ایشان را عادت بر این بود که پیش از خواندن «مسبّحات» ١ (سورههاى «الحدید» و «الصف» و «الجمعه» و «التغابن» و «الاعلى») نخوابند، حال سوره «الواقعه» را به آنها اضافه نمائید، که وقت زیادى را مىبرد، البته با توجه به نافلههائى که بدان اضافه مىشود، نیز «اوراد» مستحبّه که همگى آنها وقت زیادى را مىطلبد؛ گوئى آدمى که خود را پایبند همه این تکالیف بدارد هیچ کار بخصوص دیگرى در زندگى ندارد، جز انجام این اوراد و خواندن این سورهها، کارى که مرد دین و ارشاد و متعهد را، با توجه به تکالیف اجتماعى، از تکالیف شرعى خود خارج مىسازد، حتى معرّفى کردن عارف منقطع الى اللّه را به این صورت، اگرچه، اسوه و مرشد و راهنماى دیگران باشد. آرى با معرّفى کردن عارف به این صورت که دائم گرفتار اعمال و اوراد و تسبیحات است، او را در مرتبهاى پائینتر از سطح عمومى مردم جامعه و همگنان او قرار دادهایم، زیرا اینگونه افراد فرصت انجام وظائف و تکالیف اجتماعى و ضرورى خود را از دست مىدهند.
شبانه روز به یاد خدا بودن یگانه هدف و آرمان شخص با ایمان است، بلکه والاترین و گرانمایهترین هدف و آرزوى او است که ما یملک خود را صرف رسیدن به آن مىکند، زیرا مشغول یاد خدا بودن، دل او را روشن مىگرداند، و هرگاه شخص مؤمن به این نورانیّت پى ببرد و وجود خود را غرق در آن ببیند، مجذوب آن گشته، هرآنچه در اختیار دارد، از دارائى و هرآنچه ارزشمند است، فداى آن مىنماید، چه رسد به وقت، که براى رسیدن به این هدف، بىبهاترین اشیاء است.
آرى، این درست است و کسى دربارۀ آن شک و تردیدى ندارد، اما عارف واقعى کسى است که این عبادات و اوراد و بندگىها را با سایر اعمال شبانهروزى خود درهم مىآمیزد، پس هر کار را یا در راه خدا آن را انجام مىدهد، و یا در جهت اجراى اوامر و نواهى او، یا کار را مطابق دستورات اولیاء خدا و میل ایشان انجام مىدهد، در تمام این احوال، او آن احساس نورانیت و روشنائى کسانى را که غرق یاد خدا هستند در خود احساس مىکند، در معناى خاص خود، در نفس و جان خود احساس مىکند.
از حکایات نادرى که از زبان مردم عامى نجف نقل شده یکى این است که: عالم عابد زاهد معروف به «مقدس اردبیلى» را عادت بر این بود که پیش از طلوع فجر روانه حرم مطهّر حضرت على علیه السّلام مىشد، و همیشه در راه خود به یکى از نگهبانان بازار برخورد مىکرد که پس از انجام وظیفه نگهبانى و حفاظت از بازار، براى استراحت، روانه منزل بود. شک و تردید از کار این نگهبان «جناب مقدس اردبیلى» را دچار شد.
و در یکى از این شبها ندائى غیبى بر او (مقدس اردبیلى) نازل شد که به کمک
علویّهاى بشتابد که به کمک او نیازمند است، پس به فکر و قصد کمک به او افتاد، اما تصمیم گرفت نخست به نمازهاى مستحبّى به تاخیر افتاده خود بپردازد، به نیّت اینکه این نمازها، وقت زیادى را از او نمىگیرند، و سپس به سراغ علویّه برود.
روى بالش داشتند. با دیگران به حالت طبیعى معاشرت مىنمودند و هرگز نیازمند آن نبودند که به گوشهاى بروند و ادعیه یا اوراد و قرآن خود را کامل کنند یا بخوانند؛ همان دعاها یا سورههائى که مىبایست در شبانهروز بخوانند، بلکه آنها را در کنار سایر کارهاى خود و در فرصتهاى مناسب انجام مىدادند.
چه بسیارند این ساعتها که در شبانهروز آنها را از دست مىدهیم، بیهوده ذوب مىشوند و از دست و اراده ما خارج مىشوند، بدون آنکه آنها را براى هدفى صرف کنیم؛ و این از موارد بسیار مهمى است که لازم است از خداوند متعال طلب کنیم که به ما توفیق دهد از این نوع ساعات استفاده صحیح ببریم. شاید در پارهاى از ادعیه و راز و نیازهاى معصومین علیهم السلام پارهاى از این درخواستها آمده باشد (یا مرا جزء بیکاران ببینى اما با خشم به حال خود رها کنى) ، که منظور از حالت بیکارهها همین ساعات است که مىگذرند اما آدمى نه از آنها استفاده مىکند، و نه فایدهاى مىرساند.
گفتم: ١ -سور «مسبّحات» را هر شب مىخواندند.
٢ -سوره یس را به هنگام صبح مىخواندند، یا اینکه گوش مىدادند به آن که آن را با صداى بلند مىخواند.
٣ -دعاى کمیل ابن زیاد را شبهاى جمعه مىخواندند، یا گوش فرامىدادند به آنکه آن را با صداى بلند مىخواند.
۴ -دعاى «سمات» را در آخرین ساعت روز جمعه؛ خود با صداى رسا مىخواندند و در پایان مجلسى که در روزهاى جمعه داشتند و در آن مجلس جمعى از شخصیّتها حضور مىیافتند که سخن دربارۀ آنها بعدا خواهد آمد.
۵ -زیارت «جامعه» را در روز جمعه که قبلا اشارهاى به آن داشتم.
۶ -در آخرین سجده نماز واجب این ذکر را مىخواندند: «عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک، فقیرک بفنائک، یا لا إله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین»
٧ -و در آخرین سجده از نمازهاى نافله این دعا را مىخواندند «یا عدّتى فى کربتى و یا ولیّى فى نعمتى و یا غایتى فى رغبتى انت السّاتر عورتى و الآنس روعتى و المقیل عثرتى فاغفر لى خطیئتى یا ارحم الراحمین»
٨ -و هنگام صلوات بر حضرت پیامبر مىگفتند: «صلى اللّه على محمّد و آل محمّد»
هنگامى که از بازار مىگذشت مانند همیشه، با آن نگهبان مواجه شد. نگهبان از او پرسید علت زود آمدن امشب چیست؟ حضرت «مقدس اردبیلى» پاسخ مىدهد که مىروم به کوچه فلانى بمنظور فلان کار. اما نگهبان جواب مىدهد که حضرت آقا! شما تاخیر داشتید و مرا به جاى تو فرستادند تا این ماموریّت را انجام دهم. علاوه بر ماموریّت نگهبانى از بازار.
اینجا بود که جناب «مقدس اردبیلى» دریافتند که مردم دیگر هم، از هر گروه و صنفى، مىتوانند داراى فضیلت فوقالعاده شوند. البته هرگاه تکالیف خود را در چهارچوب معیّن در پیروى از دستورات خداوند متعال انجام دهند و برحسب دستورات اولیاء صالح خدا عمل کنند.
این حکایت را تعریف کردم در حالى که مطالبى در آن نهفته است که فعلا مجال گفتن آنها نیست. اما هدف از این حکایت روشن است. بدین معنى که هدف غائى انجام هر کارى باید لوجه الله باشد، حال نوع کار هرچه باشد، اگر این کار تسبیحات و اوراد ذکر خدا بود چه بهتر، و اگر چیز دیگر بود و هدف از آن خدا بود باز هم نیکو و اثربخش خواهد بود، و آن بازتاب نورانیّت در دل آدمى را باقى خواهد گذاشت، بخاطر سعیى که در نیکو انجام دادن، و کامل و خالصانه انجام دادن آن بکار مىبریم.
گویا از جریان و خط سیر سخن خارج شدیم: آرى گویم که حضرتش (قدس الله سره) این سورههاى شریف را پیش از خواب مىخواند، شاید این بیان بهتر باشد. این سورهها را به هنگام شب مىخواند؛ در سالهاى متمادى که با ایشان بودم مشاهده مىکردم که خواندن سورهها را بعد از نمازهاى واجب شروع مىکردند، و هیچگاه خواندن آنها موجب نمىشد که کارهاى جارى خود را انجام ندهند، در ساعات و لحظههاى فراغت آنها را مىخواندند، و هنگامى که مشغول سخنى یا پاسخ دادن به سؤالى مىشدند از خواندن دست مىکشیدند و مجدّدا بعد از پایان سخن از همان جائى که قطع کرده بودند آنها را ادامه مىدادند، و شاید در رختخواب آنها را تکمیل مىکردند در حالى که سر بر همچنانکه در پارهاى از قصائد ایشان آمده است.
٩ -و براى تقویت حافظه به خواندن «آیه الکرسى» و «معوّذتین» ١ سفارش مىکردند، و بطور کلى به خواندن پنج بار آیه الکرسى، به هنگام اولین بار بیرون آمدن از خانه، سفارش مىنمودند. همچنین تسبیح حضرت فاطمه علیهما السلام و «معوذتین» چنانکه قبلا متذکر شدیم.
١٠ -براى طلب روزى و زیاد شدن آن، این آیات را قرائت مىنمودند: اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کٰانَ غَفّٰاراً* یُرْسِلِ اَلسَّمٰاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرٰاراً* وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوٰالٍ وَ بَنِینَ که از طرف امام حسن علیه السلام روایت شده است، و متن مخصوصى که براى استغفار، به بزرگ و کوچک سفارش مىکردند این بود: «استغفر اللّه الذى لا إله الا هو من جمیع ظلمى و جرمى و اسرافى على نفسى و اتوب الیه» . تنى چند از خواص متن را به نحو دیگر نقل نمودهاند.
١١ -مرحوم آیتالله شیخ على قسّام چنین نقل کرده است: «از کمى حافظه نزد او شکایت نمودم بخصوص در مورد اشیائى که جائى مىگذارم اما فراموش مىکنم آنها را کجا گذاشتهام، پس به من گفتند: «هرگاه خواستى چیزى را در جائى بگذارى از همه چیز منصرف شو و بگو بسم اللّه هرگاه چنین کنى دیگر فراموش نخواهى کرد انشاءالله تعالى.
١٢ -همچنین ایشان سفارش مىنمودند در خانههائى که ترس از آن بود که مورد دستبرد قرار گیرد، این دعا را نوشته و در جائى بیاویزند: «یا حافظا لا ینسى، یا من نعمه لا تحصى انت قلت و قولک الحق انا نحن نزّلنا الذکر و إنا له لحافظون» که از شیخ بهائى آن را نقل مىکرد، گاهى هم سفارش مىنمودند که نوشته شود و آن را در جیب بغل سینه بگذارند.
١٣ -و هرگاه خواستى داخل منزل ستمگرى شوى که از سلطه و ستم او بیم دارى دو دست خود را باز کن و حروف زیر را برشمار و بگو سپس انگشتهاى خود را با آنها ببند:
«بسم اللّه الرّحمن الرحیم دست راست (کهیعص) . بسم اللّه الرّحمن الرحیم دست چپ (حمعسق) بدانگونه که این حروف خوانده مىشوند در قرآن کریم سپس سر خود را بلند مىکنى و در حالى که دو کف دست خود را بسته نگه مىدارى این متن را بخوان «و عنت الوجوه للحىّ القیوم و قد خاب من حمل ظلما»
اعوذ باللّه من همزات الشّیاطین و اعوذ بک ربّى ان یحضرون إن اللّه هو السمیع العلیم.»
مورد نظر. یا از طریق حروف بزرگ ابجدى، یا چند برابر کردن یا مختصر کردن آنها ١ که دانستن آن مورد توجه ما نیست، بلکه مسئله قابل توجه براى ما این است که بدانیم آیا دستورات بزرگان در خصوص انجام این اعداد، باید به آنها مقیّد باشیم، یا اینکه قید به آنها یک امر اجبارى است.
١۴ -و هرگاه از خوردن غذائى یا آشامیدنى، ترس داشتند این دعا را مىخواندند.
«بسم اللّه خیر الاسماء إله الارض و السّماء الرّحمن الرحیم الذى لا یضرّ مع اسمه سمّ و لاداء»
١۵ -زمانى که از مسجد سهله بیرون مىآمدند، و بخصوص هنگامى که اول وقت بود مدتى طولانى در مسجد «صعصعه» توقّف مىنمودند، گروهى از خیّران و بزرگان هم همین کار را مىکردند. مسجد مذکور مسجدى کوچک و متروک است، از یکى از یاران (شاید منظور یاران قاضى است-مترجم) دربارۀ اهمیت آن مسجد سؤال کردم و ایشان فرمودند: «عدهاى از یاران، در این مکان راه بر آنها گشوده شده است یعنى در مسجد صعصعه» .
تعدادى از ستونهاى مسجد نامبرده در شرف انهدام بود که موضوع را به اطّلاع پارهاى از متموّلان ایرانى رساندند پس ایشان اقدام به ترمیم آن نمودند، و هر مقدار وجه لازم داشت، صرف کردند پس زمانى که (مرحوم قاضى رحمه اللّه علیه) چشمش بر آن افتاد بسیار شادمان شد و چهرهاش گشوده شد با لبخند و شادى، گوئى مسئله دیوارهاى این مسجد همواره او را مضطرب مىساخت، و هنگامى که مطمئن شد، حالى به او دست داد، بىشباهت نبود به حال کسى که مکلّف به کارى باشد که توان انجام آن را ندارد، و اکنون مشاهده مىکند که آن کار انجام گرفته، و از سینۀ او بارى بس سنگین برداشته شده باشد. و قابل توجه و عجیب است که این مسجد را دعائى است با مضامین والا که در کتب ادعیه موجود است.
١۶ -از جمله دعاهایى که آنها را براى برطرف کردن حالات اضطراب و پریشانى به عده زیادى سفارش مىنمودند، و بودند کسانى که آنها را بصورت «ختم» انجام مىدادند یعنى آنها را به تعداد دفعات معیّن و در ساعاتى معیّن از شبانه روز بخوانند این بود: «لا إله الا اللّه وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو على کلّ شىء قدیر،
مىگفتند:و صلّى اللّه من خیر قائلعلیه و للاطهار من آل غالب
١٧ -و هرگاه از گزیدن یا نیش زدن حشرات زمین، در هراس بودى: «اعوذ بکلمات الله التّامات التى لا یجاوزهن برّ و لا فاجر من شر ما ذرأ و من شر ما برأ و من شر کل دابّه هو آخذ بناصیتها إن ربّى على صراط مستقیم» را بخوان.
١٨ -هنگامى که کوچک بودیم مالاریا (تب نوبه) گرفتیم (و آن زمانى بود که در نجف در حیات ایشان، شیوع پیدا کرد) به ما یاد مىدادند آیاتى را که در آنها از داستان حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نامبرده مىشود بخوانیم: یٰا نٰارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاٰماً عَلىٰ إِبْرٰاهِیمَ وَ أَرٰادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنٰاهُمُ اَلْأَخْسَرِینَ همچنین آیات پیش از آنها که کلّ حکایت را تعریف مىکند. هرگز فراموش نمىکنم، گفته بچهها را که مىگفتند سبک شدیم و تب، دارد از بدنمان دور مىشود، اما همراه با آسایش و راحتى. لازم به یادآورى نیست که تمام این ادعیه را باید با بسم اللّه خواند.
مىگویم: در مورد سورههاى «معوّذات» و استعاذات که از ائمه معصومین نقل شده است نیازى به تجدید اجازه گرفتن از مرشد نیست، زیرا ایشان، (درود خداوند بر آنها باد) ، درهاى رحمت و مصدر فیوضات و منبع برکات مىباشند. آرى، مىشود دربارۀ ترکیب دعاها و راز و نیازهاى نقل شده از بزرگان تفحّص نمود، اگرچه ایشان بطور معمول هیچ دستورى نمىدادند، مگر در مواردى که از أئمه علیهم السلام نقل شده باشد، آن هم پس از تفحّص در آثار ایشان و تجربههاى مخصوص. پارهاى از این «تعویذات» را که منسوب به حاج سید قریشى، (درجات او در علیّین بالا باد) ، بود خواندهام و در آنها پارهاى ترکیبات مبهم و الفاظ نامفهوم یافتم که حضرتش، قدّس الله سره، دستورى در مورد آنها نمىدادند، مگر به گروه معدودى از خواص خود، یا در حالاتى بخصوص.
دربارۀ تکرار و اثرات آن باید گفت که از اثرات تلقین گرفته شده است و احتمال دارد شماره و تعداد آنها از خود کلمات گرفته شده باشد، یعنى از طریق تجزیه آنها به حروف ابجد و بدست آوردن شماره مربوط به آن حروف و بدست آوردن شمارهمورد نظر. یا از طریق حروف بزرگ ابجدى، یا چند برابر کردن یا مختصر کردن آنها ١ که دانستن آن مورد توجه ما نیست، بلکه مسئله قابل توجه براى ما این است که بدانیم آیا دستورات بزرگان در خصوص انجام این اعداد، باید به آنها مقیّد باشیم، یا اینکه قید به آنها یک امر اجبارى است.
ایت الحق//سید محمد حسن قاضی