مبحث گناه

ظلم و مفاسد ومعالجه آن‏ (قسمتی از کتاب معراج السعاده ملا احمد نراقی)

بدان که:- همچنان که در اوایل کتاب به آن اشاره شد- «ظلم» در اصل لغت، به معنى کار بى‏ جاکردن، و تعدّى نمودن از حد وسط است. و ظلم به این معنى، جامع همه رذایل، و ارتکاب هر یک از قبایح شرعیه و عقلیه را شامل است. و این، ظلم به معنى اعمّ است.و از براى ظلم، معنى دیگرى نیز است که عبارت است از: ضرر و اذیّت رسانیدن به غیر، از قبیل: کشتن و یا زدن، یا دشنام و فحش دادن، یا غیبت او را کردن، یا مال او را به غیر حق تصرف کردن و گرفتن، یا غیر این‏ها از کردار یا گفتارى که باعث اذیّت غیر باشد.و این، ظلم به معنى اخص است.

و بیشتر آنچه در آیات و اخبار، و عرف مردم ذکر مى ‏شود این معنى مراد است. و باعث این ظلم، اگر عداوت و کینه باشد از نتایج قوه غضبیّه خواهد بود. و اگر موجب آن، حرص و طمع در مال باشد از جمله رذایل قوه شهویّه محسوب خواهد شد.به هر حال، به اجماع جمیع طوایف عالم، و به اتفاق همه اصناف بنى آدم، ظلم از همه معاصى اعظم، و عذاب آن اشدّ، و ندامت آن بیشتر، و وبال آن بالاتر است. در مواضع متکثّره در قرآن بر ظالمین لعن شدید وارد، و در اخبار متواتره ذمّ عظیم و تهدید بر آن ثابت است. و اگر هیچ تهدیدى بر آن نباشد، همین آیه مبارکه از براى طایفه ظالمین کافى است که پروردگار جبّار مى‏ فرماید:

«وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ».

خلاصه معنى آن که: «گمان مکن که پروردگار، غافل است از کرده ظالمان و ستمکاران! نه چنین است، و این مهلتى که به ایشان داده به جهت آن است که: عذاب و سزاى عمل ایشان را به روزى اندازد که در آن چشمها به کاسه سر مى‏ جهد. و همه مردمان در آن روز شتابان خواهند بود. یعنى از حیرانى و سرگردانى آرام و سکون نخواهند داشت و به هر طرف خواهند دوید. و چشمهاى ایشان باز خواهد ماند، و قدرت نخواهند داشت که: چشمهاى خود را به هم گذارند. و دلهاى ایشان از شدّت خوف و فزع، پریده خواهد بود و از عقل و هر چیزى خالى خواهد بود». و باز حق- سبحانه و تعالى- مى ‏فرماید: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» یعنى: «زود باشد بدانند آنان که ظلم و ستم کردند، که بعد از موت بازگشت ایشان به کدام مکان خواهد بود». آرى: بازگشت ظالم، البته به آتش سوزنده، و مار و عقرب گزنده خواهد بود. و ستم بر بندگان خدا، و چشم داشت آمرزش در روز قیامت، نیست مگر از حمق و سفاهت.

مکن بد که بد بینى اى یار نیک‏

که ناید ز تخم بدى بار نیک‏

 

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر

کاى نور چشم من بجز از کشته ندروى‏

 

از متمّم مکارم اخلاق، و مبعوث بر کافّه آفاق، مروى است که: «پست‏ ترین و ذلیل ‏ترین خلق در نزد خدا کسى است که: امر مسلمانان در دست او باشد و میان ایشان به راستى رفتار نکند». و در حدیثى دیگر از آن سرور مروى است که: «ظلم و جور کردن در یک ساعت، بدتر است در نزد خدا از شصت سال گناه». و فرمود که: «هر که از انتقام و مکافات بترسد، البته از ظلم کردن باز مى ‏ایستد» چون منتقم حقیقى البته انتقام هر ظلمى را مى‏ کشد. و مکافات ظالم را به او مى‏ رساند.

چو بد کردى مباش ایمن ز آفات‏

که واجب شد طبیعت را مکافات‏

 

از جانب خداوند معبود، وحى به حضرت داود رسید که: «به اهل ظلم بگو: مرا یاد نکنند که بر من واجب است یاد کنم هر که مرا یاد بکند. و یاد کردن ظالمین، به لعن کردن ایشان است.

در هنگامى که حضرت سیّد سجاد- علیه السّلام- را وفات رسید به حضرت امام محمد باقر- علیه السّلام- فرمود که: «زنهار، اى فرزند! که ظلم نکنى بر کسى، که دادرسى به غیر از خدا نداشته باشد». زیرا که او را چون کسى دیگر نباشد، دست به درگاه مالک الملوک بر مى ‏دارد و منتقم حقیقى را بر سر انتقام مى آورد. هان، هان اى آنکه زمام اختیار مردم در دست دارى! تا بیچارگان بى ‏کس را نیازارى، که کس بى‏ کسان در مقام آزار تو برآید.

دردمندان بلا زهر هلاهل نوشند

قصد این قوم خطا باشد هین تا نکنى‏

منجنیق آه مظلومان به صبح‏

زود گیرد ظالمان را در حصار

 

از حضرت امام محمد باقر- علیه السّلام- مروى است که: «هیچ کس نیست که به دیگرى ظلم کند مگر اینکه خدا به آن ظلم او را مى ‏گیرد، در جان یا مال او» مردى که مدتى والى موضعى بود به خدمت آن والى امامت عرض کرد که: «آیا توبه از براى من هست؟ فرمود نه، تا هر که بر ذمّه تو حقى دارد به وى برسانى». و نیز از آن حضرت مروى است که: «آنچه مظلوم از دین ظالم مى‏ گیرد بیش از آن چیزى است که ظالم از مظلوم مى ‏ستاند». و از حضرت امام جعفر صادق- علیه السّلام- منقول است که: «در تفسیر قول خداى- عزّ و جلّ- «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ»فرمودند که: پلى بر صراط هست که از آن نمى‏ گذرد بنده‏ اى که بر گردن او مظلمه باشد». و فرمود که: «هیچ ظلمى شدیدتر و بدتر از ظلمى نیست که بر کسى باشد که یاورى بجز خداوند قهار نیابد». و نیز فرمود که: «هر که بخورد مال برادر خود را به ناحق و به او رد نکند، خواهد خورد در روز قیامت شرارى از آتش دوزخ را». و از آن جناب مروى است که: «پروردگار عالم- جلّ شأنه- وحى فرستاد به پیغمبرى از پیغمبران، که در مملکت پادشاه جبّارى بود، که برو به نزد این مرد جبّار و به او بگو که: من تو را وا نداشته ‏ام از براى ریختن خون بى ‏گناهان و گرفتن اموال مردمان، بلکه تورا صاحب اختیار کردم به جهت آنکه صداهاى مظلومان را از درگاه من بازدارى.

و ناله‏ هاى ایشان را کوتاه کنى. من نخواهم گذشت از ظلمى که بر احدى شود، اگر چه از جمله کفّار باشد».آرى: پادشاهى، حکم شبانى دارد، که آفریدگار عالم او را بر رعیّت گماشته و از او محافظت ایشان را خواسته. و چنانچه اندکى در حفظ و حراست ایشان اهمال و مسامحه نماید به زودى دست او را از شبانى ایشان کوتاه فرماید و در روز محاسبه روز قیامت حساب جزء جزء را از او مى‏ طلبد.

میازار دهقان به یک خردله‏

 

 که سلطان، شبان است و دهقان گله‏

چو پرخاش بینند و بیداد از او

شبان نیست، گرگ است، فریاد از او

شهى که حفظ رعیت نگاه میدارد

حلال باد خراجش که مزد چوپانى است‏

و گر نه راعى خلق است زهر مارش باد

که هر چه میخورد از جزیه مسلمانى ‏ست‏

 

و نیز از آن حضرت مروى است که فرمود: «هر که بدى کند با مردمان و بر ایشان ستم روا دارد، او را ناخوش نیاید، چون به او بدى کنند و ستمى به او رسد، چون فرزند آدم، آنچه را مى‏ کارد مى ‏درود و هیچ کس از تخم تلخ، میوه شیرین برنمى‏ دارد. و تخم شیرین، بار تلخ نمى‏ دهد».

اگر بد کنى چشم نیکى مدار

که هرگز نیارد گز، انگور بار

مپندارم اى در خزان کشته جو

که گندم ستانى به وقت درو

 

چه عجب نیست از بسیارى از أبناء زمان، که انواع ظلم و ستم از ایشان به بیچارگان مى ‏رسد! و اگر روزى ورق زمانه برگردد و دست ایشان از ظلم کوتاه شود، و روزگار در صدد مکافات برآید، آه و ناله ایشان از ثریا مى ‏گذرد. و زبان شکوه خالق و خلق را مى ‏گشاید. و بر کسانى که اگر شفاعت مظلومى را در نزد ایشان مى ‏کرد به هیچ گونه قبول نمى‏ کردند، اعتراض مى‏ کنند و ایشان را ملامت و سرزنش مى ‏نمایند که آخر، چنین ظلمى بر ما مى ‏شود، و تو چنین ساکت نشسته‏ اى! چرا گریبان چاک نمى‏ کنى و بر سر، خاک نمى ‏ریزى و شورش و غوغا نمى ‏نمائى؟!

ببرى مال مسلمان و چو مالت ببرند

بانگ و فریاد بر آرى که مسلمانى نیست‏

 

برگشت اثر هر ظلمى، به خود ظالم یا به اولاد او

و غافل است از اینکه: هر ظلمى که از کسى سرزد، البته روزگار، اثر آن را به او مى  ‏رساند.

همچنان که حضرت صادق- علیه السّلام- فرمودند که: «هرکه ستم کند، خداوند عالم مسلط مى‏ سازد بر او کسى را که ظلم کند بر او، یا بر اولاد او، یا بر اولاد اولاد او.

(بلى: کجا با عدل خداوند عادل جمع مى ‏شود که: زبر دستى، زیر دستى را بیازارد، و دست آن بیچاره از مکافات او کوتاه باشد. و حضرت ملک الملوک بر آن مطلع باشد و در صدد انتقام او برنیاید؟!

مکن خیره بر زیر دستان ستم‏

که دستى ست بالاى دست تو هم‏

ستمگر جفا بر تن خویش کرد

نه بر زیردستان دلریش کرد

مها زورمندى مکن با کهان‏

که بر یک نمط مى‏نماند جهان

 

راوى گوید: چون حضرت چنین فرمودند، من عرض کردم که: آن مرد، ظلم مى ‏کند و خدا ظلم را بر اولاد، و اولاد اولاد او مسلط مى ‏سازد؟ فرمود: بلى، خداى- تعالى- مى ‏فرماید «وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً». خلاصه معنى آنکه: باید بترسند کسانى که هرگاه اولادى از ایشان بماند بى ‏دست و پا، بر ایشان مهربان و ترسناک باشند، پس باید از خداى بپرهیزند و سخن نیک بگویند». و والد ماجد حقیر در جامع السعادات فرموده است که: «ظاهر آن است که: مؤاخذه اولاد به سبب ظلم پدران، مخصوص اولادى است که به ظلم پدران خود راضى بوده ‏اند. یا اولادى که از ظلم پدر به ایشان اثرى رسیده باشد، چون مالى که به ایشان منتقل شده باشد». و بعضى از علما در سرّ این، گفته که: دنیا دار مکافات و انتقام است، و باید مکافات هر ظلمى در دنیا بشود. گو بعضى از آن به روز قیامت افتد. و این انتقام هم از براى ظالم فایده دارد تو هم از براى مظلوم، اما از براى ظالم، به جهت اینکه: چون این را شنید و مطلع شد که هر ظلمى را در دنیا مکافاتى است، بسا باشد که از ظلم کردن باز ایستد. و اما از براى مظلوم، به جهت اینکه: او از اطلاع بر این شاد و مستبشر مى ‏گردد. و علاوه بر ثواب اخروى، فرح در دنیا نیز از براى او حاصل مى‏ شود.

لب خشک مظلوم را گو بخند

که دندان ظالم بخواهند کند

 

پس آنچه به اولاد، و اولاد اولاد ظالم، از ظلم مى ‏رسد اگر چه ظاهرا بر او ظلم است و لیکن در معنى نعمتى است از خدا بر او، که فایده از براى دیگران نیز دارد. پس هر که را اندک عقل و شعورى بوده باشد، و دشمن خود و بازماندگان خود نباشد و اعتقاد به مرگ و رسیدن به حساب و ثواب و عقاب روز قیامت داشته باشد البته خود را از ظلم نگاه مى‏ دارد.

و عجب است از قومى که مرگ را به چشم خود مى ‏بینند و دعواى یقین به «حشر و نشر» و بهشت و دوزخ مى‏ نمایند، و احوال اهل ظلم را در دنیا معاینه و ملاحظه مى ‏نمایند، و با وجود این، پیوسته ظلم و ستم به زیردستان و ضعفا مى ‏نمایند. و از حکم حاکم عادل، و مؤاخذه مالک الملوک، و «سطوت» قهر جبّار سموات و ارضین، خوف نمى‏ کنند. و از رسوائى روز قیامت در حضور ملائکه و انبیاء و سایر امم گذشته و آینده اندیشه نمى ‏نمایند. و از تخویفات و تهدیدات پروردگار خود هیچ باکى ندارند.

بلى: «یوم المظلوم على الظالم اشد من یوم الظالم على المظلوم» یعنى: «روز توانائى و قدرت مظلوم بر ظالم، بسى شدیدتر و بالاتر است از امروز که ظالم قدرت بر مظلوم دارد». 

تحمل کن اى ناتوان از قوى‏

که روزى تواناتر از وى شوى‏

 

زنهار، اى ظالم! دست نگه‏دار که دستى بالاى دست تو هست. بر خود بترس که تواناتر از توئى در کمین است.

ره پرشکن است پر بیفکن‏

تیغ است قوى سپر بیفکن‏

 

پاسخ ظالم در روز قیامت!!!

روز قیامت را به یاد آور. و زمان مؤاخذه را در نظر بگیر. و خود را در حضور پروردگار خود ایستاده بین. و مستعدّ جواب ظلم و ستم بر بیچارگان شو. و جواب آنها را مهیّا کن.

پس اى کسانى که زمام اختیار بندگان خدا را در دست دارید! و خلعت مهترى و سرورى در بر کرده ‏اید! یاد آورید روزى را که: در دیوان اکبر ملوک، و سلاطین عدالت گستر، به خلعت زیباى آمرزش ارجمند، و به تاج «و هاج» کرامت سر بلند گردند، مبادا شما لباس یأس در بر، و خاک مصیبت بر سر، اشک حسرت از دیده ببارید. و دست ندامت بر سر زنید.

خطا بین که بر دست ظالم برفت‏

جهان ماند و او با مظالم برفت‏

و چون از فکر آخرت، و روز حسرت و ندامت بپردازید احوال دنیاى خود را ملاحظه نمائید. و مفاسد دنیویّه ظلم و ستم را متذکّر گردید، و بدانید که: عاقبت آن نیست مگر اینکه: قوّت و شوکتى که حضرت ربّ العزه داده به «شآمت» آن باز مى‏ گردد.

چنان که والى مملکت عدالت، و سریر آراى کشور ولایت فرمود که: «هیچ سلطانى نیست که خداى- تعالى- او را قوّت و نعمتى داده باشد و او به دستیارى آن قوّت و نعمت بر بندگان خدا ظلم کند، مگر اینکه بر خداى- تعالى- لازم است که: آن قوّت و نعمت را بازگیرد. نمى‏ بینى که خداى- تعالى- مى ‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» یعنى: «به درستى که خداى- تعالى- تغییر نمى‏ دهد آنچه با طایفه ‏اى هست از شادى و دولت، یا رنج و محنّت، تا آنکه ایشان نیّات و اعمال خود را تغییر بدهند». و هم از سخنان هدایت بنیان آن حضرت است که: «بالظلم تزول النعم» یعنى: به سبب ظلم، نعمتها زایل مى‏ گردد، و به نکبت مبدّل مى‏شود. و به شومى آن، احوال ملک و مملکت زبون، و تخت و دولت سرنگون مى ‏گردد. و پادشاهى به واسطه عدالت، با کفر پاینده مى ‏شود. و با وجود ایمان، با ظلم و ستم نمى ‏ماند.

خانه هر ملک ستمکارى است‏

دولت باقى به کم آزارى است‏

پایدارى به عدل و داد بود

ظلم و شاهى چراغ باد بود

 

آه مظلوم‏

آرى: بسا باشد که ستمکار ظالم، بیدادى بر بیچاره کند که در چاره جوئیش از هر جا بسته. و دست امیدش از همه جا گسسته مى ‏شود. ناچار شکوه و داد خواهى به درگاه پادشاهى برد که ساحت رحمتش گریزگاه بى ‏پناهان، و غمخوارى مرحمتش فریادرس دادخواهان است. میر دیوان عدلش به دادخواهى گداى بى سروپائى خسرو تاجدارى را دست اقتدار در زیر تیغ انتقام مى ‏نشاند. و سرهنگ سیاستش براى خاطر پریشانى، سلطان والا شأنى را «پالهنگ»عجز در گردن افکنده و به پاى دار مکافات مى ‏دواند.

مظلومى از ضرب چوب ظالمى بر خود بپیچد که شحنه غضبش با وى در نپیچد. و ستم کیشى، اشکى از دیده درویشى فرو نریزد، که سیلاب عقوبتش بنیان دولت وى از هم بریزد.

نخفته ست مظلوم، ز آهش بترس‏

ز دود دل صبح گاهش بترس‏

نترسى که پاک اندرونى شبى‏

برآرد ز سوز جگر یا ربى‏

      چراغى که بیوه زنى برفروخت‏

       بسى دیده باشى که شهرى بسوخت‏

       پریشانى خاطر دادخواه‏

        براندازد از مملکت پادشاه‏

        ستاننده داد آن کس خداست‏

        که نتواند از پادشه داد خواست‏

 

از حضرت صادق- علیه السّلام- مروى است که: «بترسید از ظلم کردن، به درستى که: دعاى مظلوم به آسمان بالا مى ‏رود و به محل استجابت مى ‏رسد». گویند: یکى از پادشاهان با هوش که از تیر دعاى خسته دلان با حذر بودى، فرموده بود که: «این دو بیت بر بساط وى نقش کرده بودند که روز و شب در نظر وى باشد:

لا تظلمن اذا ما کنت مقتدرا

فالظلم مقدره تفضى إلى الندم‏

تنام عیناک و المظلوم منتبه‏

یدعو علیک و عین اللّه لم تنم‏

 

یعنى: زنهار، ظلم مکن در وقت توانائى، که آخر آن ندامت و پشیمانى است، زیرا که: در دل شبها چشم تو در خواب استراحت، و مظلوم با دیده بى ‏خواب لب او به نفرین تو باز است. و ذات پاک خداوند عادل از خوابیدن مبرّا، و ناله مظلومان را شنواست».زود باشد که شحنه عدلش به جانبدارى آن مظلوم تیغ قهر کشیده سزاى آن در کنارت نهد.

اگر زیر دستى برآید ز پاى‏

حذر کن ز نالیدنش بر خداى‏

گرفتم ز تو ناتوانتر بسى‏ ست‏

تواناتر از تو هم آخر کسى‏ ست‏

 

سلطان محمود غزنوى مى ‏گفته که: «من از نیزه شیر مردان این قدر نمى ترسم که از دوک پیره زنان. و با وجود همه این‏ها، خود ظلم و ستم باعث پریشانى رعیّت، و موجب ویرانى مملکت مى‏ گردد».

چنانچه حضرت امیر المؤمنین- علیه السّلام- فرموده ‏اند که: «آفت العمران من جور السلطان» یعنى: «خرابى معموره‏ ها، از جور و ستم پادشاه است».و دیگر مى‏ فرماید: «من ظلم رعیته نصر اعدائه» یعنى: «هر که بر رعیت خود ظلم کند یارى دشمنان خود کرده».

فراخى در آن مرز و کشور مخواه‏

که دلتنک بینى رعیت ز شاه‏

دگر کشور آباد بیند به خواب‏

که بیند دل اهل کشور خراب‏

 

علاوه بر آنچه مذکور شد، نام آن ستمکار در اطراف و اقطار، به ظلم و ستم اشتهار مى‏یابد و دل نزدیک و دور از او نفور مى‏گیرد. و سالهاى سال و قرنهاى بى‏ شمار بدنامى‏ و رسوائى در دودمان او مى‏ ماند. و در روزگاران، بدى او را یاد مى ‏کنند، و چه زیانکارى از این بدتر و بالاتر است.

خرابى و بدنامى آید ز جور

بزرگان رسند این سخن را به غور

تفو بر چنان ملک و دولت بود

که لعنت بر او تا قیامت بود

نماند ستمکار بد روزگار

بماند بر او لعنت پایدار

 

اعانت به ظالم و راضى به فعل او شدن

و بدان که ظلم و ستم، مذموم، و فاعل آن در دنیا و آخرت معذّب و ملوم است. و همچنین هر که اعانت کند ظالمى را در ظلمى که مى‏ کند، یا راضى به فعل و عمل او باشد، یا سعى در خدمات برآمدن مقاصد او کند، او نیز مثل ظالم است در گناه و عقوبت.

از حضرت امام جعفر صادق- علیه السّلام- مروى است که: «هر که ظلم کند، و هر که یارى ظالم کند، و هر که راضى به ظلم او باشد، هر سه ظالمند و در ظلم شریک‏اند». و فرمود: «هر که اعانت کند ظالمى را در ظلمى که مى ‏کند، خدا ظالمى را بر او مسلّط مى ‏سازد که او را ظلم کند. و او هر چه دعا کند به اجابت نرسد. و بر ظلمى که بر او مى ‏شود اجرى از براى او نباشد». مروى است که: روزى سید رسل- صلى اللّه علیه و آله- فرمودند که: «شرّ الناس المثلث» یعنى: «بدترین مردمان «مثلث» است. عرض کردند که «مثلث» کیست؟ فرمود:

کسى است که سعایت و بدگوئى کسى را در نزد پادشاه و امراء و حکّام جور کند، که او سه نفر را هلاک کرده:

اول: خود را به جهت معصیتى که نموده.

دوم: آن پادشاه، یا امیر را به جهت ظلمى که به آن مظلوم نموده.

سیم: آن مظلوم را در دنیا هلاک کرده، به جهت اذیّتى که به او رسانیده، و تضییع حق او کرده». فرمود: «هر که همراه ظالمى برود، از براى اعانت و یارى کردن او، و داند که او ظالم است، آن کس از اسلام بیرون رفته و داخل کفر شده».

و نیز از آن جناب مروى است که: «چون روز قیامت شود منادى ندا کند که کجایند ظالمان و کسانى که شبیه و مانند ظالمان‏اند؟ حتى آن کسى که قلمى از براى ایشان تراشیده، یا دواتى به جهت ایشان «لیقه» کرده؟ پس همگى را در تابوتى از آهن جمع سازند و در آتش جهنم اندازند» .و مراد از «شبیه ظالمان»، کسانى هستند که به ظلم ایشان راضى باشند.

فصل: معالجه مرض ظلم و تحصیل ملکه عدالت‏

بدان که: مکّرر مذکور شد که معالجه امراض نفسانیّه، به معجون مرکّب از علم و عمل است. پس دفع صفت خبیثه ظلم، و کسب فضیلت عدالت، به علم و عمل مى ‏شود.

امّا علاج علمى، آن است که: در آنچه مذکور شد از مفاسد دنیویّه و دینیّه ظلم، و فواید عدل تأمّل کند، و همه را در دل خود جاى دهد.

و بدان که: عدالت، موجب نام نیک و محبت دور و نزدیک، و دوام دولت، و قوام سلطنت، و آمرزش آخرت مى‏ گردد.

بلکه از اخبار مستفاد مى‏شود که: «بدن سلطان عادل، در قبر از هم نمى ‏ریزد». و یاد آورد بدنامى ظلم و ستم، و نفور طبع مردم از ظالم را. و بداند که: ظلم، باعث تباهى دولت، و ویرانى آن مى ‏شود. و دعاى دعا کنندگان در حق او تأثیرى نمى ‏بخشد.

ببایست عذر خطا خواستن‏

پس از شیخ و صالح دعا خواستن‏

دعاى وى ات کى بود سودمند

اسیران محتاج در چاه و بند

کجا دست گیرد دعاى وى‏ ات‏

دعاى ستمدیدگان در پى‏ ات‏

 

و تأمّل کند اگر کسى بر او ظلم کند و کسى به داد او نرسد، از براى او چه حالت خواهد بود، آن بیچاره مظلوم نیز همین حال را دارد.

میازار مورى که دانه کش است‏

که جان دارد و جان شیرین خوش است‏

 

و از روز درماندگى خود یاد آورد، و به خاطر گذراند زمانى را که: دسترسى به تلافى آن نداشته باشد.

دایم گل این بستان، شاداب نمى ‏ماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانائى‏

و به نظر عبرت بر دنیا و دولت آن بنگرد. و احوال گذشتگان را یاد آورد. و به تحقیق بداند که: ظلم و ستم خواهد گذشت و بجز مظلمه و وبال و بدنامى و نکال از براى او نخواهد ماند. و سراپاى جهان را سیر کند و بى ‏وفائى دنیا را مشاهده نماید.

خبر دارى از خسروان عجم‏

که کردند بر زیردستان ستم‏

نه آن شوکت و پادشاهى بماند

نه آن ظلم بر روستائى بماند

جهان اى پسر ملک جاوید نیست‏

ز دنیا وفادارى امید نیست‏

نه بر باد رفتى سحرگاه شام‏

سریر سلیمان علیه السلام‏

به آخر ندیدى که بر باد رفت‏

خنک آنکه با دانش و داد رفت‏

نکوئى کن امروز چون ده تو راست‏

که سال دگر دیگرى کدخداست‏

 

هان، هان! به دولت و جاه، مغرور نشوى. و به قوّت و جاه، فریب نخورى. چند روز دنیا را قابلیّت نیست که به سبب آن، مرتکب ظلم و ستم باید شد. و لذت این عاریت سرا آن قدر نه که به جهت آن دل بیچارگان را توان افسرد.

مکن تکیه بر مسند و تخت خویش‏

که هر تخت را تخته‏اى هست پیش‏

به بازوى بهمن بر آسوده مار

ز روئین دژ افتاده اسفندیار

بهار فریدون و گلزار جم‏

به باد خزان گشته تاراج غم‏

نسب نامه دولت کیقباد

ورق بر ورق هر طرف برده باد

کجا رستم و زال و سیمرغ و سام‏

فریدون و فرهنگ و جمشید و جام‏

زمین خورد و از خوردشان دیر نیست‏

هنوزش ز خوردن شکم سیر نیست‏

چنین است رسم این گذرگاه را

که دارد به آمد شد این راه را

یکى را درآرد به هنگامه تیز

یکى را ز هنگامه گوید که خیز

که داند که فردا چه خواهد رسید

ز دیده که خواهد شدن ناپدید

که را رخت از این خانه بر در نهند

که را تاج اقبال بر سر نهند

 

امّا علاج عملى آنکه: پیوسته مطالعه اخبار و آثارى که در ذم ظلم و مفاسد آن، و مدح عدل و فواید آن، رسیده بکند. و آثار و حکایت سلاطین عادل، و کیفیّات عدالت ایشان را مرور نماید. و با اهل علم و فضل مجالست نماید. و خود را خواهى نخواهى از ظلم و ستم منع نماید. و دادرسى فقراى مظلومین کند، تا لذّت عدالت را بیابد. و شیرینى شهد عدل در کامش درآید، و این صفت فاضله، ملکه او گردد.

 
قسمتی از کتاب معراج السعاده//ملا احمد نراقی
نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=