« اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الدُّعَاءَ »
« خدایا ! براى من بیامرز گناهانى که دعا را از مستجاب شدن باز مى دارد » .
موانع استجابت دعا
حضرت سجاد (علیه السلام) هفت گناه را از موانع استجابت دعا مى داند :
۱ ـ نیت بد .
۲ ـ صفات پنهانى زشت .
۳ ـ دو رویى و نفاق با برادران دینى .
۴ ـ باور نداشتن و از دست رفتن اوقات آنها .
۵ ـ به تأخیر انداختن نمازهاى واجب تا گذشتن و از دست رفتن اوقات آنها .
۶ ـ ترک نیکى و صدقه که وسیله ى تقرب به خداست .
۷ ـ به کار بردن کلمات زشت و رکیک در گفتار با مردم و آلوده بودن زبان به فحش و ناسزا .
نیت بد
نیت ، به معناى قصد و آهنگ و اراده است . اسلام از انسان مى خواهد نسبت به همه ى انسانها و حتى حیوانات و موجودات زنده نیت و آهنگ خیر داشته باشد. براى همه خیر و خوشى و سعادت و سلامت بخواهد و نیتش این باشد که تا جایى که قدرت دارد به مردم خوبى کند و در مقام رفع مشکلات مردم باشد .
نیت خیر و آهنگ پاک و قصد صحیح ، از چنان ارزشى برخوردار است که به آن ثواب و پاداش داده مى شود !!
از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده : بنده ى مؤمن تهى دست مى گوید : پروردگارا ! به من رزق و روزى عطا کن تا از خوبى و نیکى و برنامه هاى خیر چنین و چنان کنم . چون خدا نیت او را در این زمینه ، نیت صادقانه بداند پاداشش را به مانند این که همه ى موارد نیتش را عمل کرده براى او در پرونده اش ثبت مى کند ، زیرا خدا واسع و کریم است.
روایت شده : مردى در حال گرسنگى به تپه ى شنى عبور کرد ، در باطن خود گفت : اگر این شن ها طعام بود آن را میان مردم تقسیم مى کردم ، خدا به پیامبرشان وحى کرد که به او بگو : مسلماً صدقه ات را پذیرفت و خوبى نیتت را قبول کرد و پاداشت را چنانچه این شن ها طعام بود و صدقه مى دادى عطا کرد .
انسان واجب است از قصد بد و نیت شر و آهنگ شیطانى نسبت به همه ى انسانها و بلکه همه ى موجودات بپرهیزد ، زیرا نیت فاسد و آهنگ آلوده و قصد بد درون را تاریک مى کند و باطن را آلوده مى سازد و زمینه ى گناه و معصیت و ستم و تعدى به بندگان خدا را فراهم مى آورد .
صفات پنهانى زشت
صفاتى هم چون نفاق ، سوء ظن ، کینه ، عجب ، ریا ، کبر ، غرور ، بخل ، حرص ، طمع ، حسد و محبت به دشمنان خدا ، گناهان بسیار خطرناکى هستند که علاوه بر آثار شوم دنیایى و عذاب آخرتى ، مانع از مستجاب شدن دعا هستند .
امام باقر (علیه السلام) درباره ى منافق مى فرمایند :
بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْداً هُمَزَهً لُمَزَهً یُقْبِلُ بِوَجه وَیُدبِرُ بِآخَرَ .
« بد بنده ایست بنده ى عیب جو و بدگو و آبرو بر ، با یک چهره به دوستى مى آید و با چهره ى دیگر به دشمنى پشت مى کند » .
سوء ظن
سوء ظن و بدگمانى به خدا و اولیاء الهى و مردم مسلمان ، از گناهان بسیار زشت است که در عین پنهان بودنش در قلب ، در پرونده ى انسان ثبت مى شود و در قیامت به حساب او مى آید و سبب عذاب مى شود ; مگر این که بدگمان در دنیا به توبه ى واقعى موفق شود .
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءامَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ . . . ).
« اى اهل ایمان از بسیارى از گمانها و پندارها در حق دیگران اجتناب کنید که برخى گمانها و پندارها گناه است . » .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : سوگند به آنکه شایسته ى پرستش جز او نیست ، خدا هیچ مؤمنى را پس از توبه و آمرزش خواهیش عذاب نکند جز به خاطر بدگمانیش به خدا و کوتاهیش در امیدوارى به رحمت حق و بداخلاقى و غیبت کردنش از مردم مؤمن.
انسان مؤمن که درونش آراسته به ایمان و باطنش داراى حسنات اخلاقى و ظاهرش همراه با عمل شایسته است ، باید به رحمت و پاداش خدا امیدوارو خوش گمان باشد و از پندار غلط و گمان بد نسبت به حق بپرهیزد .
گنهکارانى که راه توبه به روى آنان باز است و زمینه ى جبران گناهان براى آنان فراهم است و با توجه به این که حضرت حق در قرآن وعده ى آمرزش گناه کاران را داده ، نباید نسبت به پروردگار در پذیرش توبه بدگمان باشند ، بلکه بر آنها هم واجب است باطن خود را به حسن ظن بیارایند و از این رهگذر خود را در معرض رحمت الهیه قرار دهند .
حدیث شناس کم نظیر ، علامه ى مجلسى در شرح حدیث حسن ظن و سوء ظن به خدا ، مى گوید :
« هنگام طلب آمرزش ، خوش بین باشد که خدا او را مى آمرزد و چون توبه و بازگشت به حق کند ، بداند که خدا او را مى پذیرد و هنگامى که از روى حقیقت دعا کند یقین به اجابت داشته باشد و چون از خدا نسبت به کارى کمک خواهد بداند که خدا کار او را کفایت کند و چون عملى براى خدا انجام دهد بداند که خدا آن را قبول مى کند ، این همه حسن ظن به خدا ، و ضدّش بدگمانى به حضرت اوست که از گناهان کبیره به حساب آمده و به آن وعده ى عذاب داده شده » .
امورى که انسان از اهل ایمان و مسلمانان مى بیند و ظاهر آن امور خوشایند و خوش منظره نمى باشد ، حق ندارد نسبت به آنان گمان بد و سوء ظن ببرد ، بلکه تا جایى که ممکن است لازم است عمل مؤمن و کار مسلمان را حمل بر صحت و درستى کند .
به عنوان مثال : اگر کسى مؤمنى را در مجلس گناه ببیند ، مجلسى که همه گونه آلات لهو و لعب و ابزار قمار و وسائل شرابخوارى فراهم است ، نباید تعجب کند و از دل آه سرد برآرد و دست بر دست بزند و گمان کند آن مؤمن دست از ایمان شسته و در زمره ى اهل فسق و فجور قرار گرفته ، که این سوء ظن و گمان بد ازنظر قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) حرام و موجب عذاب و کیفر الهى است ، بلکه برابر با دستور پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) باید در باطن خود با آرامش و اطمینان بگوید : خوشا به حال برادر مؤمنم که خداى مهربان به او توفیق عطا کرده تا در این مجلس براى امر به معروف و نهى از منکر حاضر شود و به چاه افتادگان و گمراهان را نجات بخشد ; اى کاش چنین توفیقى نصیب من هم مى شد ، تا بتوانم بیمار گناه را مداوا کنم و اسیر شیطان را از اسارت نجات دهم و از این رهگذر به پاداشى بزرگ و ثوابى عظیم برسم .
کینه
بر هر مسلمانى لازم است نسبت به همه ى انسانها محبت و علاقه داشته باشد ، مگر نسبت به کسانى که خداى قهار اجازه نمى دهد .
کینه ى به مردم ، سبب محرومیت انسان از صله ى رحم ، نیکى و نیکوکارى و انواع امور خیر مى شود .
کینه ى به مردم ، دل را آلوده و روح را تاریک و اندیشه را ظلمانى و آدمى را از رحمت خدا دور مى کند .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
مَا کَادَ جَبرئیلُ یَأْتِینِى إِلاَّ قَالَ : یَا مُحَمَّدُ إِتَّقِ شَحْنَاءَ الرّجالِ وَعَداوَتَهُم .
« نشد که جبرئیل نزد من آید جز این که گفت : اى محمد از بغض و دشمنى کردن با مردم بپرهیز » .
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود :
رَأسُ الجَهلِ مُعَاداهُ النَّاسِ .
« سر نادانى دشمنى با مردم است » .
و نیز آن حضرت فرمود :
مُعاداهُ الرِّجالِ مِنْ شِیَمِ الجُهّالِ .
« دشمنى با مردم از اخلاق نادانان است » .
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
إیّاکَ وَعِدوَاهُ الرِّجالِ ; فَإنَّها تُورِثُ المَعَرَّهَ وَتُبدِى العَورَهَ.
« از دشمنى با مردم بپرهیز که سبب هلاکت و موجب آشکار شدن عیب هاست » .
عُجب
به خود بالیدن و از عمل خود راضى بودن و خود پسندیدن و با این امور بر دیگران فخر فروختن ، گناه بسیار زشتى است .
انسان مملوک خداست ، حیات و مرگش به دست خداست ، رزق و روزیش از جانب خداست ، توفیق بندگى و عبادتش عنایت خداست و هر کار خیر و عمل صالحى انجام دهد به خواست خداست ، با توجه به این حقایق جا ندارد که حالت شیطانى عجب و خودپسندى را به خود راه دهد .
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
مَن دَخَلَهُ العُجبُ هَلَکَ .
« هرکه دچار خودپسندى شود به هلاکت مى رسد » .
و آن حضرت فرمود :
مرد دانایى نزد عابدى آمد و به او گفت : چگونه نماز مى خوانى ؟ پاسخ داد : از چون منى مى پرسند که چگونه نماز مى خوانى ؟ من از ابتدا چنین و چنان خدا را عبادت مى کنم . گفت : گریه ات چگونه است ؟ گفت : به اندازه اى گریه مى کنم که اشکم روان شود . آن دانا گفت : به راستى اگر بخندى و از خدا ترسان باشى بهتر است که گریه کنى و به خود ببالى ، راستى هرکه بر خود ببالد هیچ کردارى از او بالا نرود .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
خداى عز و جل به داود فرمود : اى داود ! گنهکاران را مژده ده و صدّیقان را بترسان . عرض کرد : چگونه گنهکاران را مژده دهم و صدیقان را بترسانم ؟ فرمود : اى داود ! به گنهکاران مژده ده که من توبه پذیرم و از گناه عفو مى کنم و صدیقان را بترسان که مبادا به اعمال خود عجب ورزند و خودپسند شوند ، زیرا من هیچ بنده اى را پاى حساب قرار ندهم جز آنکه هلاک باشد .
ریا
خودنمایى در عمل و انجام عبادت و کار خیر به خاطر جلب نظر مردم حرام و مورد خشم خداست .
قرآن مجید ، گروهى از نمازگزاران را به سبب ریا مورد نفرت قرار داده مى فرماید :
( فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُم عَن صَلاتِهِمْ ساهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَآءُونَ ).
« واى بر نمازگزاران، آنانکه از نمازشان غافلند، آنان که پیوسته ریا مى ورزند ».
شخصى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) پرسید : نجات در چیست ؟ فرمود : انسان به خاطر جلب نظر مردم به عبادت برنخیزد .
در روایت آمده : شخصى در جهاد کشته مى شود و شخصى ثروتش را در راه خدا انفاق مى کند و شخصى قرآن قرائت مى کند ; خدا به هر یک از آنان مى گوید : تو در برنامه ى جهاد دروغ گفتى ، خواسته ات این بود که گفته شود فلانى شجاع است ، و تو در مسئله ى انفاق دروغ گفتى ، خواسته ات این بود که گفته شود فلانى اهل جود و سخاست ، و تو در قرائت قرآن دروغ گفتى ، خواسته ات این بود که بگویند فلانى قارى قرآن است ; سپس رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : به اینان پاداش نمى رسد و خودنمایى و ریاى آنها اعمالشان را بر باد داد !!
در حدیثى از رسول خدا آمده :
إِنَّ اللّهَ تَعالَى یَقولُ لِلْمَلائِکَهِ : إِنَّ هَذا لَم یُرِدنِى بِعَمَلِهِ فَاجْعَلُوهُ فِى سِجّین .
« خدا به فرشتگان مى گوید : این شخص به کردارش مرا قصد نداشته ، بنابراین او را در جهنم قرار دهید » .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : ترسناک ترین چیزى که نسبت به آن بر شما مى ترسم شرک اصغر است . گفتند : یا رسول اللّه ! شرک اصغر چیست ؟ فرمود : ریا.
و نیز آن حضرت فرمود : خدا عملى که در آن به اندازه ى ذرّه اى از ریا باشد نمى پذیرد .
شدّاد بن اوس مى گوید : رسول خدا را دیدم گریه مى کند . گفتم : سبب گریه ى شما چیست ؟ فرمود : بر امّتم از شرک مى ترسم ، اینان بت و خورشید و ماه و سنگ را نخواهند پرستید ، ولى با اعمالشان به ریا و خودنمایى دست خواهند زد .
کبر
سرکشى و گردنکشى چه در برابر حق ، چه در برابر مردم ، چه در برابر دستورات خدا و انبیا و امامان و چه در برابر خیرخواهان دلسوز ، حالتى ابلیسى و اخلاقى شیطانى است .
ابلیس ، به خاطر تکبرش از دستور حق براى همیشه از رحمت حق محروم و براى ابد از پیشگاه پروردگار رانده و مورد لعنت قرار گرفت و عذاب همیشگى بر او قطعى و حتمى شد .
تیره بختى و بدبختى و شقاوت متکبّر به اندازه ایست که از دایره ى محبت خدا خارج است .
( . . . إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ ) .
براى متکبر و سنگینى گناهش همین بس که قرآن مجید او را اهل دوزخ به حساب آورده و فرموده :
( . . . فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ ).
« دوزخ جایگاه بدى براى متکبرین است » .
آرى ! خود را از دیگران بزرگتر دیدن و خود را در همه ى امور محور و میزان حساب کردن و امتناع از پذیرفتن دستورات حق و روى گردانى از عبادت و بندگى و چهره در هم کشیدن در برابر هر حقّ و حقیقتى بر پایه ى این هدف که من بهتر مى فهمم ، از گناهان کبیره و معصیت هایى است که پروردگار به آن وعده ى عذاب دردناک داده است .
کبر و فخرفروشى به مردم به سبب علم و دانش و عمل و عبادت و حسب و نسب و زینت و جمال و ثروت و مال و قوّت و قدرت و کثرت یار و یاور و رفیق و دوست ، امرى بسیار قبیح و عملى فوق العاده زشت است .
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
العِزُّ رِدَاءُ اللّهِ وَالْکِبْرُ إِزَارُهُ فَمَن تَنَاوَلَ شَیْئاً مِنهُ أَکَبَّهُ اللّهُ فِى جَهَنَّمَ .
« عزت و عظمت و شرف و برترى و بزرگ منشى ویژه ى خداست ، کسى که چیزى از آن را به خود بگیرد ، خدا او را در دوزخ مى اندازد » .
حضرت باقر و امام صادق (علیهما السلام) فرمودند :
لا یَدْخُلُ الجَنَّهَ مَنْ فِى قَلْبِهِ مِثْقالُ ذَرَّه مِنْ کِبْر .
« کسى که در دلش هم وزن ذرّه اى از کبر باشد وارد بهشت نمى شود » .
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
إِنَّ فِى جَهَنَّمَ لَوَادِیاً لِلْمُتَکَبِّرِینَ یُقَالُ لَهُ سَقَرُ شَکَى إِلَى اللّهِ عَزَّ وَجلَّ شِدَّهَ حَرِّهِ وَسَأَلَهُ أَنْ یَأذَنَ لَهُ أَنْ یَتَنَفَّسَ فَتَنَفَّسَ فَأَحْرَقَ جَهَنَّمَ .
« به راستى در جهنم سرزمینى است ویژه ى متکبرین که به آن « سقر » گفته مى شود، از شدت حرارتش به خدا شکایت مى کند و مى خواهد که به او اجازه ى نفس کشیدن بدهد ، پس نفس مى کشد و در نتیجه جهنم را مى سوزاند » .
عبدالاعلى مى گوید : به حضرت صادق گفتم : کبر چیست ؟ فرمود : بزرگترین درجه ى کبر این است که حق را سبک شمارى و مردم را خوار پندارى . گفتم : سبک شمردن حق چیست ؟ فرمود : آن را نفهمیده گیرى و بر اهل آن طعنه و سرزنش زنى .
غرور
فریفته شدن به امور مادى و امور معنوى که ریشه در غفلت انسان نسبت به حقایق دارد ، امرى بسیار زشت و حالتى فوق العاده خطرناک است .
آنان که به بیمارى انکار حقایق گرفتارند ، فریفته ى دنیا و زر و زیور آن مى شوند و از این حقیقت غفلت دارند که دنیا ، سرایى زودگذر و از دست رفتنى است و روزى باید در خاک گور قدم نهند و خوراک ماران و موران شوند و روحشان در عرصه ى برزخ در گرو اعمال ناپسندشان رود و در قیامت اسیر عذاب دردناک جهنم شوند .
اینان ، به خیال باطل خود دنیا را نقد و آخرت را نسیه مى پندارند و با همه ى وجود به دنیا مى آویزند و آخرت را از یاد مى برند و لذات دنیاى از دست رفتنى را یقین مى دانند و به لذات آخرت شک مىورزند و حاضر نیستند وعده ى خدا و صد و بیست و چهار هزار پیامبر و امامان را نسبت به آخرت بپذیرند و بر اساس ایمان و اعتقاد قدم بردارند و از معاصى بپرهیزند و به حسنات اخلاقى
آراسته شوند .
اینان ، توجه به این معنا ندارند که بر اساس آیات قرآن ، آخرت میوه و محصول همه ى حرکات باطنى و ظاهرى انسان در دنیاست و به فرموده ى رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) دنیا مزرعه ى آخرت و بلکه خود آخرت است و دنیا و آخرت دو ماهیت جداى از یکدیگر نیستند ، آخرت به صورتى دیگر همان دنیاست و اینان به خاطر جهل به این حقیقت ، پنداشته اند دنیا نقد و آخرت نسیه و لذات دنیا یقینى و لذات آخرت آمیخته با شک و تردید است !!
جاهلان از اهل ایمان و بى خبران از آیات قرآن ، بر اساس اعتقادشان به کرم حق و رحمت واسعه ى خدا ، فریفته مى شوند و مى گویند : چون نعمت هاى خدا به انسان گسترده و رحمتش فراگیر و لطفش شامل همه ى موجودات است ، نیازى نیست که در بندگى و عبادت بکوشیم و در کسب ورع و تقوا خود را به زحمت اندازیم و تلخى دورى از گناهان را بچشیم ، گناهان ما نسبت به رحمت خدا چون ذرّه در برابر اقیانوس بى کران است و ما به سبب ایمان به او و محبت به انبیا و امامان امید نجات داریم و گناهانمان را موجب دورى از حق و دچار شدن به عذاب نمى دانیم .
اینان توجه به این حقیقت ندارند که شیطان و هواى نفس ، انسان را با سخنان و عناوینى که ظاهرش پسندیده و باطنش مردود است فریب مى دهد .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
الکَیِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِما بَعْدَ الْمَوْتِ ، وَالأحْمَقُ مَنْ أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَواهَا وَتَمَنَّى عَلَى اللّهِ .
« هشیار و زیرک کسى است که با نفسش مخالفت ورزد و براى پس از مرگ عمل کند ، و نادان کسى است که نفسش از هواها پیروى کند و بر خدا آرزوى باطل و بیجا ورزد » .
اینان به این معنا دقت نمى کنند که همان خداى کریم ، همان خدایى که داراى رحمت واسعه و عفو فراگیر و آمرزش و غفران است ، در بسیارى از آیات قرآن به گناهکاران حرفه اى و تهى دستان از عمل خیر و خطاکاران مغرور ، وعده ى عذاب قطعى داده و رحمتش را براى اهل تقوا و عاملان به دستورات قرآن و صالحان و کوشندگان در راه ایمان و اسلام قرار داده و فقط آنان را مجاز دانسته که به رحمت خدا امیدوار باشند .
( إِنَّ الَّذِینَ ءامَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِى سَبِیلِ اللّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ . . . ) .
« قطعاً اهل ایمان و آنان که به خاطر خدا از دیار خود هجرت کردند و در راه خدا به جهاد برخاستند ، اینان به رحمت خدا امید مىورزند . » .
امید به رحمت خدا ، با پیوسته بودن معصیت و ترک واجبات الهیه ، در حقیقت فریفته شدن به رحمت خداست و امیدى باطل و نابجاست .
به امام صادق (علیه السلام) گفته شد : قومى به انواع گناهان آلوده اند و مى گویند امیدواریم ، و پیوسته در گناهند تا آنان را مرگ فرا رسد . فرمود : اینان گروهى هستند که در امیدها و آرزوها دچار نوسان و اضطرابند ، نسبت به امیدشان دروغ مى گویند ، اینان امیدوار نیستند ، کسى که امید به چیزى دارد آن را دنبال مى کند و هرکس ترسان از چیزى است از آن مى گریزد .
على (علیه السلام) فرمود :
سُکرُ الغَفْلَهِ وَالغُرورِ أَبْعَدُ إِفَاقَهً مِن سُکْرِ الخُمُورِ .
« بهوش آمدن از مستى غفلت و غرور ، سخت تر از بهوش آمدن از مستى شراب است » .
و فرمود :
إِنَّ مِنَ الغِرَّهِ بِاللَّهِ أَن یُصِرَّ العَبْدُ عَلَى المَعْصِیَهِ وَیَتَمَنَّى عَلَى اللّهِ الْمَغْفِرَهَ.
« از فریفته شدن به خدا این است که انسان بر ارتکاب گناه پافشارى ورزد و آمرزش را بر خدا آرزو کند ! »
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به ابن مسعود فرمود :
لا تَغْتَرَّنَّ بِاللَّهِ وَلا تَغْتَرَّنَّ بِصَلاحِکَ وَعِلْمِکَ وَعَمَلِکَ وَبِرِّکَ وَعِبَادَتِکَ .
« پسر مسعودم! به خدا مغرور مشو و به آراستگى و دانش و عمل و نیکى و بندگیت فریفته مباش » .
بخل
چه قبیح و زشت است که انسان از مواهب و نعمت هاى مادى و معنوى حضرت حق برخوردار باشد ، ولى از انفاق در راه خدا و صدقه و زکات ، بخل ورزد .
ثروت و مالى که از طریق درآمد مشروع در اختیار انسان است ، امانتى الهى است که انسان اجازه دارد برابر با شأن و شخصیتش از آن استفاده کند و مازاد آن را به دستور حضرت حق در اختیار محتاجان و نیازمندان ، فقیران و مسکینان ، دردمندان و از پا افتادگان قرار دهد .
انسان و آنچه در اختیار اوست مملوک خداست و تصرف مملوک در دارایى مالک باید هماهنگ با خواسته ى مالک باشد ، مملوک اگر بر اساس هوا و هوس و شهوات و خواسته هاى خود در دارایى مالک تصرف کند ، باید به انتظار عتاب و عذاب مالک باشد .
انباشتن ثروت که خلاف خواسته ى خداست و جز از راه بخلورزى و پیمودن راه شیطان میسّر نمى شود ، گناهى بزرگ و سبب شقاوت و تیره روزى و عامل تاریکى باطن و باعث عذاب قیامت و دور ماندن از رحمت خداست .
بخل ، حالتى شیطانى و صفتى حیوانى و رذیلتى از رذایل اخلاقى است ، که در قرآن مجید و روایات مورد مذمّت قرار گرفته و دارنده ى آن انسانى ناسپاس و سزاوار عذاب معرّفى شده :
( الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ ما ءَاتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْکافِرینَ عَذَاباً مُهِیناً ) .
« کسانى که بخل مىورزند و مردم را وادار به بخل مى کنند و آنچه را خدا از احسانش به آنها عطا کرده پنهان مى دارند « کیفرش را خواهند دید » و خدا براى کافران عذابى خوار کننده مهیا کرده است » .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
حَرَّمْتُ الجَنَّهَ عَلَى المَنَّانِ وَالبَخِیلِ وَالقَتَّاتِ.
« بهشت بر منّت گذار و بخیل و سخن چین حرام شده است » .
حضرت على (علیه السلام) شنید مردى مى گوید : بخیل معذورتر از ستمگر است . فرمود : دروغ گفتى ، ستمگر توبه مى کند و از خدا مغفرت مى طلبد و حقوق مالى مردم را برمى گرداند و بخیل هنگامى که بخل مىورزد ، از زکات و صدقه و صله ى رحم و پذیرایى میهمان و هزینه کردن در راه خدا و امور خیر خوددارى مى کند و بر بهشت حرام است که بخیل در آن وارد شود .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
خَصْلَتَانِ لاَ تَجْتَمِعَانِ فِى مُسلِم : البُخلُ وَسُوءُ الخُلْقِ .
« دو خصلت در مسلمان قرار نمى گیرد : بخل و اخلاق بد » .
حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود :
إِنْ کَانَ الخَلَفُ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَقّاً فَالْبُخْلُ لِمَاذَا ؟
« اگر جایگزینى مالى که در راه خدا مصرف شده از جانب خداى عز و جل حق است ، پس بخل ورزیدن براى چیست ؟ » .
حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) فرمود :
البَخِیلُ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ.
« بخیل کسى است که از انجام آنچه خدا بر او واجب کرده ، بخل ورزد » .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : سخى ، نزدیک به خدا ، نزدیک به مردم و نزدیک به بهشت است و بخیل ، دور از خدا ، دور از مردم و دور از بهشت است .
حرص
رغبت شدید و میل فراوان به ثروت و مال و به آنچه بیش از نیاز و احتیاج است ، انسان را دچار اختلال فکرى و روانى مى کند و سبب مى شود که از حدود و احکام الهى چشم بپوشد و از مرزبندى هاى اخلاقى دست بردارد و از نظام انسانیت خارج گردد و چون آتش سرکش به اموال و حقوق مردم افتد و به گناه حرام خوارى و غارت مال مردم و شهوات افسار گسیخته دچار شود !!
یاد خدا و فکر قیامت و ترس از عذاب الهى و رعایت مسائل اخلاقى و مهرورزى به مردم و توجه به حق و حقوق دیگران ، انسان را از آلوده شدن به حرص و رغبت بیش از اندازه به امور مادى حفظ مى کند .
درحالى که خداى مهربان سفره اى کامل از انواع نعمت ها براى انسان مهیّا کرده و براى بدست آوردن آنچه که مورد نیاز اوست کانال هایى از کار و فعالیت برایش مقرر فرموده و از این راه رزق و روزیش را ضامن شده و تا آخرین لقمه ى روزیش را نخورد از دنیا نمى رود ، حرصورزى چرا ؟!
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
أَغنَى النَّاسِ مَن لَم یَکُن لِلْحِرصِ أَسِیر .
« بى نیازترین مردم کسى است که اسیر حرص نباشد » .
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) در وصیتش به حضرت على (علیه السلام) فرمود :
یَا عَلِىُّ ! انهَاکَ عَن ثَلاثِ خِصَال عِظَام : الحَسَدِ وَالحِرْصِ وَالکِذْبِ .
« تو را از سه خصلت که در زشتى بزرگ است نهى مى کنم : حسد ، حرص و دروغ » .
امام صادق (علیه السلام) فرمود : هنگامى که نوح از کشتى پیاده شد ، ابلیس نزد او آمد و گفت : در روى زمین انسانى بر من منّتى بزرگتر از تو ندارد ، از خدا بر ضدّ این بدکاران عذاب خواستى ، در نتیجه سبب راحت من شدى ، آیا تو را به دو خصلت آگاه نکنم ؟ از حسد بپرهیز که بر سر من آورد آنچه را آورد ، و از حرص دورى کن که بر سر آدم آورد آنچه آورد !
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : حریص میان هفت بلاى دشوار است : فکرى که بدنش را زیان مى زند و وى را سودى نمى دهد ، غصه و اندوهى که پایان ندارد ، رنجى که جز با مرگ از آن راحت نمى شود ، هنگام راحت دچار رنجى سخت است ، ترسى که عاقبت در آن افتد ، حزنى که خوشى را بر او تلخ مى کند ، حسابى که از عذاب خدا به خاطر آن رهایى نیابد مگر این که خدا او را عفو کند ، عذابى که از آن گریزگاه و چاره بدست نیاورد .
طمع
علاقه و محبت به آنچه در دست مردم است و آرزوى آن که به آن برسد و اظهار آن علاقه به کیفیتى که دیگران را وادار به پرداخت کند و درخواست و سئوال از مردم به نظر اهل تحقیق « طمعورزى » است .
امام چهارم (علیه السلام) فرمود :
رَأَیْتُ الخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِى قَطْعِ الطَّمعِ عَمّا فِى أَیدِى النَّاسِ .
« همه ى خیر را دیدم در بریدن طمع از ثروت و مال و مقامى است که در دست مردم است » .
سعدان به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد :
الَّذِى یُثْبِتُ الإیمَانَ فِى العَبْدِ ؟ قَالَ : الوَرَعُ . وَالَّذِى یُخْرِجُهُ مِنه ؟ قَالَ الطَّمَعُ .
« چیزى که ایمان را در عبد پابرجا مى کند چیست ؟ فرمود : پاکدامنى و پارسایى ; و چیزى که ایمان را از او بیرون مى آورد کدام است؟ فرمود: طمع » .
امام هادى (علیه السلام) فرمود :
الطَّمَعُ سَجِیَّهُ سَیِّئَهٌ .
« طمع صفت زشتى است » .
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
إِن أَرَدتَ أَنْ تَقَرَّ عَیْنُکَ وَتَنالَ خَیرَ الدُّنْیا وَالآخِرَهِ ، فَاقْطَعِ الطَّمَعَ عَمَّا فِى أَیْدِى النَّاسِ .
« اگر مى خواهى شاد و خوشحال باشى و به خیر دنیا و آخرت برسى ، از آنچه در دست مردم است قطع طمع کن » .
حضرت على (علیه السلام) فرمود :
مَنْ أَرَادَ أن یَعِیشَ حُرّاً أَیّامَ حَیَاتِهِ فَلا یُسْکِنَ الطَّمَعَ قَلْبَهُ .
« کسى که مى خواهد همه ى دوران زندگیش آزاد زیست کند ، طمع را در قلبش جاى ندهد » .
حسد
از صفات فوق العاده زشت و خصلت هاى بسیار بد ، حسد است .
اهل تحقیق مى گویند : حسد این است که : نعمتى را در دست کسى مشاهده کنى و آرزوى از بین رفتنش را داشته باشى ! حسد ، در حقیقت ناخشنودى ازقضاى حکیمانه حق نسبت به نعمتى است که به دیگران عنایت شده !
کبر و خودخواهى و عشق به ریاست و برترى جویى و ناپاکى درون و بخل ، از عوامل پدید آمدن حسد در قلب انسان است .
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
إِنَّ الحَسَدَ یَأْکُلُ الإیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الحَطَبَ .
« مسلماً حسد ایمان را مى خورد ، چنان که آتش هیزم را مى خورد » .
و نیز آن حضرت فرمود :
آفَهُ الدِّینِ الحَسَدُ وَالعُجْبُ وَالفَخْرُ .
« آفت دین ، حسد ، خودبینى و فخر فروشى است » .
امام صادق (علیه السلام) فرمود : پیامبر خدا هر روز از شش چیز به خدا پناه مى برد : شک ، شرک ، نخوت ، خشم ، تجاوز و ستمگرى و حسد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود : در حالى که موسى با پروردگارش مناجات مى کرد و سخن مى گفت ، ناگهان مردى را در سایه ى عرش خدا دید ، گفت : پروردگارا ! این مردى که عرش بر سرش سایه انداخته کیست ؟ فرمود : این از کسانى است که بر مردمى که خدا از احسانش به آنها عطا کرده حسد نورزید .
محبت به دشمنان خدا
دوست داشتن دشمنان خدا ، ناشى از بیمارى قلب است . انسان باید خوبیها و خوبان را دوست داشته باشد و به بدیها و بدکاران دشمنى ورزد ; اگر حالت
قلب جز این نشانه گیرد ، دلیل بر بیمارى اوست و این بیمارى باید با آیات قرآن و روایات درمان شود ، و گرنه عواقب خطرناکى در دنیا و آخرت به دنبال خواهد داشت .
قرآن ، پیامبر و پیروانش را سخت گیر به کافران و در حوزه ى ایمان نسبت به یکدیگر رحیم و مهربان مى داند :
( مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّآءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیْنَهُمْ . . . ) .
« محمد پیامبر خداست ; و کسانى که با اویند ، با کافران سخت گیر « و » با هم دیگر مهربانند »
قرآن به مؤمنان مى گوید :
( . . . لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَعَدُوَّکُم أَوْلِیَآءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَقَد کَفَروا بِما جَآءَکُم مِنَ الْحَقِّ ) .
« دشمنان من و دشمنان خود را به ولایت و سرپرستى مگیرید که با آنان طرح محبت دراندازید ، آنان به قرآنى که به سوى شما آمده کفر مىورزند » .
قرآن در سوره ى مجادله مى فرماید :
گروهى که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند نمى یابى که با مخالفان خدا و رسولش دوستى کنند ، گرچه مخالفان پدران یا پسران یا برادران یا خویشاوندانشان باشند .
دورویى و نفاق با برادران دینى
زشتى نفاق و ناپاکى و خباثت منافق و پستى و دنائت انسانى که نسبت به برادران دینى ، دورو و دوچهره است ـ با یک رو در برابر اهل ایمان اظهار ایمان مى کند و با روى دیگر بر ضد آنان دشمنى مىورزد ـ به اندازه اى است که خداى قهّار در قرآن مجید بدترین و شدیدترین عذاب و پست ترین جاى دوزخ را سزاوار آنان دانسته است .
منافق ، کسى است که پیوسته با ارتباط با دشمنان ، براى مؤمنان مشکل و سختى به وجود مى آورد و اسرار اهل ایمان را به شیطان صفتان خائن ، و فرعون مسلکان ظالم ، منتقل مى کند . منافق ، بیمارى است که درمانش بسیار سخت و علاجش گاهى غیر ممکن است .
منافق ، ایمانش بر زبان و کفرش پا بر جاى در قلب و روحش آلوده و اخلاقش فاسد و کردارش ناپسند و اندیشه اش شیطانى و حالاتش ابلیسى و کارش حیله گرى و انسانى پست و آلوده و موجودى خطرناک و فاسد است .
گذشته از آیات قرآن که در سوره هاى متعدد نشانه هاى این خائنان به دین و ملت را بیان مى کند ، روایات مهمى در کتاب هاى حدیث آمده که به چند روایت که بیانگر وضع این نابکاران است اشاره مى شود :
حضرت رضا (علیه السلام) در جواب نامه ى محمد بن فضیل که مسأله اى از حضرت سئوال کرده بود ، درباره ى منافقان نوشتند :
لَیسُوا مِن عِتْرَهِ رَسُولِ اللّهِ ، وَلَیْسُوا مِنَ المُؤمِنِینَ وَلَیْسُوا مِنَ المُسْلِمِینَ یُظْهِرُونَ الإیمَانَ وَیُسِرّونَ الکُفرَ وَالتَّکذِیبَ ، لَعَنَهُمُ اللّهُ .
« دو چهره ها که نسبت به خدا و آیین اسلام و پیامبر و در رابطه ى با مسلمانان نیرنگ مى زنند ، از عترت رسول خدا و از گروه اهل ایمان و از زمره ى مسلمانان نیستند ، ایمان آشکار مى کنند و به ظاهر خود را مؤمن جلوه مى دهند و کفر و تکذیب خود را پنهان مى دارند ، خدا همه ى آنان را لعنت کند » .
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
مِنْ عَلامَاتِ النِّفَاقِ : قَسَاوَهُ القَلْبِ وَجُمُودُ العَیْنِ وَالإصْرَارُ عَلَى الذَّنبِ وَالحِرصُ عَلَى الدُّنیَا.
« از نشانه هاى نفاق : سنگدلى ، و خشکى چشم از اشک ، و پافشارى بر گناه ، و رغبت بیش از اندازه به دنیاست » .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
کسى که باطنش با ظاهرش یکى نباشد ، منافق است ; هرکه باشد و هرگونه باشد و در هر سرزمینى باشد و در هر رتبه و مقامى باشد.
باور نداشتن اجابت دعا
در صفحات گذشته در باب سوء ظن و بدگمانى توضیح داده شد .
به تأخیر انداختن نمازها
نماز ، عبادتى کامل و از زیباترین مراسم بندگى و اظهار تواضع و خشوع نسبت به پروردگار جهانیان است .
آیات قرآن و روایات در رابطه ى با نماز ، حقایق بسیار مهمى را مطرح کرده اند که فهرستوار به گوشه اى از آن حقایق اشاره مى کنم .
نماز ، انسان را از فحشا و منکرات باز مى دارد . اقامه ى نماز ، از نشانه هاى مردم مؤمن است . همه ى انبیا بر پا دارنده ى نماز بودند . انبیا خانواده ى خود را به اقامه ى نماز دعوت مى کردند .محافظت بر همه ى نمازها از وظایف واجب است . بى نماز ، از رحمت خدا محروم و شفاعت شفیعان شامل او نمى شود . نماز ، از قوانین دین و جلوه گاه خوشنودى رب و راه روشن انبیاست . نماز ، پس از اقرار به دین ، در رأس اسلام است . براى هر چیزى شرف و قدرى است و شرف و قدر دین نماز است . نماز ، حصارى استوار در برابر حملات شیطان است . نماز ، سبب نزول رحمت است . محبوب ترین عمل به سوى خدا ، نماز است . نماز ، آخرین وصیت و سفارش پیامبران است . نماز ، نور چشم رسول خداست . نماز ، نزدیک کننده ى هر انسان باتقوا به خداست . نماز ، پس از معرفت بالاترین عمل است . نماز ، ستون دین است . خواندن نماز با رعایت شرایط آن ، سبب آمرزش است . اول چیزى که در قیامت از مردم پرسیده مى شود ، نماز است . اول عملى که خدا در قیامت از اعمال بنده اش مى نگرد ، نماز است . اول عملى که در قیامت محاسبه مى شود ، نماز است . نماز ، سبب پاک شدن انسان از کبر است . قبولى نماز ، در گرو تقوا و پاکدامنى و پارسایى و دورى گزیدن از محرمات است . برترى نماز اول وقت ، چون برترى آخرت نسبت به دنیاست . برترى نماز اول وقت در برابر آخر وقت براى مؤمن ، از مال و فرزندش بهتر است . بى نماز ، کافر است . بى نماز ، پس از مرگ در صف یهود یا نصارى یا مجوس است . سبک شمارنده ى نماز ، مردود خدا و رسول است .
ترک نماز و ضایع کردن نماز و سبک شمردن نماز و به تأخیر انداختن نماز از اول وقت به پایان وقت ، باعث بازداشتن دعا از اجابت است .
ترک نیکى و صدقه
احسان به مردم و صدقه دادن به نیازمند ، سبب جلب خوشنودى و رضایت خدا ، و عامل نزول رحمت و اجابت دعاست .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
الصَّدَقَهُ تَمْنَعُ سَبعِینَ نَوعاً مِن أَنْواعِ البَلاءِ أَهْوَنُهَا الجُذامُ وَالبَرَصُ .
« صدقه هفتاد نوع از انواع بلا را از انسان باز مى دارد ، سبک ترینش جذام و پیسى است » .
و نیز آن حضرت فرمود : صدقه بپردازید و بیمارانتان را با صدقه مداواکنید ، مسلماً صدقه ناراحتى هاى زایل شدنى و بیماریها را دفع مى کند ، صدقه عمر شما و خوبیهایتان را مى افزاید .
داستانى شگفت از صدقه
مردى بنام عابد، از نیکان قوم موسى، سى سال از حضرت حق درخواست فرزند داشت ولى دعایش به اجابت نرسید . به صومعه ى یکى از انبیاى بنى اسرائیل رفت و گفت : اى پیامبر خدا ! براى من دعا کن تا خدا فرزندى به من عطا کند ، من سى سال است از خدا درخواست فرزند دارم ولى دعایم به اجابت نمى رسد .
آن پیامبر دعا کرد و گفت : اى عابد ! دعایم براى تو به اجابت رسید ، به زودى فرزندى به تو عطا مى شود ، ولى قضاى الهى بر این قرار گرفته که شب عروسى آن فرزند شب مرگ اوست !!
عابد به خانه آمد و داستان را براى همسرش گفت ; همسرش در جواب عابد گفت : ما به سبب دعاى پیامبر از خدا فرزند خواستیم تا در کنار او در دنیا راحت بینیم ، چون به حد بلوغ رسد به جاى آن راحت ، ما را محنت رسد ، در هر صورت باید به قضاى حق راضى بود . شوهر گفت : ما هر دو پیر و ناتوان شده ایم چه بسا که وقت بلوغ او عمر ما به پایان رسد و ما از محنت فراق او راحت باشیم .
پس از نُه ماه پسرى نیکو منظر و زیبا طلعت به آنان عطا شد ; براى رشد و تربیت او رنج فراوان بردند تا به حد رشد و کمال رسید ; از پدر و مادر درخواست همسرى لایق و شایسته کرد ; پدر و مادر نسبت به ازدواج او سستى روا مى داشتند ، تا از دیدار او بهره ى بیشترى برند ; بناچار کار به جایى رسید که لازم آمد براى او شب زفاف برپا کنند ; شب عروسى به انتظار بودند که چه وقت سپاه قضا درآید و فرزندشان را از کنار آنان برباید ; عروس و داماد شب را به سلامت به صبح رساندند و هم چنان به سلامت بودند تا یک هفته بر آنان گذشت ، پدر و مادر شادى کنان به نزد پیامبر زمان آمدند و گفتند : با دعایت از خدا براى ما فرزندى خواستى و گفتى که شب زفاف او با شب مرگ او یکى است ، اکنون یک هفته گذشته و فرزند ما در کمال سلامت است !
پیامبر گفت : شگفتا ! آنچه من گفتم از نزد خود نگفتم ، بلکه به الهام حق بود ، باید دید فرزند شما چه کارى انجام داد که خداى بزرگ ، قضایش را از او دفع کرد . در آن لحظه جبرئیل امین آمد و گفت : خدایت سلام مى رساند و مى گوید : به پدر و مادر آن جوان بگو : قضا همان بود که بر زبان تو راندم ، ولى از آن جوان خیرى صادر شد که من حکم مرگ را از پرونده اش محو کردم و حکم دیگر به ثبت رساندم ، و آن خیر این بود که : آن جوان در شب عروسى مشغول غذا خوردن شد ، پیرى محتاج و نیازمند در خانه آمد و غذا خواست ، آن جوان غذاى مخصوص خود را نزد او نهاد ، آن پیر محتاج غذا را که در ذائقه اش خوش آمده بود ، خورد و دست به جانب من برداشت و گفت : پروردگارا ! بر عمرش بیفزا . من که آفریننده ى جهانم به برکت دعاى آن نیازمند هشتاد سال بر عمر آن جوان افزودم تا جهانیان بدانند که هیچ کس در معامله با من از درگاه من زیانکار برنگردد و اجر کسى به دربار من ضایع و تباه نشود .
فحش و کلمات رکیک
زبان ، در عین این که مى تواند با گفتن سخن حق و کلام مثبت و هدایت کردن مردم به سوى حق و گره گشایى از کار مردم به بهره اى عظیم و ثوابى سنگین از سوى خدا نایل شود ، زمینه دارد که با سخنانى دور از منطق و کلماتى بى اصل و اساس و مطالبى دور از حقیقت ، و گناهانى چون غیبت و تهمت و شایعه و باطل گویى و فحش و کلمات رکیک ، بارى خطرناک از گناه و معصیت و عذابى جاوید و ابدى به دوش خود بردارد .
بزرگان دین گفته اند : زبان جِرمش صغیر و جُرمش عظیم است .
پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
إِنَّ أَکْثَرَ خَطَایَا ابْنُ آدَم فِى لِسَانِهِ .
« یقیناً بیشتر خطاهاى انسان در زبان اوست » .
امام صادق (علیه السلام) فرمود : از نشانه هاى شرکت شیطان در کار انسان این است که : انسان فحّاش باشد ، باک نکند که چه مى گوید و درباره ى او چه مى گویند .
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
البَذَاءُ مِنَ الجَفَاءِ وَالجَفَاءُ فِى النَّارِ .
« فحش ، از باطل است و باطل در آتش است » .
در پاره اى از روایات آمده : کسى که به برادر مسلمانش فحش دهد ، خدا برکت را از رزقش برمى کند و او را به خود وامى گذارد و ابزار و وسائل زندگیش را نابود مى کند .
شرح دعـای کمـیل//حسین انصاریان
|