آنکه به حکم تاریخ روحانیون آگاه در تمام صحنه هاى سیاسى پیشقدم بوده اند و ترور اشخاص نمى تواند آنان را ماءیوس کند و راه را براى بدخواهان به اسلام و کشور بازکند.
بحمدالله جنابعالى از این سانحه نجات پیدا نمودید و امید است که به زودى صحت خود را بازیافته و به خدمت به اسلام و مملکت ادامه دهید. روح الله الموسوى الخمینى
آیه الله ربانى پس از دریافت تلگراف امام خمینى ، بلافاصله پاسخى تهیه نموده و براى آن حضرت ارسال کردند که در بخشى از آن چنین مى خوانیم ؛
… ماهیت انقلاب اسلامى ایران بر خلاف زعم کج اندیشان متکى به فرد یا افراد نیست که با ترور آنها، وقفه یا ضربه اى بر آن وارد شود. انقلاب اسلامى ایران مرحله اى از تکامل انقلاب جهانى الهى است که با کوشش پى گیر پیامبران الهى و پیشوایان راستین و مردان معتقد استوار گشته است … و بر دو اصل ((ایمان )) و ((جهاد)) متکى است که حاملان آن دو اصل امتى مسئول و متعهدند که با رفت و آمد اشخاص خللى در تصمیم آنها وارد نمى شود.
رحلت
رفت و آمدهاى مکرر و مداوم ایشان از شیراز به تهران و بالعکس ، که جهت انجام مسئولیتها و وظایفى که در آن هر دو شهرستان به عهده وى بود؛ دشمنان ربانى را به این فکر واداشت که با استفاده از حربه که با استفاده از حربه تصادف ؟! به زندگى سراسر جهاد و مبارزه وى خاتمه دهند. لازم به ذکر است که ایشان چه در دوران تصدى نمایندگان مجلس خبرگان و چه در زمان عضویت در شوراى نگهبان نیمى از یک هفته را در تهران و بقیه را در شیراز بسر مى بردند و غالبا راه طولانى بین شیراز و تهران را نیز با اتومبیل طى مى کردند.
تا اینکه در تاریخ ۱۷/۱۲/۱۳۶۰ که براى شرکت در جلسات شوراى نگهبان از شیراز عازم تهران بودند، در بین راه دلیجان و محلات ، اتومبیل ایشان پس از ترکیدن لاستیک آن توسط گلوله ؟! از جاده منحرف و واژگون شد. هنوز ساعاتى از انتقال ایشان به درمانگاه نگذشته بود که خبر رسید روح پاکش از محنت آباد دنیا پرواز کرد.
غم فقدان آن عزیز بیش از همه سینه خمینى بزرگ را آتش زد، آنچنانکه در مرثیه اى که براى او نوشت ، رحلتش را غم انگیز خواند:
بسم الله الرحمن الرحیم
با کمال تاءسف رحلت غم انگیز جناب حجه الاسلام و المسلمین مجاهد عزیز آقاى ربانى شیرازى را به اسلام و اولیاى معظم اسلام بویژه حضرت بقیه الله ارواحنا فداه و به ملت شریف و حوزه هاى علمیه و اهالى محترم فارس و بازماندگان این فقیه سعید تسلیت عرض عرض مى کنم .
در طول تاریخ مدعیان فضیلت و مجاهدت و شجاعت و تعهد به حق و دین بسیار بوده و هستند تنها در سختى ها و گرفتاریها و حق گوییها در مقابل قدرت هاى شیطانى است که مدعیان لاف زن از متعهدان بى سرو صدا و خالصان فداکار از مغشوشان و متمایز شوند.
مرحوم مجاهد سعید ارزشمند ربانى شیرازى که اکنون در جوار حق آرمیده و ما از برکت وجودش محروم شدیم از این اقلیت بود. او در طول زندگانى شرافتمندانه خود، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن در مقابل باطل و باطل ها ایستاد و از خودش نرمش نشان نداد. او در حبس ها و زجرها و ناملایمات با قامت راست انسانهاى متعهد ایستادگى کرد و تسلیم نشد او که خدایش رحمت کند و به جوار قرب حضرتش بپذیرد با روحى ملایم در مقابل دوستان و مؤ منان و مقاوم در برابر دشمنان خلق به لقاءالله پیوست و ما عقب ماندگان که احتیاج به این مردان حق داریم از آن کمال و جمال محرومیم . از خداوند متعال توفیق خدمت براى همگان و سعادت و صبر در این مصیبت براى دوستان و بازماندگان ایشان را خواستارم .
روح الله الموسوى الخمینى
گلشن ابرار جلد ۲//جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم