و نیز (ایت الله سید جمال الدین گلپایگانی)میفرمود: یک روز هوا گرم بود، رفتم به وادى السّلام نجف أشرف براى فاتحه اهل قبور و ارواح مؤمنین. چون هوا بسیار گرم بود، رفتم در زیر طاقى که بر سر دیوار، روى قبرى زده بودند نشستم. عمامه را برداشته و عبا را کنار زدم که قدرى استراحت نموده و برگردم. در این حال دیدم جماعتى از مردگان با لباسهاى پاره و مندرس و وضعى بسیار کثیف بسوى من آمدند و از من طلب شفاعت میکردند که وضع ما بد است، تو از خدا بخواه که ما را عفو کند.
من به ایشان پرخاش کردم و گفتم: هر چه در دنیا به شما گفتند گوش نکردید و حالا که کار از کار گذشته طلب عفو مىکنید؟ بروید اى متکبّران!
ایشان میفرمودند: این مردگان شیوخى بودند از عرب که در دنیا متکبّرانه زندگى مىنمودند و قبورشان در اطراف همان قبرى بود که من بر روى آن نشسته بودم.[۱]»[۲]
[۱] ( ۱) همان مصدر، ص\i 541 حالات والاى توحیدى\E
« داستان دیگر از مرحوم آیه الحقّ و الیقین آیه الله العظمى آقاى سیّد جمال الدّین گلپایگانى تغمَّده الله برحمته است. ایشان از مردان پاک و منزّه و از مراجع عالیقدر نجف اشرف و در عین حال داراى روابط معنوى و باطنى با حضرت حقّ متعال بودند. مردى متین و استوار و مراقب و مىتوان او را جمال السّالکین إلى الله تعالى نام برد. أعمال او اسوه و الگوى صبر و تحمّل و ایثار و زهد و مراقبت و سعه نفس و دانش قوى بود.
حقّاً سیماى او نمونه ظاهر و بارزى از علماء راستین، و مشایخ طائفه حقّه مذهب جعفریّه بود. و آئینه و آیتى از سیر و سلوک أئمّه طاهرین سلام الله
[۲] علامه سید محمد حسین تهرانى، آیت نور، ۱جلد، انتشارات علامه طباطبایى – مشهد، چاپ: اول، ۱۴۲۷ ق.