پرسش وپاسخ از علامه طباطبایی

امکان رؤ یت خداوند سبحان-معناى شرک و مراتب آن پرسش وپاسخ از علامه طباطبایی

امکان رؤ یت خداوند

س ۴۷ در روایتى آمده است که ابى بصیر از امام صادق پرسید:
هل یراه المومنون یوم القیامه ؟آیا مؤ منان در روز قیامت او (خدا) را خواهند دید؟حضرت فرمود:نعم قد راؤ ه قبل یوم القیامه .بله ، بلکه پیش از روز قیامت او را دیده اند. وى مى گوید:عرض کردم : آیا مقصود همان دیدنى است که خداوند (در ازل ) فرمود: الست بربکم ؟ قالوا: بلى (اعراف : ۱۷۲).
آیا من پروردگار شما نیستم ؟! و همه گفتند: بله .

حضرت چند لحظه ساکت شد و سپس فرمود: و ان المؤ منین لیرونه فى الدنیا قبل یوم القیامه الست تراه فى وقتک هذا؟!
و قطعا مؤ منان او را در دنیا و پیش از روز قیامت مى بینند. آیا تو در همین هنگام او را نمى بینى ؟! و در ادامه روایت از حضرت خواست که این مطلب را براى دیگران نیز نقل کند ولى حضرت فرمود: خیر، نقل نکن )). چرا حضرت به وى اجازه نداد که براى دیگران نقل کند؟ و معناى دیدن خداوند در دنیا و قیامت چیست ؟

ج – زیرا اگر نقل مى کرد، جاهلان تصور مى کردند که خداوند متعال جسم است ، و با چشم سر و ظاهر بین مى توان خدا را دید؛ در حالى که خداوند جسم نیست .اما در رابطه با مشاهده خداوند در دنیا و آخرت باید توجه داشت که ما در دیدمان واقعیات را مشاهده مى کنیم ، و چه در دنیا و چه در قیامت اصلا غیر خدا براى ما مشهود نیست ؛ چنانکه مى فرماید: سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم ، حتى یتبین لهم انه الحق ، اولم یکف بربک انه على کل شى ء شهید؟! الا انهم فى مریه من لقاء ربهم . الا، انه بکل شى ء محیط (فصلت : ۵۳ و ۵۴).

به زودى نشانه هاى خود را در افقهاى (گوناگون ) و در دلهایشان به ایشان خواهیم نمود، تا بر ایشان روشن گردد که تنها او حق است ، آیا (براى حق بودن ) پروردگارت همین کافى نیست که او براى هر چیز مشهود است . هان آنان در لقاى پروردگارشان تردید دارند، آگاه باش که مسلما او به هر چیزى احاطه دارد.از جمله على کل شى ء شهید استفاده مى شود که خداوند حتى در دنیا مشهود همگان است ، در رابطه با قیامت نیز در آیه دیگر مى فرماید: و یعملون ان الله هو الحق المبین (نور: ۲۵).و پى مى برند که تنها خداوند، حق و آشکار است .
از این آیه شریفه نیز استفاده مى شود در آخرت هم معلوم مى شود که خداوند متعال حقیقتا حق و مبین و آشکار است .

س ۴۸ با اینکه ابى بصیر نابینا بود، عبارت (الست تراه فى وقتک هذا): (آیا هم اکنون تو خدا را نمى بینى ؟!) در روایت گذشته درباره او چه معنى دارد؟
ج – معنى مشهود اوست ، زیرا درکهاى حضور عیانا مشهود است ، لذا با اینکه چشم ندارد، مى گوید: مى بینم . و علم اعم از حصولى و حضورى است ، و این نحوه رؤ یت حقیقت ، رؤ یت و علم حضور است . لذا خداوند متعال در آیه گذشته فرمود: سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى یتبین لهم انه الحق با اینکه بعد از آن مى فرماید: الا انهم فى مریه من لقاء ربهم .یعنى خود پروردگار (ربهم ) را مشاهده مى کنند، نه رحمت پروردگار را لذا نفرمود: (رحمه ربهم ): البته مشاهده اى که سزاوار ساحت حق تعالى باشد نه مشاهده حسّیه ، که شرک و ثنویت است .

س ۴۹ معناى (قاب قوسین ) در آیه شریفه فکان قاب قوسین او ادنى (نجم : ۹) (تا اینکه فاصله اش به اندازه طول دو کمان یا نزدیکتر شد.) چیست ؟
ج – یعنى اگر على فرض محال هر دو (خداى سبحان و پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ) جسم بوده اند، در نزدیکى و قرب ، مثل زانو به زانو به هم نزدیک بودند.

س ۵۰ آیا در خواست حضرت موسى علیه السّلام در رب ارنى انظر الیک (اعراف : ۱۴۳) (پروردگارا خود را به من بنمایان تا به تو نگاه کنم )، در خواست رؤ یت ممکن بود؟
ج – حضرت موسى علیه السّلام پیغمبر خدا است ، و در خواست از خداى متعال است . اگر ممکن نبود نمى خواست . البته این رؤ یت غیر از رؤ یتهاى مادى است ؛ زیرا پیغمبر خداست که مى داند که رؤ یت بصرى در حق خداى سبحان محال است

س ۵۱ در مسند احمد و ترمذى آمده است : که از امتیازات حمزه قارى این است که خدا را در خواب دید، و به قدمش ‍ افتاد و او را در آغوش گرفت .
ج – یعنى خدا وجود محدود و محتاج و مرکب شد و دیده شد! بازگشت این سخن به این است که موجود ساخته شده و مصنوع خود را دیده باشد. زیرا خدا رؤ یت نمى شود و به رؤ یت نمى آید، نه رؤ یت حسى و نه خیالى و نه عقلى .

س ۵۲ معناى این روایت منقول از امیرالمؤ منین علیه السّلام چیست که مى فرماید: مارایت شیئا الا و راءیت الله قبله -هیچ چیز را ندیدم ، جز آنکه خدا پیش از آن مشاهده نموده .
ج – یعنى تمام اءشیاء، آیه و نشان دهنده حق هستند، و آیه ماوراى خود را نشان مى دهد، نه خود را. مانند چراغ قرمز در چهارراه ها که علامت خطر است و انسان را دیدن آن متوجه خطر مى شود.

 

 

معناى شرک و مراتب آن

س ۵۳ نحوه شرک بت پرستان چگونه بود؟
ج – آنان به شرک و وثنیت در ذات قایل نبودند، بلکه معتقد بودند که خدا به تعقل و حس در نمى آید و ممکن نیست او را عبارت کرد، بلکه باید خدایانى را که به حس و عقل در مى آیند پرستش نمود، لذا به شرک و وثنیت در ربوبیت حق سبحانه اعتقاد داشتند و عده اى از بندگان شریف خدا را به عنوان رب و پروردگار خود انتخاب نموده و آنها را پرستش مى کردند تا دلهاى آنها را به دست آورند و مورد عنایت آنها قرار گیرند، و در نتیجه آنها شفیع آنان نزد خدا گردند، و بدین وسیله در درگاه خدا مقرب شوند. خداوند متعال به نقل از بت پرستان مى فرماید: ما نعبدهم الا لیقربونا الى الله زلفى (زمر:۳).
ما آنها را جز براى اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کنند، نمى پرستیم .

س ۵۴ آیا معصیت نیز شرک به خدا است ؟
ج – معاصى ، شرک در اطاعت است ، نه در ذات .

 

 

آیا توسل به ائمه (ع ) خواندن غیر خدا است ؟

س ۵۵ آیا توسل به ائمه (ع ) خواندن خدا است ؟
ج – ما هنگام توسل به ائمه (ع )، آنها را وسیله قرار مى دهیم ؛ چنانکه خداوند متعال دستور داده و فرموده است : و ابتعوا الیه الوسیله (مائده : ۳۵)وسیله اى به سوى خداى بجویید.ولى (محمد بن عبد الوهاب ) مى گوید: طلب کردن و خواندن دیگران مانند انبیاء و ائمه علیهم السلام و ارواح مؤ منین مشمول آیه شریفه زیر است که مى فرماید: ان الذین یستکبرون عن عبادتى ، سیدخلون جهنم داخرین . (غافر:۶۰).کسانى که از پرستش من کبر مى ورزند، بزودى با حالت خوارى در دوزخ در مى آیند.

ولى لازمه این استدلال آن است که چنانچه کسى از دیگرى چیزى بخواهد، یا از او چیزى خواهش کند (مانند اینکه انسان از قصاب گوشت بخواهد، یا دیگرى را براى بلند کردن بار بخواند و او را به کمک یارى خود دعوت نماید) مستوجب دخول در آتش جهنم خواهد بود؛ زیرا از غیر خدا چیزى خواسته است ؛ و مسلما این سخن درست نیست .

 

 

آفرینش جهان و انسان و وسائط و عوالم دیگر

حدوث عالم

س ۵۶ آیا از این روایت که مى فرماید: کان الله و لم یکن معه شى ء: (خداوند بود و چیزى همراه او وجود نداشت .) استفاده نمى شود که عالم مسبوق به عدم ، و حادث است ؟
ج – از روایات استفاده مى شود که خداوند متعال همیشه خلق مى نموده و دائما فیاض بوده و فیض ارزانى مى داشته است .

س ۵۷ پس معناى کان الله و لم یکن معه شى ء چیست ؟
ج – این روایت را مرحوم شیخ صدوق رحمه الله در کتاب توحید از حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام نقل نموده و در ذیل آن آمده است :
و هو الان کما کان  و خداوند اینکه نیز به همان صورتى است که بوده . و معناى روایت این است که جایى که خدا فرض شود، موجود دیگرى نخواهد بود مگر قائم به او، همه چیز به او تکیه دارند. و نیز در کتاب مزبور در روایت دیگر نقل مى کند که ذعلب از حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام پرسید: هل راءیت ربک ؟آیا پروردگارت را دیده اى ؟حضرت در جواب فرمود: ما کنت اعبد ربا لم اره …پروردگارى را که ندیده باشم نمى پرستم
سپس آن حضرت خطبه اى ایراد نمود که در نهج البلاغه نیز موجود است ، ولى در توحید صدوق در آخر خطبه مى فرماید: (انشاء یقول ): (آن حضرت چنین سرود:)

و لم یزل سیدى بالحمد معروفا

و لم یزل سیدى بالجود موصوفا

پیوسته سرور من به ستایش شناخته ، و هماره آقاى من به بخشش ستوده بوده است . تا آخر ابیات .
با توجه به این روایت ، زمان یا حین یا وقتى نبوده که خداوند متعال قدرت بر خلق و فیض نداشته و سپس عالم را خلق نموده باشد، بلکه خداوند دائم الفیض بوده ، و جود و بخشش و عطاى او همیشگى بوده است .

س ۵۸ آیا عالم ، قبل زمانى دارد؟
ج – خیر، عالم قبل زمانى و بعد زمانى ندارد؛ چون قبل ، از شؤ ون زمان است ، و خود زمان به قبل و بعد تقسیم مى شود. و خود زمان جزو عالم و از جمله ماسوى به شمار مى آید. و چنان که در جواب سؤ ال قبل ذکر شد فاصله زمانى میان ذات واجب و عالم نیست و هیچ زمانى نبوده که عالم در آن زمان معدوم بوده باشد و هر زمان و یا وقتى فرض شود او خود نیز به ضمیمه عالم و از عالم محسوب مى شود.

س ۵۹ معناى این عبارت چیست ؟ الفیض قدیم و المستفیض حادث و الابصار ثابت و المبصر متغیر. فیض خداوند بى آغاز، و فیض گیرنده ها حادثند، و بینایى او ثابت است و مبصرات در حال تغییر و دگرگونى اند.
ج – یعنى فیض از شؤ ون حق و از لوازم ذات است ، ولى مستفیض و وجودات خاصه ، قائم به حق هستند (از حیث ایجاد، نه از لوازم ذات ) پس حدوث ذاتى دارند البته دامنه مستفیض و موجودات را وسیع تر باید گرفت لذا حدوث ، حتى شامل مجردات نیز مى گردد. و مقصود از (ابصار) ابصار حق است .

س ۶۰ چگونه معقول است که فیض قدیم ، و مستفیض حادث باشد؟
ج – چون فیاض بودن خداوند لازمه ذات است ؛ زیرا علیت او عین ذات است ، و لازمه علیت افاضه است .

س ۶۱ آیا ماوراى آسمان و زمین فضاى نامتناهى است ؟
ج – در داءب قرآن کریم منظور از (سموات و الارض ) تمام عالم است ، نه تنها سماء و ارض ، دیگر فضاى نامتناهى اى ماوراى زمین و آسمان نداریم و اصلا این سخن اصل ندارد، و تنها دستگاه آسمان و زمین است . خداوند متعال مى فرماید: هو الذى خلق لکم ما فى الارض جمیعا، ثم استوى الى السماء، فسواهن سبع سموات ، و هو بکل شى ء علیم . (بقره ۲۹، و نیز ر، ک : فصلت : ۱۱ و ۱۲)
اوست آن که همه آنچه را که در زمین است براى شما آفرید، سپس به (آفرینش ) آسمان پرداخت ، و هفت آسمان را استوار کرد، و او به هر چیزى تواناست .

س ۶۲ پس مکانى که آسمانها و زمین در آن قرار دارند کجاست ؟
ج – مکان تابع جسم است ، و جا دایر مدار خود جسم است ، نه اینکه باید جایى باشد که جسمى در آن حلول کند.

س ۶۳ آیا در افلاک دیگر غیر از زمین ، بشر و انسان موجود است ؟
ج – خداوند متعال مى فرماید: و من آیاته خلق السموات و الارض و ما بث فیهما من دابه .. (شورى : ۲۹)و از نشانه هاى (قدرت ) اوست ، آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از (انواع ) جنبده در آن دو پراکنده است …از این آیه کریمه معلوم مى شود که در افلاک دیگر (دابه ) و جاندار وجود دارد.

س ۶۴ آیا در قرآن آیه اى در این رابطه داریم که پیش از این عالم انسانى ، عالم انسانى دیگر بوده است ؟
ج – خیر، قرآن کریم متعرض این معنى نشده که پیش از این انسان ، عالم انسانى دیگرى بوده ، چنانکه راجع به جنیان دارد. ولى در روایتى از حضرت امام باقر علیه السّلام آمده است : (انسانهاى موجود کنونى نسل هشتم از نسل انسان است که به وجود آمده و منقرض شده اند.) و نیز در روایات دیگر وارد شده است : (پیش از این آدم ، آدمى دیگر و قبل از او، آدمى دیگر و هکذا بوده است ، و اگر تا قیامت بشماریم تمام نخواهد شد.) همچنین از ذیل خطبه ذعلب در توحید صدوق رحمه الله منقول از حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام استفاده مى شود که خداوند متعال دائم الجود و الفیض بوده و همیشه فیاض و جواد است ؛ آنجا که مى فرماید:

و لم یزل سیدى بالجود موصوفا

و لم یزل سیدى بالحمد معروفا 

و پیوسته سرور من به بخشندگى ستوده بود، و هماره آقاى من به ستایش شناخته شده بوده است .

 

 

عالم ذّر از دیدگاه قرآن کریم

س ۶۵ خداوند متعال مى فرماید: و اذ اخذ ربک من بنى آدم من ظهورهم ذریتهم ، و اشهدهم على انفسهم : الست بربکم ؟ قالوا: بلى ، شهدنا، ان تقولوا یوم القیامه ، انا کنا عن هذا غافلین (اعراف : ۱۷۲ و ۱۷۳).- و یاد کن هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ، ذریه آنان را بر گرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: چرا، گواهى مى دهیم . تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این امر غافل بودیم .
این عالم چه ارتباطى با عالم (ذّر) دارد؟ و نیز چگونه اشخاص مى فهمند که در عالم ذّر (بلى ) گفته اند با وجود اینکه در این عالم غافلند؟
ج – عالم (ذّر) روح این عالم است که آن را (عالم غیب ) نیز مى گویند. توضیح اینکه : هر موجودى دو وجه دارد: وجه الى الله که زمان و تدریج در آن راه ندارد؛ و وجه بغیره ، که در آن تدریج و زمان (با مقایسه موجودات به یکدیگر) راه دارد. خداوند متعال مى فرماید: انما امره اذا اراد شیئا، ان یقول له کن ، فیکون (یس : ۸۲)

تنها کار خداوند وقتى بخواهد چیزى را ایجاد کند، این است تا به آن مى گوید موجود شو، بى درنگ به وجود مى آید.
از این آیه شریفه استفاده مى شود که کلمه (کن ) همان کلمه و گفتار خداوند متعال است ، و معلوم است که کلام خداوند متعال مانند سخن گفتن انسان نیست که با باز کردن دهان و اعتماد بر مقاطع حروف ، صورت بگیرد، بلکه مصداق گفتار خداوند متعال (کن ) همان موجود خارجى است ؛ بر این پایه ، گفتار خداوند متعال (کن )، هم امر است ، و هم مخاطب درست کن است ، یعنى هم به آن (کن ) مى گوید و هم به آن گوش مى دهد که بشنود، و هم قلب مى دهد که بپذیرد، پس کلمه (کن ) از طرفى وجود شى ء و از طرفى ایجاد آن است . و در جاى دیگر مى فرماید: و ما امرنا الا واحده کلمح بالبصر. (قمر: ۵۰)فرمان ما جز یکى نیست ، آن هم چون چشم به هم زدنى مى باشد.

کنایه از اینکه : امر ما تدریج بدار نیست .پس ، ما سوى الله و همه مخلوقات ، یک امر و به یک (کن ) ایجاد شده و یک فعل است ؛ و این موجود واحد منبسط یک وجه الى الله دارد که یکى است و زمان و تدریج و حرکت که از لوازم جسم و ماده است ، در آن راه ندارد، زیرا زمان از حرکت پدید مى آید، و حرکت لازمه جسم است و آن لازمه ماده است و به مقتضاى سنخیت بین علت و معلول از او مسلوب است ، این وجه الى الله عالم ذّر این عالم است .
و همان موجود یک وجه دیگر دارد که همین دنیاى ظاهر است ، که در آن زمان و حرکت و تدریج فرض مى شود، بنابراین ، عالم ذّر از این عالم مسلوب نیست .

همچنین عالم ذّر این گونه نیست که مردم به صورت ذّر و مانند مورچه یا ذرات ریز در اصلاب وجود داشته باشد، و خداوند متعال به مقتضاى (الست بربکم ؟) (اعراف : ۱۷۲): (آیا من پروردگار شما نیستم ؟) خود را به آن ها بنمایاند به گونه اى که با چشم و امثال آن خداوند متعال را ببینند. و آنگاه (بلى ) (اعراف : ۱۷۲) (بله ) بگویند؛ زیرا دو محذورى که خداوند در ذیل آیه فرمود که ان تقولوا یوم القیمه ؛ انا کنا عن هذا غافلین ، او تقولوا، انما اشرک آباؤ نا من قبل ، و کنا ذریه من بعدهم ، افتهلکنا بما فعل المبطلون (اعراف : ۱۷۲، ۱۷۳): (تا مبادا روز قیامت بگویید: ما از این امر غافل بودیم ، یا بگویید: پدران ما پیش از این مشرک بوده اند و ما فرزندانى پس از ایشان بودیم ، آیا ما را به خاطر آنچه باطل اندیشان انجام داده اند، هلاک مى کنى ؟) با معناى اخیر سازگار نیست ، هر چند مرحوم سید مرتضى و طبرسى رحمهما الله به همین معناى دوم قائلند.

 درمحضر علامه طباطبایی//محمد حسین رخشاد

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=