علما-خعلمای قرن دوازدهمعلمای قرن یازدهم

زندگینامه میرمحمدباقر خاتون آبادى(متوفی۱۱۲۷ه ق)

 میرمحمدباقر، عالم امامى اواخر دوره صفوى. وى در ۱۰۷۰ به دنیا آمد. پدرش میرمحمداسماعیل (متوفى ۱۱۱۶) از عالمان مشهور اصفهان بود (رجوع کنید به خاتونآبادى*، خاندان).

اساتید

محمدباقر نزد پدر و آقاحسین خوانسارى* درس خواند و از پدرش روایت نقل کرد. کسانى چون ملاعبدالحسین کاظمى (زنده تا ۱۱۲۰)، سیدنورالدین جزایرى (متوفى ۱۱۵۸)، سیداحمد علوى خاتونآبادى (متوفى ۱۱۶۱) و محمدصالح قزوینى (متوفى قبل از ۱۱۹۱) نزد او تلمذ کردند (عبدالحسین خاتونآبادى، ص ۵۲۱؛ محمدحسین خاتونآبادى، گ ( ۲۹۱)؛ جزایرى، ص ۱۲۷؛ قزوینى، ص ۷۸؛ آقابزرگ طهرانى، ۱۳۷۲ش، ص ۸۸، ۴۲۱).

به نوشته برخى مؤلفان، میرمحمدباقر به لحاظ علمى همرتبه پدر خود بود، اما ویژگیهایى چون خوشبیانى و مهارت در تدریس و منزلت ویژه او نزد شاه سلطان حسین صفوى (حک : ۱۱۰۵ـ۱۱۳۵) بر شهرت او افزود. شاه وى را به استادى خود برگزید و بر همه عالمان آن عصر مقدّم داشت و همواره با او مشورت مى کرد. امرا و دولتمردان نیز به پیروى از شاه در برابر او خاضع بودند (رجوع کنید به عبدالحسین خاتون آبادى، تتمیم، ص ۵۵۶ـ ۵۵۷، ۵۶۲ـ۵۶۳؛ قزوینى، ص ۷۷ـ۷۸).

پس از وفات جعفربن عبداللّه کَمَرهاى، شیخ الاسلام اصفهان، در ۱۱۱۵، شاه با اصرار بسیار منصب شیخ الاسلامى را به خاتون آبادى پیشنهاد کرد، اما او این منصب را به دلیل «عدم مشروعیت» نپذیرفت (رجوع کنید به عبدالحسین خاتونآبادى، تتمیم، ص ۵۵۳ـ۵۵۴). سخنان بعدى میرمحمدباقر با شاه بیانگر آن است که وى خود را واجد شرایط لازم براى تصدى این منصب نمى دانسته است یعنى خود را مجتهد نمى خوانده است (طارمىراد، ص ۲۵۵). سلطان حسین از آقاجمالالدین خوانسارى* (متوفى ۱۱۲۲) خواست که میرمحمدباقر را به پذیرش این مسئولیت وادار کند ولى وى باز هم امتناع نمود. سپس یکى دیگر از افراد خاندان خاتون آبادى، میرمحمدصالح خاتون آبادى*، به این سمت برگزیده شد (رجوع کنید به عبدالحسین خاتونآبادى، تتمیم، ص ۵۵۴ـ ۵۵۵).

این رویداد از ارادت شاه صفوى به میرمحمدباقر نکاست؛ چنانکه او را در سفر خود در ۱۱۱۹ به مشهد، همراه و هم صحبت خود کرد. شاه در ذیحجه ۱۱۱۸، که بناى مدرسه چهارباغ* (سلطانى) تقریباً پایان یافته بود، میرمحمدباقر را به مدرّسى آنجا برگزید؛ هرچند افتتاح رسمى آن تا رجب ۱۱۲۲ به تعویق افتاد. خاتون آبادى در ۱۱۲۳ به سبب اشتغالات فراوان، تدریس در این مدرسه را به فرزندش محمد سپرد (رجوع کنید به همان تتمیم، ص ۵۵۶ـ۵۵۷، ۵۵۹ـ۵۶۱، ۵۶۳؛ تبریزى، ص ۲۹۱).

در ۱۱۲۴ میرمحمدصالح از سِمَت شیخ الاسلامى برکنار شد (رجوع کنید به خاتونآبادى*، میرمحمدصالح). شاه برخى اختیارات میرمحمدصالح مانند تولیت اوقاف را به میرمحمدباقر سپرد و درخواست مصرّانه وى براى بازگرداندن آنها به میرمحمدصالح را نپذیرفت. به علاوه، در همین زمان منصب جدیدى ایجاد کرد که شأن اصلى آن ریاست بر علما بود و این منصب را ملاباشى نامید و آن را به میرمحمدباقر تفویض کرد (رجوع کنید به عبدالحسین خاتونآبادى، تتمیم، ص ۵۶۵ـ۵۶۶).

ظاهراً او نخستین کسى بود که عهده دار این منصب شده بود. به این ترتیب، ملاباشى مهمترین مشاور شاه بود و این منصب عالى ترین مقام روحانى در ساختار دیوانى ایران در اواخر دوران صفویان به شمار مى رفت. رساندن وجوهات و صدقات به نیازمندان، پراخت حقوق طلاب و جلوگیرى از ظلم به افراد، از جمله وظایف ملاباشى بود (رجوع کنید به میرزاسمیعا، ص ۱ـ۲).

میرزا سمیعا در تذکره الملوک، که موضوع آن مناصب رسمى حکومتى است و ظاهراً در زمان حکومت اشرف افغان (حک: ۱۱۳۷ـ۱۱۴۲) نوشته شده، منصب ملاباشى را معرفى کرده و از میرمحمدباقر ــ یعنى خاتونآبادى ــ به عنوان اولین ملاباشى نام برده است (رجوع کنید به ص ۱ـ۲). مینورسکى در حواشى خود بر این کتاب، وى را محمدباقر مجلسى (متوفى ۱۱۱۰) پنداشته و بر پایه این تصور نتایجى گرفته است (رجوع کنید به مینورسکى، ص ۷۲).

این خطا عیناً در آثار چند نویسنده غربى (براى نمونه رجوع کنید به لاکهارت، ص ۷۲) و ایرانى نیز بروز یافته و اظهارنظرهایى را در پى داشته است (براى تفصیل این بحث رجوع کنید به مهدوى، ۱۴۰۷، ج ۱، ص۱۴۰ـ۱۴۴؛ طارمىراد، ص ۱۷ـ۱۸). در سالهاى اخیر، کالینترنر، نیز بر این اظهارنظر مینورسکى انتقاد کرده است (رجوع کنید به ص ۱۶۵ـ۱۶۶).

در صفر ۱۱۲۷ نان در اصفهان گران شد. شایع شده بود که خاتون آبادى شاه را تشویق به افزایش قیمت کرده است. برخى از مردم تحریک شدند و به خانه او یورش بردند. شاه سلطان حسین براى حفظ جان وى و پراکندن مردم اقدماتى کرد، اما فتحعلى خان داغستانى، که در آن زمان رئیس غلامان ویژه (قولْلَر آقاسى) بود و با خاتون آبادى میانه خوبى نداشت، نیرنگى به کار بست و سبب ضرب و جرح طلاب و شمارى از نزدیکان خاتون آبادى، که در خانه او گرد آمده بودند، شد. حمله به خانه میرمحمدباقر و بى حرمتى به او، واکنش مردم و عالمان شهر را برانگیخت.

آنان مساجد را بستند و اجتماعاتى تشکیل دادند، اما این کارها نتیجه اى دربرنداشت و از جانب شاه اقدام مؤثرى صورت نگرفت (رجوع کنید به عبدالحسین خاتونآبادى، تتمیم، ص ۵۶۷ـ ۵۶۹). احتمالا بىتفاوتى شاه ناشى از تأثیرپذیرى از اطرافیان و درباریانى بود که از نفوذ کلام میرمحمدباقر و اعتبار دینى و سیاسى او ناخشنود بودند.

رحلت

بیمارى خاتونآبادى که پیش از این آغاز شده بود، براثر آن واقعه شدت یافت و او در ربیع الاول ۱۱۲۷ درگذشت (همان تتمیم، ص ۵۶۹). برخى منابع گفته اند که میرمحمدباقر را مسموم کرده بودند، چنانکه به او شهید ثالث گفته مى شد. او در تکیه خاتون آبادىِ تخت فولاد اصفهان در کنار پدرش به خاک سپرده شد (رجوع کنید به محمدحسین خاتونآبادى، گ ( ۲۹۱)؛امینى، ص۲۳۴؛مهدوى، ۱۳۷۰ش، ص۱۱۲ـ۱۱۴).

هرچند میرمحمدباقر از عالمان مشهور زمان خود به شمار مى رفت، اما ظاهراً نزدیکى او به سلطان در این خصوص نقشى مهم داشت، ازاین رو، ادعاى میرزا سمیعا (همانجا) که او را از نظر علمى فروتر از آقاجمال خوانسارى خوانده، چندان دور از واقع به نظر نمىرسد. بهویژه آنکه خاتونآبادى خود نیز جایگاه علمى آقاجمال را حرمت مىنهاد (براى نمونه رجوع کنید به عبدالحسین خاتون آبادى، تتمیم، ص ۵۵۹ـ۵۶۱).

آثار

برخى آثار فارسى خاتونآبادى عبارت اند از:

نوروزنامه که تقویمى است بر طبق اخبار و احادیث؛

کائنات الجَوّ یا آثار عُلوى، درباره تطبیق قواعد شریعت با اقوال حکما؛

رسالهٌ فى ماءِالنِیسان و ما یَتعلَّق به درباره خواص باران ماه نیسان و آثار قمر در عقرب از دیدگاه احادیث شیعه (آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۱۷، ص ۲۲۸، ج ۱۹، ص ۱۳، ج ۲۲، ص ۱۴۷ـ۱۴۸، ج ۲۴، ص ۳۷۹؛

نیز درباره نسخ خطى این کتابها رجوع کنید به دانشپژوه و منزوى، بخش ۳، ص ۱ـ۲، ۷). وى همچنین حاشیه هایى بر دو کتاب علامه حلّى در علم رجال، ایضاحُ الاشتباه و خلاصه الاقوال، نگاشته است (حسینىاشکورى، ج ۲، ص ۵۹۹؛نیز رجوع کنید به عبدالحسین خاتونآبادى، تتمیم، ص ۵۵۲).

خاتون آبادى برخى آثار مهم را، عمدتاً به درخواست شاه سلطان حسین، به فارسى ترجمه کرد،

از جمله:

عُدَّهُ السَفَر و عُمْدَهُ الحَضَر اثر ابوعلى طبرسى (متوفى ۵۴۸) که درباره نمازهاى مستحبى و ادعیه است (نورى، ج ۱، ص ۳۸۷)؛

مکارم الاخلاق اثر رضى الدین ابونصر طبرسى (عالم قرن ششم)؛

المشکول اثر حاج بابابن محمدصالح قزوینى (عالم سده یازدهم)، که به سبک کشکول تألیف شده است و در ترجمه آن برخى عالمان معاصر او مشارکت داشتهاند. این اثر در ۱۳۰۰ در تهران چاپ شد (آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۲۱، ص ۶۷، ج ۲۲، ص ۱۴۷؛
مشار، ج ۲، ستون ۱۴)؛

عُیونالحِساب اثر ملامحمدباقر یزدى* (ریاضىدان مشهور، متوفى قبل از ۱۰۶۹؛محمدحسین خاتونآبادى، همانجا؛آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۲۲، ص ۱۴۸؛نیز براى نسخه خطى آن رجوع کنید به نفیسى، ج ۶، ص ۱۰۷)؛

و اناجیل اربعه (حسینى اشکورى، ج ۲، ص ۵۹۲).

خاتون آبادى کتاب اخیر را به درخواست شاه سلطانحسین براى رد کردن آراى مسیحیان که در آن زمان مبشرانشان در اصفهان تبلیغ مى کردند ترجمه کرد. توضیحات خاتون آبادى در مقدمه کتاب نشان مى دهد که ترجمه با دقتِ تمام صورت گرفته است. کتاب، نثرى بسیار روان و قابل فهم دارد. وى همچنین بر آن حاشیه نوشته است. بخش اعظم این حواشى، در توضیح متن کتاب بوده است. از پارهاى از تعلیقات مزبور برمى آید که وى علاوه بر بهره بردن از نسخههاى گوناگون انجیل به عربى، در برخى موارد با کمک پادُریان، کشیشان مبلّغ مسیحى (رجوع کنید به پادُرى*)، اصفهان از متن لاتینى و حتى عبرى آن بهره جسته و در پارهاى موارد، از پادریان مطالبى نقل کرده است.

وى همچنین از شرحهاى متعدد انجیل نیز استفاده کرده و در موارد متعددى، در تعلیقات خود، دیدگاههاى گوناگونى را درباره شرح عبارات انجیل یادآور شده است. خاتونآبادى علاوه بر تعلیقات توضیحى، حواشى نقادانهاى هم بر کتاب دارد، مثلا او دیدگاه مسیحیان را درباره «ابناللّه بودن مسیح» به نقد کشیده است، اما مهمترین جنبه نقد او، بیان تناقضاتِ موجود میان اناجیل و اثبات تحریف این کتاب است که احاطه او را بر محتواى اناجیل نشان مىدهد (رجوع کنید به کتاب مقدس. عهد جدید، مقدمه جعفریان، ص ۴۵ـ۴۹). این کتاب در ۱۳۷۳ش در قم با مقدمه رسول جعفریان چاپ شد (براى دیگر آثار ترجمهاى خاتونآبادى رجوع کنید به عبدالحسین خاتونآبادى، همانجا؛آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۴، ص ۸۴، ج ۲۶، ص ۱۹۲ـ۱۹۳؛انوار، ج ۶، ص ۱۳۹؛صدر، مقدمه استادى، ص ۳۹۵).

فرزندان

دو فرزند خاتون آبادى، محمد و اسماعیل نیز از عالمان روزگار خود بودند. محمد در ۱۰۹۳ در مدینه به دنیا آمد. وى در ۱۱۲۳ به نیابت از پدر بر کرسى تدریس مدرسه چهارباغ (سلطانى) نشست و پس از وفات او، به تدریس در آنجا ادامه داد. وى از مدرّسان جامع عباسى (نام کنونى آن: مسجد امام) هم بود. وى همچنین از پدرش اجازه روایت داشت و میرزا ابراهیمبن غیاثالدین محمد اصفهانى خُوزانى (متوفى ۱۱۶۰) از او اجازه روایت گرفت (عبدالحسین خاتونآبادى، ص ۵۳۶، تتمیم، ص ۵۶۳ ـ ۵۶۵، ۵۶۹؛آقابزرگ طهرانى،۱۳۷۲ش، ص۶۶۳ـ۶۶۴).

محمد پس از ۱۱۶۰ درگذشت و در مدینه دفن شد (عبدالحسین خاتونآبادى، ص ۵۳۶؛آقابزرگ طهرانى، ۱۳۷۲ش، همانجا). مهدوى (۱۳۷۰ش، ص ۱۱۴) وى را متوفى ۱۱۳۶ و مدفون در تکیه خاتونآبادى دانسته است. به احتمال زیاد او بین سیدمحمدبن سید محمدباقر (جَدّ محمدباقرِ ملاباشى)بن اسماعیلبن عمادالدین خاتونآبادى (رجوع کنید به خاتونآبادى*، خاندان) و سیدمحمد فرزند سیدمحمدباقرِ ملاباشى خلط کرده است (قس محمدحسین خاتونآبادى، گ ( ۲۹۰ )که محمدِ نخست را متوفى ۱۱۳۳ و مدفون در تکیه خاتونآبادى دانسته است).

شرح فارسى الاربعین حدیثاً فى فضائل امیرالمؤمنین علیهالسلام، اثر جمعى از علماى بحرین، از او برجاى مانده است (آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۱۳، ص۷۰).

اسماعیل، معروف به اسماعیل ثالث در فقه، حدیث و تفسیر تبحر داشت و پس از وفات پدرش در جامع عباسى به تدریس و اقامه نماز جماعت پرداخت. وى همچنین از مدرّسان مدرسه چهارباغ بود (عبدالحسین خاتونآبادى، تتمیم، ص ۵۶۹؛آقابزرگ طهرانى، ۱۳۷۲ش، ص ۶۲؛حبیب آبادى، ج ۱، ص ۱۳۱). سیدعبداللّه جزایرى (ص۱۳۰) که خود از شاگردان او بوده، وى را به علم و تقوا و نیک سیرتى ستوده است. اسماعیل خاتون آبادى پس از ۱۱۶۰ درگذشت (آقابزرگ طهرانى، ۱۳۷۲ش، همانجا) و در تکیه خاتون آبادى در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد (مهدوى، ۱۳۷۰ش، همانجا).



منابع:

(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذریعه الى تصانیف الشیعه، چاپ علىنقى منزوى و احمد منزوى، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲) همو، طبقات اعلام الشیعه: الکواکب المنتشره فىالقرنالثانى بعدالعشره، چاپ علىنقى منزوى، تهران ۱۳۷۲ش؛
(۳) عبدالحسین امینى، شهداءالفضیله، قم ۱۳۵۲ش؛
(۴) عبداللّه انوار، فهرست نسخ خطى کتابخانه ملّى، تهران ۱۳۴۳ـ۱۳۵۸ش؛
(۵) محمدزمانبن کلبعلى تبریزى، فرائد الفوائد: در احوال مدارس و مساجد، چاپ رسول جعفریان، تهران ۱۳۷۳ش؛
(۶) عبداللّهبن نورالدین جزایرى، الاجازه الکبیره، چاپ محمد سمامى حائرى، قم ۱۴۰۹؛
(۷) محمدعلى حبیبآبادى، مکارم الآثار، ج ۱، اصفهان ۱۳۳۷ش؛
(۸) احمد حسینى اشکورى، تراجمالرجال، قم ۱۴۱۴؛
(۹) عبدالحسینبن محمدباقر خاتونآبادى، وقایعالسنین و الاعوام، یا، گزارشهاى سالیانه از ابتداى خلقت تا سال ۱۱۹۵ هجرى، چاپ محمدباقر بهبودى، تهران ۱۳۵۲ش؛
(۱۰) محمدحسینبن محمدصالح خاتونآبادى، احوالالعلماء من اقارب المؤلف، نسخه خطى کتابخانه (ش ۱) مجلس شوراى اسلامى، ش ۷/۵۵۰۱؛
(۱۱) محمدتقى دانشپژوه و علینقى منزوى، فهرست کتابخانه سپهسالار، بخش ۳، تهران ۱۳۴۰ش؛
(۱۲) حسن صدر، فصل القضاء فى الکتاب المشتهربفقه الرضا، چاپ رضا استادى، در آشنایى با چند نسخه خطى، دفتر۱، قم ۱۳۵۵ش؛
(۱۳) حسن طارمىراد، علامه مجلسى، تهران ۱۳۷۵ش؛
(۱۴) عبدالنبىبن محمدتقى قزوینى، تتمیم املالآمل، چاپ احمدحسینى، قم ۱۴۰۷؛
(۱۵) کتاب مقدس. عهد جدید. فارسى، ترجمه اناجیل اربعه، ترجمه و تعلیقات از میرمحمدباقر خاتونآبادى، چاپ رسول جعفریان، (قم ?۱۳۷۳ش)؛
(۱۶) خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپى فارسى و عربى، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ش؛
(۱۷) مصلحالدین مهدوى، زندگینامه علامه مجلسى : تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در قرن ۱۱ هجرى، اصفهان ?( ۱۴۰۱)؛
(۱۸) همو، لسانالارض، یا، تاریخ تخت فولاد، اصفهان ۱۳۷۰ش؛
(۱۹) میرزاسمیعا، تذکرهالملوک، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران ۱۳۶۸ش؛
(۲۰) ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکى، سازمان ادارى حکومت صفوى، یا، تحقیقات و حواشى و تعلیقات استاد مینورسکى بر تذکرهالملوک، ترجمه مسعود رجبنیا، در همان؛
(۲۱) سعید نفیسى، فهرست کتابخانه مجلس شوراى ملى، ج ۶، تهران ۱۳۴۴ش؛
(۲۲) حسینبن محمدتقى نورى، خاتمه مستدرک الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰؛

(۲۳) Laurence Lockhart, The fall of the Safavi dynasty and the Afghan occupation of Persia, Cambridge 1958;
(۲۴) Colin Turner, Islam without Allah?: the rise of religious externalism in Safavid Iran, Richmond, Surrey 2000.

دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۴

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=