تذكره الأولياء ونفحات الانسعرفا-خعرفا-ع

۴۲ ذکر عبد اللّه خبیق، رحمه اللّه علیه‏(تذکره الأولیاء)

 

آن غوّاص دریاى دین، آن درّ دریاى یقین، آن قطب مکنت، آن رکن سنّت، آن امام اهل جذبه و سبیق، عبد اللّه بن خبیق- رحمه اللّه علیه- از زهّاد و عبّاد و متصوّفه بود و از متورّعان و از متوکّلان بود. و در حلال خوردن‏ مبالغتى تمام داشت و با یوسف اسباط صحبت داشته بود. در اصل کوفى بود و در انطاکیّه نشستى. و مذهب سفیان [بن سعید] ثورى داشت در فقه و معاملت و حقیقت، و اصحاب او را دیده بود، و کلماتى رفیع داشت.

فتح موصلى گوید که: اوّل که او را دیدم، مرا گفت: «یا خراسانى! اعضاء چهار بیش نیست: چشم و زبان و دل و هوا. به چشم در جایى منگر که نشاید، و به زبان چیزى مگو که خداى- تعالى- در دل [تو] به خلاف آن داند و دل نگاه دار از خیانت و کبر بر مسلمانان، و هوا نگه دار در سر و هیچ مگوى. اگر این چهار بدین صفت نباشد، خاکستر بر سر مى‏باید کرد. که در آن شقاوت تو بود».

و گفت: «خداوند- تعالى- دل‏ها را موضع ذکر آفرید. چون با نفس صحبت داشتند، موضع شهوت شد، و شهوات از دل بیرون نرود مگر از خوفى بى‏قرارکننده یا شوقى بى‏آرام‏کننده». و گفت: «هر که خواهد که در زندگانى خویش زنده باشد، گو: دل را بسته طمع مدار تا از کلّ آزاد شوى». و گفت: «اندوه مدار مگر از براى چیزى که فردا تو را از آن مضرّت بود، و شاد مباش الّا به چیزى که فردا تو را شاد کند».

و گفت:«رمیده‏ترین بندگان خداى آن بود که به دل وحشى‏تر بود. اگر ایشان را انسى بود با خداى- تعالى- همه چیز را با ایشان انس بود». و گفت: «نافع‏ترین خوفها آن بود که تو را از معصیت بازدارد». و گفت: «نافع‏ترین امیدها آن بود که کار بر تو آسان گرداند». و گفت: «هر که باطل بسیار شنود، حلاوت طاعت از دل او برود». و گفت: «نافع‏ترین خوف آن بود که اندوه تو را دایم گرداند بر آنچه فوت شده است از عمر در غفلت، و فکرت را لازم تو گرداند در بقیّت عمر تو». و گفت: «رجا سه گونه است: مردى بود که نیکى کند و امید دارد که قبول کنند، و یکى بود که زشتى کند و توبه کند و امید دارد که خداى- تعالى- او را بیامرزد. و یکى رجاء کاذب بود که پیوسته گناه مى‏کند و امید مى‏دارد که خداى تعالى او را بیامرزد و هر که بدکردار بود، خوف او بایدکه بر رجا غالب بود». و گفت: «اخلاص در عمل سخت‏ تر از عمل، و عمل خود چنان است که عاجز مى ‏آیند از گزاردن آن، تا به اخلاص چه رسد».

و گفت: «مستغنى نتواند بود- به هیچ حال از جمله احوال- [از صدق، و صدق مستغنى است از جمله احوال‏] و هر که به صدق بود [در آنچه‏] میان او و میان خداى- تعالى- به حقیقت هست، مطّلع گردد بر خزاین غیب، و امین گردد در آسمانها و زمین‏ها. و اگر خواهى که هیچ‏کس بر تو سبق نگیرد، در کار خداوند چنان کن که سبقت گیرى، و تا توانى بر خداى خود هیچ مگزین که او تو را از همه چیزها بهتر».

تذکره الأولیاء//فریدالدین عطارنیشابوری

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=