علما-نشعرا-نشعرای قرن دوازدهمعلمای قرن دوازدهم

زندگينامه ملا احمد نراقى(1185 هجرى قمرى مطابق با 1150 شمسى)

«ملا احمد نراقى»، فرزند مرحوم «حاج ملا مهدى نراقى»، در سال 1185 هجرى قمرى [1] مطابق با 1150 شمسى در نراق [2] متولد شد.

او از فحول علماى دين، و اكابر مجتهدين شيعه مى‏باشد، كه در علم فقه، اصول، حديث، رجال، نجوم، رياضى، معقول و منقول، ادبيات و شعر تبحّر داشته و علاوه بر علوم متداول عقلى و نقلى در بسيارى از علوم ديگر مهارتى بسزا داشته‏[1] ملا احمد نراقى فردى زاهد، متقى، و در اوصاف حميده و اخلاق فاضله زبانزد خاص و عام بوده و در فخر و فضل او همين بس كه استاد خاتم الفقها مرحوم «شيخ مرتضى انصارى»- اعلى الله مقامه الشريف- بوده است.

صاحب «روضات الجنات» او را اينچنين ستوده:

«… او دريايى موّاج، بحرى متلاطم، استادى ماهر، استوانه اكابر، اديبى شاعر، و فقيهى برازنده، از بزرگان دين و عظماى مجتهدين به شمار مى‏آمد. از دانش پر، و از كودكى صدفى مملو از در بود.

نراقى مجتهدى جامع بود و از اكثر علوم، بويژه اصول، فقه، رياضى و نجوم بهره كامل‏ و كافى داشت …»[2] مرحوم نراقى از علماى طراز اول قرن سيزده هجرى و سر آمد آنان بوده، و در عين داشتن رياست و شهرت، در توجه به احوال اشخاص ناتوان و بى‏بضاعت بسيار كوشا بوده و با شفقت و ملاطفت همواره ملجأ مراجعات بوده.

تلاش بى‏وقفه او در تحصيل علم و كمالات، و اخلاق وارسته او در ارشاد و هدايت، و اهتمام او به نگهدارى از طلاب و اداره زندگى آنها نقشى بسزا در پيشرفت مذهب داشته.

آثار گرانبهاى علمى او در زمينه ‏هاى گوناگون، نشانه جامعيت اوست. و ويژگى ديگر او در پديدآوردن اين اثرهاى ارزنده، پيروى و متابعت او از پدرش مى‏باشد، زيرا با تلاش او تصانيف پدرش به دنياى علمى معرفى شد.

پدرش مرحوم ملا مهدى نراقى در فقه كتاب «معتمد الشيعه» را تأليف نمود و او كتاب «مستند الشيعه» را. پدر كتاب «مشكلات العلوم» را در فنون مختلف به رشته تحرير در آورد، و پسر كتاب «خزائن» را در تكميل آن. پدر در علم اخلاق كتاب شريف «جامع السعادات» را بنگاشت، و پسر كتاب «معراج السعادة» را. او همچنين بسيارى از آثار مرحوم پدر را شرح نموده و بدين وسيله همواره نام و ياد او را در خاطره‏ها زنده نگه داشت، و به ادعاى بسيارى باعث شهرت پدر گرديد.

تأليفات مرحوم نراقى، هم در زمان خودش و هم پس از او مورد عنايت و مراجعه علما بوده، به طورى كه فقيه بزرگ شيعه مرحوم «سيد كاظم يزدى» صاحب «عروه»- رضوان الله تعالى عليه- هميشه سه كتاب مهم فقهى در نزدش عزيز و مورد مراجعه بوده كه يكى از آنها مستند مرحوم نراقى است [1] مرحوم نراقى از روحى لطيف و ذوقى سرشار برخوردار بوده، و اشعار عرفانى و اخلاقى بسيارى سروده كه حاوى مضامين توحيدى است و در دو ديوان به نام او جمع‏آورى شده.

يكى «ديوان اشعار» و ديگرى ديوان مثنويات او كه به نام «طاقديس» مشهور است و بارها در ايران چاپ شده.

كتاب طاقديس كه به سبك و روش مثنوى ملاى رومى است، شامل قصص و داستانهاى اخلاقى و تربيتى است كه با نظمى شيوا و دلنشين به رشته تحرير در آمده. او در اشعارش به صفايى تخلّص مى‏كرده. از اشعار نغز اوست:

ساقى به ياد يار بده ساغرى ز مى‏   از آن گنه چه باك كه باشد به ياد وى‏
من ژنده پوش يارم و دارم به جان او   ننگ از قباى قيصر و عار از كلاه كى‏
تا كى دلا به مدرسه طامات طرهات‏   بشنو حديث يار دو روزى ز ناى نى‏
واعظ مگو حديث بهشت و قصور و حور   ما توسن هوا و هوس كرده‏ايم پى‏
ما عندليب گلشن قدسيم باغ ما   ايمن بود ز باد خزان و هواى دى‏
زاهد برو چه طعنه مستى زنى كه هست‏   مست از خيال دوست صفايى نه مست مى‏
 

[3]

يا رب ز بخت ماست كه شد ناله بى‏اثر   يا هرگز آه و ناله و زارى اثر نداشت‏
زان بى نشان ز هر كه نشان جستم اى عجب‏   ديدم چو من ز هيچ نشانى خبر نداشت‏
گفتم علاج غم به دعاى سحر كنم‏   غافل از اينكه تيره شب ما سحر نداشت‏
دردا كه دوش طاعت سى سال خويش را   دادم به مى‏فروش به يك جرعه برنداشت‏
دنيا و آخرت همه دادم به عشق و بس‏   شادم كه اين معامله يك جو ضرر نداشت‏
گر ترك عشق كرد صفايى عجب مدار   بيچاره تاب محنت از اين بيشتر نداشت‏
 

[4]

اى خدا خواهم برون از هر دو عالم عالمى‏   تا ز رنج جسم و جان آنجا برآسايم دمى‏
اين خمار كهنه ما را كجا باشد علاج‏   از سبو يا خم دريغا گر ز مى بودى يمى‏
زخم دل را مرهمى جستم طبيبى ديد و گفت‏   زخم شست قاتلى هست اين ندارد مرهمى‏
آدمى زادى كه مى‏گويند، اگر اين مردمند   اى خوشا جايى كه در آنجا نباشد آدمى‏
 

[5]

نقش مرحوم حاج ملا احمد نراقى در جنگ دوم با روسيه تزارى:

مرحوم نراقى در عهد قاجاريه و در دوران پادشاهى فتحعلى شاه قاجار مى‏زيسته.

دوره قاجاريه از شگفت‏انگيزترين ادوار تاريخ ايران است. دوره‏اى است كه قدرتهاى بزرگ جهان از اقصى نقاط دنيا به علل گوناگون چشم به آن دوخته بودند.

و ايران مركزى شده بود كه تمام قدرتها دور آن دايره زده بودند[6].

روسها قسمتى از نواحى شمالى ايران را اشغال كرده، و به بدترين وضع با اهالى آنجا رفتار مى‏كردند.

پس از شكست ايران در جنگهاى اول با روسيه (1230 مطابق با 1815 ميلادى) و از دست دادن برخى از ولايات و نقاط سرحدى ايران و بدرفتارى روسها با سكنه آن نواحى، در مردم حالت انتقامجويى و آمادگى براى مقابله فراهم شد. مؤلف كتاب «تاريخ سياسى و ديپلماسى» در اين زمينه مى‏نويسد:

«اجحافات و رفتار بى رويه مأمورين دولت روس كه باعث تنفّر مردم در ايالات متصرفه گرديده و از همان سال 1230 سكنه اين نواحى را تكان داد و بالاخره در سال 1241 مبدل به يك شورش و هيجان عمومى گرديد»[7].

«… ظلم و فجايع دولت روسيه علماى مسلمان را در مشاهد متبركه سخت مضطرب و نگران ساخته بود …»[8] افكار مردم به حد اعلا بر ضد روسيه تهييج شده بود. ملت و روحانيون و اغلب زمامداران تقاضاى اعلان جنگ بر ضد دولت روسيه داشتند. در تاريخ 5 ذيحجه 1241 (11 ژوئيه 1829) «آقا سيد محمد مجتهد» به همراهى يكصد تن از روحانيون وارد سلطانيه شد. دسته ديگرى از اهالى به سرپرستى «ملا احمد نراقى» نزد فتحعليشاه آمدند و به تظاهرات پرداختند[9]

و نتيجه اين شد كه: در اثر حمله نيروهاى ايران به قواى روس كه از ذيحجه 1241 تا آخر محرم 1242 انجام گرفت تمام نواحى كه مطابق «معاهده گلستان» تسليم روسها شده بود از جانب قواى ايران اشغال گرديد.

 پدر مرحوم نراقى:

پدر او «حاج ملا مهدى بن أبي ذر نراقى» معروف به «محقق نراقى» است، كه در سال 1209 هجرى وفات يافته و در نجف اشرف مدفون است.

او از اكابر علماى شيعه، مجتهد، حكيم، عارف، رياضى‏دان و در جامعيت و احاطه و تخصص در علوم نقلى و عقلى كم نظير است.

«ميرزا أبو الحسن مستوفى» كه معاصر مرحوم نراقى است ضمن بيان شخصيت نراقى از او به: فيلسوف به حق، حكيم مطلق، جامع معقول و منقول المولى الاعظم و الحبر الاعلم، استاد البشر و … تعبير كرده‏[10] عمده تحصيلات محقق نراقى در اصفهان بوده و از اساتيدى بزرگ همچون «ملا اسماعيل خواجويى»، «حاج شيخ محمد هرندى»، «ملا مهدى هرندى» و «آقا ميرزا نصير اصفهانى» بهره جسته است و سپس از محضر اساتيد بزرگ كربلا و نجف چون «آقا محمد باقر بهبهانى» و «شيخ يوسف بحرانى» (صاحب حدائق) هم استفاده كرده.

و پس از مراجعت به ايران در كاشان مسكن گزيده و به بركت وجود شريفش، آن شهر، دار العلم و دار التحصيل و مجمع علما گرديده است.[11] مرحوم ملا مهدى نراقى داراى تأليفات زيادى در زمينه فقه، اصول، فلسفه، كلام، تفسير، ادبيات، رياضى، و نجوم مى‏باشد كه در اكثر كتب تراجم و رجال به آنها اشاره شده.

آقاى «حسن نراقى» در مقدمه كتاب «قرة العيون» كه با تصحيح و تعليق و مقدمه آقاى «سيد جلال الدين آشتيانى» بوسيله دانشگاه فردوسى مشهد چاپ شده، فهرست تفصيلى آثار ايشان را با اشاره به نسخه‏هاى آنها، نگاشته ‏اند.

اساتيد مرحوم نراقى:

مرحوم ملا احمد نراقى تحصيلات خود را ابتدا نزد پدر بزرگوارش در كاشان شروع نمود، و پس از مدتى تلمّذ و بهره‏جويى از محضر درس پدر، با فراست ذهن و ذكاوت خدادادى به مرتبتى نائل شد كه خود، حوزه درس برقرار كرد. او ابتدا دروس سطح مثل «معالم» و «مطوّل» را تدريس مى‏نموده و طلاب علوم دينى را جمع و با ايشان به مذاكره و مباحثه مى‏پرداخته كه اين طريق تأثيرى بسزا در پيشرفت علمى او داشته. تا اينكه همراه پدر، سفرى به عتبات عاليات رفته و با پدر خود به درس «آقا محمد باقر وحيد بهبهانى» حاضر شده و مدتى بهره جسته [1].

در سال 1212 بار ديگر به عراق رفته و در شهر مقدس نجف مدتى نزد «سيد بحر العلوم» و سپس در محضر «شيخ جعفر نجفى كاشف الغطا» و در كربلا نزد «ميرزا محمد مهدى موسوى شهرستانى» و «آقا سيد على طباطبايى» (صاحب رياض) تلمّذ نموده و يكى از اجلّه علما و مشاهير فقها گرديده و به نراق مراجعت نموده است.

و پس از فوت پدرش در سال 1209 هجرى مرجعيت عامه به او منتقل شده و مورد توجه عموم قرار گرفته و رئيس على الاطلاق گرديده است.[12]

مشايخ روايتى او:

مرحوم نراقى از جماعتى از علماء و بزرگان- رضوان الله تعالى عليهم- روايت مى‏نمايد از جمله:

  • 1- والد ماجدش مرحوم ملاّ مهدى بن أبي ذر نراقى
  • 2- علامه سيد مهدى بحر العلوم.
  • 3- ميرزا محمد مهدى موسوى شهرستانى‏
  • 4- شيخ جعفر نجفى كاشف الغطا.
  • 5- سيد على طباطبايى (صاحب رياض).

او به واسطه پدرش از «شيخ يوسف بحرانى»، از «ملا رفيع گيلانى»، از «ملا محمد باقر مجلسى» روايت مى‏نمايد.[13]

شاگردان او:

عده‏اى از مفاخر و بزرگان از حوزه درس مرحوم ملا احمد نراقى استفاده كرده‏اند از جمله:

  • 1- خاتم الفقها مرحوم حاج شيخ مرتضى انصارى.
  • 2- مرحوم آقا محمد باقر هزار جريبى.
  • 3- مرحوم ملا محمد على آرانى كاشانى.
  • 4- حاج سيد محمد شفيع جاپلقى.

و بسيارى از اجلاّى وقت از تلامذه او بوده و از وى اجازه روايت داشته‏اند.

صورت اجازات مؤلف از بيست مورد متجاوز است كه عينا به خط مولف يا صاحبان اجازات نزد فاضل معاصر جناب آقاى «حسن نراقى» كه يكى از احفاد مرحوم نراقى است باقى است.[14]

 

تأليفات مرحوم نراقى:

آثار بسيارى از مرحوم ملا احمد نراقى به يادگار مانده كه قسمت عمده آنها بارها چاپ و مورد استفاده همگان قرار گرفته.

تصنيفات و تأليفات مرحوم نراقى در مصادر مختلف تا قريب 23 عنوان معرفى شده و بر اساس دستخط مرحوم نراقى كه به وسيله آقاى حسن نراقى در مقدمه كتاب طاقديس چاپ انتشارات امير كبير گراور شده تأليفات آن مرحوم تا سال 1228 هجرى قمرى يعنى زمان كتابت آن به 18 جلد مى‏رسد.

اما با توجه به آنچه مرحوم «شيخ آقا بزرگ» در كتاب گرانقدر «الذريعه» گرد آورده و تعداد معدودى كه در ساير مصادر معرفى شده و در دسترس مرحوم شيخ آقا بزرگ نبوده تأليفات آن بزرگوار به قريب 35 جلد مى‏رسد كه ذيلا اسامى آنها درج مى‏شود:

  • 1- اجتماع الامر و النهى.
  • 2- اساس الاحكام في تنقيح عمد مسائل الأصول بالاحكام (شرح شرايع الاسلام مرحوم محقق).
  • 3- اسرار الحج (در سال 1331 چاپ شده).
  • 4- حجية المظنة.
  • 5- الخزائن: مجموعه‏اى است علمى و ادبى، داراى مطالبى مهم در زمينه‏هاى: فقه، تفسير، حديث، تايخ، لغت، نجوم، هيئت، رياضى، عرفان، طب، و علوم غريبه: اعداد، جفر، صنعت، كيميا و همچنين حاوى اشعار و غزليات لطيف و ادبى و حكايت شيرين و خواندنى.
  • اين كتاب به زبان فارسى به منزله تتميم و ذيل براى «مشكلات العلوم» مرحوم پدرش تأليف شده.
  • 6- ديوان صفايى نراقى: همانطور كه قبلا ذكر شد مرحوم نراقى به صفايى تخلّص داشته.و اين ديوان غير از مثنويات اوست كه به نام طاقديس خواهد آمد.
  • 7- رسالة الاجازات. شامل: اجازه‏هاى مرحوم نراقى به شاگردانش و اجازات مشايخش 8- رساله عمليه (فارسى در عبادات).
  • 9- سيف الامة و برهان الملة: كتابى است فارسى در رد شخصى بنام «هانرى مارتين» [1] معروف به «پادرى» كه مسيحى بوده و شبهاتى در دين اسلام وارد كرده كه منجر به تأليف‏ اين كتاب شد. اين كتاب دوبار در ايران چاپ شده و در اول آن فهرستى مبسوط به قلم فرزند مصنف ملا محمد نراقى متوفاى 1297 نوشته شده.
  • 10- شرح تجريد الأصول: متن آن از پدرش مى‏باشد. اين كتاب در 7 جلد نگارش يافته و شامل همه مباحث علم اصول است.
  • 11- شرح حديث جسد الميت و انه لا تبلى الا طينته.
  • 12- شرح رساله‏اى در حساب (كه متن آن را مرحوم پدرش نوشته است).
  • 13- شرح محصل الهيئة. (متن آن نيز از مرحوم ملا مهدى نراقى پدر مصنف است).
  • 14- طاقديس. شامل اشعار عرفانى و اخلاقى به سبك مثنوى مولوى و به زبان فارسى لطيف. اين كتاب هم اكنون به همت آقاى حسن نراقى به وسيله انتشارات امير كبير منتشر مى‏شود.
  • 15- رساله‏اى در عبادات. ظاهرا اين كتاب غير از رساله عمليه‏اى است كه نام آن تحت شماره 9 ذكر شد. و مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى در الذريعه به طور مستقل آن را ذكر كرده است.
  • 16- عوائد الايام من امهات ادلة الاحكام. مشتمل بر 88 عائدة و آخرين عائدة آن در تراجم روات احاديث است و مرحوم شيخ انصارى بر آن حاشيه زده‏اند.
  • 17- القضا و الشهادات.
  • 18- مستند الشيعه في احكام الشريعة: كتاب فقهى و استدلالى مرحوم نراقى كه در شهر كاشان ده سال قبل از وفاتش پايان يافته، يعنى سال 1234 هجرى قمرى.
  • 19- مشكلات العلوم: اين كتاب غير از مشكلات العلوم پدرش و غير از كتاب خزائن مى‏باشد.
  • 20- مفتاح الاحكام في اصول الفقه.
  • 21- مفتاح الأصول.
  • 22- مناهج الاحكام: در اصول فقه شامل 2 جلد، جلد اول مباحث الفاظ و جلد دوم در ادله شرعيه.
  • 23- رسالة في منجزات المريض.
  • 24- وسيلة النجاة: شامل دو رساله: يكى بزرگ و ديگرى كوچك در دو جلد كه به در خواست فتحعليشاه نوشته شده.
  • 25- هداية الشيعه: رساله‏اى است در فقه.
  • 26- خلاصة المسائل: رساله‏اى است در زمينه مسائل طهارت و صلات.
  • 27- الرسائل و المسائل [1]: فارسى است در جواب سؤالات، در اين كتاب از كتابهاى پدرش و از كتاب «كشف الغطاء» تأليف استادش مرحوم شيخ جعفر نجفى مطالبى نقل مى‏كند. اين كتاب در دو جلد است. جلد اول آن مسائلى است كه فتحعليشاه قاجار و غيره از او سؤال كرده‏اند و جلد دوم در بيان بعضى از مسائل اصولى و حل بعضى از مشكلات است. تاريخ كتابت آن 1230 مى‏باشد.
  • 28- معراج السعادة (كتاب حاضر).
  • 29- حاشيه اكر ثاؤدوسيوس، [2] به نقل مؤلف «تاريخ كاشان» (و بر اساس دستخط خود مرحوم نراقى كه در مقدمه كتاب طاقديس گردآورى شده).
  • 30- جامع المواعظ. (به نقل مؤلف «تاريخ كاشان» و مؤلف «مكارم الاثار»، ج 4، ص 1236).
  • 31- مناسك حج، (بر اساس دست نويس مرحوم نراقى در مقدمه طاقديس).
  • 32- الاطعمة و الاشربة: فارسى است (به نقل مرحوم سيد محسن امين در اعيان الشيعه، ج 10، ص 184).
  • 33- تذكرة الاحباب: فارسى است در فقه (به نقل مؤلف تاريخ كاشان).
  • 34- كتابى در تفسير. (به نقل مرحوم سيد محسن امين در اعيان الشيعه، ج 10، ص 184).
  • 35- عين الأصول: اولين كتابى است كه مرحوم نراقى تأليف نموده.

لازم به توضيح است كه: مرحوم شيخ آقا بزرگ بعضى از اجازات فاضل نراقى را در الذريعه به عنوان كتابى مستقل ذكر كرده كه از ذكر آنها خوددارى شد، تنها رساله اجازات ايشان كه شامل بيست اجازه است در اين مجموعه ذكر گرديد.

فرزندان مرحوم نراقى:

از مرحوم ملا احمد نراقى دو فرزند پسر بجاى ماند يكى «حاج ملا محمد» ملقّب به «عبد الصاحب» و معروف به «حجة الاسلام» كه صاحب تأليفاتى بوده و بعضى از آنها چاپ شده. وفات او بسال 1297 هجرى قمرى در كاشان در حدود هشتاد سالگى واقع شده‏[15] و ديگرى به نام «نصير الدين» كه داراى تأليفاتى از جمله شرحى بر كتاب كافى مرحوم كلينى است [1].

وفات مرحوم نراقى:

مرحوم نراقى در اثر وباى عمومى، كه كاشان و اطراف آن را فرا گرفته بود، در اول شب يكشنبه بيست و سوم ربيع الثانى سال 1245 هجرى قمرى در نراق چشم از جهان فرو بست.[16] جنازه‏اش پيش از دفن به نجف اشرف منتقل و در سمت پشت سر مبارك مولى الموحدين حضرت على بن أبي طالب- صلوات الله و سلامه عليه- در جانب صحن مطهر مرتضوى در كنار قبر پدرش دفن گرديد.

صاحب «روضات الجنات» از قول بعضى از شاگردان مرحوم نراقى داستانى را نقل مى‏كند كه نمودار علوّ مقام و درجات مرحوم نراقى است.

او مى‏نويسد: در هنگام انتقال جنازه مرحوم نراقى به نجف اشرف در يكى از منازل بين راه به خاطر گرمى شديد هوا مى‏ترسيديم جنازه متعفن شود، جنازه بر زمين و قرّاء در اطرافش مشغول به تلاوت قرآن كريم بودند كه من براى اطلاع از اين موضوع به نزديك جنازه رفتم و در صدد تحقيق بر آمدم اما جز رائحه‏اى طيّب كه گوئيا بوى مشك ناب بود چيزى استشمام نكردم. و اين وضع ادامه داشت تا دم قبر كه اصلا تغييرى در بدن شريفش‏ حاصل نشد.[17] مرحوم «مدرس تبريزى» صاحب «ريحانة الادب» پس از نقل اين داستان از صاحب روضات، داستانى را كه خود شخصا از قول فرد موثّقى از استادش كه مقدارى از شرح لمعه را پيش او خوانده بود شنيده نقل مى‏كند، بدين مضمون كه: استادم آقاى سيد احمد خسروشاهى نقل كرده، وقتى جنازه پدرش آقاى حاج سيد محمد خسرو شاهى را به نجف منتقل كردند خودش به پاس احترام پدر وارد قبر شده كه جنازه را بگذارد، دو جنازه «حاج ملا مهدى» و «حاج ملا احمد نراقى» پدر و پسر را صحيحا و سالما ديده، به طورى كه هيچ آسيبى متوجه آنها نشده.

اين داستان در اواخر قرن سيزده و اوائل قرن چهارده واقع شده. و با اين فاصله زمانى كه از زمان مرگ پدر و پسر گذشته ملاحظه مى‏شود كه اين امرى عجيب و خارق عادت و تنها در اثر خدمات خالصانه دينى حاصل مى‏شود و بس.[18] فاعتبروا يا اولى الابصار


[1] ( 1) ريحانة الادب، ج 6، ص 160.

[2] ( 1) روضات الجنات، ج، 1، ص 95.

[3] ( 1)- كتاب خزائن، ص 219.

[4] ( 2) طاقديس، ص 456.

[5] ( 3) طاقديس، ص 467.

[6] ( 1) مقدمه كتاب ديپلماسى ايران، جلد دوم.

[7] ( 2) ج 1، ص 200.

[8] ( 3) همان مدرك، ص 206.

[9] ( 4) همان مدرك، ص 206.

[10] ( 1)- مقدمه كتاب« قرة العيون» تأليف مرحوم« ملاّ مهدى نراقى» چاپ دانشگاه فردوسى مشهد، ص 52.

[11] ( 2) ريحانة الادب، ج 6، ص 164.

[12] ( 1) مكارم الآثار، ج 4، ص 1236.

[13] ( 1)- ريحانة الادب، ج 6، ص 162.

[14] ( 2) مقدمه خزائن به قلم آقاى على اكبر غفارى

[15] ( 1) ريحانة الادب، ج 6، ص 164. و فوائد الرضويه، ص 41.

[16] ( 2) ريحانة الادب ج 6 ص 162.

[17] ( 1)- روضات الجنات ج 1، ص 98.

[18] ( 2) ريحانة الادب، ج 6 ص 163.

معراج السعادة، مقدمه

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=