۱- اقرار ضمنى
مردى غلام خود را نزد حضرت امیر علیه السلام برد و گفت : این غلام من بدون اجازه ام ازدواج کرده است .
حضرت به او فرمود: آنان را از هم جدا کن .
مولا به غلام رو کرده و گفت : اى دشمن خدا زنت را طلاق بده !
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: تو چه گفتى ؟
مولا: گفتم زنت را طلاق بده .
على علیه السلام به غلام رو کرده و به او فرمود: تو الان اختیار دارى ، مى خواهى زنت را طلاق ده و مى خواهى او را بگذار.
مولا گفت : یا امیرالمومنین ! چگونه حقى را که متعلق به من بود به دیگرى واگذار نمودى ؟
فرمود: درست است ولى آن به اقتضاى اقرار خودت بود؛ زیرا وقتى که به غلام گفتى زنت را طلاق بده به ازدواج او اقرار کرده اى .
۲- استنباط از وصیت
مردى ده هزار درهم به شخصى داد و به او وصیت کرد موقعى که پسرم بزرگ شد آنچه را که از آنها دوست دارى به او بده . و چون پسر موصى بزرگ شد، وصى نزد حضرت امیر علیه السلام رفت و وصیت موصى را بیان داشت و گفت : حالا چقدر باید به فرزند موصى بدهم ؟
على علیه السلام مایل هستى چقدر به او بدهى ؟
هزار درهم .
حالا نه هزار درهم که دوست داشته اى براى خودت بگذارى به او بده و هزار درهم براى خودت بگذار .
و گذشت در خبر نهم از فصل هشتم این که مرد و زنى را نزد عمر آورده ، مرد به زن گفته بود: اى زناکار! و زن به او گفته بود: تو از من زناکارترى ، و عمر خواست به هر دو حد بزند پس امیرالمومنین علیه السلام به او فرمود: بر مرد، حدى نیست و زن مستحق دو حد است ؛ حد افتراء و حد زنا به علت اقرار او به زنا؛ زیرا وقتى به مرد گفته تو از من زناکارترى ؛ یعنى من هم زناکارم ولى کمتر از تو.
قضاوتهای امیرالمومنین علی علیه السلام//آیه الله علامه محمد تقی تستری