سید نعمه الله جزایرى دانشمند جلیل شاگرد مولى مقدس اردبیلى میگوید در سال قحط مولى آنچه خوراکى از گندم و غیره داشت با فقرا تقسیم میکرد و از براى خانواده خود نیز یک سهم مانند هر یک از فقرا باقى میگذاشت ، تا اینکه در یکى از روزها زوجه اش آشفته شد و بر اینکار مولى اعتراض نمود که شما رعایت بچه هاى خود را نمیکنید تا بمردم محتاج نشوند و هرچه دارید با فقرا تقسیم مینمائید.
مولى براى این اعتراض از منزل کناره گرفت و در مسجد کوفه اعتکاف (سه شبانه روز در مسجد جامع بعبادت گذران ) کرد. روز دوم اعتکاف مردى درب منزل مولى آمد و چند بار گندم و آرد خیلى خوب براى ایشان آورد و گفت مولى فرستاده پس از بازگشت مولى زوجه اش گفت این گندمیکه فرستاده بودید بسیار خوب بود مولى از این پیش آمد سپاسگزارى و شکر کرد، گفت چنین مرد عربى را هیچ ندیده ام و اطلاعى از او ندارم و نه من گندم فرستاده ام
روضات الجنات ، ص ۷۳
داستانها و پندها جلد ۱//مصطفی زمانی وجدانی