پرسش وپاسخ از علامه طباطبایی

مباحثى درباره خلقت و… حضرت آدم علیه السّلام و…تا حضرت رسول اکرم(ص)

س ۱۶۰ خداوند متعال مى فرماید: ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران ، على العالمین ، ذریه بعضها من بعض . (آل عمران : ۳۳، ۳۴) به یقین ، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است ، فرزندانى که بعضى از آنان از نسل بعضى دیگرند. آیا از این آیه شریفه ، نبوت حضرت آدم علیه السّلام استفاده مى شود؟
ج در آیه شریفه (آل ابراهیم و آل عمران ) نیز آمده است ، آیا آنان هم پیامبر بوده اند؟!

س ۱۶۱ آیا حضرت آدم علیه السّلام پیش از این عالم ، در بهشت بود؟ به چه دلیل ؟
ج در بهشت برزخى بود، نه در بهشت خلد؛ به دلیل بیرون آمدن او از آنجا، زیرا هر کس در بهشت خلد وارد گردد، در آنجا مخلد بوده و از آن بیرون نمى آید.

س ۱۶۲ آیا صدور معصیت از حضرت آدم علیه السّلام در بهشت ممکن بود؟
ج مخالفت حضرت آدم علیه السّلام مخالفت با امر ارشادى بود، نه امر مولوى تا معصیت صدق کند، زیرا در آن جا تکلیف نبود و هنوز دین تشریع نشده بود، و دین بعد از هبوط حضرت آدم تشریع شد، چنانکه خداوند متعال مى فرماید: قلنا اهبطوا منها جمیعا، فاما یاتینکم منى هدى ، فمن تبع هداى فلا خوف علیهم ، و لا هم یحزنون (بقره : ۳۸)گفتیم ، جملگى از آن فرود آیید، پس اگر از جانب من شما را هدایتى رسد، آنان که هدایتم را پیروى کنند، بر ایشان بیمى نیست ، و غمگین نخواهند شد.

س ۱۶۳ معناى این سخن که (حضرت آدم علیه السّلام در بهشت مثالى بود) چیست ؟
ج بهشت برزخى مانند مشاهد کردن انسان موجودات را در خواب ، و نظیر خیال است .

س ۱۶۴ آیا گندم خوردن براى حضرت آدم علیه السّلام کار بدى بوده است ؟
ج حضرت آدم علیه السّلام از خوردن آن نهى شده بود، ولى آن را خورد.

س ۱۶۵ آیا بهشت مثالى برزخى روى همین زمین بود؟
ج این را نمى توان گفت ، چون در آیه شریفه آمده است که به آنها دستور هبوط داده شد. خداوند سبحان مى فرماید: قلنا اهبطوا منها جمیعا… (بقره : ۳۶، ۳۸، و نیز ر، ک : اعراف : ۲۴)گفتیم : همگى از بهشت فرود آیید.حضرت آدم علیه السّلام از آسمان به کوه (سرندیب ) واقع در هند هبوط کرد.

س ۱۶۶ آیا حضرت آدم علیه السّلام از اول در بهشت مثال بود؟
ج نخست حضرت آدم علیه السّلام ساخته شد و در او روح دمیده شد و زنده گردید، بعد ارواح وارد بهشت مثالى شدند، و در آنجا امر و نهى شدند، بعد از آنجا بیرون شدند و هبوط کردند.

س ۱۶۷ خود ایشان خلق شد؟
ج خداوند ایشان را از تراب تسویه نمود و درست کرد.

س ۱۶۸ چگونه تسویه و خلق شد؟
ج خدیا تعالى جسدى از گل تسویه کرد، بعد از مدتى روح به او تعلق گرفت ، و به نفخ روح زنده شد، و همچنین حضرت حوا علیه السلام نیز این گونه خلق شد، بعد ماءمور شدند داخل بهشت شوند و به آنها نصیحت شد که مبادا نزدیک بوته گندم شوید، و از چیزهاى دیگر هر چه مى خواهید بچینید و بخورید، ولى شیطان آنها را وسوسه و اغوا کرد، و از سراى پر نعمتى که بودند بیرونشان آورد.

س ۱۶۹ حضرت آدم علیه السّلام چگونه معصیت و نافرمانى کرد؟
ج معصیت نکرد، زیرا معصیت مبتنى بر عالم ماده است ، و در عالم مثال معصیت کردن معنى ندارد.

س ۱۷۰ مگر مخالفت حضرت آدم علیه السّلام مخالفت با امر مولوى خداوند سبحان نبود؟
ج مخالفتى در میان نبود، این عالم حس و ماده است که انسان سر دو راهى قرار مى گیرد و ممکن است مخالفت ، و یا اطاعت کند.

س ۱۷۱ آیا حضرت آدم علیه السّلام از عالم عقل ، به عالم مثال و بعد به عالم ماده انتقال کرد؟
ج از ظاهر قرآن نمى شود اینگونه استفاده کرد.

س ۱۷۲ آیا اگر کسى که در بهشت مثالى قرار داشته و مثالى باشد، امکان دارد به او گفته شود: (به زمین و عالم ماده هبوط کن )؟
ج امکان ندارد موجود مثالى در عین حال که مثال است ، به عالم پایین تر هبوط کند و به عالم ماده فرود آید؛ و خود مثال هم نمى شود که ماده بشود.

س ۱۷۳ حضرت آدم علیه السّلام چقدر در بهشت ماند؟
ج بر اساس روایات (شش ساعت ) در بهشت بود.

س ۱۷۴ مقصود از ظلم در آیه شریفه و لا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین (بقره : ۳۵، و اعراف ۱۹): (و به این درخت نزدیک نشوید، تا مبادا از ستمکاران گردید.) چیست ؟
ج ظلم به نفس .

س ۱۷۵ مقصود از فاخرجهما مما کانا فیه در آیه شریفه فازلهما الشیطان عنها، فاخرجهما مما کانا فیه (بقره : ۳۵): (پس شیطان هر دو رااز آن بلغزانید، و از آنچه در آن بودند، به در آورد). چیست ؟
ج یعنى از نعمتى که بودند، بیرون کرد.

س ۱۷۶ مخاطب آیه شریفه قلنا اهبطوا منه جمیعا (بقره : ۳۶، ۳۸، اعراف : ۲۴) چه کسانى هستند؟
ج آدم و حوا علیهم السلام و شیطان ، یا آدم و حوا و ذریّه آدم .

س ۱۷۷ آیا آدم و حوا علیهم السلام با مخالفت نهى لاتقربا هذه الشجره با تکلیف مولوى مخالفت نموده و عصیان کردند؟
ج خیر، مخالفت تکلیف در آنجا نبود و اساسا تکلیف و دین بعد از هبوط آنها بود خداوند متعال مى فرماید. قلنا اهبطوا منها جمیعا، فاما یاتینکم منى هدى ، فمن تبع هداى فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون (بقره : ۳۸)گفتیم ؛ جملگى از آن فرود آیید، پس اگر از جانب من هدایتى به شما رسد آنان که هدایتم را پیروى کنند. بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد.

در سوره طه نیز مى فرماید: قال اهبطا منها جمیعا، بعضکم لبعض عدو، فاما یاتینکم منى هدى ، فمن اتبع هداى ، فلا یضل و لا یشقى ، و من اعرض عن ذکرى فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیمه اعمى .(طه : ۱۲۳ و ۱۲۴)فرمود: همگى از آن فرود آیید، در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است ، پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد، هر کس از هدایتم پیروى کند، نه گمراه مى شود و نه تیره بخت . و هر کس از یاد من دل بگرداند. در حقیقت زندگى تنگ (و سختى ) خواهد داشت . و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم .

منظور از (هداى ) در این آیه شریفه همان دین است ، و دین به طور فشرده در این دو آیه است که اگر انسانها از آن اطاعت کنند و متابعت نمایند. و مقرب و بهشتى ؛ و اگر معصیت کنند محروم خواهند بود. و معصیت آدم علیه السّلام قبل از هبوط و پیش از تشریع دین بوده است ؛ بنابراین امر موجود در آیه شریفه : کلا منها رغدا حیث شئتما (بقره : ۳۵): (از هر جاى آن خواهید، فراوان بخواهید.) و نهى در آیه شریفه و لا تقربا هذه الشجره (ولى به این درخت نزدیک نشوید.) ارشادى است ، و بر اساس ‍ مصلحت ، خداوند، حضرت آدم علیه السّلام را امر و نهى کرد و امر و نهى مولوى نیست . و از آن پس این سنت الهى شد که هر کس ‍ اطاعت کند متنعم خواهد بود. و اگر اطاعت نکند از نعمت الهى محروم خواهد بود و معیشت ضنک و سختى خواهد داشت ، هر چند نعمتهایى دنیایى را داشته باشد.

س ۱۷۸ آیا درباره خوردن حضرت آدم علیه السّلام از شجره منهیه مى شود این گونه تعبیر کرد: شاء و لم یرد (خداوند خواست ، ولى اراده ننمود.)؟
ج نهى آدم علیه السّلام عن الاکل تشریعا، فهو قابل للتخلف ، و اراد تکوینا (خداوند متعال ، حضرت آدم علیه السّلام را تشریعا از خوردن نهى فرمود: و نهى تشریعى قابل تخلف است ، ولى آن را تکوینا اراده نمود (و این قابل تخلف نیست )، مثل روایتى که وارد شده است : رابع رجب یوم صومکم و فطرکم چهارمین روز ماه رجب ، روز روزه و افطار شماست .

س ۱۷۹ از قرآن شریف استفاده مى شود که حضرت آدم از نزدیک شدن به درخت و خوردن میوه آن نهى شده بود، چرا خداوند متعال مى فرماید: و لاتقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین (بقره : ۳۵، و اعراف : ۱۹)به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد.ولى حضرت با فرمان خدا مخالفت کرد و از آن خورد، چنانکه خداوند متعال مى فرماید:(فاءکلا منها) (طه : ۱۲۱)آنگاه از میوه آن درخت خوردند.آیا این مخالفت با عصمت ایشان منافات ندارد؟

ج خیر، منافات ندارد. زیرا نهى از نزدیکى و خوردن ارشادى بود، نه مولوى ، چرا که امر و نهى مولوى با تکلیف و دین ثابت مى شود، و پیش از هبوط حضرت آدم (علیه السلام ) به دنیا، تکلیفى نبود چون هنوز دین تشریع نشده بود، بلکه بعد از آمدن او به دنیا، دین تشریع شد چنانکه از دو آیه زیر چنین بر مى آید که بیان و بشریع دین بعد از هبوط بوده است . خداوند متعال مى فرماید: قال اهبطا منها جمیعا، بعضکم لبعض عدو. فاما یاءتینکم منى هدى ؛ فمن اتبع هداى ، فلا یضل و لایشقى ؛ و من اءعرض عن ذکرى ، فان له معیشه ضنکا، و نحشره یوم القیامه اءعمى .

خداوند فرمود: همگى از آن مقام فرود آیید، در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است ، پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسید، هر کس از هدایتم پیروى کند، نه گمراه مى شود و نه تیره بخت ؛ و هر کسى از یاد من دل بگرداند، مسلما زندگى تنگ و سختى خواهد داشت ، و روز رستاخیر او را نابینا محشور مى کنیم .

س ۱۸۰ آیا حضرت آدم علیه السّلام با نزدیک شدن به شجره منهیه (بقره : ۳۵، و اعراف : ۱۹)، ترک اولى نمود؟
ج ترک اولى در اوامر و نواهى مولوى است ، نه در اوامر و نواهى ارشادى . و نهى حضرت آدم علیه السّلام از نزدیک شدن به شجره و تناول میوه آن ، نهى ارشادى بود، زیرا امر مولوى فرع تکلیف و تشریع دین است ، در حالى که قبل از هبوط آن حضرت به دنیا، هنوز دین تشریع نشده بود و بعد از آمدن آن حضرت به دنیا، دین تشریع شد چنانکه مى فرماید: قال اهبطا منها جمیعا، بعضکم لبعض عدو یاءتینکم منى هدى ؛ فمن اتبع هداى ، فلا یضل و لایشقى ؛ و من اءعرض عن ذکرى فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه اءعمى
– فرمود: همگى از آن (مقام ) فرود آیید، در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است ، پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسید، هر کس از هدایتم پیروى کند، نه گمراه میشود و نه تیره بخت ؛ و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت زندگى تنگ (و سختى ) خواهد داشت ، و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم .

س ۱۸۱ امر به سجده بر آدم ، تشریعى بوده است یا تکوینى ؟
ج شبیه به تشریعى بوده و تکوینى نبوده است ، زیرا به نص قرآن ، ابلیس تخلف کرد.خداوند متعال مى فرماید: ففسق عن اءمر ربه (کهف : ۵۰)
پس ابلیس از فرمان پروردگارش تخلف نمود.و در تکوین تخلف معنى ندارد، زیرا خداوند سبحان در جاى دیگر مى فرماید: انما اءمره اذا اراد شیئا ان یقول له کن ، فیکون (یس : ۸۲)- تنها کار خداوند وقتى بخواهد خبرى را پدید آورد، این است که به مى گوید: موجود شو، و آن چیز بى درنگ پدید مى آید.

س ۱۸۲ آیا امر تشریعى ، مستلزم تشریع رسول و نبى است ؟
ج آنچه در باب نبوت عامه و خاصه بحث مى شود همگى مربوط به عوالم انسانى است و معلوم نیست که در عالم ملائکه هم امر تشریعى ، مستلزم تشریع و رسول و نبى و امثال اینها باشد.

س ۱۸۳ آیا ابلیس از ملائکه بود؟ و اگر بود چگونه تخلف و عصیان کرد و حال آنکه خداوند درباره آنها مى فرماید: بل عباد مکرمون ، لایسبقونه بالقول و هم باءمره یعملون (انبیاء: ۲۶ و ۲۷)بلکه ملائکه بندگان گرامى خداوند هستند که در سخن بر او پیشى نمى گیرند و تنها بر طبق فرمان او عمل مى کنند.
همچنین مى فرماید: لا یعصون الله ما اءمرهم ، و یفعلون ما یؤ مرون (تحریم : ۶)- از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمى کنند، و آنچه را که ماءمورند انجام مى دهند.
ج مخلوقاتى قبل از حضرت آدم علیه السّلام بوده اند که خداوند ملائکه را فرستاد و آنها را از بین بردند و ابلیس را به عنوان اسیر با خود بردند، و به نص قرآن ابلیس از ملائکه نبود، بلکه از جن بود. خداوند متعال مى فرماید: فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه (کهف : ۵۰)
پس همه ملائکه سجده نمودند، بجز ابلیس که از جنیان بود و از فرمان پروردگارش سرپیچى نمود.
شیطان به معناى (شریر) معناى عامى دارد، ولى ابلیس اسم خاص براى فرد و معهود است که اعوان و انصار نیز دارد، خداوند متعال مى فرماید: انه یراکم هو و قبیله من حیث لاترونهم . (اعراف : ۲۷)قطعا او و قبیله اش شما را از آنجا که آنها را نمى بینید، مى بینند.

و در اخبار (رجعت )(۶۸) آمده است : بعد از اینکه امام زمان (عج ) عالم را پر از عدل و داد نمود، حضرت امام حسین علیه السّلام با لشگریان و اصحاب و یارانش ، و نیز یزید و لشگریان او رجعت مى کنند و با هم مى جنگند و امام حسین علیه السّلام و اهل بیت و اصحابش بر آنها غالب و پیروز مى شوند، و سیدالشهداء علیه السّلام مدتى در زمان امام زمان (عج ) مى ماند، بعد امام زمان (عج ) از دنیا مى روند و حضرت امام حسین علیه السّلام او را تجهیز، غسل و کفن نموده و بر او نماز مى خواند و آن حضرت را به خاک مى سپارد، بعد از امام حسین علیه السّلام نیز حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام رجعت مى نمایند و همراه با لشگریانش با لشگر ابلیس ‍ مى جنگند و بر ابلیس پیروز مى شوند. چون مى خواهند او را به قتل برسانند. ابلیس مى گوید: انى من المنظرین الى یوم الوقت المعلوم و لما یکن .

من از مهلت داده شدگان تا روز و وقت مشخص هستم ، و هنوز آن زمان فرا نرسیده است در ادامه روایت آمده است : فیخلى عنه و یاءتى (بعده ) رسول الله صلى اللّه علیه و آله و سلم و یرید قتله بآله (حربه ) فیهرب من بین یدیه الى بیت المقدس ، فیصل الیه النبى صلى اللّه علیه و آله و سلم فیذبحه على صخره بیت المقدس .لذا امیرالمؤ منین علیه السّلام او را رها مى کند، و بعد از او رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم مى آید و مى خواهد که وى را با ابزار جنگى بکشد، ولى از دست آن حضرت فرار مى کند و به بیت المقدس مى رود، سپس پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم به او مى رسد و بر روى (صخره بیت المقدس ) او را سر مى برد.

س ۱۸۴ آیا ابلیس در برابر حضرت آدم علیه السّلام استکبار نمود، یا مستقلا در مقابل خدا؟
ج حضرت آدم علیه السّلام در میان بود و خداوند متعال او را عزیز گردانیده بود. ابلیس گفت : (انا خیر منه ) (ص : ۷۶)من بهتر از او (آدم علیه السلام ) هستم .ابلیس خود را دید و (انا) گفت و بدبخت شد.

س ۱۸۵ خداوند متعال مى فرماید: لقد خلقناکم ، ثم صورناکم ، ثم قلنا للملائکه اسجدوا لادم … (اعراف : ۱۱)و در حقیقت شما را خلق کردیم ، سپس به صورتگرى شما پرداختیم ، آنگاه به فرشتگان گفتیم : براى آدم سجده کنید….آیا سجده ملائکه براى خصوص حضرت آدم علیه السّلام بود، یا بر تمام انسانها و حضرت آدم علیه السّلام به عنوان نمونه بوده است ؟

ج سجده بر حضرت آدم علیه السّلام از باب نمونه و از آن جهت که انسان است ، بوده ، چنانکه در روایت آمده است :آدم کان قبله للملائکه  حضرت آدم علیه السّلام تنها قبله ملائکه بود.و معناى آیه شریفه فوق این است که خداوند متعال انسان را خلق کرد، بعد او را صورت نگارى نمود، سپس به ملائکه فرمود: در برابر آدم سجده کنید. البته مقصود از این بعدیت ، بعدیت کلامى است ، نه زمانى .

حضرت نوح علیه السّلام

س ۱۸۶ آیا طوفان حضرت نوح علیه السّلام معجزه آن حضرت به شمار مى آید؟
ج در قرآن کریم آیه اى بر معجزه بودن آن دلالت نمى کند. البته خارق عادت بوده است .

س ۱۸۷ کشتى حضرت نوح علیه السّلام چقدر وسعت داشته است ؟
ج قطعه اى از آن کشتى در جبل جودى یعنى همان کوهى که کشتى حضرت نوح علیه السّلام بر آن قرار گرفته ، چنانکه خداوند متعال مى فرماید: (استوات على الجنودى ) (هود: ۴۴): (و کشتى بر (کوه ) جودى پهلو گرفته .) و در سلسله جبال آرارت بین ترکیه و ایران واقع است فعلا در آمریکا و مقدارى نیز در شوروى نگهدارى مى شود، و اندازه آن بنابر تخمینى که زده اند به اندازه کشتى (کوئین مارین ) انگلیسى است که طول آن هزار و نوزده گام ( ۱۰۱۹). عرض آن صد و هیجده گام (۱۱۸)مى باشد.

س ۱۸۸ آیا از تمام حیوانات در کشتى حضرت نوح علیه السّلام و جود داشت ؟
ج از هر نوع حیوان یک جفت (یک نر و یک ماده ) بوده است ، چنانکه خداوند متعال مى فرماید: و قلنا الحمل فیها من کل زوجین اثنین (هود: ۴۰)
و گفتیم : در آن کشتى ، از هر حیوان یک جفت حمل کن .

س ۱۸۹ آیا از افراد بشر کسى بود که در داخل کشتى حضرت نوح علیه السّلام نباشد و غرق نشود؟
ج خداوند متعال مى فرماید: فال : سآوى الى جبل تعصمنى من الماء قال : لا عاصم الیوم من امر الله الا من رحم الله $ (هود: ۴۳)
پسر نوح گفت : به زودى به کوهى پناه مى جویم که مرا از آب در امان نگاه مى دارد، حضرت نوح علیه السّلام فرمود: امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارنده اى نیست مگر کسى که خدا بر او رحم کند.
از این آیه شریفه استفاده مى شود که کوهها داخل آب رفته بودند و آب تا قله کوهها بالا آمده بود و از افراد بشر کسى روى زمین نبود، و فقط خانواده و هشتاد(۸۰) نفر از قوم آن حضرت که هدایت یافته بودند و یک جفت از انواع حیوانات در داخل کشتى بود، و خداوند نسل بشر و حیوانات را دوباره از آنها آفرید.

س ۱۹۰ آیا طوفان نوح علیه السّلام تمام کره زمین را فراگرفته بود؟
ج قسمت مسکونى زمین به ویژه قاره آسیا زیر طوفان بود.

س ۱۹۱ چند تن به حضرت نوح علیه السّلام ایمان آوردند، و در کشتى همراه او بودند؟
ج از خانواده حضرت نوح علیه السّلام تنها هفتاد یا هشتاد و چهار نفر مؤ من بودند، البته بعد از ۹۵۰ سال دعوت آن حضرت ، آن هم با چه زحمتهایى ، به حدى که گاهى جنازه اش را به منزل مى آوردند!

س ۱۹۲ خداوند متعال در جایى از زبان حضرت نوح مى فرماید: رب ، لاتذر على الارض من الکافرین دیارا (نوح : ۲۶)پروردگارا، هیچ کس از کافران را بر روى زمین باقى مگذار.و در جاى دیگر خطاب به آن حضرت مى فرماید: لا تخاطبنى فى الذین ظلموا، انهم مغرقون (هود: ۳۷، و مومنون : ۲۷)درباره کسانى که ستم کرده اند با من سخن مگوى ، چرا که آنان غرق شدنى اند.آیا این دو آیه با هم منافات ندارند؟

ج اتفاقا کمال سازش را دارند، زیرا آیه (لاتخاطبنى ) مى گویند: مطمئن باش همه رفتنى اند و همه غرق خواهند گردید: (انهم مغرقون )، و حضرت نوح علیه السلام از این خطاب فهمیده بود که کسى باقى نمى ماند، لذا طبق فرمایش خداوند سبحان در آیه نخست نفرین مى کند و مى گوید: رب لا تذر على الارض من الکافرین دیارا.و این مقام بندگى آن بزرگوار است که دقیقا آنچه را که خدا خواسته ، مى خواهد.

اسم کتاب حضرت نوح علیه السلام

س ۱۹۳ اسم کتاب حضرت نوخ علیه السلام چه بود؟
ج اسم خاصى نداشته بلکه به اسم (کتاب نوح ) معروف بوده و نامیده مى شده است ، خداوند متعال مى فرماید: کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوافیه (بقره : ۲۱۳)مردم یک گروه بیش نبودند، تا اینکه خداوند پیامبران را به عنوان بشارت دهنده (به مؤ منان ) و بیم دهنده (به کافران و گناهکاران ) بر انگیخت . کتاب حق را همراه آنان فرو فرستاد، تا در مسائل اختلافى میان مردم حکم کند.منظور از این (الکتاب )، در اینجا همان کتاب حضرت نوح علیه السلام است .

حضرت ابراهیم علیه السلام

س ۱۹۴ منظور حضرت ابراهیم علیه السلام از اینکه فرمود: رب ، ارنى کیف تحى الموتى (بقره : ۲۶۰): (پروردگارا، به من نشان ده که چگونه مردگان را، زنده مى کنى ؟) آیا منکر معاد و احیاى موتى بود؟
ج سوال حضرت از چگونگى احیاى اموات بود، لذا فرمود: اءرنى کیف تحى الموتى و مى خواست با دیدن احیاى اموات ، خطورات از دل او بر طرف گردد، زیرا خطورات قلبى با عیان بهتر رفع مى شود تا با بیان ؛ بنابراین ، آن حضرت علم الیقین را داشت و حق الیقین را در خواست نمود، و وقتى که پرندگان را صدا زد و به سوى خود فرا خواند علت و (لم ) مطلب و کیفیت و واقعیت احیا براى او روشن شد، و آن را عیانا مشاهده کرد.
بر این پایه ، آن حضرت منکر اصل احیاى مردگان و معاد نبود، بلکه ایشان از کیفیت آن ، و در خواست رؤ یت نحوه آن بود، که ارائه شد و مشاهده نمود.

س ۱۹۵ چرا فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام در وقت وفات او، خود و حضرت یعقوب علیه السلام را از فرزندان حضرت اسماعیل علیه السلام به شمار آوردند و گفتند: نعبد الهک و اله ابائک ابراهیم و اسماعیل و اسحق الها واحدا، و نحن له مسلمون (بقره :۱۳۳)- ما معبود تو و معبود پدرانت حضرت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق علیه السلام خداى یگانه را مى پرستیم ، و در برابر او تسلیم هستیم .در حالى که حضرت اسماعیل برادر حضرت اسحاق علیه السلام و عمودى آنان بود، نه پدر آنان ؟

ج – اتفاقا این آیه بهترین آیه اى است که دلالت دارد بر اینکه (اب ) (پدر) در قرآن بر (عم ) (عمو) اطلاق شده است ؛ زیرا حضرت ابراهیم علیه السلام دو پسر داشت یکى حضرت اسحاق علیه السلام و دیگرى حضرت اسماعیل علیه السلام و حضرت یعقوب علیه السلام ، فرزند حضرت اسحاق علیه السلام بود؛ بنابراین حضرت ابراهیم جد پدرى حضرت یعقوب ، و اسحاق پدر، و اسماعیل عموى او محسوب مى شود؛ ولى در این آیه شریفه از ((آباء)) و پدران او شمرده شده و کلمه ((ادب )) در مورد هر سه آنان استعمال شده است .

از اینجا معلوم مى شود اینکه حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن کریم به آذر (اب ) گفته ، دلیل آن نمى شود که آذر پدر صلبى آن حضرت بوده ، بلکه عموى ایشان بوده است ؛ زیرا پدر حضرت ابراهیم علیه السلام (تارخ ) بود، نه آذر، و آذر بت پرست و مشرک بود و حضرت از او خواست که از بت پرستى دست بردارد و او را به دین توحید دعوت نمود، چنانکه خداوند متعال مى فرماید: اذ قال لابیه ، یا ابت ، لم تعبد ما لا یسمع و لا یبصر، و لا یغنى عنک شیئا؟ یا ابت ، انى قد جاءنى من العلم ما لم یاءتک ، فاتبعنى ، اهدک صراطا سویا (مریم : ۴۲ و ۴۳)آن هنگام که به پدرش گفت : پدر جان ، چرا چیزى را که نمى شنود و نمى بیند و از تو چیزى را دور نمى کند، مى پرستى ؟ اى پدر، به راستى مرا از دانش (وحى حقایقى ) به دست آمده که تو را نیامده است ، پس از من پیروى کن تا تو را به راهى راست هدایت نمایم .

تا اینکه آذر او را تهدید به قتل نمود و از خود راند؛ چنانکه خداوند متعال مى فرماید: لئن لم ینته ، لارجمنک ، و اهجرنى ملیا. ولى حضرت ابراهیم علیه السلام در مقابل اسائه ادب و بى رحمتى او و به مقتضاى و اذا خاطبهم الجاهلون ، قالوا سلاما (فرقان : ۶۴): (و هنگامى که نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند، مى گویند: (درود بر تو باد). و در پاسخش فرمود: قال : سلام علیک ساستغفر لک ربى (مریم : ۴۷).گفت : درود بر تو باد، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى خواهم .و این خود وعده اى بود از ابراهیم علیه السلام که براى او طلب مغفرت نماید، و چنین نیز کرد، چنانکه فرمود: واغفرنى لابى ، انه کان من الضالین (شعراء: ۸۶)و پدرم را بیامرز، که او از گمراهان بود.

و این استغفار حضرت ، به جهت وفاى به وعده اى بود که قبلا به آذر رسیده بود که هنوز امید هدایت وى را داشت ، چنانکه خداوند متعال مى فرماید: و ما کان استغفار ابراهیم لابیه الا عن موعده وعدها ایاه (توبه : ۱۱۴)و طلب آمرزش حضرت ابراهیم علیه السلام براى پدرش ، جز براى وعده اى که به او داده بود، نبود، ولى وقتى یقین کرد که او طالب حق نیست ، بلکه دشمن خدا و معاند است از او بیزارى جست ؛ چنانکه خداوند مى فرماید: فلما تبین له انه عدو لله ، تبراء منه (توبه : ۱۱۴)ولى هنگامى که براى او روشن شد که وى دشمن خداست ، از او بیزارى جست .

و تمام این وقایع در اوائل عهد حضرت ابراهیم علیه السلام و در زمانى بود که هنوز به سوى ارض مقدسه مهاجرت ننموده و خداوند به اولاد مرحمت نفرموده بود. سپس عزم بر هجرت نمود و به ارض مقدسه رفت ، و در آخر عهد خود و بعد از تبرى جستن از عموى خود آذر، با تعبیر (والد) که فقط در مورد پدر صلبى استعمال مى شود (نه عمو)، براى پدر و مادرش طلب مغفرت نمود و فرمود: ربنا اغفرلى و لوالدى … (ابراهیم : ۴۱)پروردگارا، من و پدر و مادرم را بیامرز.

از اینجا معلوم مى شود کسى که حضرت ابراهیم علیه السلام براى مغفرت او دعا نموده و خداوند او را آمرزیده ، پدر او بوده است که با تعبیر (والد) از او یاد نموده ، نه آذر که عموى او بوده ، و با کلمه (اب ) از او مورد نداشت ، و این استغفار براى او و مورد نداشت ، و این استغفار براى او نبود و تنها براى پدر و همچنین مادر خویش بود.

حضرت عیسى علیه السلام

س ۱۹۶ خداوند متعال در جایى درباره حضرت عیسى علیه السلام مى فرماید: انى متوفیک و رافعک الى (آل عمران : ۵۵)من تو را بر گرفته و به سوى خویش بالا مى برم .و حال اینکه از آیه دیگر معلوم مى شود که حضرت نمرده و کشته نشده و از بین نرفته است ، چنانکه مى فرماید: و ما قتلوه یقینا، بل رفعه الله الیه (نساء: ۱۵۷ و ۱۵۸)یقینا او را نکشتند، بلکه خدا او را به سوى خود بالا برد.

ج التوفى بمعنى الاخذ فى جمیع القرآن الکریم : (توفى ) در قرآن کریم در تمام موارد، به معناى برگرفتن است . یعنى از میان قومت مى گیریم و به مقام قرب مى بریم ، پس توفى در قرآن در معناى میراندن و نابود کردن نیست ، بلکه به معناى اخذ و گرفتن آمده است ، چنانکه در توفى حق و دین و گرفتن بدهى از مدیون استعمال مى شود. بنابراین گرفتار خداوند متعال که مى فرماید: انى متوفیک و رافعک الى یعنى تو را از میان قومت بر مى گیریم ، نه گرفتن به معناى قبض روح و اینکه تو را مى میرانم ، بلکه به معناى نجات دادن .

پس مقصود از توفى ، میراندن و نابود کردن نیست .در تمام آیات دیگر نیز که کلمه توفى در آنها استعمال شده ، به معناى نابود نیست .مانند اینکه مى فرماید: الله یتوفى الاءنفس حین موتها (زمر:۴۲)خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى ستاند.نیز مى فرماید: و حتى اذا جاء اءحدکم الموت ، توفته رسلنا (انعام : ۶۱)تا هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد، فرستادگان (فرشته ) ما جانش بستانند.همچنین مى فرماید: قل : یتوفاکم ملک الموت الذى وکل بکم . (سجده : ۱۱)بگو: فرشته مرگى که بر شما گمارده شده ، جانتان را مى ستاند.

زیرا خداوند سبحان پیش از آیه اخیر مى فرماید: قالوا: ااذا ظللنا فى الارض ، ائنا لفى خلق جدید، بل هم بلقاء ربهم کافرون (السجده : ۱۰)و گفتند: آیا وقتى در (دل ) زمین گم شدیم ، آیا باز ما خلقت جدیدى خواهیم داشت ؟ (نه ) بلکه آنها به لقاى پروردگارشان کافرند.

در واقع آیه شریفه فوق در مقام بیان استدلال علیه کسانى است که منکر بعث و زنده شدن بعد از مردن بودند و آن را امر مستبعدى مى دانستند و مى گفتند: اگر ما مردیم و اجزاء و ذرات بدنمان متلاشى گردید و روى زمین پراکنده شد به گونه اى که از اجزاى زمین تمیز داده نشد و گمنام گشتیم و خبرى از ما نبود، آیا ما بعد از مردن و نابودى و متلاشى شدن بدن هایمان ، دو مرتبه زنده خواهیم شد و مبعوث خواهیم گشت ؟! و خداوند در پاسخ آنها مى فرماید: قل : بتوفاکم ملک الموت ملک الموت (کم ) شما را که همان جان و روح شما است ، جسدها و بدنهاى شما توفى مى کند و بر مى گیرد، و شما به مردن از بین نخواهید رفت و نابود نخواهید شد. و اگر توفى در این آیه به معناى نابود کردن و از بین بردن باشد، آیه بى مورد بوده و جواب آنان نخواهد بود.

بنابراین ، پاسخ خداوند متعال این است که توفى شما نابودى شما نیست ، بلکه در قبضه ملک الموت هستید که (الذى وکل بکم ) و در عالم برزخ نیز در حیطه او خواهید بود، پس (کم ) که حقیقت شما و جان شما است ، نزد ما محفوظ و از بین نخواهد رفت ، و این بدن هاى شما است که در حال تغییر است و از حالى به حال دیگر مبدل مى شود، چنانکه در دنیا نیز چنین بود که در پایان از بین مى رود و نابود مى گردد.
بر این پایه ، شخصیت انسان به بدن و جسم انسان نیست ، بلکه به نفس و جان اوست ، و آن نیز پایدار است و نابودى و فرسودگى ذرات بدن ضررى به بقاء و پایدارى نفى نمى زند.

نکته دیگر اینکه : خداوند متعال در ادامه آیه اخیر در استدلال علیه کافران منکران معاد مى فرماید: بل هم بلقاء ربهم کافرون یعنى لقاى پروردگار باید صورت گیرد.

س ۱۹۷ خداوند متعال از زبان حضرت عیسى علیه السّلام در زمان کودکى و در حالى که در گهواره بود، نقل مى کند که فرمود: انى عبدالله … و برا بوالدتى (مریم ۳۰ ۳۲)براستى که من بنده خدا هستم … و خدا مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده است .و این در حالى است که حضرت عیسى علیه السّلام در آن وقت ، عبودیت نداشت ، نیکوکارى به مادرش نیز بعدا تحقق پیدا کرد. این سخن حضرت عیسى علیه السّلام را چگونه مى توان توجیه نمود درست است ؟

ج حضرت عیسى علیه السّلام در آن هنگام با لفظ (انى ) تنها اشاره به خود در آن وقت به خصوص ننمود. بلکه این تعبیر از اول ولادت تا وقتى که خداوند او را رفع نمود، بر او صدق مى کند

س ۱۹۸ خداوند متعال مى فرماید: و لیس الذکر کالانثى . (آل عمران : ۳۶)و پسر چون دختر نیست.آیا این سخن از کلام حضرت مریم علیهاالسلام است ،یا از کلام خداوند؟
ج کلام خداوند است ، و الف و لام دو کلمه (الذکر) و (الانثى ) لام عهد است ، یعنى آن ذکورى که حضرت مریم علیهاالسلام مى خواست ، غیر از اناثى است که به او دادیم

س ۱۹۹ چرا در آیه شریفه و اذ قالت الملائکه : یا مریم ، ان الله اصطفاک و طهرک ، و اصطفاک على نساء العالمین (آل عمران : ۴۲)؛ و (یاد کن ) هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم ، خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است .) لفظ (اصطفاء) دوبار تکرار شده است ؟
ج تکرار اصطفاى دومى براى برترى آن حضرت نسبت به زنان است ، ولى اصطفاء اولى مطلق است و شامل مرد و زن مى گردد و از آن استفاده مى شود که حضرت مریم علیهاالسلام از میان زنان و مردان برگزیده است .

س ۲۰۰ آیا حضرت مریم علیهاالسلام از مردان هم برتر بوده است ؟
ج حضرت مریم علیهاالسلام بسیار عظمت دارد. قرآن کریم او را در عداد پیغمبران علیهم السلام آورده و مى فرماید: و اذکر فى الکتاب مریم … (مریم : ۱۶)و مریم را در کتاب یاد کن .

به همان صورت که درباره حضرت ابراهیم ، و حضرت موسى ، و حضرت اسماعیل ، و حضرت ادریس علیهم السلام مى فرماید: و اذکر فى الکتاب ابراهیم ، انه کان صدیقا نبیا (مریم : ۴۱)و در کتاب حضرت ابراهیم علیه السّلام را یاد کن ، زیرا او بسیار راستگو و پیامبر بود.و مى فرماید: و اذکر فى الکتاب موسى ، انه کان مخلصا و کان رسولا نبیا (مریم : ۵۱)و حضرت موسى علیه السّلام را در کتاب یاد کن ، زیرا او مخلص (و به تمام وجود پاکیزه ) و فرستاده خدا و پیامبر بود. و اذکر فى الکتاب اسماعیل ، انه کان صادق الوعد، و کان رسولا نبیا (مریم : ۵۲)- و از حضرت اسماعیل علیه السّلام در کتاب یاد کن ، زیرا او درست وعده و فرستاده خدا و پیامبر بود.و مى فرماید: و اذکر فى الکتاب ادریس ، انه کان صدیقا نبیا (مریم : ۵۶)و در کتاب از حضرت ادریس علیه السّلام یاد کن ، زیرا او بسیار راستگو و پیامبر بود.

س ۲۰۱ آیا آیه اولئک الذین انعم الله علیهم … (مریم : ۵۸): (اینان کسانى هستند که خداوند نعمت (ولایت ) را بر آنان ارزانى داشته است …) که در ذیل گذشته آمده است ، شامل حضرت مریم علیهاالسلام نیز مى شود؟ و آیا حضرت مریم از حضرت زهرا علیهاالسلام نیز برتر بود؟
ج در روایات به نقل از رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم آمده است : مریم سیده نساء عالمیها و اما ابنتى فاطمه ، فهى سیده نساء العالمین من الاولین و الآخرین .) مریم علیهاالسلام سرور زنان زمان خود بود. ولى دخترم فاطمه سرور زنان تمام عالمیان از اولین تا آخرین است .

حضرت یوسف علیه السّلام

س ۲۰۲ حضرت یوسف علیه السّلام در پاسخ عذر خواهى برادرانش فرمود: لاتثریب علیکم الیوم ، یغفر الله لکم ، و هو ارحم الراحمین (یوسف : ۹۲)امروز سرزنشى بر شما نیست ، خدا شما را مى آمرزد، و او مهربانترین مهربانان است.-مقصود از این گفتار حضرت یوسف علیه السّلام لاتثریب علیکم الیوم چیست ؟
ج این منتهاى مردانگى حضرت یوسف علیه السّلام است که با آن همه زجرها که از سوى برادرانش در مدت چهل سال کشید، از افتادن به چاه گرفته تا فروخته شدن و در زندان افتادن و…، تنها فرمود: (لاتثریب علیکم ) یعنى هیچ گونه معامله سوء و بر خورد و رفتار بد از ناحیه من به شما نخواهد رسید.

س ۲۰۳ خداوند متعال از قول برادران حضرت یوسف علیه السّلام مى فرماید: لیوسف و اخوه احب الى ابینا منا. (یوسف : ۸)حضرت یوسف علیه السّلام و برادرش نزد پدرمان از ما دوست داشتنى ترند.آیا جمال حضرت یوسف علیه السّلام موجب محبت حضرت یعقوب علیه السّلام شده بود؟

ج درک آسمانى حضرت یعقوب علیه السّلام بود که به حضرت یوسف علیه السّلام فرمود: کذلک یجتبیک ربک و یعلمک من تاءویل الاحادیث ، و یتم نعمته علیک و على آل یعقوب کما اتمها على ابویک من قبل ، ابراهیم و اسحق . (یوسف : ۶)
و این چنین پروردگارت تو را بر مى گزیند، و از تعبیر خوابها به تو مى آموزد، و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام مى کند، همان گونه که قبلا بر پدران تو، ابراهیم و اسحاق تمام کرد.زیرا (اجتباء) به معناى جمع آورى مطالبات و برگزیدن است ، و حضرت یعقوب علیه السّلام مى فرماید: خداوند تو را بر گزیده و همان کرامتى را که به حضرت ابراهیم و اسحاق علیهاالسلام عنایت فرمود، به تو نیز ارزانى خواهد داشت ، و تو نمونه حضرت ابراهیم و اسحاق علیهاالسلام خواهى بود.

حضرت سلیمان علیه السّلام

س ۲۰۴ آیا حضرت سلیمان علیه السّلام بساطى داشته که با آن در هوا پرواز مى کرده است ؟
ج روایات در این باب زیاد است ، و نمى شود آنها را انکار نمود.
س ۲۰۵ خداوند متعال مى فرماید: قالت نمله یا ایها النمل ادخلوا مساکنکم ، لایحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لایشعرون . (نمل : ۱۸)مورچه اى گفت : اى مورچگان ، به خانه هایتان داخل شوید، مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند.در تفسیر این آیه در روایت آمده است : (حضرت سلیمان علیه السلام به این مورچه گفت : ما که در آسمان پرواز مى کردیم ، پس چرا تو به مورچه ها گفتى : ادخلوا مساکنکم ، لایحطمنکم سلیمان و جنوده مورچه در جواب گفت : (اگر به شما سر گرم مى گردیدند، از یاد خدا غافل مى شدند، و یا اینکه اگر به کبکبه و شوکت و عظمت دستگاه تو نظر مى کردند، به دنیا و زخارف و زندگى دنیا تمایل پیدا مى کردند) آیا این روایت درست است ؟

ج به چنین روایتى بر خورد نکرده ام ؛ علاوه بر این ، معلوم نیست بساط حضرت سلیمان علیه السّلام آن قدر وسعت داشته که جنود و سپاهش را با خود در هوا هم حمل کند، در ذیل آیه ، و القینا على کرسیه جسدا ثم اناب (ص : ۳۴): (و بر تخت او جسدى بیفکندیم ، پس او به تمام وجود سوى خدا توبه و رجوع نمود.) روایات عجیبى وارد شده که با مقام حضرت سلیمان علیه السلام و پیغمبرى آن جناب سازش ندارد. آمده است : (روزى حضرت عزرائیل به نزد حضرت سلیمان علیه السّلام آمد و آن حضرت یک پسر داشت که جناب عزرائیل به او خیره خیره نگاه مى کرد، لذا آن حضرت به باد دستور داد که او را لاى ابرهاى آسمان پنهان کند.)

س ۲۰۶ خداوند متعال از زبان حضرت سلیمان مى فرماید: هب لى ملکا لاینبغى لاءحد من بعدى ، انک انت الوهاب . (ص : ۳۵)سلطنتى به من ارزانى دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد. به یقین تو بسیار بخشنده اى .آیا این در خواست با مقام نبوت آن بزرگوار سازگار است ؟

ج اتفاقا خیلى بجاست ؛ زیرا مى فرماید: ملکى به من بده که به کسى نمى دهى ، نمى فرماید ملکى به من بده و به دیگرى نده ، بلکه مى فرماید: آنچه را به دیگرى نخواهى داد به من عطا کن .

س ۲۰۷ مگر معناى (لاینبغى لاحد) این نیست که دیگران سزاوار نیستند و من سزاوارم ؟ و آیا در این تقاضا شائبه حسادت وجود ندارد؟!
ج مى فرماید ملکى مى خواهم که بعد از من کسى آن را دارا نخواهد شد. اگر بفرماید: به من بده و به دیگران نده ، حسد خواهد شد؛ ولى آن بزرگوار این گونه نمى فرماید. بلکه مى فرماید: ملکى که به هیچ کس سزاوار نیست به من بده ، نه اینکه دیگران سزاوار نیستند، به من بده که سزاوار آنم .

محتواى زبور داوود علیه السّلام

س ۲۰۸ زبور حضرت داوود علیه السّلام که خداوند درباره آن مى فرماید: و آتینا داود زبورا (اسراء: ۵۵)و زبور را به حضرت داوود دادیم .چگونه بوده ، آیا چون ایشان صاحب کتاب بوده ، نمى توان استفاده کرد که از اولواالعزم بوده است ؟!
ج اصلا زبور داوود علیه السّلام مشتمل بر شریعت و حکم نبود، بلکه مجموعه اى از ادعیه و اوراد بوده است .

درمحضرعلامه طباطبایی//محمدحسین رخشاد

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=