(حاج) آذر بیگدلی شاملو برادرزادهء ولی محمدخان، متخلص به سرور مستوفی و نویسندهء عادلشاه افشار، معاصر زندیه است و تذکره ای به نام کریمخان زند موسوم به آتشکده نوشته و یوسف زلیخائی نیز به نظم آورده و صاحب دیوان است تولد وی به سال ۱۱۳۴ و وفات به سال ۱۱۹۵ ه ق است.
فصل آخر کتاب فوق یعنی آتشکده در ذکر احوال و اقوال خود مؤلف است بدین شرح( ۱): مخفی نماناد که فقیر در یک و کسری صبح شنبهء بیستم شهر ربیع الثانی سنه ۱۱۳۴ ه ق( ۲) در دارالسلطنهء اصفهان به طالع جودت متولد و مقارن این حال فتنهء محمود غلیجائی افغان روی داده ناچار تمام خانواده به دارالمؤمنین قم هجرت کرده و چهارده سال عمر را در آنجا گذرانیده در اول جلوس نادری که مرحوم والد ماجدم به حکومت خطهء لار و سواحل فارس سربلند بوده به دارالعلم شیراز حرکت و بعد از دو سال طایر روح پرفتوحش به ریاض جنان آشیان ساخت .
حاجی محمدبیک عم خود را احرام طواف بیت الله الحرام به میان جان بسته از راه عراق عرب و شام روانه و الحمدلله بعد از ادراک شرف درگاه حضرت ختمی پناه و حضرات ائمهء بقیع علیهم الصلوه و السلام به طواف بیت الله مشرف و بعد از ادای مناسک حج در مراجعت شرف اندوز زیارت آستان ملائک پاسبان مشهد مقدس مطهر جناب علی بن ابیطالب و جناب حسین بن علی علیه الصلوه و السلام و مرقد مطهر کاظمین و عسکری علیهماالسلام گردیده عزیمت عراق عجم و فارس کرده بعد از یک سال شوق زیارت ثامن الائمه و ضامن الامه کرده با برادران و جمعی از دوستان به این فوز فایز شده و در آن وقت اردوی نادری بعد از تسخیر هندوستان و ترکستان وارد آن ارض اقدس شده، عازم تسخیر جبال لکزیه بود به اتفاق اردو از راه مازندران بهشت نشان حرکت و به آذربایجان رفته از آنجا عزیمت عراق کرده بنای سکنی را در اصفهان که وطن آبا و اجداد او بود گذاشت.
و بعد از قتل نادرشاه چندی در سلک ملازمان رکاب علیشاه و ابراهیم شاه و اسماعیل شاه و شاه سلیمان بوده و از انقلاب زمانه دید آنچه دید و کشید آنچه کشید و به مصداق البلیه اذا عمت طابت خود را به شرکت مسلمین راضی ساخت اعاذنالله و جمیع اهل الایمان من نوائب الزمان و در سنه(؟) به کسوت فقر متلبس گشته و در این عرض مدت به خدمت جمعی از افاضل علما و عرفا و اعاظم شعرا و ظرفا رسیده و به قدر استعداد از فیض صحبت هر یک بهره مند و سبب ذوق فطری و شوق جبلی مایل به گفتن شعر نیز بوده و بیشتر قواعد نظم را از یگانهء آفاق میر سیدعلی مشتاق استفاده کرده و بعد از هفت هزار بیت خیالات فاتر را تدوین کرده بود که در نهب و تاراج اصفهان مفقود گشته و مدتی نیز از این رهگذر طوطی ناطقه لال و بلبل طبع شکسته بال بود.
تا باز به تکلیف احباب گاهی به آرایش گلشن خیال می پرداخت و در این وقت که خیالات متین فصحای متقدمین و متأخرین را جمع آوری و در این کتاب رقم زد خامهء عنبرین شمامه ساخت به منطوقهء همین شعر که نظم:
می پذیرند بدان را به طفیل نیکان
رشته واپس ندهد آنکه گهر میگردد
به خاطر رسید که قدری از افکار خود نیز به عرض مستعمان رساند مستدعی است که چشم از عیوب آن پوشند و به قدر وسع در اصلاح آن کوشند و در حال حیات و در صورت ممات جامع را به دعای خیر یاد فرمایند العذر عند کرام الناس مقبول و در منتخب مثنوی که به عرض میرسد هرگاه سلسلهء کلام آشفتگی داشته باشد معذور است که چون غرض کلی این بود که شعری مجمل امتیازی داشته باشد نوشته شود، لهذا حمل بر کم ربطی فقیر نفرمایند انتهی (لطفعلی بیک) در دنبال این مقال منتخب مثنوی یوسف و زلیخا و سپس منتخبی از اشعار خویش را آورده است
( ۱) – با تصحیح اغلاط عبارتی و چاپی
( ۲) – در متن نسخهء چاپی: ۱۱۲۳ و آن به تحقیق نادرست است.