آل فتونی یکی از خاندان های بزرگ در جبلعاملجنوب لبناناست(۱). به گفته ی سید حسن صدرتاکنون علم از این خانواده، منقطع نشده است(۲). از این خانواده عالمان بزرگی برخاسته اند که می توان به شیخ موسی فتونی جدّ اعلای ابوالحسن فتونی و ابوالحسن فتونی و ملا ابوطالب بن ابوالحسن فتونی(۳) اشاره کرد.یکی دیگر از عالمان بزرگ این خاندان، عالم قرن دوازده، شیخ محمدمهدی فتونی معروف به فتونی کبیر(۴) است.پدر او شیخ بهاءالدین محمد بن علیملقّب به «صالح» از عالمان دینی نبطیه در جبل عامل بود.
محمدمهدی در نبطیه به دنیا آمد. برای تحصیل علوم دینی عازم حوزه های علمیه شد. از تحصیل او اطلاع زیادی در دست نیست و تذکره نویسان فقط به نام برخی از اساتید او بسنده کرده اند.
محمدمهدی فتونیدر اصفهاناز محضر جمعی از بزرگان استفاده کرد(۵). دو تن از اساتید فتونی در اصفهانعبارت اند از:
۱ ـ میر محمد صالح خاتون آبادی اصفهانی
او داماد علامه مجلسی و شیخ الاسلام اصفهانبود. فتونیاز این استاد خود این داستان را نقل کرده است که روزی در عالم رؤیا امام زمان را دیدم. از او سؤال کردم به کتاب مفاتیح فیض کاشانیعمل کنیم یا به کتاب کفایه الاحکامسبزواری. ایشان در جواب فرمود: بر شما باد به کتاب مفاتیحمراجعه کنید.(۶)
۲ ـ ابوالحسن شریف بن محمد طاهر فتونی عاملی نباطی نجفی(۱۱۳۹ قمری)
او که پسر عموی شیخ محمد مهدی فتونی بود(۷) از علامه مجلسی و شیخ حرّ عاملی و شیخ فخرالدین طریحی صاحب کتاب مجمع البحرین(به سال ۱۱۱۱ قمری) و شیخ محمد حسین میسی(به سال ۱۱۰۰ قمری)(۸) اجازه ی روایت داشته است.
محمدطاهر، پدر ابوالحسن، مدتی در اصفهان اقامت گزید و با خواهر میر محمدصالح خاتون آبادیازدواج کرد. ابوالحسن در حدود سال ۱۰۷۰ قمری در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در اصفهان ادامه داد و بعد از آن به نجفرفت. او در سال ۱۱۰۷ قمری در نجف بوده است. در ایام اقامت در نجف، جمع زیادی از علما نزد او قرائت حدیث و قرائت بعضی کتب کردند و در آن زمان، بزرگ نجف محسوب می شد.
از او آثار زیادی بر جای مانده است که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:
۱ ـ الفوائد الغرویه و الدرر النجفیهکه در سال ۱۱۱۲ قمری آن را به اتمام رسانده است(۹).
۲ ـ رساله الرضاعیهکه در ۲۵ محرم ۱۱۱۱قمری در نجف آن را نوشت.
۳ ـ شرح کفایه الاحکام سبزواری
۴ ـ شرح مفاتیح الشرائع فیض کاشانیکه در سال ۱۱۲۹ قمری آن را نوشت و نام آن شریعه الشیعه و دلائل الشریعهاست.
۵ ـ ضیاء العالمین در امامت
علامه امینی درباره ی این کتاب می گوید: بهترین کتابی است که در این زمینه نوشته شده است(۱۰).
۶ ـ کتاب حدیقه النسب(۱۱)
۷ ـ شرح صحیفه
۸ ـ حاشیه بر کافی
۹ ـ مرآه الانوار و مشکاه الاسراردر تفسیر قرآن
۱۰ ـ حقیقه مذهب الامامیه
۱۱ ـ معراج الکمال
۱۲ ـ نصائح الملوکدر شرح فارسی عهدنامه ی مالک اشتر
۱۳ ـ تنزیه القمیین فی الردّ علی السید المرتضی(۱۲) که در ردّ این گفته است که قمی ها جبری و مشبهه هستند(۱۳).
محمدمهدی فتونینزد این استاد، کتبی چند قرائت کرد و به واسطه ی او، سلسله سند خود را به علامه مجلسی می رساند.
اجازات
شیخ از بعضی بزرگان اجازه نقل حدیث داشته است. از جمله اجازه دهندگان به وی، اینان اند:
۱ ـ ملا محمد شفیع گیلانی(۱۱۴۴ قمری)؛(۱۴)
۲ ـ محمد رضا شولستانی شیرازی؛
۳ ـ شیخ یوسف بحرانی(۱۱۸۶ قمری)؛(۱۵)
او بعد از تحصیل به جبل عاملبازگشت و از علمای بزرگ آن جا محسوب می شد، اما بعد از این که احمد جزارو دیگران در آن بلاد به ظلم و فساد پرداختند و بازار اهل علم کساد گردید، به نجفرفت و در آن جا اقامت گزید.(۱۶)
شیخ بعد از اقامت در نجف، به تدریس و تربیت شاگرد پرداخت. غالب طلابی که آن زمان در نجفبه تحصیل مشغول بودند، در درس او حاضر می شدند. مهم ترین شاگردان او بدین قرارند:
۱ ـ محمدمهدی بحرالعلوم معروف به علامه بحرالعلوم
او بعد از تحصیل در کربلانزد شیخ یوسف بحرانیدر سال ۱۱۶۹ قمری به نجفرفت و در درس محمد مهدی فتونیو محمد تقی دورقی(۱۱۸۶ قمری) شرکت کرد.(۱۷)
بحرالعلوماز فتونیاجازه داشته است.(۱۸) در اجازات خود، او را بر دیگر اساتید خود مقدم می داشته است. بعضی این تقدم را بدین علت می دانند که او اولین استاد سید در نجفبوده است.
۲ ـ شیخ جعفر کاشف الغطاء
غالب دوران تحصیل او نزد شیخ مهدی فتونیبوده است(۱۹).
۳ ـ میرزا محمدمهدی شهرستانی
۴ ـ ملا محمدمهدی نراقی(۱۲۰۹ قمری)
۵ ـ محمدمهدی بن هدایه الله مشهدیمعروف به شهید ثالث (۱۲۱۸ قمری) که از او روایت می کند(۲۰).
۶ ـ میرزای قمی(۱۲۳۱ قمری)
میرزای قمی ابتدا از سید حسین خوانساری و وحید بهبهانی استفاده کرد و بعد از آن به درس هزار جریبی و فتونی شتافت.(۲۱)
۷ ـ سید عبدالله بن محمدتقی لاریجانی
فتونی به او اجازه داده است(۲۲).
۸ ـ میرزا محمد تقی قاضی طباطبایی(۱۲۲۰ قمری)
او از شاگردان فتونیبوده و از او اجازه نیز داشته است. او این اجازه را در سال ۱۱۷۳ قمری ده سال پیش از وفات خود نوشته است. این اجازه در پشت کتابوسائلالشیعهنوشته شده است و در کتابخانه ی نواده ی قاضی موجود است.(۲۳)
۹ ـ محمدرضا بن عبدالمطلب تبریزی(حدود ۱۲۰۸ قمری)(۲۴)
او کتاب رساله الاشاراترا به امر استادش فتونیدر فقه نوشت. او پیش از این در سال ۱۱۷۸ قمری کتابی در روایات با عنوان الشافی الجامع بین اخبار البحار و الوافینوشته بود. وقتی فتونیاین کتاب را دید از او خواست تا کتابی در فقه و فتوا نیز بنگارد. از این رو او اقدام به نوشتن کتابی در فقه به نام الاشاراتکرد. او نام این دو کتاب را از کتاب اشاراتوشفای ابن سینااخذ کرد و آن را شفاءو اشاراتنامید(۲۵).
۱۰ ـ شیخ نصّار بن حمد نجفی(حدود ۱۲۴۰ قمری(۲۶)
۱۱ ـ احمد بن محمد بن علیمعروف به عطار(۱۲۱۵ قمری)(۲۷)
۱۲ ـ میرزا محمدرفیع بن میرزا محمد شفیع تبریزی(۲۸)
۱۳ ـ سید محمد قمی کشمیری(۲۹)
۱۴ـ سید محمدشفیع شوشتری جزائری(۱۲۰۴ قمری) از نواده های سید نعمت الله جزائری(۳۰) و برادر عبداللطیف جزائریصاحب کتابتحفه العالم
۱۵ـ سید شبر بن محمد حویزی مشعشعی(حدود ۱۱۹۰ قمری)
فتونیبرای او اجازه ای نیز صادر کرده است(۳۱).
۱۶ـ امیر ابراهیم بن معصوم تبریزی(۱۱۴۵ قمری)(۳۲)
۱۷ ـ محمد علی بن محمد حسین طالقانی
او کتاب نتایج الاخباراستاد را به خط خود نوشت و استاد هم اجازه ی روایتی برای او صادر کرد. او نزد استاد علاوه بر شنیدن حدیث و قسمتی از کتاب قواعدالاحکامعلامه حلینیز قرائت کرده است(۳۳).
۱۸ ـ سید محمدرضا بن عبدالرزاق بن محمداسماعیل سمنانی اقساسی
او نزد فتونی شاگردی کرد و استاد اجازه نامه ی مفصلی برای وی نوشت. تمام این اجازه نامه در اعیان الشیعه آمده است(۳۴).
آثار
فتونیعلاوه بر تدریس به تألیف نیز می پرداخت. آثاری که از او به یادگار مانده است، به شرح ذیر است:
۱ ـ ارجوزه فی تاریخ المعصومین
۲ ـ نتائج الاخبار و نوافج الازهار فی الاحکام المنصوصه بالعموم و الخصوص من الکتاب و المأثور عن الائمه الاطیاب فی الکتب الاربعه و غیرها من کتب الاصحاب
این کتاب تمام ابواب فقه را در یک جا جمع کرده است. آقا بزرگ تهرانی، جلد اول این کتاب را در کربلانزد مولوی حسن یوسف هندیدیده است(۳۵).
۳ ـ رساله در عدم انفعال آب قلیل در صورت ملاقات با نجاست
۴ ـ الانساب المشجر
گفتنی است فتونیدر علم نسب شناسی تبحر زیادی داشته است(۳۶) و این کتاب تلاش او را در این علم نشان می دهد.
۵ ـ رجال الشیخ مهدی فتونی(۳۷) که احتمالاً با قبلی یکی است.
۶ ـ کتابی در فقه که قول مختار خود را با دلیل آن به صورت مختصر ذکر کرده است.(۳۸)
۷ ـ دیوان شعر
فتونی دیوان شعری داشته است. در برخی از کتب، این دو بیت شعر را از او نقل کرده اند:
تخفی الاسی و همول الدمع یظهره
و السقم یثبت ما قد صرت تنکره
هذا فؤادک اضحی الهمّ یؤنسه
و ذاک طرفک امسی النوم یضجره(۳۹)
اشعار فتونی بسیار زیبا است. صاحب کتاب نشوه السلافهاز شعر او بسیار تجلیل کرده است.
۸ ـ نامه هایی به سید نصرالله حائری
سید نصرالله حائری شاعری توان مند و از علمای اخباری بود که در کربلاسکونت داشت. فتونی با وی مکاتباتی داشته است. در آن مکاتبات، هر دو، گاه اشعاری رد و بدل کرده اند.شیخ به غیر از این آثار، بر چند کتاب از جمله بر کتاب نتایج الافکار فی منتخبات الاشعارابوعبدالرضا شیخ محمدعلی بن بشاره خاقانی نجفی آل موحی(۱۱۸۸ قمری) تقریظ نوشته است. این تقریظ به صورت شعر است و بخش هایی از آن در کتاب اعیان الشیعه و معارف الرجال آمده است.(۴۰)تقریظی نیز بر کتاب الصوارم القاصمه لظهور الجامعین بین بنتین من ولد فاطمه شیخ یوسف بحرانینوشته است. بحرانی این کتاب را در ذوالقعده سال ۱۱۶۹ به پایان برده است.
تجلیل از شاعر اهل بیت (علیهم السلام)
شیخ شریف رضی محمد بن فلاح کاظمیدر سال ۱۱۶۶ قمری قصیده ای در مدح امیرالمؤمنین، علیه السلام، سرود. او در این قصیده، فضایل امیرالمؤمنین، علیه السلام، را از ابتدا تا انتها به نظم کشیده است(۴۱). این قصیده به علت این که کلمه ی کرّار(صفت امیرالمؤمنینکه حیدر کرار است) در آن زیاد تکرار شده است، به «قصیده ی کراریه» شهرت دارد. به منظور تجلیل از این شاعر و برای ترویج این اشعار، هجده تن از علما در سال ۱۱۶۶ قمری بر این شعر تقریظ نوشتند و اولین کسی که بر این قصیده تقریظ نوشت، فتونیبود(۴۲). او برای معرفی این قصیده بر آن تقریظ شعری زد(۴۳) و شاعر نیز در ابتدای قصیده از او و دیگر تقریظ کنندگان این قصیده، مدح می کند.
شیخ شریف کاظمیقصیده ی دیگری در وصف امیرالمؤمنین، علیه السلام، دارد. او در زمانی گرفتاری مالی پیدا کرده بود و برای رهایی از این گرفتاری، شعری در وصف امیرالمؤمنین، علیه السلام، سرود و در آن خطاب به حضرت فرمود: «قندیل طلا در نزد تو، مانند خاک بی ارزش است جود کن و تکه ای از آن را به من بخشش کن.». در همین لحظه، قندیلی از بالای سقف بر زمین افتاد متولیان حرم این قندیل را دوباره نصب کردند، اما این قندیل باز بر زمین افتاد. متولیان حرم که این قصه را دیدند این قندیل را به شاعر بخشیدند.(۴۴)
در قرن دوازده، بسیاری از علما، شاعرانی توان مند بودند و اشعاری عرفانی می سرودند. این شاعران عالم برای این که اشعار خود را به محک آزمایش گذارند، جلسات شعری را تشکیل می دادند و در آن جلسات، اشعار خود را ایراد می کردند. یکی از جلسات معروف در نجف، جلسه ای بود که به معرکه الخمیس معروف شد. ریاست این جلسه با شیخ محمدتقی دورقیبود. در این جلسات علامه بحرالعلومحضور داشت. محمدمهدی فتونیهم یکی از اعضای این جلسه بود. این جلسات باعث می شد تا اشعار بسیار خوبی در مناقب اهل بیت و معارف دین سروده شود. نیز این جلسات باعث می شد تا اشعار دینی به سرعت در اطراف ترویج پیدا کند. فتونیکه در این جلسات اشعاری می سرود، به «عالِم شعرا» و «شاعر علما» لقب گرفت.
تلاش نافرجام برای برقراری حکومت
سید شبر بن محمد ثنوان حویزیاز شاگردان فتونیو سید نصرالله حائریبود. او بعد از تحصیل علوم دینی متصدی امر به معروف و نهی از منکر در نجفشد. در برهه ای از زمان، دولت عثمانی در بغدادو دیگر شهرها، ظلم و ستم فراوانی به شیعیان می کردند. آنان برای طلاب و روحانیونی که برای تبلیغِ احکام شرعی و معارف دینی به شهرها و روستاهای اطراف می رفتند، ایجاد مزاحمت می کردند و ترس و واهمه میان آنان می انداختند.
این امور باعث شد که سید شبربه کارگزاران حکومت عثمانی اعتراض کند، ولی آنان به این اعتراضات توجهی نکردند. کم کم دامنه ی این ظلم و ستم بالا گرفت. سید شبر در برابر این ظلم دست به قیام زد. او به رؤسای قبائل عراقنامه نوشت و توانست با همکاری آنان لشکری فراهم آورد که حدود ده هزار جنگ جو در آن قرار داشت. او در نظر داشت عراقرا از چنگ عثمانی ها به در آورد و حکومتی شیعه تشکیل دهد. محمدمهدی فتونیبرای حمایت سیدنامه ای نوشت تا در اجتماع عموم خوانده شود. او در آن، از لشکریان خواست سید شبررا یاری کنند و دستورهای او را اطاعت کنند. او در این نامه برای پیروزی سید دعا کرد. متن نامه ی فتونیبدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم. ان جناب السید الانجب، العلی الحسب، الزکی النسب، العالم العلم الطاهر، السید شبر، و لا یخفی ان السید هو رجل من اهل العلم و الصلاح، و الرشاد و الفلاح، و الواجب علیه انفاذ الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فانهما واجبان علی العارف المتمکن منهما فأطیعوا امره و انتهوا عند نهیه فانه یدلکم علی ما یصلح به دنیاکم و أخراکم و لا تخالفوه و اعینوه علی انفاذ امره و نهیه لتفوزوا بالفلاح و الرشاد و الله لنا و لکم عون و ظهیر فی جمیع الامور، عسی الله ان یکفیکم الشرور و یمنحکم ما فیه لکم خیر و سرور.
مخفی نماند که جناب سید عالی حسب، نیکو نسب، عالم عامل طاهر سید شبرمردی از اهل علم و صلاح و از اهل رشاد و فلاح است و بر او است اجرا امر به معروف و نهی از منکر؛ زیرا، این دو، بر آشنایی که قدرت اجرای آن را دارد، واجب است. بنابراین امر او را اطاعت کنید و از نهی او اجتناب کنید که او شما را به آن چه صلاح دنیا و آخرت تان است، راهنمایی می کند. مخالفت او نکنید و او را در اجرای امر و نهیش یاری کنید تا به فلاح و رستگاری برسید. خدا برای ما و شما در همه ی امور بهترین یار و مددکار است. امید آن که خدا کفایت از بدی ها کند و آن چه در آن خیر و شادی است به شما عطا کند.(۴۵)
با انقلابی که سید شبربرپا کرد، والی بغدادبرای سرکوب سید لشکر کشید و بعد از جنگی که میان دو لشکر صورت گرفت، سید شبربه اسارت در آمد و این تلاش به نتیجه ای نرسید.(۴۶). این واقعه بعد از حمله ی نادرشاه افشاربه عراقصورت گرفته است.
در کتب فقهی دو فتوا از محمدمهدی فتونینقل و مورد گفت وگو است.
فتوای اول او، این است که آب قلیل با ملاقات با نجاست نجس نمی شود. این قول بر خلاف نظر دیگر مراجع تقلید است. مراجع شیعه معتقدند آب قلیل با برخورد با نجس، نجس می شود. فتونی برای اثبات نظر خود رساله ای نگاشته است و در کتب فقهی ضمن اشاره به نظر او، ادله ی او را نقد کرده اند(۴۷).فتوای دوم او، این است که مسافری که قصد اقامت دهروزه در شهری را داشته باشد، نمی تواند از حصار شهر خارج شود و به باغات و محلات اطراف شهر برود(۴۸).
این فتوا، در آن زمان مشهور شد و علمای آن زمان به ردّ نظر او پرداختند. آقا محمد باقر بهبهانیمعروف به وحید بهبهانی که از معاصران فتونیاست، در این فتوا با فتونی به بحث پرداخت، اما نتوانست او را متقاعد سازد. آقا محمدباقر مازندرانی هزار جریبی(۱۲۰۵ قمری) شب در عالم رؤیا صاحب الزمان را در خواب دید و فرمود: «یا باقر! قل للفتونی الحق فی المسأله مع الباقر؛ ای باقربه فتونیبگو در این مسأله حق با باقر بهبهانیاست.»(۴۹).
سید جواد عاملی صاحب کتاب مفتاح الکرامه این داستان را به صورتی دیگر نقل می کند. او می گوید: محمدباقر هزار جریبی در عالم رؤیا از امیرالمؤمنین حکم این مسئله را سؤال کرد. امام در جواب فرمود: «به فتونیب گو نماز را به تمام بخواند.» یا «چه گونه حکم به شکسته بودن نماز کرده است.» تردید از ناقل است.(۵۰)این حکایت جدای از مباحث فقهی آن، نشانه ی این است که ائمه ی هدا، علیهم السلام، در مواقع لازم به راهنمایی مراجع تقلید می پردازند.تذکر این نکته ضروری است که راهنمایی و دستگیری حضرات معصوم، علیهم السلام، مختص به علما و مراجع تقلید نیست، بلکه این امر برای هر انسان معتقدی که توسل به آن حضرات داشته باشد، ممکن است اتفاق بیفتد.
سید حسن صدرروش محمدمهدی فتونیرا نزدیک اخباریین می داند.(۵۱) درباره ی روش فقهی شیخ فتونی باید گفت، دیدگاه او، همان دیدگاه بحرانی(۵۲) است. او در کتابنتائج الاخبار، اصولی گری و اخباری گری را افراط و تفریط می داند و روش میانه را بر می گزیند(۵۳). دیدگاه میانه ی شیخ یوسف بحرانیو شیخ فتونیباعث شد تا تاریخ نگارانِ فقه، این دو شخصیت را زمینه ساز محو اخباری گری بدانند(۵۴). فتونیدر تقریظ بر کتاب القاصمه لظهور الجامعین بین بنتین من ولد فاطمهشیخ یوسف بحرانی، روش فقهی خود را به درستی تشریح کرده است او می نویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم. انّ ما کتبه شیخنا العلامه، متعه الله بالصحه و السلامه، هو التحقیق الذی هو بالقبول حقیق و العمل علی ما استند الیه و عول علیه سیما علی طریقتنا المثلی و سنتنا الفضلی من العمل علی مضمون الاخبار و ان لم یقل به احد من الفقهاء الاخیار. و کتب الاقل محمد مهدی الفتونی. آن چه شیخ علامه ی ما با صحت و سلامت نوشته است، تحقیقی است که به قبول شایسته است و بر عمل بدان تکیه می شود، خصوصاً که بنا به طریق درست و روش برتر ما است.
آن عمل به مضمون اخبار است هر چند هیچ یک از فقهای اخیار، آن قول را نگفته باشد.(۵۵)
گفتنی است این روش، مختار شیخ یوسف بحرانیو فتونیو میرزا مهدی شهرستانی بوده است.
سید بحرالعلومدر اجازه به شیخ محمد حسن قزوینی حائریدر وصف او می نویسد: «شیخنا العالم العامل المحدث الفقیه و استادنا الفاضل المتتبع النبیه نخبه الفقهاء و المحدثین و زبده العلماء العاملین الفاضل البارع النحریر امام الفقه و الحدیث و التفسیر واحد عصره فی کل خلق رضی و نعت علی شیخنا الامام البهی السخی ابوصالح محمد المهدی»(۵۶).
ملا احمد نراقیدر اجازه ای که برای برادر خود آقابزرگ نراقینگاشته است در وصف فتونیمی نویسد: «الشیخ المحدث الفاضل والفقیه النبیه الکامل العالم العامل الحبر الاوحدی الشیخ مهدی بن الشیخ بهاء الدین الفتونی العاملی النجفی»(۵۷).
محدث نوریدرباره ی او می نویسد: «نخبه الفقهاء و المحدثین و زبده العلماء العاملین ابوصالح الشیخ محمد مهدی بن بهاء الدین محمد الفتونی العاملی النجفی»(۵۸).
سید علی بروجردیصاحب کتاب طرائف المقالدرباره ی او می نویسد: «و او شیخی بلندمرتبه است که تمام انگشتان به سوی او اشاره می کنند.».(۵۹)
یکی از شاگردان او می نویسد: «عالم عامل کامل نقی تقی شیخ محمدمهدی فتونی»(۶۰).
سید بحرالعلومدر وصف او فرموده بودند: «من در این زمان کسی را نمی شناسم که همه ی باب های فقه را استنباط کرده باشد، جز شیخ مهدی فتونی.».(۶۱)
شیخ محمد حرزالدینیک پسر از شیخ محمدمهدی فتونیرا نام برده است. او، شیخ احمد فتونیاست(۶۲). متأسفانه چیزی از احوالات او در کتب ذکر نشده است.
سرانجام این عالم بزرگ بعد از عمری طولانی(۶۳) و بعد از سال ها تلاش در راه تربیت شاگردان و رواج اخبار اهل بیت، علیهم السلام، در شعبان سال ۱۱۸۳ قمری در نجفاز دنیا رفت و بدن شریف او را در همان شهر به خاک سپردند(۶۴). طوبی له و حسن مآب.
۱ . اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۷، ص ۳۴۲، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، بی تا.
۲٫ تکمله امل الآمل، سید حسن صدر، ص ۴۰۸، کتابخانه مرعشی نجفی، قم.
۳٫ تکمله امل الآمل، ص ۴۴۴٫
۴٫ این لقب برای فرق گذاری میان او و هم نام دیگر او شیخ مهدی فتونی صغیر است. او از نواده های ابوالحسن شریف فتونی عاملی استاد فتونی کبیر است و در سال ۱۲۹۷ قمری از دنیا رفته است.
۵٫ اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۶۷٫
۶٫ روضات الجنات، خوانساری، ج ۶، ص ۸۲، انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۳۹۰٫ کتاب مفاتیح الشرائع فیض کاشانی از کتب فقهی ارزشمند است که در سه جلد به چاپ رسیده است.
۷٫ اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۶۷؛ معارف الرجال، ج ۳، ص ۸۲؛ الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج ۱، ص ۴۶۷، دار الاضواء، بیروت، الطبعه الثالثه، ۱۴۰۳٫
۸٫ الذریعه، ج ۱، ص ۱۸۲٫
۹٫ اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۳۴۳٫
۱۰٫ الغدیر، علامه امینی، ج ۷، ص ۴۰۱، دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعه الرابعه، ۱۳۹۷٫
۱۱. الذریعه، ج ۱، ص ۱۱٫
۱۲٫ این رساله در مجله ی تراثنا، ش ۵۲ به چاپ رسیده است.
۱۳٫ موسوعه طبقات الفقهاء، شیخ جعفر سبحانی، ج ۱۲، ص ۲۰، مؤسسه امام صادق، قم.
۱۴٫ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۲، ص ۳۸۰٫
۱۵٫ اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۱۷؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۲، ص ۴۳۸؛ مقدمه الحدائق الناظره، ج ۱، ص ۱۹٫
۱۶٫ تکمله امل الآمل، ص ۳۹۲؛ معارف الرجال، ج ۳، ص ۸۰٫
۱۷٫ اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۱۵۸؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۳، ص ۶۳۷٫
۱۸٫ الذریعه، ج ۱، ص ۲۵۴٫
۱۹٫ اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۱۰۳٫
۲۰٫ الذریعه، ج ۱، ص ۲۵۶؛ خاتمه المستدرک، میرزا حسین نوری، ج ۳، ص ۲۶۸، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، الطبعه الاولی، ۱۴۱۵؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۳، ص ۶۴۰٫
۲۱٫ خاتمه المستدرک، ج ۲، ص ۱۲۵٫
۲۲٫ الذریعه، ج ۲۰، ص ۷۲٫
۲۳٫ الذریعه، ج ۱۱، ص ۲۸؛ بحار الانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۸۸٫
۲۴٫ تتمیم امل الآمل، شیخ عبدالنبی قزوینی، ص ۱۵۵، کتابخانه مرعشی نجفی، قم؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۳، ص ۵۸۱٫
۲۵٫ الذریعه، ج ۱۱، ص ۷۷٫
۲۶٫ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۳، ص ۷۶۰٫
۲۷٫ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۳، ص ۱۰۳٫
۲۸٫ تتمیم امل الآمل، ص ۱۶۴٫
۲۹٫ تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج ۲، ص ۵۷۲، مکتبه مرعشی نجفی، قم، ۱۴۱۴٫
۳۰٫ اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۳۶۴٫
۳۱٫ الذریعه، ج ۱۱، ص ۱۴۳٫
۳۲٫ اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۲۲۸٫
۳۳٫ تراجم الرجال، ج ۲، ص ۷۴۷٫
۳۴٫ اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۳۳۴٫
۳۵٫ الذریعه، ج ۲۴، ص ۴۲٫
۳۶٫ اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۴۹۱٫
۳۷٫ الذریعه، ج ۱۰، ص ۱۵۳٫
۳۸٫ اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۶۷٫
۳۹٫ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۲، ص ۳۹۹٫
۴۰٫ اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۱۲۶؛ معارف الرجال، ج ۳، ص ۸۱٫
۴۱٫ بخشی از این قصیده در الذریعه، ج ۱۷، ص ۱۳۷ آمده است.
۴۲٫ الذریعه، ج ۱، ص ۲۵۶ و ج ۴، ص ۳۶۳ و ج ۹، ص ۵۲۲٫
۴۳٫ این تقریظ در اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۶ آمده است.
۴۴٫ معارف الرجال، ج ۲، ص ۲۹۶؛ اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۳۴۱٫
۴۵٫ معارف الرجال، ج ۳، ص ۸۲٫
۴۶٫ معارف الرجال، ج ۱، ص ۳۵۳؛ الاعلام، زرکلی، ج ۳، ص ۱۵۴، دار العلم، بیروت، الطبعه الخامسه، ۱۹۸۰٫
۴۷٫ مفتاح الکرامه، سید جواد عاملی، ج ۱، ص ۳۰۷، با تحقیق و تعلیق شیخ محمد باقر خالصی، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم، الطبعه الاولی، ۱۴۱۹٫
۴۸٫ مفتاح الکرامه، ج ۱۰، ص ۳۱۸، جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج ۱۴، ص ۳۰۵، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵٫
۴۹٫ ریاض الجنه، محمد حسن زنوزی، ج ۴، ص ۳۳۶٫ ۳۳۵، تحقیق علامرودشتی، کتابخانه مرعشی نجفی.
۵۰٫ مفتاح الکرامه، ج ۱۰، ص ۶۰۷٫
۵۱٫ تکمله امل الآمل، ص ۳۹۳٫
۵۲٫ دیدگاه بحرانی در صفحه ۸۴ جلد هفتم گلشن ابرار آمده است.
۵۳٫ الذریعه، ج ۲۴، ص ۴۲٫
۵۴ . برای توضیح بیش تر نگاه کنید به مقدمه ای بر فقه شیعه، ص ۶۰٫
۵۵٫ الذریعه، ج ۱۵، ص ۹۳؛ مقدمه الحدائق الناظره، ج ۱، ص ۲۸٫
۵۶٫ تکمله امل الآمل، ص ۳۹۲؛ اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۶۷
۵۷ ـ عوائد الایام، ملا احمد نراقی، ص ۷۲، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعه الاولی، ۱۴۱۷٫
۵۸٫ خاتمه المستدرک، ج ۳، ص ۶۴٫
۵۹٫ «و هو الشیخ الرفیع الشأن و المکان المشار الیه بکل بنان الافضل الاعلم الاکمل کما فی بعض الاجازات المعتبره». طرائف المقال، سید علی بروجردی، ج ۱، ص ۶۳، تحقیق سید مهدی رجایی، مکتبه مرعشی نجفی، الطبعه الاولی، ۱۴۱۰٫٫
۶۰٫ الذریعه، ج ۱، ص ۴۶۷٫
۶۱٫ «انّی لا اعرف من استنبط جمیع ابواب الفقه فی هذا العصر الاّ الشیخ اباصالح المهدی الفتونی» تکمله امل الآمل، ص ۳۹۳٫
۶۲٫ معارف الرجال، ج ۳، ص ۸۴٫
۶۳٫ الذریعه، ج ۱، ص ۴۶۷٫
۶۴٫ الذریعه، ج ۱، ص ۲۵۶؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۲، ص ۳۹۹٫