آقاى دکتر على انصارى در این رابطه مى فرمایند: مرحوم ابوى گاهى کارهایى انجام مى دادند که درکش براى ما سنگین بود و نمى توانستیم بفهمیم ، ولى وقتى واقعیت قضیه را مى فهمیدیم علت رفتارشان را متوجه مى شدیم و گاهى هم تا آخر اصلا درک نمى کردیم .
یک بار یکى از روحانیون با چند نفر از همراهانشان خدمت آقا رسیدند و آقا به ایشون زیاد توجهى نکردند و حتى آن چند نفر همراه از این رفتار آقا خوششان نیامد و موقع خداحافظى هم مرحوم ابوى تا نصف اتاق آمدند و جلوى در نرفتند.
چند روز بعد شخصى آمد به خدمتشان که ظاهر و موقعیت اجتماعى او وجهه مذهبى نداشت اما آقا ایشان را بوسیدند و خیلى محبت کردند و براى مشایعتشان تا جلوى در رفتند و ما واقعا علت این دو نوع برخورد را متوجه نشدیم تا بعد از مدتى ایشان فوت کردند و با وجود آن که آن زمان روابط ایران و عراق خیلى تیره بود،اما قضایا طورى درست شد که یک هیات ۵۰ نفرى جنازه ایشان را مشایعت کردند و بردند به عتبات عالیات براى تدفین . و بالعکس خبردار شدیم آن شخص روحانى با وضع ناجورى از دنیا رفت .
سوخته//موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس