از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که : ایشان فرمودند: من در کنار کعبه معظمه نشسته بودم . ناگهان دیدم پیرمردى کمر خمیده ، در حالى که از اثر پیرى ابروهایش بر چشمانش افتاده ، عصایى به دست گرفته ، کلاهى قرمز بر سر نهاده ، عبایى از مو بر دوش انداخته و به دیوار کعبه تکیه داده بود، نزدیک پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله وسلم آمد و گفت :
یا رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم ! از خدا بخواه که مرا بیامرزد و قرین رحمت خود فرماید. حضرت فرمود: اى پیرمرد! سعى تو ضایع و عمل تو باطل شد و از بین رفت .
سپس از پیش آن حضرت رفت . ایشان به من فرمودند: یا على ! آیا شناختى او را؟ عرض کردم : خیر یا رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم ! فرمود: آن شخص شیطان رجیم بود!
على علیه السلام مى گوید: من دنبالش دویدم تا به او رسیدم . با او در آویختم تا او را به زمین زدم و روى سینه اش نشستم . دست بر گلوى او گذاشتم که او را خفه کنم .
به من گفت : یا على ! مرا خفه مکن ! زیرا مهلت داده اند تا روز معین و معلوم .
یا على ! به خدا قسم من تو را دوست دارم و این حرف را جدا مى گویم . کسى با تو دشمن نیست و نمى تواند دشمن تو باشد مگر این که من در نطفه او شرکت کرده باشم ، یا ولدالزنا باشد.
على مى فرماید: من خندیدم و آزادش کردم
شیطان در کمین گاه //نعمت الله صالحی