روزى علامه محمد تقى جعفرى به منزلش در خیابان خراسان مى رفت که متوجه شد دزدى قالى منزل ایشان را برداشته و مى برد. دزد را تعقیب کرد و در سراى بوعلى بازار تهران دید که آنجا در حال مظنه کردن قالى است .
لحظه اى که در مقابل حجره اى قصد معامله آن را داشت ، استاد پیش رفته و با پیشنهاد منفعت به طرفین صاحب حجره و دزد قالى را مى خرد. ولى شرط مى کند که خود فروشنده ،
آن را تا منزل برایش حمل کند وقتى دزد به درب منزل استاد مى رسد پى به اصل قضیه مى برد، دزد از استاد معذرت مى خواهد، استاد بدون آنکه به رویش بیاورد او را از این عمل منع مى کند و مى گوید من که ندیدم تو از خانه من فرش را دزدیده باشى …. من فقط قالى را از تو خریده ام و به این صورت او را به راه صواب رهنمون مى سازد.
درس زندگی//سید رضا حسینی