و امّا حضرت أبا الفضل العباس (علیه السلام) را شاگردان ایشان «کعبۀ اولیاء» مىگفتند.
توضیح آنکه: مرحوم قاضى پس از سیر مدارج و معارج، و التزام به سلوک، و مجاهدۀ نفس و واردات قلبیه و کشف بعضى از حجابهاى نورانى، چندین سال گذشته بود و هنوز وحدت حضرت حقّ تعالى تجلّى ننموده بود، و یگانگى و توحید وى در همۀ عوالم، در پس پردۀ خفا باقى بود، و مرحوم قاضى به هر عملى که متوسّل مىشد این حجاب گشوده نمىشد.
تا هنگامى که ایشان از نجف به کربلا براى زیارت تشرّف پیدا کرده، و پس از عبور از خیابان عباسیّه (خیابان شمالى صحن مطهر) و عبور از در صحن، در آن دالانى که میان در صحن و خود صحن است و نسبتا قدرى طویل است، شخص دیوانهاى به ایشان مىگوید: «ابو الفضل کعبۀ اولیاء است» .
مرحوم قاضى همینکه وارد رواق مطهر مىشود، در وقت دخول در حرم، حال توحید به ایشان دست مىدهد، و تا ده دقیقه باقى مىماند، و سپس که به حرم حضرت سید الشهداء (علیه السلام) مشرّف مىگردد. درحالىکه دستهاى خود را به ضریح مقدّس گذاشته بود، آن حال قدرى قوىتر دست مىدهد و تا یک ساعت باقى مىماند. دیگر از آن به بعد مرتبا و متناوبا و سپس متوالیا حالت توحید براى ایشان بوده است رزقنا بمحمّد و أهل بیته و بحقّ الحسین و أخیه کما رزقه بهم. و جعلنا من المتّبعین بمنهاجه فى فقره الى الله و تبتّله الیه» . ١
شاه شمشادقدان خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت اى چشم و چراغ همه شیرینسخنان
تا کى از سیم و زرت کیسه تهى خواهد بود
بندۀ من شو و برخور ز همه سیمتنان