تذكره الأولياء ونفحات الانسعرفا-سعرفای قرن سوم

۷۶- ۴ ذکر ابو نصر سرّاج، رحمه اللّه علیه‏(تذکره الأولیاء)

آن عالم عارف، آن حاکم خایف، آن امین زمره کبرا، آن نگین حلقه فقرا، آن زبده امشاج، شیخ وقت ابو نصر سرّاج- رحمه اللّه علیه- امامى به حق بود و یگانه مطلق و متعیّن و متمکّن؛ و او را «طاوس‏ الفقرا» گفتندى، و صفت و نعت او نه چندان است که در قلم و بیان آید و یا در عبارت و زبان گنجد؛ و در فنون علم کامل بود و در ریاضت و معاملات شأنى عظیم داشت، و در حال و قال و شرح دادن به کلمات مشایخ آیتى بود و کتاب لمع او ساخته است؛ و اگر کسى خواهد بنگرد و از آنجا او را معلوم کند، و من نیز کلمه‏اى چند بگویم:

سرى و سهل را، و بسى مشایخ کبار را دیده بود، و از طوس بود. ماه رمضان به بغداد بود و در مسجد شونیزیّه خلوت خانه‏یى بدو دادند و امامت درویشان بدو مسلّم داشتند، تا عید جمع اصحاب را امامت کرد و اندر تراویح پنج بار قرآن ختم کرد. هر شب خادم قرصى به در خلوت خانه او بردى و بدو دادى، تا روز عید شد. و او برفت.خادم نگاه کرد. آن قرصکها بر جاى بود.

نقل است که شبى، زمستان بود و جماعتى نشسته بودند و در معرفت سخن مى‏رفت، و آتش در آتشدان مى‏سوخت. شیخ را حالتى درآمد و روى بر آن آتش نهاد.خداى را سجده آورد. مریدان که آن حال مشاهده کردند، جمله از بیم بگریختند. چون روز دیگر بازآمدند، گفتند: «شیخ سوخته باشد». شیخ را دیدند در محراب نشسته، روى او چون ماه مى‏تافت. گفتند: «شیخا! این چه حالت است؟» که ما چنان دانستیم که جمله روى تو سوخته باشد». گفت: «آرى کسى که بر این درگاه آب‏روى خود ریخته بود، آتش روى او نتواند سوخت». و گفت: «عشق آتش است، در سینه و دل عاشقان مشتعل گردد و هر چه ما دون اللّه است، همه را بسوزاند و خاکستر مى‏ کند».

از ابن سالم شنودم که گفت: «نیت به خداست و از خداست  و براى خداست، و آفاتى که در نماز افتد از نیت افتد، و اگر چه بسیار بود آن را موازنه نتوان کرد با نیتى که خدا را بود و به خداى بود». و سخن اوست که گفت: «مردمان در ادب بر سه قسم‏اند:

یکى اهل دنیا که ادب به نزدیک ایشان فصاحت و بلاغت و حفظ علم، و رسم و اسماء ملوک و اشعار عرب است، و دیگر اهل دین که ادب به نزدیک ایشان تأدیب جوارح و حفظ حدود و ترک شهوات و ریاضت نفس بود، و دیگر اهل خصوص که به نزدیک ایشان ادب طهارت دل و مراعات سرّ و وفاء عهد و نگاه داشتن وقت است و کم نگرستن به خاطرهاى پراگنده، و نیکوکردارى در محل طلب، و وقت حضور و مقام قرب است».

نقل است که گفت: «هر جنازه‏یى که بر پیش خاک من بگذارند مغفور بود، تا در طوس هر جنازه‏یى که آرند نخست در پیش خاک او بدارند به حکم این اشارت، و آنگاه ببرند؛ قدّس اللّه سرّه العزیز و رحمه اللّه علیه.

 

فرید الدین عطار نیشابورى// تذکره الأولیاء

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=