علما-بعلمای قرن سیزدهم

زندگینامه علامه آیت الله بلاغى (متوفاى ۱۳۱۳ش)

MSHOZ27_9195 زندگینامه  علامه آیت الله بلاغى (متوفاى ۱۳۱۳ش)

طلیعه

علامه بلاغى از شخصیتهاى بس ارزنده و والاى تاریخ معاصر است که زوایاى زندگى و مجاهداتش کمتر مورد بررسى و ارائه قرار گرفته است . در این نوشتار سعى شده است با کمک خامه و رنگ واژه ها تصویرى از چهره این بزرگمرد گمنام ترسیم گردد هر چند نامه کوچکتر و واژه ها کم رنگ تر از آنند که از عهده چنین مهمى برآیند. اما مولانا زیبا سروده است :

آب دریا را اگر نتوان کشید

هم بقدر تشنگى باید چشید

رویش صبح 

در روز چهارشنبه اى از ماه رجب ، در یکى از محله ها نجف (محله براق ) در خانه دانشمند عامل و روحانى فاضل ، علامه شیخ حسن بلاغى ، ستاره اى چشم به جهان گشود که امید آن مى رفت تا گمشدگان وادى شب گون نادانى را به کرانه هاى صبح امید رساند. این نورسیده را محمد جواد نام نهادند. و بدین سان در سال ۱۲۸۲ ق .خداوند نعمتى دیگر به جامعه شیعه عنایت کرد.

آل بلاغى یکى از خاندانهاى نجیب ، شریف و قدیمى شهر نجف بوده اند. این دودمان پاک بسان چشمه اى پربرکت همواره جوشیده و طراوت بخشیده اند و تشنگان را سیراب کرده و همگى به جلال و بزرگى در علم و ادب شهرت داشته اند.

جرعه نوش علم و معرفت .

محمد جواد پس از آنکه نشو و نما یافت و دوران کودکى را پشت سر گذاشت در بوستان همیشه سبز حوزه قدم نهاد و شاگردى آن مکتب گردید. علوم مقدماتى را در حضور نورانى علماى نجف فراگرفت و تا ۲۴ سالگى از اساتید بزرگ آن حوزه عظیم ، استفاده هاى علمى و معنوى فراوانى برد.

روان پاک بلاغى که شیفته کسب معارف و درک فضایل بود او را در سال ۱۳۰۶ ق . مجبور به ترک زادگاهش کرد و او با دلى مالامال از عشق و علاقه به فراگیرى دانش و خودسازى ، وارد شهر مقدس کاظمین شد تا بتواند در سایه اندیشه هاى بلند آن دیار، به اهداف عالیه اش نایل آید.

ایشان شش سال از عمر مبارکش را در این شهر صرف تحصیل و تهذیب نمود و تا سال ۱۳۱۲ ق . در کاظمین ماند. او در همان شهر با خانواده شریف عالم بزرگوار سید موسى جزایرى وصلت نمود.

در سى سالگى به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترین استوانه هاى علمى و عملى عصر خویش حاضر شد و سرزمین سبز فکرش ‍ را با زلال آبهاى با صفاى آن حوزه طراوت بخشید و مدت ۱۴ سال در این دانشگاه بزرگ اسلامى ماند و از باغ و بوستانهاى نجف خوشه هاى فراوان علم و معنویت چید.

شیخ محمد جواد بلاغى که سالهاى متمادى را در پى علم و عمل گذرانده بود در سال ۱۳۲۶ ق . وارد شهر مقدس سامرا شد و در درس مرجع مجاهد و رهبر انقلابى ، میرزا محمد تقى شیرازى شرکت جست و ده سال بر سفره علمى این مجتهد سترگ و بیدار مهمان بود و با استفاده از جنبه هاى روحى و معنوى آن بزرگوار، خویشتن را تقویت کرد.این دانشمند وارسته آنچنان شیفته دانش و یاد گرفتن بود که تا ۵۴ سالگى در درس میرزاى شیرازى شرکت نمود.

راهنمایان رهرو خوبیها

اندیشمندان و فرزانگانى که علامه بلاغى در حضور نورانى آنان نشست و آموخت عبارت اند از:

۱٫ فقیه بزرگوار شیخ محمد طه نجف (متوفى ۱۳۲۳ ق .)

۲٫ فقیه محقق حاج آقا رضا همدانى (متوفى ۱۳۲۲ ق .)

۳٫ عالم و اصولى مدقق شیخ محمد کاظم خراسانى (متوفى ۱۳۲۹ ق .)

۴٫ علامه فقیه سید حسن صدرالدین کاظمى (متوفى ۱۳۵۴ ق .)

۵٫ فقیه بزرگ شیخ محمد حسین مامقانى (متوفى ۱۳۲۳ ق .)

۶٫ علامه محدث میرزا حسین نورى (متوفى ۱۳۲۰ ق .)

۷٫ فقیه عالیمقام سید محمد حسن هاشم هندى غروى (متوفى ۱۳۲۳ ق .)

۸٫ مرجع مجاهد میرزا محمد تقى شیرازى (متوفى ۱۳۳۸ ق .)

پیوند دانش و مبارزه

این متعهد وظیفه شناس از تبار روحانیتى بیدار و آگاه بود که در پى استقلال طلبى کشور عراق از یوغ استعمار انگلیس در سال ۱۳۳۶ ق . – براى بار دوم – آهنگ شهر کاظمین کرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغور اسلامى حضور یافت و به صف مجاهدان پیوست .

آینده ساز دلسوز

اینک نام تنى چند از پروردگان آن فقیه آینده ساز را ذکر مى نماییم .

۱٫ آیه الله العظمى آقاى سید شهاب الدین مرعشى نجفى (متوفى ۱۴۱۱ ق .)

۲٫ آیه الله العظمى حاج سید ابوالقاسم خویى (متوفى ۱۴۱۴ ق .)

۳٫ آیه الله العظمى آقاى حاج سید هادى میلانى (متوفى ۱۳۹۵ ق .)

۴٫ علامه ادیب آقاى میرزا محمد على اردوباى نجفى (متوفى ۱۳۸۰ ق .)

۵٫ علامه سید محمد صادق بحرالعلوم (متوفى ۱۳۹۰ ق .)

۶٫ آیه الله شیخ محمد رضا آل فرج الله نجفى (متوفى ۱۳۸۶ ق .)

۷٫ آیه الله شیخ محمد مهدوى لاهیجى (متوفى ۱۴۰۳ ق .)

۸٫ آیه الله شیخ نجم الدین جعفر عسکرى تهرانى (متوفى ۱۳۹۵ ق .)

۹٫ حاج شیخ ذبیح الله محلاتى (متوفى ۱۴۰۵ ق .)

۱۰٫ آیه الله حاج شیخ محمد رضا طبسى نجفى (متوفق ۱۴۰۵ ق .)

۱۱٫ میرزا محمد على مدرس خیابانى

۱۲٫ استاد ادیب على خاقانى

۱۳٫ آیه الله شیخ على محمد بروجردى (متوفى ۱۳۹۵ ق .)

۱۴٫ شیخ مهدى بن داوودالحجار (متوفى ۱۳۵۸ ق .)

۱۵٫ علامه محقق حاج شیخ مجتبى لنکرانى نجفى

۱۶٫ آیه الله سید صدرالدین جزایرى (متوفى ۱۳۸۸ ق .)

۱۷٫ شیخ ابراهیم بن شیخ مهدى قریشى

۱۸٫ شیخ مرتضى مظاهرى نجفى

۱۹٫ آیه الله سید مرتضى لنگرودى (متوفى ۱۳۸۳ ق .)

۲۰٫ علامه میرزا محمد على ادبى تهرانى

تراوش قلم

آثار سبز او در زمینه هاى فقه ، تفسیر، تاریخ ، اصول فقه ، عقاید و رد یهود و نصارا و مادیون و بابیت و بهائیت تدوین یافته است .

نشانه هاى ماندگار ایشان عبارت است از:

۱٫ تفسیر آلاءالرحمن۲

٫ رساله اى در پاسخ به پرسشهایى که از جبل عامل براى ایشان فرستاده و در آن شبهاتى درباره قرآن نموده بودند

۳٫ الرحله المدرسیه یا المدرسه السیاره

۴٫ الهدى الى یدن المصطفى

۵٫ التوحید والتثلیت

۶٫ اعاجیب الاکاذیب

۷٫ انوارالهدى

۸٫ البلاغ المبین

۹٫ نصایح الهدى

۱۰٫ المسیح و الانجیل

۱۱٫ نسمات الهدى

۱۲٫ المصابیح فى بعض ‍ من ابدع فى الدین فى القرن الثالث عشر

۱۳٫ مصباح الهدى

۱۴٫ مسئله فى البداء

۱۵٫ نورالهدى

۱۶٫ اجویه المسائل البغدادیه

۱۷٫ داعى الاسلام و داعى النصرانیه

۱۸٫ تا ۴۵٫ مجموعه از تعلیقه ، حاشیه و رساله هاى فقهى ، در این میان رساله اى در احکام وضو به چشم مى خورد که علامه خود آن را به زبان انگلیسى ترجمه کرده است

۴۶٫ رساله اى درباره اوامر و نواهى در علم اصول

۴۷٫ رساله اى در نفى تزویج ام کلثوم با عمربن خطاب

۴۸٫ رساله اى درباره عدم اعتبار تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام

۴۹٫ رد بر کتاب ((تعلیم العلماء)) نوشته غلام احمد قادیانى

۵۰ رد بر کتاب ((حیاه المسیح )) نووشته غلام احمد قادیانى

۵۱ رد بر کتاب ((ینابیع الکلام ))

۵۲٫ رساله اى در رد جرجیس سائل و هاشم عربى (این چهار رساله در رد شبه هاى مخالفان اسلام بویژه مبلغان مسیحى نوشته است .)

۵۳٫ رساله اى در رد حسیون (رد بر فرقه قادیانیه است .)

۵۴٫ داروین و اصحابه

مهتاب ادب

یکى از ویژگیهاى شخصیت علمى علامه بلاغى ، جنبه ادبى ایشان است . او دانشمندى ادیب و ادیبى دانشمند بود. نوشته هایش را با قلم و سبکى ابتکارى و جدید و در قالبهاى ادبى و شعر، داستان ، رمان و مناظره به رشته تحریر در آورده و برخى از مسائل عقیدتى و فلسفى را در قالب شعر سروده و شعرش حامل پیام بوده است .

ایشان در ثنا و رثاى اهل بیت علیهم السلام چکامه هایى چند سروده است . یکى از آنها را که مرثیه اى براى امام حسین علیه السلام است مرور مى کنیم :

یا تریب الخد فى رمض الطفوف

لیتنى دونک نهبا للسیوف

یا نصیرالدین اذ عزالنصیر

و حمى الجار اذ عزالمجیر

و شدید الباءس والیوم العسیر

و ثمال الوفد فى العام العسوف

کیف یا خامس اصحاب الکسا

و ابن خیرالمرسلین المصطفى

و ابن ساقى الحوض فى یوم الظماء

و شفیع الخلق فى الیوم المخوف

یا صریعا ثاویا فوق الصعید

و خضب الشیب من فیض الورید

کیف تقضى بین اجناد یزید

ضامیا تسقى بکاسات الحتوف

– اى کسى که گونه هایت در سرزمین کربلا بر خاک گرم افتاد! اى کاش من به جاى تو، جایگاه ضربه هاى شمشیر مى شدم .

– اى یاور دین هنگامى که یاران اندک شدند! و اى امید بى پناهان هنگامى که پناه دهندگان کم شدند.
– اى کسى که در روز جنگ و سختى صبر بسیار دارى و اى ملجاء وارد شدگان در سالهاى خشکى و سخت .
– چه سان است اى پنجمین اصحاب کساء و اى فرزند بهترن رسولان (حضرت محمد مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم )

– اى فرزند ساقى حوض (حضرت على علیه السلام ) در روز تشنگى ، شفاعت کننده مردم در روز ترسناک .
– اى کشته افتاده روى زمین و اى کسى که محاسنت با خون گلویت خضاب است .
– چگونه تشنه ماندى بین لشکر یزید، در حالى که سیرابت مى کردند از جام مرگها.

چکاد تلاش

آموختن زبانهاى خارجى با امکانات محدود آن روز، کارى بسیار مشکل بوده است . علامه بلاغى علاوه بر زبان عربى ، زبانهاى عبرى ، انگلیسى و فارسى را خوب مى دانست و به آنها تسلط داشت و فراگیرى آنها به شخصیت علمى ایشان برجستگى ویژه اى بخشیده بود.

درباره چگونگى آموختن زبان عبرى چنین نگاشته اند: ((زبان عبرى را از یهود دوره گرد آموخته است . در آن روزگار گروهى یهودى در شهرهاى عراق بودند که مقدارى جنس ، پارچه و امثال آن ، بر دوش داشتند و در کوچه و بازار مى گشتند و مى فروختند. بلاغى از این فرصت استفاده مى کرد و درباره مفردات و جمله بندى زبان عبرى از آنان چیزهایى مى پرسید. گاه مجبور مى شد همه اجناس یک یهودى دوره گرد را بخرد تا از او درباره یک واژه یا ترکیب سخنى بشنود. چون یهودیان در آموختن لغت خود به دیگران بسیار بخل مى ورزیدند. بلاغى گاه شیرینى و شکلات مى خرید تا اگر بچه اى یهودى ببیند به او بدهد و چیزى از او بپرسد.))

شکوه گمنامى

گمنام زیست و بى هیاهو، ولى نامش در گمنامى اوست و هنرش در اخلاص ‍ والایش …
شکوه گمنامى و حماسه اخلاص او در شعار معروفش تجلى کرده که مى فرمود:
ععع ((انى لا اقصد الا الدفاع من الحق لا فرق عندى بین ان یکون باسمى او اسم غیرى .)) من جز دفاع از حق انگیزه اى نداشتم . بنابراین هیچ فرقى نیست که کتاب به نام من یا نام دیگرى منتشر شود.

اسوه زهد

درباره ساده زیستى اش گویند:
((اتاقى کوچک داشت و محقر. در آن جز بوریایى و روفرشى یى که بر آن مى نشست هیچ چیز نبود. در زمستان وسایل گرم کردن و در تابستان وسایل سرد کردن نداشت ؛ با اینکه مزاجى ضعیف داشت و بیمار بود. با این احوال ، هیچ گاه از این اتاق بیرون نمى رفت مگر براى نیازهاى ضرورى .))
بحقیقت که ایشان با بى پیرایگى اش اسوه برجسته زهد و پارسایى بود.

خنیاگر بیدارى

حیاتش ترکیبى از دو عنصر عقیده و جهاد بود و حرکتش بر مبناى این دو عنصر هیچ گاه گوشه نشینى را نگزید و آرام نگرفت و پیوسته حریت آمیخته با حیات را بر سر و روى جامعه اسلامى مى پاشید و خوابهاى گران را بر مى آشفت گویند:((برخى از بهائیان جاسوس استعمار در محله اى در بغداد، مکانى را به نام حظیره براى اجتماع خود بنا نهادند. بلاغى با شنیدن این خبر دیگر آرام نگرفت و استراحت را بر خود روا نداشت تا با مراجعه به دادگاه و قانون آنان را به ترک آن محل واداشت و پس از مدتى آنجا را به مسجدى تبدیل کرد و در آن نماز و شعایر حسینى اقامه مى شد.))

این روحانى آگاه ، مرز و بوم را همواره نگهبان بود و براى بیدار ساختن جامعه دل مى سوزاند و تمام هستى خود را فداى خدمت به حق و خلق کرد.
وى براى چاپ کتاب ((الهدى )) (در رسوا سازى خدعه ها و توطئه هاى مبلغان مسیحى ) پولى نداشت . بناچار هر چه در خانه داشت به قیمت ارزان فروخت و کتاب را به چاپخانه فرستاد تا خداوند اندک اندک اثاثیه خانه و زندگانى وى را فراهم ساخت .

آخرین هجرت

آسمان شهر غم رنگ بود و اندوهبار. اشک هجران بر گونه هاى شهر جارى بود. زیرا خورشید اندیشه اى رو به غروب بود که هفتاد سال در آسمان علمى شیعه نور بخشیده بود. تقویم عمرى رو به پایان مى شد که برگ برگ وجودش را وقف خدمت کرده بود.

باد خزان بر باغ پرشکوفه رادمردى وزیدن گرفته بود که سراسر عمرش بهار بود و بیدارى فصل فراق در گوش جان علامه آهنگ وداع مى نواخت و نسیم ((ارجعى ))جانان در بوستان جانش وزیدن داشت و در حیاط ((حیاتش )) مى رفت که با قفل مرگ بسته شود. او که عمرى در وادى رضاى حق قدم و قلم زد اکنون مجنون صفت مشتاق نوشیدن جام وصال بود.

سرانجام این چکاد تعبد و تخصص ، فقیه و ادیب فرزانه و مجاهد زاهد، شب دوشنبه بیست و دوم شعبان ۱۳۵۲ ق .نداى حضرت دوست را لبیک گفت و مرغ جانش با کوله بارى از خدمت و خوبى و افتخار به سراى ابدى پر کشید و در آستان دوست جاى گرفت . خاکیان را در سوگ و عرشیان را در سرور نشاند. حوزه هاى علمیه – بویژه طلاب نجف – در این فقدان ، غرق در ماتم شد. پس از تجلیل و تشییع ، پیکر پاکش را در حجره جنوبى سوم در سمت غربى صحن مبارک حضرت على علیه السلام ، در کنار آرامگاه جواد بن محمد حسینى (مؤ لف کتاب مفتاح الکرامه ) به خاک سپردند.

روحش شاد، راهش سبز و پر رهرو و تربتش از شمع رضاى جانان نورانى باد.

گلشن ابرار جلد ۲//جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=