علما-ه

زندگینامه نظام‌الدین احمد هروی(متوفی۱۰۰۳ه ق)

 نظام‌الدین احمد هروی، میربخشی اکبرشاه گورکانی و مورخ ایرانی تبار هند در قرن دهم و یازدهم. استفاده خود نظام‌الدین(۱۸۷۰، ج۱، ص۲) و برخی مورخان دیگر(علامی، ج۳، ص۹۱؛ شاهنوازخان، ج۱، ص۶۶۰؛ خافی خان، ج۱، ص۲۳۷) از نسبت هروی برای وی و پدرش، گویای آن است که خانوادۀ او از اهالی هرات بودند. گفته شده است که نسب او به صوفی معروف، خواجه عبدالله انصاری (۳۹۶-۴۸۱)، می رسد(اصغر، ص۱۴۹).

پدرش، محمد مقیم، از ملازمان دربار بابر، مؤسس سلسلۀ تیموریان هند، بود و در آخر عهد آن پادشاه (حک: ۹۳۲-۹۳۷)، دیوان بیوتات را اداره می کرد. محمد مقیم با ایستادگی در برابر ادعای جانشینی داماد بابر(هروی، ج۲، ص۲۸-۲۹)، یاریگر محمد همایون میرزا در رسیدن به سلطنت شد. او در ایام حکومت همایون(۹۳۷-۹۵۰،۹۵۴-۹۶۳) و در دو دهۀ نخست سلطنت اکبر(حک:۹۶۳-۱۰۱۴)، در خدمت تیموریان باقی ماند و مدتی وزارت میرزا عسگری در گجرات را برعهده گرفت(رجوع کنید به همان، ص۳۷،۴۴،۲۰۷؛ علامی، ج۳، ص۹۱).

نظام‌الدین احمد در حدود ۹۵۸ به دنیا آمد(رجوع کنید به بدائونی، ج۲، ص۲۷۸). قرار داشتن وی در شمار «خانهزادان» دربار اکبرشاه(هروی، ۱۸۷۰، ج۱، ص۲) و حضور طولانی پدرش در خدمت بابریان، نشان می دهد که نظام الدین در هند به دنیا آمده و همانجا رشد یافته است.

نخستین خبر از حضور نظام الدین در دربار، به ۹۷۴ برمی گردد که همراه پدرش به دیدار اکبرشاه رفت(هروی، ج۲، ص۲۰۷). سال بعد، همراه شاه در جنگ با رانا اودیسنگه، راجۀ ولایت ماروار، شرکت کرد(همان، ص۲۱۴،۲۱۹). این موضوع و حضور نظام‌الدین در لشکرکشی اکبرشاه علیه محمد حکیم میرزا در ۹۸۹(همان، ص۳۶۰؛ بدائونی، ج۲، ص۲۰۵)، این احتمال را تقویت می کند که سالهای نخست خدمت نظام‌الدین درسرکوب مخالفان شاه و توسعۀ قلمرو او سپری شد.

در ۹۹۱، وی به سمت بخشی/بخشیگری صوبۀ گجرات منصوب گردید(هروی، ج۲، ص۳۶۸،۳۷۰؛ علامی، ج۳، ص۴۰۳). او تا ۹۹۸ که به دربار بازگشت، نقش مهمی در سرکوب مخالفان و تثبیت حاکمیت اکبرشاه در گجرات داشت(رجوع کنید به هروی، ج۲، ص۳۷۰- ۳۸۳، ۳۸۶-۳۹۱،۴۱۰؛ بدائونی، ج۲، ص۲۵۱-۲۵۳،۲۶۰؛ علامی، ج۳، ص۴۵۳، ۵۳۰-۵۳۱).

نظام الدین در سال ۱۰۰۰، عهده دار مسئولیت خالصات صوبه های اجمیر، گجرات و مالوه شد(همان، ص۶۰۵). سپس در همین سال، به بخشیگری منصوب شد(هروی، ج۲، ص۴۱۵؛ بدائونی، ج۲، ص۲۶۶) و تا ۱۰۰۲ که از این سمت مهم برکنار شد، به واسطۀ حمایت شاه از او، از مداخله در امور مهم و درافتادن با وزیر وقت دیوان اعلی، قلیچ خان تورانی، ابایی نداشت(رجوع کنید به همان، ص۲۷۷-۲۷۸).

رحلت

با وجود محتمل بودن تأثیر این رفتار در برکناری نظام الدین، ظاهراً وی تا هنگام مرگ(۱۰۰۳) عنایت شاه را از دست نداد(رجوع کنید به همان، ص۲۷۸ا؛ علامی، ج۳، ص۶۵۵).

حتی به نوشتۀ بدائونی(ج۲، ص۲۷۸)، نظام الدین هنگامی درگذشت که ذهن شاه برای ارتقای او مهیا شده بود. از برخی اشارات عبدالقادر بدائونی(ج۳، ‌ص۱۳۰، ۱۳۶، ۱۷۹، ۱۹۳، ۲۱۹) برمی آید که نظام الدین از کمک به برخی شاعران ایرانی مهاجر دریغ نداشته است. تأکید همین شیخ سنی مذهب بر «یگانگی دینی» و دوستی عمیق با نظام الدین(همان، ج۲، ص۲۰۷،۲۷۸)، احتمال تسنن وی را نیز مطرح می سازد.

آثار

بخشی از شهرت نظام الدین، متأثر از تألیف کتاب تاریخی طبقات اکبری است، مشتمل بر مقدمه ، نه طبقه(بخش) و خاتمه. با وجود گرایش نظام الدین به مطالعۀ تاریخ از کودکی(هروی، ۱۸۷۰، ج۱، ص۲)، نخستین خبر در بارۀ تاریخ نگاری وی به ۹۹۳ برمی گردد که به امر اکبرشاه و برای مدتی کوتاه، در تألیف تاریخ الفی مشارکت نمود(بدائونی، ج۲، ص۲۲۲). نظام الدین در دیباچۀ طبقات اکبری(۱۸۷۰، ج۱، ص۲-۳)، ضمن اشاره به وجود سلاطین مختلف در نواحی سرزمین وسیع هند پیش از گسترش قلمرو اکبرشاه و تمرکز مورخان پیشین بر نگارش تاریخهای محلی، تدوین «تاریخی جامع مشتمل بر تمامی احوال ممالک هندوستان» را ضروری دانسته است.

اصرار وی به محدود کردن طبقات اکبری به تاریخ هندوستان، آن اندازه بوده که مطالب مربوط به بابرشاه را از فتح هند آغاز نمود و از بیان تاریخ وی در ماوراءالنهر و خراسان خودداری کرد(هروی، ج۲، ص۱). الیوت و داوسون (ج۵، ص۱۷۷) نظام الدین را نخستین مورخ هندی دانسته اند که با محور قرار دادن موضوع تاریخ هند در طبقات اکبری، الگوی جدیدی برای شماری از مورخان معاصر خود و روزگار بعدی ایجاد کرده است(قس بهکری، ج۱، ص۲۰۹، که از اعتبار و اشتهار طبقات اکبری در حدود ۱۰۶۰ سخن رانده و شاهنوازخان، ج۱، ص۶۶۳، که آن را نخستین تاریخی دانسته که احوال تمام سلاطین مسلمان هند را داراست.).

بدائونی، مورخ همعصر نظام الدین که مدعی پایبندی به راست نویسی در تاریخ نگاری بود، اظهار داشته(بدائونی، ج۱، ص۵،۳۲) که از مطالب طبقات اکبری استفادۀ بسیاری کرده است(برای نمونه، رجوع کنید به هروی، ج ۲، ص۲۷۷؛ بدائونی، ج۲، ص۱۷۱). برخی مورخان نیز کتاب نظام الدین را تلخیص یا از آن رونویسی کرده اند، از جمله عبدالباقی نهاوندی مؤلف مآثر رحیمی(برای نمونه، رجوع کنید به هروی، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹؛ نهاوندی، ج۱، ص۶۷-۶۹، ۳۴۴-۳۴۵) و احمد یادگار مؤلف تاریخ شاهی/تاریخ سلاطین افاغنه(برای نمونه، رجوع کنید به یادگار، ص۱۳۰-۱۳۲، ۱۴۳؛ هروی، ج۲، ص ۲۸-۲۹، ۳۷). مؤلفان منتخب اللباب و تاریخ فرشته هم، با یادآوری ضعف و اشتباهات نظام الدین در تاریخ دکن، به استفاده شان از طبقات اکبری اشاره کرده اند(رجوع کنید به فرشته، ج۱، ص۸-۹، ۴۷۸، ۵۰۱؛ خافی خان، ج۱، ص۲۳۷).

طبقات اکبری، با حملۀ سبکتگین به هند(۳۶۷) – که از نظر مؤلف(۱۸۷۰، ج۱، ص۳) آغاز گسترش اسلام در هند است – شروع شده و تا ضمیمه شدن شماری از مناطق هند به قلمرو اکبرشاه ادامه یافته است. مطابق طرح اولیه، نظام الدین می خواسته است طبقات اکبری را با تدوین وقایع سال سی و هفتم سلطنت اکبرشاه(۱۰۰۱) به پایان برساند(همانجا)، اما ضمن نگاشتن وقایع ۱۰۰۲، ابراز امیدواری کرده است که عمرش کفاف دهد تا وقایع بعدی را نیز بیفزاید(هروی، ج۲، ص۴۲۴).

بعد از مقدمۀ طبقات اکبری، که راجع به تاریخ سبکتگین و دیگر شاهان غزنوی است ، بخش اول کتاب به تاریخ حکومتهای مسلمانی اختصاص یافته است که در فاصلۀ سالهای ۵۷۴ تا۱۰۰۲ دهلی را به پایتختی برگزیده بودند و از آنجا بر مناطقی از هند حکومت می کردند. در این بخش، به تاریخ سلسله های ممالیک، خلجیان، تغلقیان، سادات، لودیان، سوریان و سه شاه نخست بابریان پرداخته شده است. مطالب طبقات اکبری دربارۀ شاه سوم سلسلۀ بابریان و زندگی تعدادی از دولتمردان و دانشمندان این دوره، از دیگر بخشهای کتاب مفصّل تر است و به سبب اتکای این اطلاعات به مشاهدات و شنیده های نظام الدین و پدرش(رجوع کنید به همان، ص۴۴، ۱۲۵،۲۱۹،۳۶۰)، اهمیت خاصی دارد. با وجود این، مؤلف یادآوری کرده که به تاریخ اکبرشاه با هدف بیان خاتمه «طبقۀ سلاطین دهلی» و تکمیل طرح تاریخ ِ«جمیع طبقات سلاطین که در ممالک هندوستان علم فرمانروایی برافراشته اند» توجه نموده(همان، ص۱۲۵-۱۲۶) و از شرح مفصّل حکومت اکبرشاه خودداری ورزیده و خوانندگان را به اکبرنامه ارجاع داده است(۱۸۷۰، ج۱، ص۳؛ ج۲، ص۱۲۵،۴۲۴-۴۲۵).

هشت بخش دیگر طبقات اکبری، به تاریخ سلسله های محلی دکن(حک: ۷۴۸-۱۰۰۲)، گجرات(حک: ۷۹۳-۹۸۰)، بنگاله(حک: ۷۴۱-۹۸۴)، جونپور(حک: ۷۸۴-۸۸۱)، مالوه(حک: ۸۰۹-۹۷۷)، کشمیر(حک: ۷۴۷-۹۹۵)، سند(حک: ۸۶-۱۰۰۱)، ملتان(حک۸۴۷-۹۳۲) و ضمیمه شدن آنها به قلمرو اکبرشاه اختصاص دارد. خاتمۀ طبقات اکبری مشتمل است بر چند سطر دربارۀ حدود کلی قلمرو اکبرشاه، و این وعده (ج۳، ص۵۴۵-۵۴۶) که با شرح مفصّل قصبات و شهرهای قلمرو این شاه به پایان خواهد رسید، اما به سبب مرگ مؤلف این کار صورت نگرفته است.

چون اثر نظام الدین مشتمل بر «طبقات جمیع فرمانروایان هندوستان» بود که سرانجام ضمیمۀ قلمرو اکبرشاه شدند، مؤلف این کتاب را «طبقات اکبرشاهی» نامیده است(هروی، ۱۸۷۰، ج۱، ص۳). با این حال، آن را «تاریخ نظامی»، «نظام التواریخ نظامی» و «طبقات اکبری» نیز خوانده اند(بدائونی، ج۱، ص۵، ۳۰-۳۲؛ نهاوندی، ج۱، ص۶۷-۶۸؛ بهکری، ج۱، ص۲۰۹؛ شاهنوازخان، ج۱، ص۶۶۲؛ خافی خان، ج۱، ص۲۳۷). بعدها اشخاصی ناشناس این اثر را دو بار تلخیص کردند، یکی به نام منتخب طبقات اکبری و دیگری ذکر احوال سلاطین هندوستان، که فقط به تلخیص بخش سلاطین دکن پرداخته است(استوری ، ج۱، ص۴۳۵؛ اوانو ، ص۳۷).

نظام الدین در تدوین طبقات اکبری، دستیارانی چون میان شیخ اسحق بهکری و میر محمد معصوم بهکری داشته است(بهکری، ج ۱، ص۲۰۹؛ شاهنوازخان، ج۱، ص۶۶۳). مؤلف طبقات اکبری، افزون بر اطلاعات خود، از منابع تاریخی بهره گرفته که از ۲۸ عنوان آن نام برده است(هروی، ۱۸۷۰، ج۱، ص۳). از این منابع، ظاهراً اکبرنامه ابوالفضل علامی بیشتر نظر وی را جلب کرده است(هروی، ج۲، ص۱۲۵). نظام الدین ضمن استفاده از منابع تاریخی، بعضاً به نقد مندرجات آنها و بررسی صحت و سقم مطالب نیز پرداخته است(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ۱۹۲۷، ج۱، ص۲۸۷، ۳۳۴-۳۳۵، ۳۳۸).

نظام الدین تاریخ را «هوش افزای ارباب استعداد، غیرت بخش اصحاب بصیرت و مزید آگاهی ارباب دانش» می دانست(همان، ۱۸۷۰، ج۱، ص۲-۳). وی با آوردن شعرهای متناسب در انتهای شرح برخی وقایع(برای نمونه،رجوع کنید به ۱۹۲۷،ج۱،ص۷۸، ۸۸،۱۳۱،۱۸۵،۲۹۲،۳۳۴،۳۳۷،۳۴۸،۳۵۰)، افزون بر برجسته ساختن عبرت آموزی و پند گرفتن از تاریخ، بعضاً اعتقاد خود به تقدیر آشکار ساخته است. تاریخ نگاری نظام الدین از موقعیت شغلی و اندیشۀ وی تأثیر پذیرفته است. وی مؤسس سلسلۀ بابری را «ظل الله» خوانده و موفقیت های او را بر اثر حمایت خداوند دانسته است(رجوع کنید به همان، ۱۹۲۷، ج۱، ص۳۵۲؛ ج۲، ص۱۶، ۱۸،۲۶).

تلاش مؤلف برای قائل شدن منشأ الهی برای سلطنت شاهان بابری، هنگام سخن گفتن دربارۀ اکبرشاه آشکارتر شده، به گونه ای که ضمن بیان ارتباط «حل و عقد نظام عالم و ضبط و ربط بنی آدم» به ارادۀ خداوند، ازاکبرشاه با عباراتی چون «ظل جلیل حق، خلیفه الله، جامع اسرار سبحانی، صاحب ملکات روحانی، مظهر قدرت یزدانی، صاحب تایید آسمانی» تمجید کرده است(همان، ۱۸۷۷، ج۱، ص۱؛ ج۲، ص۱۲۵). این نگرش نظام الدین و جانبداری ضمنی وی از برخی منصبداران عمدتاً ایرانی(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص۴۲۵-۴۲۷، ۴۳۱)، بی طرفی او را در تاریخ نگاری متزلزل می سازد. با این حال، بعضاً وقایع نگاری را با علت یابی و تحلیل همراه ساخته است(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص۱۴۲-۱۵۰).

افزون بر این، با ذکر برخی مسائل پنهان دربار اکبرشاه، طبقات اکبری را از تاریخی صرفاً سیاسی و نظامی فراتر برده و بر اهمیت و ارزش آن افزوده است، از جمله ذکردشمنی و رقابت منصبداران(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص۳۸۴)، بیان برخی خصوصیات شاهان مسلمان هند و رفتار آنان با اهل علم و مأموران زیردست(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص۲۷،۸۴-۸۵)، اقدامات عمرانی و اجتماعی و قضایی برخی از سلاطین(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ۱۹۲۷، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۱)، توجه به تشکیلات اداری حکام(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص۱۲۵)، بیان جشنها و آداب و رسوم دربار شاهان مسلمان(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص۸۰)، ذکر قحطیها و زلزله ها(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص۳۲۰، ۳۲۵-۳۲۶)، توجه به وضع زندگی غیر مسلمانان(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص۳۳۵-۳۳۶)، و دادن اطلاعات دربارۀ دیوانسالاران و امرا و زندگی شماری از دانشمندان و شاعران(برای نمونه، رجوع کنید به همان، ص۸۷-۸۹،۱۷۰؛ ج۲، ۴۲۵-۵۲۰).

توجه به ترتیب زمانی در وقایع نگاری و ذکر ماه و سال برخی وقایع( برای نمونه، رجوع کنید به هروی، ۱۹۲۷، ج۱، ص۱۷-۱۸، ۳۴؛ ج۲، ص۴۶-۴۷، ۸۵، ۱۲۵-۱۲۶)، از دیگر ویژگیهای تاریخ نگاری نظام الدین است. البته اختلافهایی در تاریخ برخی وقایع مندرج در طبقات اکبری با منابعی چون منتخب التواریخ بدائونی وجود دارد که بدائونی آن را به «تنقیح سنوات» اثر نظام الدین توسط پسرش، محمدشریف، مربوط دانسته است(رجوع کنید به بدائونی، ج۲، ص۲۴۵-۲۴۶؛ هروی، ج۲، ص۴۰۰-۴۰۱). نظام الدین همانگونه که وعده داده(۱۸۷۰، ج۱، ص۲-۳)، اثر خود را به زبان ساده نگاشته و برای انتقال مطلب، از شعر بهرۀ بسیاری برده است(برای نمونه، رجوع کنید به ۱۹۲۷، ج۱، ص۳۴-۳۵، ۳۳۴).



منابع :

(۱)آفتاب اصغر، تاریخ نویسی فارسی در هند و پاکستان، لاهور ۱۳۶۴ش؛
(۲) عبدالقادر بدائونی، منتخب التواریخ، چاپ و.ناسولیس و م.احمدعلی، کلکته ۱۸۶۹؛
(۳) شیخ فرید بهکری، ذخیره الخوانین، چاپ سید معین الحق، کراچی ۱۹۶۱؛
(۴) محمدهاشم خافی خان، منتخب اللباب، چاپ مولوی کبیرالدین احمد و مولوی غلام قادر، کلکته ۱۸۶۹؛
(۵) صمصام الدوله شاهنوازخان، مآثرالامرا، کلکته ۱۸۸۸؛
(۶) ابوالفضل علامی، اکبرنامه، چاپ احمدعلی و عبدالرحیم، کلکته ۱۸۸۷؛
(۷) محمدقاسم فرشته، تاریخ فرشته، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷؛
(۸) عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، چاپ هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱؛
(۹) نظام الدین احمد هروی، طبقات اکبری، چاپ نولکشور، لکهنو ۱۸۷۰؛
(۱۰) نظام الدین احمد هروی، طبقات اکبری، چاپ مولوی هدایت حسین، کلکته ۱۹۱۳-۱۹۳۱؛
(۱۱) احمد یادگار، تاریخ شاهی، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۹؛
(۱۲) Elliot, H.M. & Dowson, The History of India as told by its own historians, Allahabad 1975.
(۱۳) Wladimir Ivanow, Concise Descriptive Catalogue of the Persian Manuscripts in the Collection of the Asiatic Society of Bengal, Calcutta 1985.
(۱۴) C. A Story, Persian Literature A Bio-Bibliographical Survey, London 1927.

دانشنامه جهان اسلام   جلد ۱۶

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=