چگونگى علم امام علیه السّلام ؟
س ۲۸۳– کیف یعرف الامام انه امام ؟
ج – عن الرضا علیه السلام : عند درک نفسه انه اقل الاقلین . و النبوه کذلک ، الا ان للانبیاء علیهم السلام طریقا آخر لتشخیص النبوه ، و هو الوحى .
س ۲۸۴– اینکه امام درک مى کند که (اقل الاقلین ) است ، آیا مطابق واقع است یا صرف ادراک است ؟
ج – مطابق با واقع است ، زیرا کمال انسان در فقر و نادارى است . و انسان کامل کسى است که درک کند از خود هیچ ندارد؛ نه کمال و نه استقلال ، و نه جان و نه چیز دیگر، مگر اینکه آنها را از خداوند متعال بداند.و انسان به هر اندازه فقر و فاقه خود را درک کند، کامل تر است ، یعنى درک کند که خودش ، جانش ، روحش و جمیع کمالات وجودى و افعالش ، همه مال خدا است . و کامل ترین انسانها کسى است که خودش را فقیرترین مردم بداند؛ نه اینکه دیگران دارند او ندارد، بلکه او نادارى خود را درک مى کند و آنها درک نمى کنند.
بنابراین ، در واقع هیچ کس از خود چیزى ندارد، جز اینکه صاحبان کمال ، تصور مى کنند کمال آنها از خود آنها و مال خود آنهاست ، ولى امام علیه السّلام مى فهمد که از خود او و مال خود او نیست ، و این نادارى و فقر خود را (با همه دارایى درک مى کند.بر این پایه ، امام علیه السّلام بشرى است که هیچ کمال مستقل براى خود نمى بیند، و معناى روایت گذشته این مى شود که امام علیه السلام وقتى این نادارى و فقر ذاتى خود را با همه کمالاتى که دارد درک کند، مى فهمد که به مقام امامت رسیده است .
س ۲۸۵– چگونه درک فقر و نادارى ، کمال انسان است ؟
ج – کمال همین است ، و هر کس از اعم از ناقص و کامل یک نوع کمال یا نقصى را براى خود مى بیند، اما امام علیه السّلام فقر محض خود را درک مى کند که هر چه دارد مال خدا است ؛ پس امام علیه السّلام به عکس دیگران که همه چیز را مال خود مى دانند و به خود نسبت مى دهند و خود را نسبت به آنها دارا مى بینند و مى دانند، خود را فقیر و نادار مى بیند و درک مى کند.
موروثى بودن علوم ائمه علیهم السلام از پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم
س ۲۸۶– آیا علوم ائمه علیهم السلام از پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم است ؟
ج – ظاهر روایات چنین است .
س ۲۸۷– آیا موروثى بودن علوم آنان از پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم با روایاتى که مى فرماید: (اذا شاؤ وا علموا): (هرگاه بخواهند، عالم مى شوند) منافات ندارد؟
ج – گویا علمى که به آنان داده شده دو گونه است : بعضى از آن مثل بدیهیات ما است که از نظرشان غایب نمى شود، و بعض دیگر از آن محتاج به تاءمل و توجه است به گونه اى که هرگاه خواستند بدانند، مى دانند: (اذا شاؤ وا، علموا).
دومى مانند ملکه اجتهادى است که شخص مجتهد و فقیه دارد؛ که در اوقات عادى به آن توجه ندارد، ولى همین که مساءله اى یا مسائلى از او پرسیده شد و به حالت نفسانى خود توجه نمود، مى تواند جواب آن مسائل را بدهد. امام علیه السّلام نیز هر وقت به مقام نورانیت خود توجه نماید، مطلب را مى داند.
معناى افزایش علوم ائمه علیهم السلام در شبهاى جمعه
س ۲۸۸– آیا این مطلب که در کتاب (بصائر الدرجات ) در روایات متعدد آمده است که ارواح ائمه علیهم السلام شبهاى جمعه بالا مى رود و یزداد فى علومهم جما غفیرا (و فراوان به علومشان افزوده مى گردد.) با روایات گذشته (اذا شاؤ وا، علموا) منافات ندارد؟
ج – اشکال ندارد که (اذا شاؤ وا علموا) از راه صعود ارواح آنها در شبهاى جمعه باشد.
س ۲۸۹– آیا از این دسته روایات (روایات افزایش شدن علم ائمه : در شبهاى جمعه ) و روایات عرض اعمال به دست نمى آید که علوم آنان تدریجى است ، نه اینکه دفعى باشد و به یکبارگى از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم دریافته باشند؟
ج – علوم آنان دفعى است ، گرچه معلوم تدریجى باشد، پس علم به معلوم تدریجى دارند، نه اینکه خود علم هم تدریجى باشد. تعلیم رسول الله صلى اللّه علیه و آله و سلم به امیرالمؤ منین علیه السلام مثل تعلیم رایج در میان ما تدریجى نبوده ، بلکه دفعه واحده بوده است . چنانکه تعلم حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم نیز دفعى بوده است . خداوند متعال مى فرماید: و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى ء (نحل : ۸۹)
و ما کتاب را بر تو نازل نمودیم ، تا بیانگر تمام اشیاء باشد.
زیرا کلمه (لکل شى ء) یعنى همه چیز، با تدریج سازگار نیست . و به طور کلى باید توجه داشت که روز مبعث ، روز رسالت است و از سوره (اقرا باسم ) که سیاق آیاتش بیانگر آن است که نخستین سوره اى است که بر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم نازل شده ، نیز بر مى آید که نبوت قبل از رسالت بوده است ، و از آیات دیگر استفاده مى شود که قرآن دفعه واحده و یکباره در شب ۱۹ یا ۲۱ یا ۲۳ ماه رمضان همان سال نازل گردیده است . خداوند متعال مى فرماید: انا انزلناه فى لیله المبارکه (دخان : ۳)بى گمان ما قرآن را در شب خجسته اى فرو فرستادیم .
و مى فرماید: انا انزلناه فى لیله القدر. (قدر: ۱)مسلمان ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم .سپس در طول بیست و سه سال تدریجا نازل شده و سوره حمد به خصوص دو مرتبه نازل شده است .
س ۲۹۰– در روایات آمده است : (ارواح انبیا و اوصیاو ائمه علیهم السلام شبهاى جمعه به عرش بالا مى روند و از آنجا علومى استفاده مى کنند). آیا این روایات درست هستند؟
ج – درباره ائمه علیهم السلام چنین وارد شده است ؛ ولى درباره انبیاء علیهم السلام ندیده ام ، چه مانعى دارد که علومى به ایشان اعطا شود؟!
س ۲۹۱– در عده اى روایات آمده است که : (ائمه علیهم السلام علم آسمان و زمین و آنچه در آنهاست و علم وقایع گذشته و آینده را مى دانند). آیا روایات مربوط به افزوده شدن علوم آن بزرگواران در شبهاى جمعه با این دسته از روایات منافات ندارند؟
ج – خیر، از این دسته از روایات بر مى آید که آنان به (ماکان و مایکون ) عالمند، اما از راهى که در روایات گذشته مطرح شده است ، یعنى شبهاى جمعه بالا مى روند و بر علومشان افزوده مى گردد.
علم ائمه علیهم السلام به جزئیات وقایع عالم
س ۲۹۲– آیا ائمه علیهم السلام به تما وقایع و جزئیات موضوعات عالم آگاهند؟
ج – روایات متعدد و نه یکى و دو تا، بیانگر آن است که ایشان از ماکان و مایکون ، و ما هو کائن الى یوم القیامه (رخدادهاى گذشته و حال و آینده تا روز قیامت ) آگاه هستند، یعنى به هر ذره عالم عالمند.
عدم تفاوت علم امام بعد و قبل
س ۲۹۳– آیا ممکن است امام بعدى ، به وقایع و قضایایى عالم شود که در زمان امام قبلى واقع نشده ، و او به آنها علم نداشته ، و امام بعدى عالم شده باشد؟
ج – امام بعدى هر چه دارد از امام قبلى داردو نزد او بوده است ، پس امام قبلى نیز به آن علوم و وقایع عالم بوده و به بعدى سپرده است .
عرضه اعمال به امام علیه السّلام جنبه تشریفاتى ندارد.
س ۲۹۴– آیا عرضه اعمال به امام علیه السلام جنبه تشریفاتى دارد؟
ج – عرضه اعمال تشریفاتى نیست ، بلکه واقعیت دارد، اعمال بندگان نزد امام علیه السّلام حاضر است ، و هیچگاه غایب نیست ، و امام باغبان عمل بندگان است و آنها را (چه خوب و چه بد) به مطلوب سوق مى دهد و به سوى حق سبحانه و تعالى هدایت مى کند. در وقت مردن ، پرسش و پاسخ قبر، در روز قیامت ، میزان ، حساب ، و صراط و… رسیدگى عمل با امام علیه السّلام است خداوند سبحان مى فرماید: یوم ندعو کل اناس بامامهم … (اسراء: ۷۱)(یاد کن ) روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مى خوانیم .و همچنین خود آن بزرگواران علیهم السلام در ذیل آیه شریفه ان الینا ایابهم ، ثم ان علینا حسابهم (غاشیه : ۲۵ و ۲۶): (در حقیقت بازگشت آنان به سوى ماست ، آنگاه ، حساب آنان به عهده ماست ) فرموده اند که منظور ماییم .
زمان عرضه اعمال بر امام علیه السّلام
س ۲۹۵– آیا در شب قدر اعمال بندگان بر امام علیه السّلام عرضه مى شود؟
ج – بر اساس روایات در هر هفته دوبار اعمال بر امام علیه السّلام عرضه مى شود، و در شب قدر نیز تقدیر امور مى شود، و مانعى ندارد که امام علیه السّلام آنها را بداند، و ملائکه در آن شب نازل شوند و مقدرات را به خدمتش عرضه کنند.
عدم تنافى علم غیب داشتن معصومین علیهم السلام با…
س ۲۹۶– ائمه علیهم السلام که علم غیب داشتند چگونه با خوردن انگور مسموم و مانند آن ، آگاهانه به هلاکت خود اقدام نمودند؟
ج – اساسا باید توجه داشت که : الشى ء ما لم یجب ، لم یوجد (هر چیز تا واجب الوجود نگردد، به وجود نمى آید.)بنابراین ، هر فعلى نسبت به فاعل خود ضرورى نیست ، بلکه تنها نسبت به علت تامه (که اراده خداوند متعال جزو آن است ) ضرورى است . و تحقق الفعل ارادیا و تحت التکلیف ، لاینافى الضروره ، کما فى الافعال الارادیه مع وجود التکالیف فیها. (تحقق فعل و تحت تکلیف بودن آن با ضرورى بودن آن منافات ندارد، چنانکه افعال ارادى انسان این گونه هستند، یعنى با اینکه انسان به انجام آنها مکلف است در عین حال ضرورى است .)
بر این پایه است که ائمه علیهم السلام با اینکه مى دانستند شهید مى شوند، اقدام به انجام فعل مى کردند؛ حضرت امیر المؤ منان علیه السلام به محراب مى رود، و امام حسن و امام رضا علیهم السلام نوشیدنى مسموم یا انار و انگور مسموم تناول مى کنند، و حضرت سیدالشهداء علیه السّلام وارد کربلا مى شود، و در صدد چاره جویى و دفع قضا و قدر الهى بر نمى آیند.
توضیح آنکه : گاهى انسان به علم قطعى و بى بروبرگرد مى داند که به فعل اختیارى خود، مثلا در ساعت یازده ، زهر خواهد خورد و در فلان میدان و یا خیابان تصادف خواهد کرد و جان خواهد سپرد.و گاهى نیز قطعا مى داند که به فعل اختیارى و ارادى خود مثلا در ساعت یازده در فلان میدان و یا خیابان تصادف خواهد کرد و یا هدف تیر و گلوله قرار خواهد گرفت ، ولى این واقعه به وقوع شرط یا شروطى است ، و در مورد ما مثلا مشروط به رفتن است ، به گونه اى که اگر برود کشته مى شود، و اگر نرود کشته نخواهد شد.
در صورت اول چاره جویى معنى ندارد، زیرا انسان خود را در هلاکت واقع مى بیند، نه اینکه خود را به هلاکت بیندازد و القاء در تهلکه کند، از این رو خطاب لاتلقوا بایدیکم الى التهلکه (بقره : ۱۹۵) (با دست خود، خود را به هلاکت نیندازید.) اصلا به او متوجه نیست ، و این در صورت دوم تشبت و تمسک به اسباب و در صدد چاره جویى بر آمدن و خوددارى کردن از رفتن به سوى هلاکت جا دارد و خطاب (لاتلقوا) به انسان متوجه مى شود.
حال مى گوییم : اقدام ائمه علیهم السلام از قبیل فعل اول است که حتمیت و وقوع فعل را (چه بخواهند چه نخواهند) مى دانستند و چاره جویى و نرفتن و اقدام نکردن معنى نداشت ؛ زیرا همه بر خلاف علم قطعى مفروض است .و در واقع آیه شریفه فوق نهى از القاء در تهلکه مى کند، ولى قضایاى ائمه علیهم السلام وقوع در تهلکه است ، نه ایقاع و القاء در تهلکه .
س ۲۹۷– این روایت را که مى گوید: (حضرت رسول مى خواستند سنگى از زمین بردارند، زیر آن عقربى بود، دست حضرت را گزید و حضرت دستور فرمودند که نمک آوردند و روى آن گذاشتند). چگونه توجیه مى فرمایید؟حضرت علامه قدس سره : در روایت دیگر نیز آمده است : (عقرب شکم مبارک آن حضرت را گزید حضرت دستور فرمودند که نمک آوردند و روى آن گذاشتند.) ادامه پرسش : این دو روایت و همچنین جریان خوراندن ماهى به آن حضرت را چگونه توجیه مى فرمایید؟
ج – در علم ائمه علیهم السلام و پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم (بدا) نیست ، لذا در برابر امورى که مى دانستند واقع خواهد شد، تسلیم بودند و در مقام چاره جویى و رهایى از آن بر نمى آمدند. خداوند متعال مى فرماید: قل : لو کنتم فى بیوتکم ، لبرز الذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم (آل عمران : ۱۵۴)بگو: اگر شما در خانه هاى خود هم بودید، کسانى که کشته شدنشان نوشته شده و حتمى است ، قطعا (با پاى خود) در قتلگاه هاى خویش حاضر مى شدند.
درمحضر علامه طباطبایی//محمدحسین رخشاد