میفرمودند: من در تمام مدّت سلوک در خدمت مرحوم آقا (قاضى) نامحرم نمیدیدم، چشمم به زن نامحرم نمىافتاد. یک روز مادرم به من گفت: عیال تو از خواهرش خیلى زیباتر است. من گفتم: من خواهرش را تا بحال ندیده ام. گفت: چطور ندیده اى درحالى که بیشتر از دو سال است که در اطاق ما مى آید و میرود و غالباً بر سر یک سفره غذا میخوریم؟!- به رسم أعراب که زنانشان حجاب درستى ندارند، و در منزل غالباً همه با هم محشورند؛ در عین عصمت تامّ و عفّت کامل- من گفتم: و الله که یک بار هم چشم من به او نیفتاده است.
و این عدم نظر نه از روى تحفّظ و خوددارى چشم بوده است؛ طبعاً حالشان اینطور بوده است.
نظیر این مطلب را مرحوم آیه الله حاج شیخ عبّاس قوچانى از خودشان نقل کردند؛ البتّه در یک أربعین یا بیشتر، مرحوم قاضى دستوراتى براى ذکر و وِرد و فکر به ایشان داده بودند که از جمله آثارش این بود که: هر وقت- در کوچه و بازار که میرفتم- چشمم به زن نامحرمى مىافتاد، بدون اختیار پلکهایم به روى هم مىآمد؛ و این مشهود بود که بدون اراده و اختیار من است.
روح مجرد//علامه محمد حسین طهرانی