آیت الله العظمى بروجردى از بزرگترین علما و مراجع دینى در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم هجرى است .
آن جناب در زمان خود از اعلمیت در فقه و اصول و رجال و فلسفه برخوردار بود و آثار با منفعت زیادى از آن حضرت از تألیف و چاپ کتب بزرگان و بیمارستان و مسجد و مدرسه باقى ماند .
آن حضرت حوزه ى علمیه قم را که بیش از هفتصد محصل نداشت به یک حوزه علمى ده هزار نفرى تبدیل کرد و صداى اسلام را در زمان مرجعیت خود به اروپا و آمریکا رساند .
من دو بار در حالى که در سن یازده و سیزده بودم به شرف دست بویش موفق و از معنویت آنجناب بهره گرفتم .
او در زمان مرجعیت و ریاستش از قدرت و اقتدار چشم گیرى در بین ملل مسلمان و دولت ها برخوردار بود ، و دولت هم عصرش که دولتى طاغوتى بود از ترس قدرت آن حضرت جرأت حمله به اسلام و آثار الهى را نداشت ، پس از رحلت آن جناب که زلزله اى در جهان انداخت و من در مراسم تشیع و تدفین او در حالیکه به سن تکلیف نرسیده بودم حاضر بودم ، دولت زمان هجومش را به قرآن و اسلام شروع کرد ، که با قدرت معنوى و روحى و ایمانى مرجع زمان و یگانه دوران ، و انسان بى نظیر حضرت امام خمینى روبرو شد ، درگیرى امام خمینى همراه با از جان گذشتگان مؤمن نزدیک به چهارده سال با دولت زمان و طاغوت دوران طول کشید تا بخواست خدا و انفاس قدسى حضرت خمینى و یارى ملت اسلام ، آن قدرت شیطانى درهم شکست و تار و پود فرعونیان زمان با همه کمکى که از آمریکا و روس و اروپا و چین مى گرفتند از هم گسست و شاه زمان و تمام دست یارانش به زباله دان تاریخ افتاده و تمام آثار آنان از مملکت محو و بجاى آن حکومت قرآنى جمهورى اسلام برپا شد .
در هر صورت حضرت بروجردى در عین قدرت و سطوت ، و در عین تکیه داشتن به مقام مرجعیت از حالات اخلاقى برخوردار و در کمال تواضع و فروتنى بود .
روزى در مسیر حرکت آنجناب به سوى درس ، طلبه اى از طلاّب درسش به آن حضرت عرضه داشت ، مشکلات اقتصادى مرا در فشار قرار داده و کارد به استخوانم رسیده ، آن جناب فرمودند : پس از درس به من مراجعه کن باشد که گره از کارت بخواست خدا گشوده شود .
آن مرجع دوران وقتى به کرسى درس نشست و درس و مباحثه را شروع کرد ، بر اساس جوّ آزادى که بر درس شیعه حکم فرماست شاگردان در مقام ردّ و ایراد درس برآمدند و آنجناب به هر کدام پاسخ مناسبى عنایت مى فرمود ، آن طلبه اى هم که اظهار حاجت کرده بود ، اشکالى به درس کرد ، از آنجا که قوه شنوائى آیت الله بروجردى ضعیف بود ، به خیال این که آن طلبه یادآورى حاجتش را نمود با کمى تلخى فرمود : گفتم بعد از درس ، طلاب تعجب کردند ، یکى از آنان که جلوى کرسى درس بود عرضه داشت ایشان اشکال علمى کردند و پاسخ اشکال جایش همین جاست نه بعد از درس ، ایشان متوجه شدند که برداشتشان صحیح نبوده درس را خاتمه داده و پس از درس به میان جمعیت طلاب رفتند تا به آن حاجت مند رسیدند ، و دست مبارک خود را به عنوان مصافحه بسوى او دراز کردند ، او هم به آن جناب دست داد ، ناگهان طلاب دیدند وجود مبارک آیت الله بروجردى خم شد و دست آن طلبه را بوسید و از وى عذرخواهى کرده و او را همراه خود به خانه برد و به دور از چشم دیگران مشکل او را حل کرد و حاجت وى را روا فرمود ! !
عرفان اسلامی جلد ۱۰//حسین انصاریان