شاملو، ولی قلیخان ، مورخ، ادیب، شاعر و از مستوفیان دورۀ صفویه. ولی قلی خان شاملو که از او با نام ولی قلی بیگ نیز یاد کرده اند فرزند داود قلی شاملوست (شاملو،ج۱، ص۹). پدرش کدخدا بود که به هنگام سفر حج درگذشت و در قبرستان بقیع دفن شد (نصرآبادی، ج۱، ص۱۳۰). ولی قلی خان شاملو در ۱۰۳۴ در هرات به دنیا آمد، در همانجا رشد کرد و، به گفتۀ خودش، در جوانی از هرات به سیستان رفت (رجوع کنید به شاملو، ج۱، ص۱۰، ۱۵؛ نصرآبادی،همانجا).
با لطف ملک نصرت خان، حاکم سیستان، ولی قلی خان مستوفی سیستان شد و چندین سال در این سمت مشغول به کار بود (شاملو، نسخۀ خطی ۵۴۶؛ صبا، ص،۹۱۴) تا اینکه درحدود ۱۰۵۰ به قندهار رفت. از زندگی او تا سال ۱۰۵۸ آگاهی نداریم. ظاهراً وی به سیستان بازگشته است، زیرا به هنگام لشکر کشی شاه عباس دوم به قندهار در ۱۰۵۹ و نیزدر زمان محاصرۀ شهر، جزو سپاهیان ملک نصرت خان حاکم سیستان بوده، هرچند که اقرار کرده تا آن زمان در جنگی شرکت نکرده بوده است (شاملو،ج۱، ص ۱۱ـ ۱۲،۳۵۶، ۴۷۲ـ ۴۷۳).
او پس از پایان جنگ در قندهار ماند و مدتی نیز بیکار بود، اما با ورود به دارالحکومۀ قندهار، به کار دفترنویسی مشغول شد، تا اینکه مورد توجه ذوالفقار خان، حاکم قندهار، قرار گرفت واز سوی او ناظر بیوتات قندهارشد (همان، ج۱، ص۱۲،۲۵۲؛ همو، همان نسخۀ خطی۶۷۹). شاملو این شغل را پس از مرگ ذوالفقار خان در ۱۰۷۳ و در دورۀ حکومت برادراو، کرجاسی بیگ ملقب به منصورخان، نیز بر عهده داشت، اما پس از چندی، با سعایت دو تن از دیوانیان، شغلش را از دست داد (شاملو، ج۱، ص۱۴؛ وحید قزوینی، ص ۷۴۲). پس از آن به سیستان بازگشت و مستوفی آنجا شد ( نصرآبادی،همانجا). از تاریخ مرگ او اطلاعی در دست نیست.
تنها اثر
تنها اثری که از شاملو باقی مانده قصص الخاقانی است. از محتوای این اثر برمیآید که وی ادیب و فاضل بوده است. نصرآبادی از این کتاب ذکری به میان نیاورده و فقط اشاره کرده که شاملو، به دستور ذوالفقارخان، رویدادهای روزهای محاصرۀ قندهار را، با شرح حال کوتاهی از شاه عباس دوم، در چهل هزار بیت به نظم درآورده است (همانجا).
به نوشتۀ شاملو (ج ۱، ص ۱۲ـ ۱۳، ۱۵)، وی در زمان اقامتش در سیستان، در صدد نگارش کتابی دربارۀ رویداد های جنگ ومحاصرۀ قندهار برآمد، اما کارهای زیادش مانع نوشتن آن شد. در سفر به قندهار، او با کتابی به نام لطائف الاخبار، تألیف رشیدخان، از سپاهیان هند، آشنا شد که دربارۀ محاصره قندهار در ۱۰۶۲ بود (بهار، ج ۳، پانویس ۱، ص ۲۹۶) . شاملو نیز بر آن شد، در مقابل آن کتاب و بر اساس اسناد و دیدهها و شنیدههایش ، کتابی دربارۀ رشادتهای قزلباشان بنویسد، اما به سب گرفتاریهایش در مقام نظارت کل بیوتات دارالحکومۀ قندهار، نوشتن کتاب بازهم به تعویق افتاد. با مرگ ذوالفقار خان ، شاملو نیز برکنار شد و به سیستان رفت؛ وی احتمالاً این کتاب را در سیستان نوشته است (شاملو،همانجا).
شاملو نام کتابش را قصص الخاقانی گذاشت، که این نام با مادّه تاریخ شروع کتاب (۱۰۷۳) یکی است (همو، ج۱، ص ۱۵- ۱۶،۴۳۵ ). او میخواست فقط رویدادهای زمان شاه عباس دوم را بنویسد (همو، ج۱، ص۱۸، ج۲، ص ۳۱)، اما چون برآن بود که هر اثری ¬باید مقدمه¬ای مرتبط با موضوع داشته باشد، کتابش را در یک مقدمه( دربارۀ نسب و سیادت شاهان صفوی)، سه باب و یک خاتمه نوشت.
باب نخست دربارۀ شرح احوال اجداد شاه عباس دوم، از سلطان فیروز شاه تا شاه اسماعیل اول؛ باب دوم دربارۀ روزگار شاه اسماعیل اول تا زمان شاه صفی؛ و باب سوم دربارۀ روزگار شاه عباس دوم، از شروع سلطنت تا مرگ وی. خاتمه در سه بخش و دربارۀ سرگذشت عالمان دینی، شاعران نامدار و حکما، صوفیان و درویشان مشهور روزگار شاه عباس دوم است (همو، ج۱، ص ۱۸ – ۱۹). تألیف این کتاب در۱۰۷۶ پایان یافته، اما شاملو، برای تکمیل اثرش، رویدادهای مهم را تا ۱۰۷۹ ضبط کرده و به کتابش افزوده است ( ج ۱، ص ۲۰۶، ۲۹۴؛ نسخۀ خطی، ص ۵۴۱، ۷۰۱).
ازجمله منابع شاملو در تألیف کتابش این آثار بوده است:
صفوه الصفا( در روزگار او به کتاب مقالات مشهور بود)، که در نگارش مقدمه و باب نخست از آن بهره برده است؛ و عالم آرای عباسی و روضهالصفویه، تألیف جنابدی،که در تألیف باب دوم از آنها استفاده کرده و از کتاب دوم، تنها به ذکر نام نویسندۀ آن، با نام میرزا بیگ حکیم، اکتفا کرده است (شاملو، ج۱، ۲۴، ۱۰۵،۱۰۹، ۱۳۰).
وی در نگارش باب دوم بنا را بر اختصار گذاشته، زیرا بر آن بوده است که اسکندر بیگ منشی و میرزا بیگ حسن حسینی جنابدی رویدادهای روزگار شاه عباس اول را کامل نوشته¬اند؛ پس، ازتکرار مطالب پرهیز کرده و فقط به ذکر رویدادهایی از روزگار شاه عباس اول و شاه صفی پرداخته است که از دیدگاه او ارزش نوشتن داشته اند ونظر اسکندربیگ و جنابدی را برای تأکید بر مطالبش آورده است (همان، ص ۹۰،۱۲۵،۱۳۰). گاهی که نوشته اش طولانی شده (همچون شرح نامۀ علمای ماوراءالنهر)، خواننده¬ را از درازی نوشته آگاه کرده و کوشیده است به شیوۀ گذشته، نوشتۀ خود را ادامه دهد (همان، ص۱۶۱- ۱۶۲). اگر هم رویداد خاصی نبوده(مانند سال ۱۰۴۱)، هیچ مطلبی ننوشته است(همان، ص۲۱۳-۲۱۴).
در باب سوم، وی رویدادهای هر سال را گزارش کرده و حتی اگر رویداد خاصی نبوده(همچون وقایع سال ۱۰۶۷)، کوشیده است مقدمه ای هرچند کوتاه از رویدادهای آن سال بنویسد. برای نگارش این باب، وی از اسناد و نامه ها و فرمانهای حکومتی و سواد نامه¬ها و نیز دیده ها و شنیده هایش از جنگ و محاصرۀ قندهار و روزگار کاری اش در آن شهر و نیز زمانی که در سیستان بود، بهره برده است (شاملو، ص ۱۵؛ رجوع کنید به نسخۀ خطی، ص ۵۶۹ـ ۶۱۳، ۶۵۳).
شنیده های او به چند دسته تقسیم می شود:
از درباریان شاه عباس دوم و از جلسات مهم دارالحکومۀ قندهار؛ دربارۀ اوضاع سپاهیان اورنگ زیب، سلطان مراد بخش و درباریان شاه-جهان، شنیده هایش از کسانی بوده که با عنوان عزیز یا صحیح القول از آنان یاد کرده است (همان، ص۴۴۷؛ همو، نسخۀ خطی، ص ۴۵۵، ۵۱۶، ۵۴۹، ۶۶۲، ۶۷۳، ص۴۸۹،۵۴۹،۶۷۳)؛ دربارۀ جنگ و محاصرۀ قندهار، شنیده های او از ایرانیانی بوده است که در صحنۀ برخی نبردهای قندهار حضور داشته اند، که به گفتۀ وی صحیح القول بوده اند و او بی واسطه از آنان نقل قول کرده است (شاملو، ج۱، ص۳۴۹،۴۶۲،۴۶۸-۴۶۹،۴۸۶). شاملو دربارۀ اردوی سپاهیان گورکانی مطالبی آورده که منبعش کتاب لطائف الاخبار بوده است (همو، نسخۀ خطی، ص ۵۵۷، ۶۰۲). برای معرفی پیشینۀ برخی از شهرها نیز از تاریخ گزیده حمدالله مستوفی بهره برده است (رجوع کنید به همو، نسخۀ خطی، ص۶۴۵).
قصص الخاقانی ویژگیهایی دارد که آن را از آثار نویسندگان معاصر ولی قلی خان شاملو متمایز می کند، از جملۀ آنها ذکر کنیه و القاب افراد است (ج۱، ص ۲۸۳، ۲۹۲، ۳۵۱).همچنین مؤلف، چون سالها در قندهار و مکران و سیستان زندگی و کار کرده، دربارۀ روستا ها، قلعه ها، دروازه ها، رودها و آداب و رسوم اهالی آن مناطق آگاهیهای خوبی داده است(همان، ج۱، ص۲۴۱- ۲۶۱،۲۸۹؛ نسخۀ خطی،ص۵۲۲-۵۲۳،۵۳۴-۵۳۵).بخش پایانی کتاب نیز تذکره ای است در شرح حال علما و شعرا وعرفای زمانۀ مؤلف، که حتی برخی از آنان را از نزدیک دیده ، مثل ملاقات با میرزا بدیع سبزواری، از علمای مشهد، یا آمدن به تهران برای دیدار با درویش منیری در تهران و بازدید از خانقاه¬ او(همو، ج۲، ص۱۶۹، ۱۹۶).او برای نگارش سرگذشت شعرا و معرفی دیوان آنان با ایشان همنشینی و گفتگو داشته است (همو، ج۲، ص۷۶،۱۱۶، ۱۴۶).
شاملو شعر هم می سرود (نصرآبادی، ج۱، ص۱۳۰؛ صبا، ص ۹۱۴) و به حماسهسرایی علاقه مند بود (شاملو، مقدمۀ سادات ناصری، ص ۱۹). وی برخی رویدادهای تاریخی را به نظم بیان کرده ، از آن جمله است مرثیه ای دربارۀ مرگ شاه عباس دوم، اشعاری دربارۀ مرگ مطروداس راجپوت در هنگام جنگ قندهار، و خودسوزی همسر او پس از شنیدن خبر مرگ مطروداس (رجوع کنید به همان، ج۱،ص۳۷۷، ج ۲، ص ۲۴ـ ۲۹) .
وی همچنین از اشعار دیگران، همچون فردوسی (همان، ج۱، ص، ۱۲۰، ۱۷۸، ۴۳۷، ۵۰۱)، اوجی (همان)، مرتضی قلی بیگ سروشی، جامی، سعدی (همان، ج۱)، نظامی گنجوی(همان، ج۱)، سنایی غزنوی ( ۱۴۵، ۱۴۷، ۲۰۶، ۲۶۱، ۲۸۶، ۳۱۹، ۴۸۱)، وحید قزوینی (همان، ج۱، ص ۳۰۸- ۳۰۹،۳۲۶ ،۳۳۶،۳۳۸ ،۳۹۶) و امام علی علیه السلام(همان، ج۱، ص ۳۶۹) بهره برده است.
نصرآبادی در تذکرهالشعراء (ج ۱، ص ۱۳۰ـ ۱۳۱) مطالبی را از کتاب شاملو نقل کرده است.قصص الخاقانی را نخستین بار حسن سادات ناصری در ۱۳۷۱ش تصحیح و چاپ کرد، که بخشهایی از نسخۀ خطی که مشتمل بر قریب به پانزده سال از رویداد های روزگار شاه عباس دوم است در این چاپ دیده نمی شود.
منابع :
(۱) محمدتقی بهار، سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، تهران ۱۳۳۷ش؛
(۲) ولی¬قلی خان شاملو، قصص الخاقانی، چاپ حسن سادات ناصری، ۱۳۷۱ش، ش۱۳۷۴؛
(۳) همان، قصص الخاقانی (نسخۀ خطی)، کتابخانۀ موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، شمارۀ ۳۹۵۵؛
(۴) محمد مظفر حسین صبا، تذکرۀ روز روشن، چاپ محمّد-حسین رکن زاده آدمیت، تهران۱۳۴۳ش؛
(۵) محمد طاهر وحید قزوینی، جهان آرای عباسی، چاپ سیّد سعید میر محمّد صادق، تهران ۱۳۸۳ش؛
(۶) احمد گلچین معانی، نظری به تذکرۀ نصرآبادی، ناموارۀ دکتر محمود افشار یزدی، ج۴، چاپ ایرج افشار و کریم اصفهانیان، تهران ۱۳۷۳ش؛
(۷) محمّد طاهر نصر آبادی، تذکره الشعراء، چاپ محسن ناجی نصر آبادی، تهران ۱۳۷۸ش.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۶