از اکابر طهران من اعمال ری است و همشیرزادهء ملا امیدی و جعفرخان که در هند کمال اعتبار داشت همشیره زادهء آقا شاپور است در فن قصیده کمال دست دارد بعنوان تجارت به هندوستان رفته اسبابی بهم رسانیده به ایران آمد موزونان بعضی توقع ها ازاو داشتند چون بفعل نیامد او را اهاجی رکیک کردند. چنانچه ملاطبقی قطعه ای گفته که این بیت از آن قطعه است:
بسکه دلگیر ز همکاسه بود میشکند// کاسه ای را که در او صورت آدم باشد
الحق فراخور استطاعت خست بسیار داشت فریبی تخلص میکرد اما دیوان که بنظر فقیر رسید شاپور تخلص داشت تخمیناً چهار هزار بیت بود شعرش این است:
نمیگویم که از زندان غم آزاد کن ما را// اگر جائی گرفتاری ببینی یاد کن ما را
تفاوت نیست جور و لطف و یکسانست نزد ما// تو میدانی به هر نوعی که دانی شاد کن ما را
بذوقی میکنم تکرار حرف دلستانی را// که دل در سینه پندارد که میبوسم دهانی را
نمی دانم تو خواهی بود یا گردون ولی دانم // که دامن گیر گردد خون من نامهربانی را
(تذکره ٔ نصرآبادی چ وحید دستگردی ص ۲۳۷)
از اولاد مولانا امیدی طهرانی است دیوانی تمام کرده اول فریبی( ۱) تخلص داشته آخرالامر به اسم تخلص کرده دو بار به هند رفته در آنجا از دولت سلطان سلیم و امرای عظام خصوص میرزاجعفر آصف خان قزوینی رتبهء مصاحبت یافته و به انعامات او سرافراز گشته بعد از مراجعت به وطن چندی بوده تا آنکه به دار بقا شتافته از اشعار اوست:
یار نسازد بما کاش گذاریم باز// ما غم او را به او، او دل ما را به ما
دلدار نداند دل یار از دل اغیار// داند که دل است ، اینکه دل کیست ، نداند.
شاپور کوش تا غمی از دل برون کنیم // از تو حدیث دوری و از من گریستن
(از آتشکده ٔ آذر چ سیدجعفر شهیدی ص ۲۱۹)
از اولاد امیدی طهرانی بوده در عهد سلطان سلیم به هندوستان رفته۱) در چاپ عکسی ص ۲۱۹ ) ( بماند و در آنجا فوت شد شاعری غزلسرا بوده است(مجمع الفصحاء چ سنگی تهران ص ۲۳ )قریبی است.(از آتشکدهء آذر چ سیدجعفر شهیدی ص ۲۱۹ )
لغت نامه دهخدا