علما-قعلمای قرن دهمعلمای قرن یازدهم

زندگینامه ملا خليل قزوينى

نام و نسب‏

خليل بن غازى قزوينى، مكنى به ابوحامد، معروف به «ملا خليلا» و «خليلاى قزوينى» و «ملا خليل قزوينى» و ملقب به «برهان العلماء»[1] است. نقش مهر او را «العلم خليل المؤمن» گزارش كرده ‏اند[2] و برخى نام وى را «خليل الله» نيز ذكر كرده ‏اند.[3]

چند دانشمند ديگر به نام ملا خليل در قزوين بوده ‏اند كه نبايد مصنف اين اثر را با آنها اشتباه گرفت: يكى ملا خليل بن محمد زمان قزوينى (نگارنده رساله اثبات حدوث الإراده) در سال 1148 ق؛[4] ديگرى ملا خليل بن حاجى بابا قزوينى، معروف به زركش؛[5] و سومى آقا خليل بن محمد اشرف قاينى اصفهانى (م 1136 ق) ساكن قزوين؛[6] و ديگرى سيد خليل قزوينى (زنده در 1239 ق) صاحب تفسير سيد خليل.[7]

2/ 1. تولد و وفات‏

ملا خليل قزوينى در شهر قزوين، در سوم رمضان سال 1001 ق، چشم به جهان گشود. او در همان شهر، در سال 1089 ق، در سن 88 سالگى دار فانى را وداع گفت.[8]

3/ 1. اساتيد

بنا به تصريح افندى، ملا خليل در اوان سنش، نزد بهاء الدين محمد عاملى معروف به شيخ بهايى (م 1030 ق) و مير محمد باقر استرآبادى معروف به مير داماد (م 1041 ق)، تحصيل علم نموده است. و مصنف، در همين شرح صافی، در شرح حديث «جنود عقل» مطلبى را از مرحوم شيخ بهايى با تعبير «استادى شيخ بهاء الدين محمد رحمه الله تعالى» نقل نموده است.

پس از آن نزد مولى حاج محمود رنانى،[9] زانوى ادب به زمين زده و مشغول فراگيرى علم شده است. پس از آن در مشهد مقدس نزد مولى حاجى حسين يزدى، حاشيه قديم ملا جلال دوانى را بر شرح تجريد قوشچى (موسوم به شرح جديد) قرائت نموده است. در اين زمان با خليفه سلطان (م 1064 ق) همدرس بود.

يكى ديگر از اساتيد ملا خليل، امير ابوالحسن قائنى مشهدى است. قزوينى در ايام اقامتش در مكه حواشى قائنى بر كتاب الكافى كلينى را جمع آورى و تدوين نموده است.[10]

آنچه در مصادر از اساتيد ملا خليل ياد شده همين چهار عالم بودند و از ديگر اساتيد وى در مصادر يادى نشده است. خصوصا استادى كه ملا خليل تحت تأثير تعاليم وى بوده و طبق آن حتى با مجتهدان مخالفت مى‏كرده، شناسايى نشده است.

چون اساتيدى كه نامشان ذكر شد چنين انديشه‏ هايى ندارند. شايد با تأمل و دقت در آثار وى بتوان اسامى ديگر اساتيد او را به دست آورد.

4/ 1. شاگردان‏

عالمان زيادى نزد ملا خليل قزوينى پيمانه علم و معرفت پر نموده و خوشه چين خرمن فضل و ادب وى شده ‏اند. برخى از شاگردان وى عبارتند از:

  1. امير محمد مؤمن بن محمد زمان الطالقانى.
  2. ملا محمدباقر بن غازى قزوينى (برادرش).
  3. احمد بن خليل قزوينى (فرزندش).
  4. ابوذر بن خليل قزوينى (فرزندش).
  5. مولى سلمان بن خليل قزوينى (فرزندش).
  6. حاج محمد تقى دهخوارقانى.
  7. مولى محمد باقر بن الحافظ كيجى بيك التبريزى.
  8. مولى على أصغر ابن المولى محمد يوسف قزوينى.
  9. مولى رفيع الدين محمد بن فتح الله واعظ قزوينى.
  10. مولى محمد محسن بن نظام الدين قرشى ساوجى.
  11. مولى محمد تقى بن حيدر على زنجانى.
  12. مولى محمد امين وقارى طبسى بن مولانا عبد الفتاح.
  13. مولى محمد يوسف بن پهلوان صفر قزوينى.
  14. مولى مهدى بن حاج على اصغر قزوينى.
  15. مولى محمد مؤمن بن شاه قاسم سبزوارى.
  16. مولى ابوالوفا بن محمد يوسف مشهور به قاضى قزوينى.
  17. مولى محمد صالح بن محمد باقر روغنى قزوينى.
  18. مولى عاشور بن محمد تبريزى، كه كتاب خلة المؤمنين را در سال 1063 ق به نام ملا خليل، تأليف نموده است.[11]

5/ 1. توليت اوقاف رى‏

ملا خليل در سن 27 سالگى به سمت مدرسى آستانه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام و توليت اوقاف آن آستانه، از سوى همدرس خود خليفه سلطان- كه به وزارت شاه عباس نائل شده بود- منصوب گرديد. ولى پس از مدتى از آن سمت بر كنار گرديده و مولى نظام الدين قرشى ساوجى (حدود 1040 ق) به جاى وى منصوب‏ گرديد. برخى از شرح حال نويسان، تحريم نماز جمعه از سوى ملا خليل را علت عزل او از توليت دانسته‏ اند.[12]

افندى در شرح حالش، متذكر شده كه وى را با حاكم تهران و قزوين قصه‏هاى زيادى است كه مى‏تواند به ناسازى وى با حاكمان رى و طهران در هنگام داشتن توليت موقوفات باشد.

6/ 1. مهاجرت به مكه‏

ملا خليل پس از عزل از توليت آستانه حضرت عبدالعظيم عليه السلام راهى مكه مكرمه مى‏شود. او چند سالى مقيم آن بلده طيبه مى‏گردد، ولى زندگيش در آنجا نيز متلاطم بوده است. در كتاب‏هاى تذكره، مناظرات گوناگونى نقل شده كه بين ملا خليل و عالمان شيعه و سنى در مسائل مختلف رخ داده است. شيخ حر عاملى نقل مى‏كند اولين بار كه به مكه مشرف شده ملا خليل را ملاقات نموده كه مشغول حاشيه نوشتن بر مجمع البيان بوده است.[13]

عبدالحى رضوى در كتاب حديقة الشيعة[14] هنگامى كه درباره حج گزارش مى‏دهد، مى‏نويسد كه حكام مكه هنگامى كه عيد قربان مصادف با روز جمعه مى‏شده آن را حج اكبر اعلام مى‏كردند و از اين طريق، منافعى عائد آنها مى‏شده است. به همين دليل آنها گاهى كه عيد مصادف با روز شنبه مى‏شد، عيد اعلام مى‏كردند و اين براى شيعيان امر را مشكل مى‏كرد؛ آنها يا بايد با آنها همراهى مى‏كردند و در غير اين صورت، حج آنها ناتمام مى‏ماند و آنها محل نمى‏شدند. او از پدرش نقل مى‏كند كه ملا خليل قزوينى به حج مشرف شده و اين مشكل مطرح شد؛ او از آنان پيروى نكرده و زمانى كه‏ رؤساى آنان متوجه شدند، حكم به قتل او كردند. ملا خليل در تنورى مخفى شده و به نقطه‏اى از حجاز رفت و تا موسم آينده در آنجا باقى ماند. در وقت آمدن به موسم، در قيافه هيزم‏كش و خاركن در ميان قافله به مكه درآمده، حج انجام داد و برگشت.[15][16]

بازگشت به قزوين‏

ملا خليل پس از اقامت چند ساله در مكه به قزوين بازگشت و تا آخر عمر در اين شهر مشغول تدريس و تصنيف بوده است. وى در آخر عمر نابينا مى‏گردد و در سن هشتاد و هشت سالگى دار فانى را وداع مى‏كند. از آثار باقى مانده از ملا خليل در قزوين مدرسه‏اى در محله آخوند قزوين، معروف به مدرسه آخوند يا مدرسه خليلا است.[17]

8/ 1. مدح شعرا

شعراى قزوين اشعار بسيارى در مدح ملا خليل سروده‏اند. از جمله محمد ابراهيم سالك قزوينى‏[18] قصيده‏اى سروده با اين مطلع:

 

9/ 1. مزار و مدفن‏

ملا خليل در سال 1089 ق چشم از جهان فرو بست و بنا به وصيت، در محل تدريس خود- مدرسه خليلا- قرار ابدى گرفت. در همين سال ملا رفيعا- شاگرد ملا خليل- نيز وفات نمود. يكى از شاعران، ماده تاريخ وفات آنها را چنين سروده:

در درياى دين مولا خليلا   چو نور از ديده مردم نهان شد
يگانه گوهر بحر معانى‏   رفيعا واعظ دهر از ميان شد
     
پى تاريخ شان غواص دل گفت‏   دو در بيرون زيك درج جهان شد[20]
     

در جوار آرامگاه ملا خليل، سه فرزند وى: سلمان، احمد و ابوذر، نيز آرميده ‏اند. اين مدرسه در آن روزگار، محل حضور دانشمندانى نامى همچون فيض كاشانى، شيخ حر عاملى، ملا رفيعاى واعظ، آقا رضى و … بوده و هم اكنون در اختيار بنياد ايران‏شناسى شعبه استان قزوين، قرار دارد.

بناى آرامگاه ملا خليل در كتاب بناهاى آرامگاهى (دائرة المعارف بناهاى تاريخى ايران در دوره اسلامى) چنين توصيف شده است:از محوطه ميدان محله آخوند، از كوچه‏اى كه به طرف جنوب غربى مى‏رود، به فاصله 50- 60 متر، به كوچه باريكى مى‏توان رسيد كه به جانب غرب امتداد دارد.

در سر دو نبشى اين كوچه، ورودى مقبره مرحوم مبرور مولا خليلا «طيب الله رمسه» متوفاى سال 1089 ق واقع شده است. اين آرامگاه داراى دو در بزرگى است و حياط متوسطى با ديوار آجرى دارد. امروزه اين محوطه هيچ گونه بنايى ندارد. در انتهاى جنوبى حياط، چند مزار ديده مى‏شود كه يكى آرامگاه مرحوم مولا خليلا و سه قبر ديگر، از آن فرزندان آن مرحوم به نام سلمان، احمد و ابوذر است. اين محوطه همچنان كه معلوم است، سابقا مدرسه و جايگاه تدريس مرحوم مولا خليلا بوده كه اكنون بناهاى آن از بين رفته است.[21]

در سال‏هاى اخير، اين مدرسه و آرامگاه، تعمير مختصرى شده و پابرجاست.

خصوصيات علمى و روحى‏

ملا خليل از رجال بزرگ سده يازدهم بود. او از شيوخ محدثين و فقها و از علماى اخبارى بود. جزئيات زندگانى ملا خليلا در اغلب كتاب‏هاى شرح حال كه در عصر وى تدوين شده، درج شده است. به همين دليل در اين‏جا شرح حال وى را از همان مصدرها درج مى‏ كنيم كه ما را از مصدرهاى بعدى-/ كه در آنها اغلب مطالب مصادر كهن تكرار شده بى‏نياز مى‏ سازد.

1/ 2. عالمى بى نظير

معاصران ملا خليل، وى را ستوده‏اند و در شرح حال وى او را با القابى «رأس و رئيس فقهاء اماميه و اسوه و قدوه علماء اثنا عشريه»[22] و «فاضل عالم، حكيم متكلم محقق مدقق، فقيه محدث، ثقة ثقة، جامع للفضائل ماهر معاصر»[23] و «المولى الكبير الجليل مولانا خليل بن الغازى القزوينى، فاضل عالم، متكلم اصولى، جامع دقيق النظر قوى الفكر، من أجلة مشاهير علماء عصرنا و أكمل أكابر فضلاء دهرنا»[24] و مانند آن ياد كرده‏اند كه نشانگر علو مقام علمى او و توجه انديشمندان به آرا و انديشه‏هاى وى است.

2/ 2. مناظره با عالمان‏

از جمله مناظرات ملا خليل با دانشمندان، مناظره‏اى است كه با سيد على خان بن خلف مشعشعى حويزى انجام داده است. اين مناظره را سيد على‏خان در باب سوم كتابش نكت البيان و أدب الأعيان‏[25] نقل نموده و مرحوم خيابانى در وقايع الأيام (ماه محرم) به نقل از آن كتاب آورده، كه نص آن چنين است:

فى ذكر مباحثات جرت بيننا و بين بعض الفضلاء من أهل زماننا أو ممن تقدم علينا. فمن ذلك ماجرى بيني و بين الشيخ العالم الفاضل العامل الكامل الملا خليل القزوينى، و قد اجتمعنا معه فى مجلس جمع جماعة من أهل الفضل و غيرهم، و كنت قد بلغنى أنه يقول بالوعيد.

فقلت له: بلغني أن شيخنا يقول بالوعيد أو يميل إليه.

فقال: و ما الذي يمنع عن ذلك؟

فقلت: الموانع كثيرة، لكنا نطلب منك الدليل عليه.

فقال: الدليل أن الله تعالى وعد و توعد و قوله الحق و الصدق، فإذا لم يعاقب المجرم على جرمه كان قد أخلف ما توعد به، فكما أنه لم يجز أن يخلف وعده إذا وعد بالإحسان و الثواب، فلم يجز أن يخلف توعده إذا توعد بالإساءة و العقاب، فنكون قد نسبنا الله تعالى إلى الكذب؛ تعالى‏الله عن ذلك.

و دليل آخر من مفهوم الآية الكريمة: «ذلك بما قدمت أيديكم و أن الله ليس بظلام للعبيد»[26] فإنه نفى الظلم عن نفسه جل و تعالى، و معنى الظلم ترك ما يجب و ينبغي فعله، فإذا فعل الفاعل شيئا لم يجب أن يفعل يقال: ظلما؛ فلهذا نفى عن نفسه أن ما فعله بهم ليس بظلم، بل تسبب ما كسبت أيديهم و وجوب المكافاة.

فأجبته: أما الدليل الأول فلم يلزم من تركه للتوعد الخلف؛ فإن العبد قد يفعل فعلا يرضى‏الله به عنه، فيعفو عنه، أو يندم فيتوب الله عليه، و إذا لم تجوزوا العفو و لاقبول التوبة فقد خالفتم القرآن بوروده بقبول التوبة و بالعفو عن الذنوب في مواضع كثيرة و أغريتم المسي‏ء بترك التوبة إذا علم أن الله لم يعف، و نفيتم عن الله تعالى صفة العفو التي هي من أحسن صفاته، و لأن العفو لايكون إلا عن ذنب، فإذا أردتم إثباتها له لزمكم القول بالعفو عن إساءة المسي‏ء، و يلزمكم نفي قبول التوبة. و إذا قلتم بأن الله تعالى عفو و لم يعف عن صاحب الذنب، فمن أين تحصل صفة العفو له؛ لأن المحسن لايحتاج إلى عفو. و أما تارك الوعيد فلا يقال له: مخلف، كما إذا أخلف الوعد؛ لأن مخلف الوعد مذموم، و مخلف الوعيد ممدوح؛ لأنه صفح و عفى، و هذا أيضا مشهور عند العرب، قال الشاعر:

و إني و إن أوعدته و وعدته‏   لمخلف إيعادي و منجز موعدي‏
     

فهو يمدح نفسه بخلف إيعاده و بإنجاز موعده.

و أما الدليل الثاني، فإن قوله تعالى: «ذلك بما كسبتم أيديكم» يعنى إن هذا العقاب‏

الذي عاقبناكم به إنما كان بسبب فعلكم السيئات و ارتكاب هذه الخطايا، فإذا جازيناكم و عاملناكم بالانتقام لم نكن ظالمين لكم، بل كنتم مستحقين لذلك و جازيناكم بما فعلهم؛ فإن نفي الظلم عنه بسبب أن ما فعله بهم على خطائهم ليس بظلم، و العقل يشهد بذلك؛ فإنك إذا جازيت مسيئا على إساءته قالت الناس: لم يكن ظالما، و إذا جازيت المحسن أو من لم يقترف سيئة ماساءته، يقولون: قد ظلم، و هذا أمر بديهي، و لاحاجة به إلى تأويل الظلم بهذا التأويل البعيد، فانقطع و لم يحرجوا به، فلم أدر أنه اعترف أو مراعاة لي عن المباحثة في هذا المجلس، و على الحالين فنسأل الله أن يحسن خاتمته بخير و يهديه إلى الصواب.[27]

بعد از آن خيابانى مى‏گويد: فقير تفصيلى در اين باب در مجلد صيام وقايع الأيام نگاشته‏ام و آيات و اخبار و اشعار عربى و فارسى مذكور است فراجع.[28]

3/ 2. مردى نيرومند

حاج ملا خليل از نظر جسمى نيز مردى قوى و نيرومند بود، به دست خود زمين را بيل مى‏زد و دانه مى‏كشت. صاحب روضات نوشته كه: كشتى‏گيرى وارد قزوين شد و در مجلس درس ملا خليل حاضر شد و از وى خواست دستخطى در تأييد حرفه وى بنويسد. ملا خليل گفت: من چگونه نيازموده، كشتى‏گيرى تو را تأييد كنم. سپس از مجلس درس بلند شده و آماده مصاف با وى شد و پشت بزرگ‏ترين كشتى‏گير عصر خود را به زمين آورد. پس كشتى گير به او گفت: تو اهل علم نيستى، بلكه كشتى گيرى هستى كه به لباس اهل علم در آمدى![29][30]

گرايش به اخبارى‏ گرى‏

ملا خليل، خيلى در اخبار غوطه ور بود و اغلب صاحب تراجم او را از علماى اخبارى شمرده‏اند. او با اجتهاد مخالفت مى‏ورزيد، چنانچه در جاى جاى اين شرح‏ وساير آثارش، به صراحت اين عقيده را اظهار مى‏دارد و براى اثبات آن، دست به دامن برخى از احاديث مى‏شود، ولى اغلب شاگردان وى مانند آقا رضى قزوينى و شيخ محمد كاظم طالقانى قزوينى و مير محمد معصوم قزوينى، از زمره مجتهدان و طرفداران اجتهاد بودند.[31]

او با اينكه اخبارى است ولى تنكابنى مى‏نويسد كه: «معلوم نشد كه او از كه اجازه دارد، لكن اخبارى مسلك است».[32] محدث نورى در خاتمه مستدرك عنوان نموده كه ملا خليل از شيخ بهايى روايت نقل مى‏كند.[33] سماهيجى هم در اجازه‏اش به ناصرالدين قطيفى عنوان نموده كه علامه محمد باقر مجلسى از ملا خليل نقل روايت مى‏كند.[34]

در فهرست نسخه‏هاى كتابخانه مجلس، گزارش اجازه‏اى است از ناصر الدين محمد بن احمد معروف به نصر تونى‏[35] به خليل الله بن ابو الفتح (مشهور به غازى قزينى). در اين اجازه، علاوه بر اينكه گواهى قرائت و شاگردى قزوينى را نزدخودش ذكر مى‏كند، به او اجازه روايت نيز داده است.[36] اگر همان گونه كه فهرست‏نگار محترم استفاده كرده ‏اند، منظور از خليل الله بن ابو الفتح غازى قزوينى، همان ملا خليل بن غازى قزوينى باشد، بايد نصر تونى را از اساتيد و همچنين مشايخ ملا خليل به حساب آورد.

اما اينكه در طبقات أعلام الشيعة در شرح حال ملا خليل عنوان شده كه احتمالا ملا خليل تظاهر به اخبارى‏گرى مى‏كرد- و علت آن هم مماشات با حاكميت بود كه با فلسفه و اجتهاد به شدت مخالف بود[37]- با توجه به مطالبى كه از معاصران ملا خليل نقل خواهد شد، و همچنين با مطالعه آثار برجاى مانده از وى، همچون صافى و شافى، هيچ وجهى ندارد و گويا اين مطالب از افزده‏هايى است كه بعد از مؤلف به طبقات‏ اضافه شده است. او تنها در دو شرح خود بر كافى، با بسيارى از نظريه‏ هاى بسيار مشهور فلسفى و حتى با برخى از مسائل مسلم تجربى، با تمسك به مدلول دريافته از برخى احاديث، مخالفت كرده و به صاحبان آن به تندى سخن مى‏گويد.

5/ 2. تحريم نماز جمعه‏

ملا خليل با آنكه اخبارى تند بود، ولى با اقامه نماز جمعه مخالفت مى‏كرد و عقيده داشت كه در عصر غيبت، نخواندن آن اولى است. او رساله‏ اى مفصل در تحريم نماز جمعه نگاشت كه مورد نقد و رد معاصرين خود قرار گرفت.[38] برادر وى محمد باقر بن غازى و همچنين پسرش ملا سلمان بن خليل قزوينى نيز قائل به تحريم نماز جمعه در زمان غيبت بوده و رساله‏ هايى در اين زمينه نگاشته‏ اند.

سماهيجى در رساله خود القامعة البدعة في ترك صلاة الجمعة (فصل سوم) به رد نظر ملا خليل و فاضل هندى درباره نماز جمعه پرداخته است.[39]

6/ 2. آراء و نظرات‏

در برخى از نوشته ‏هاى عالمان قديم و جديد، نظريات و عقايد شاذ و بى‏بنيانى به ملا خليل نسبت داده شده است كه برخى از اين نظريه‏ ها به نام وى مشهور شده است.

افندى در شرح حال ملا خليل، از جمله نظرات غريب ملا خليل را، نظريه او درباره كتاب كافى نقل كرده است. وى معتقد بود كه: تمامى كتاب كافى را امام دوزادهم عليه السلام مشاهده و تأييد نموده و هر چه در آن به لفظ «روي» آمده، بدون واسطه از آن حضرت گرفته شده است. بنابراين، عمل به تمامى اخبار كتاب كافى واجب است. و همچنين هيچ حديثى در آن، از روى تقيه صادر نشده است.

همچنين گفته شده است كه: او بخش روضه را جزء كافى نمى‏ دانست و معتقد بوده كه آن را ابن ادريس تأليف نموده است. افندى مى ‏گويد: برخى از عالمان ديگر نيز در اين نظر او را تأييد كرده‏اند و برخى نيز اين نظريه را به شهيد ثانى نسبت داده ‏اند، ولى ثابت نشده است.[40]

البته ملا خليل در ادامه شرح كافى، روضه را نيز شرح كرده و در مقدمه هيچ اشاره‏اى به اينكه روضه از كلينى نيست، نكرده است، فلذا انتساب اين قول به ملا خليل، چندان قطعى نيست و كسانى كه نقل كرده‏اند نيز استناد خود را بيان ننموده ‏اند.

از ديگر آراء متفرد ملا خليل و آنچه به او نسبت داده شده است مى‏توان به امكان تخلف معلول از علت تامه، امكان ترجيح بلا مرجح، ثبوت معدومات، رد تجرد نفس ناطقه و مراتب چهارگانه آن، رد قديم زمانى بودن عالم، عدم انتاج شكل اول قياس، انكار كرويت زمين و وجوب عمل به علم (نه‏گمان) در مسائل فرعى فقهى در زمان غيبت و … اشاره كرد. وى به تمام موارد فوق در جاى جاى صافى و شافى تصريح نموده است.

7/ 2. شهامت و جوانمردى‏

ملا خليل عالمى جوانمرد و با شهامت بود. به محض اينكه متوجه مى‏شد در نظرى اشتباه كرده به اشتباه خود اعتراف و از طرف مقابل خود عذر خواهى مى‏كرد. همچنين در بذل مال براى كمك به ضعيفان كوتاهى نمى‏كرد. در اين مورد چند داستان از ملا خليل نقل شده است.

  1. ملا خليل را در مسئله ‏اى با جناب ملا محسن فيض كاشانى مدت‏ها بحث و مناظره و مكاتبه داشت و آخر الامر متقاعد نشد. بعدها متوجه شد كه خود اشتباه نموده و حق با فيض است، پاى پياده از قزوين به كاشان رفت، نرسيده به ديوار خانه فيض فرياد زد: «يا محسن قد أتاك المسي‏ء». فيض، تا صداى او را شنيد از داخل منزل، يار قديمى خود را شناخت و دويد و او را در آغوش كشيد. ملا خليل پس از مذاكراتى به قزوين مراجعت نمود و اصرار دوست، در ماندن او مؤثر واقع نشد.[41]
  2. ملا خليل قزوينى، وقتى متوجه شد كه نظر وى درباره «ترجيح بلامرجح» و فاسد بودن شكل اول در منطق، از سوى آقاحسين خوانسارى نقد شده، از قزوين به اصفهان رفت، تا با وى به گفت وگو پردازد. از باب اتفاق، با يكى از شاگردان خوانسارى- ملا ميرزا شروانى (م 1099 ق)- برخورد كرد و انگيزه خود را از سفر بيان كرد. شاگرد، براى وى نادرستى ديدگاهش را بيان نمود و ديدگاه استاد خود محقق خوانسارى را باز گفت.

ملا خليل در همين ديدار، پى به اشتباه خود برد و به سوى قزوين بازگشت.[42]

  1. نقل مى‏كنند كه: مامورانى از طرف حكام جور، براى اخذ جو، به سوى كشاورزان بى بضاعت رفته و با ملا خليل مواجه مى‏گردند، ملا خليل، حواله آن جو را از مأمور گرفتى و خود را به اسم آن كشاورز جا زدى و خواسته ستمگران را پرداخت نمود. چون آن جو را جلوى اسبان ريختند، اسبان آنها، دسترنج آخوند را نخوردند و همگان متحير ماندند.[43]

8/ 2. رد استدلاليان‏

ملا خليل با فلاسفه مخالف بود كه در دو شرح خود بر كافى در موارد متعدد بدان تصريح نموده است. او استدلال را در رسيدن معرفت عقيم مى‏دانست. شعر زير از مير داماد نقل شده كه در آن متعرض اين نطريه ملا خليل شده و آن را نقد كرده است.

اى كه گفتى پاى چوبين شد عليل‏   ور نه بودى فخر رازى بى بدليل‏
فخر رازى نيست جز مرد شكوك‏   گر تو مردى از نصيرالدين بكوك‏
هست در تحقيق برهان اوستاد   داده خاك خرمن شبهت به باد
در كتاب حق اولوالالباب بين‏   وآن تدبر را كه كرده آفرين؟
چيست آن جز مسلك عقل مصون‏   گر ندارى هستى از لايعقلون‏
خوار شبهت نيست جز در راه وهم‏   در خرد بد ظن مشو اى كور فهم‏
     
از هيولا وهم را پاى كج است‏   كج نظر پندارد اين ره اعوج است‏[44]
     

وى هم‏چنين با اجتهاد و اصول نيز مخالف بود و در موارد متعددى به‏خصوص در صافى و شافى به آن تصريح كرده و براى اثبات نظر خود به ظاهر برخى از احاديث متمسك شده و در برخى از موارد، نيز به تأويل احاديث پرداخته است.

ملا خليل از ديدگاه معاصران‏

موقعيت علمى و اجتماعى ملا خليل، موجب گشته كه اغلب شرح حال نويسان معاصر وى، در كتاب‏هايشان متعرض احوال او گردند. براى آشنايى از موقعيت وى نزد معاصران، تلخيص گفتارهاى اين دانشمندان درباره وى ذكر مى‏شود.

1/ 3. ولى قلى شاملو

ولى قلى شاملو كه در اواخر عمر ملا خليل را درك كرده، در قصص خاقانى در ذكر عالمان معاصر شاه عباس صفوى، ملا خليل را سومين عالم بعد از ملا رفيعا و آقا حسين خوانسارى ياد كرده و مى‏نويسد:

رأس و رئيس فقهاى اماميه و اسوه و قدوه علماى اثنا عشرية- عليهم السلام و التحية- شارح اصول كلينى، مولانا محمد خليل قزوينى؛ ذكر مناقب و فضائل آن صدر نشين محفل فضليت، زياده از آن است كه خامه حقيقت ترجمه به اظهار شمه‏يى از آنها مبادرت تواند جست. نور دانش از ناحيه گفتارش ظاهر و شعشعه كوكب تفضل از سيماى اعمالش هويداست. اوقات فرخنده ساعات آن قدوه اهل فضل از مبادى سن شباب- كه اول فصل بهار طبع معنى انتخاب است- الى الان (كه هزار و هفتاد و شش هجرى و عمر شريف آن صاحب تصانيف از عقد هشتاد متجاوز است) به تحصيل علوم دينى وحكمت نظرى صرف شده، تصنيف و تأليف مشهور دارند. از آن جمله حاشيه عده در اصول و حاشيه زبده و شرح بر اصول كلينى. بعد از آن كه شرح مذكور را به همت دقت طبع به اتمام رسانيده، مصحوب احدى از تلامذه خويش به بارگاه عرش اشتباه، ارسال داشتند. چون به نظر كيميا اثر رسيد، مقرر شد كه آن رئيس الفقهاء شرح مزبور را ترجمه نمايد. در عرض اندك وقتى، اهتمام تمام به كار برده، كار بند خدمت مرجوعه شدند.[45]

2/ 3. مولى شمس الدين محمد شيرازى‏

مولى شمس الدين محمد شيرازى يكى از عالمان شيعه بوده كه مقيم مكه مكرمه گشته و در آنجا ملا خليل با وى ملاقات داشته است.[46] او در يكى از آثار خود مى‏نويسد كه: ملا خليل در مكه در منزلم به ديدن من آمد و گفت كه حاشيه‏اى بر عدة الاصول نوشته‏ام و براى من فرستاد تا مطالعه كنم. بعد از مطالعه آن، ديدم كه در آن اشكالات زيادى هست. او به عالمان شيعه نظرياتى را نسبت داده كه از آن به دور هستند.

وقتى دوباره او را ملاقات نمودم آنها را بدو بازگو كردم، او اظهار داشت كه اصول من با نظريات عالمان شيعه متفاوت است. خلاصه بدو متذكر شدم كه اين اقوالى را كه به دانشمندان شيعه نسبت داده در هيچ كتابى بيان نكرده‏اند، از كجا آنها را آورده است.

او مرا به حاشيه عده خود حواله داد. من نيز آن را مطالعه كردم.

و در نهايت اينگونه اظهار نظر مى‏كند:

«فطالعت فيها من غير أن يكون قصدي تزييف كلامه، لكن الحق أبلج و الباطل لجلج، فوجدت فيها أشياء ليس لها طائل تحتها، و وجدت قائلها كالراقم على الماء، فاستدل على صحتها بدلائل أوهن عن بيت العنكبوت. و حاصل كلامه تخطئة علمائنا و توبيخهم بمتابعة المعتزلة في اصول الدين».[47]

3/ 3. شيخ حر عاملى‏

شيخ حر عاملى يكى ديگر از دانشمندان معاصر ملا خليل بوده و از نظر مسلك نيز در دسته اخباريان جاى مى‏گيرد. او در كتابش أمل الآمل و تذكرة المتبحرين، شرح‏حال ملا خليل را به يك عبارت آورده و در أمل الآمل شرح حال سه فرزند ملا خليل و برادرش را درج نموده و ملا خليل را چنين مى‏ستايد:

المولى الجليل الخليل بن الغازي القزويني، فاضل عالم، حكيم متكلم، محقق مدقق، فقيه محدث، ثقة ثقة، جامع للفضائل ماهر معاصر. له مؤلفات: منها شرح الكافى فارسى، و شرح عربى، و شرح العدة فى الاصول، و رسالة فى النحو، و رموز التفاسير الواقعة في الكافي و الروضة و غير ذلك، رأيته بمكة فى الحجة الاولى و كان مجاورا بها، مشغولا بتأليف حاشية مجمع البيان، توفي سنة تسع و ثمانين و ألف. و قد ذكره صاحب السلافة، و أثنى عليه ثناء بليغا، و ذكر بعض المؤلفات السابقة.[48]

افندى در رياض العلماء تمامى نوشتار شيخ حر را ذكر نموده و پس از آن بر وى خرده گرفته كه چرا در وصف ملا خليل از واژه‏هاى حكيم و متكلم و فقيه استفاده نموده است. افندى مى‏نويسد:

أقول: في جعله حكيما نظر، و كذا في جعله فقيها؛ لأنه كان تنكرهما جدا، وبمجرد معرفة أقوالهما لايسمى أحد بالحكيم و الفقيه، مع أن المعرفة الكاملة بأقوالهما أيضا غير معروف. على أن الجمع بينهما جمع بين الأضداد.[49]

بعد، افندى متذكر مى‏شود كه بر من ايراد نشود كه خواجه نصير طوسى هم حكيم بوده و هم متكلم؛ زيرا خواجه نصير در كتاب شرح اشارات و ديگر كتاب‏هاى فلسفى خود، روش حكيمان را در پيش گرفته و كلام آنها را تصحيح و از آنها دفاع كرده است و يك فيلسوف واقعى است و در كتابش تجريد الاعتقاد و مانند آن، بر مبناى كلاميون رفتار نموده و يك متكلم واقعى است. به همين جهت او هم حكيم است و هم متكلم.[50]

4/ 3. ميرزا عبدالله افندى‏

ميرزا عبدالله افندى در دو كتابش رياض‏العلماء و تعليقه امل الآمل، متعرض احوال ملا خليل شده و در رياض شرح حال مبسوطى از وى آورده، ولى در تعليقه امل به ذكر آثار وى اكتفا كرده است. افندى ملا خليل را چنين وصف مى‏كند:

المولى الكبير الجليل مولانا خليل بن الغازي القزويني، فاضل عالم، متكلم اصولي جامع، دقيق النظر، قوي الفكر، من أجلة مشاهير علماء عصرنا، و أكمل أكابر فضلاء دهرنا.[51]و در جاى ديگر درباره قدرت فكرى و تسلط وى بر علوم مى‏نويسد: «و كان له قدس سره قوة فكر، و تسلط على تحرير العبارات في العلوم و تقريرها».

بعد مى‏گويد: برادرم او را در قزوين ملاقات نموده و او را به وفور فضل كثرت علم مى‏ستود، بلكه بر علماى عصرش وى را ترجيح مى‏داد.[52]

افندى بعد به ذكر اساتيد ملا خليل پرداخته و موقعيت او را نزد سلاطين و حكام صفوى بيان مى‏كند: كان معظما مبجلا عند السلاطين الصفوية، سيما سلطان عصرنا، و كذلك عند الامراء و الوزراء و سائر الناس. و صار في زمن الوزير خليفة سلطان متوليا و له دون ثلاثين سنة، ومدرسا بعبد العظيم، ثم عزل عنها لقصة طويلة.[33]

بعد افندى به مخالفات‏هاى ملا خليل با حاكمان و ديگر دانشمندان عصر خود پرداخته و مى‏نويسد:و له مع حكام طهران و قزوين أقاصيص، و هو أحد المحرمين لصلاة الجمعة و المنكرين لها في زمن الغيبة و الناهين عنها جدا، و من جملة الأخباريين المنكرين للاجتهاد جدا، و قد بالغ في ذلك و أفرط في نفي الاجتهاد، و من زمرة المنكرين‏ للتصوف و الحكمة، و القادحين منهم بما لا مزيد عليه، و من المنكرين لأقوال المنجمين و الأطباء أيضا.[54]

افندى سپس به آرا و انديشه‏هاى منحصر به فرد وى پرداخته و تعدادى از آنها را بر مى‏شمارد از جمله داشتن نظرياتى در مسائل اصول و فروع كه در آنها منفرد است و اغلب آنها عجيب و خالى از غرابت نيست و اينكه ملا خليل در برخى از اين اقوال- از جمله قول به ثبوت معدومات- پيروى معتزله كرده است و غيره.

5/ 3. ميرزا محمد اردبيلى‏

اردبيلى در جامع الرواة، ملا خليل را چنين مى‏ ستايد:خليل بن الغازي القزويني، الملقب ببرهان العلماء، جليل القدر، عظيم الشأن، رفيع المنزلة، من وجوه هذا الطايفة وثقاتها وأثباتها وأعيانها، أمره في الجلالة وعظم الشأن وسمو الرتبة و الثقة والعدالة والأمانة أشهر من أن يذكر، وفوق ما يحوم حوله العبارة. وكان أخباريا عالما بالعلوم العقلية والنقلية، أخذ العلوم والأخبار من شيخ الإسلام والمسلمين بهاء الملة والحق والدين محمد العاملي- قدس الله روحه-. له كتب: منها: حاشية على عدة الاصول لشيخ الطايفة أبي جعفر الطوسي- قدس الله روحه الشريف- ومنها: الشرح الصافي الفارسي على الكافي من البداية إلى النهاية، ومنها: شرح الشافي العربي عليه من البداية إلى كتاب الحيض، وغيرها من الرسائل. ولد في سنة إحدى وألف، وتوفي- رحمه الله تعالى- فى سنة تسع وثمانين بعد الألف؛ رضى الله عنه و أرضاه.[55]

6/ 3. على اصغر قزوينى‏

مولى على اصغر بن محمد يوسف قزوينى (متوفاى حدود 1129 ق) از شاگردان مبرز ملا خليل است.[56] از جمله آثار او تنقيح المرام است كه حاشيه بر حاشيه عدة

الاصول ملا خليل است. در مقدمه اين كتاب در وصف استادش ملا خليل مى‏نويسد:

لما رايت توفر داعى المحصلين إلى تعلم الحواشي المعلقة على عدة الاصول للمولى الفاضل المؤيد، و الحبر الكامل المسدد، محيى العقائد الدينية، مروج الاصول اليقينية، مظهر نكات الآيات ودقائقها، موضح لطائف الروايات و حقائقها، معز الحق و معين الدين، عون الإسلام و ملجأ المسلمين، سمى خليل الرحمن، خليل العلم و ناصر ذوى الايمان.[57]

7/ 3. شيخ عبدالله سماهيجى‏

شيخ عبدالله بن صالح سماهيجى بحرانى (1086- 1135 ق) با اينكه معاصر ملا خليل محسوب نمى‏شود، ولى چون مطالبش درباره وى سينه به سينه بوده، اهميت دارد. او در اجازه‏اش به شيخ ناصر جارودى قطيفى، ملا خليل را از مشايخ روايى علامه مجلسى ذكر مى‏كند و در وصف وى مى‏نويسد: «و كان هذا الرجل فاضلا، محدثا، أخباريا».[58]

سماهيجى بعد مى‏گويد كه: ملا خليل متصلب در رد بر اهل اجتهاد بوده و در تفسير و نقل روايات دچار تحريف زياد و تصحيفات فاحش شده است.بعد مى‏گويد: او در قزوين رياست داشته و علماى قزوين را از تدريس منطق و فلسفه و كلام و اصول فقه منع كرد. و با اينكه اخبارى بود ولى قائل به حرمت نماز جمعه در زمان غيبت بود.[59]

آثار علمى‏

ملا خليل بخش زيادى از عمر خود را در تأليف و تصنيف كتاب گذرانيده است.

او در موضوعات مختلفى همچون: ادبيات عرب، منطق، تفسير، اصول فقه و حديث، صاحب تأليفات است. مهم‏ترين اثر او در شرح فارسى و عربى است كه بر كافى‏[60]نگاشته است. او ابتدا شرح عربى خود را نگاشته كه «شافى» نام دارد و در اثناى نگارش، به دستور شاه عباس صفوى، به شرح فارسى پرداخته و مدت بيست سال مشغول نگارش آن بوده است.

اولين گزارش تفصيلى از آثار ملا خليل را افندى در رياض العلماء درج نموده است.[61] آثار شناحته شده از ملا خليل عبارتند از:

  1. الشافي في شرح الكافي‏[62] (به عربى). شرح مزجى مفصلى است بر كتاب كافى ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى كه به دستور خليفه سلطان حسين مرعشى (م 1064 ق)- كه همدرس ملا خليل بوده- نگاشته است. قزوينى تنها اصول كافى و كتاب الطهارة از فروع كافى را شرح نموده و موفق به اتمام آن نشده است. او شرح كتاب التوحيد را در آخر ماه ذى حجه 1057 ق در مكه به پايان رسانده است. در فهرستگان نسخه‏هاى خطى حديث شيعه، تعداد 46 نسخه از اين شرح معرفى شده است.[63]
  2. صافى در شرح كافى به فارسى . مؤلف در سال 1064 ق در محله ديلميه قزوين به اين شرح آغاز نموده و آن را به نام شاه عباس صفوى كه در همين محله قزوين اقامت گزيده بود شروع كرده است. او اين شرح را به مدت بيست سال مشغول بوده و در 1084 ق به پايان رسانده است.[64]

در كتاب نجوم السماء، درباره انگيزه مؤلف از تأليف اين شرح مى‏نويسد:الفاضل الجليل، ملا خليل بن غازى القزوينى، سيد على‏خان مدنى در سلافة العصر- كه ابتداى تأليفش سنه يك‏هزار و هشتاد و يك هجرى است- آورده كه:ملا خليل مذكور از فضلاى اهل اين عصر و علماى موجود اين زمان است. از تصانيف او در شرح بر كتاب كافى كلينى يكى فارسى و ديگرى عربى. و هر دو شرح به نظر مؤلف رسيده و شرح عربى كه موسوم به «شافى» است، در سال يك‏ هزار و شصت و چهار هجرى به شغل آن پرداخته و چون در سال مذكور شاه عباس ثانى صفوى، وارد قزوين شد و فرمايش شرح ديگر به زبان فارسى به او نمود. پس او شرح فارسى هم مسمى به صافى در همان سال شروع فرموده و آن را در عرض مدت بيست سال در مجلدات سى و چهار گانه به اتمام رسانيده و تاريخ اتمام مجلد اول از شرح فارسى، ماه محرم سنه يك هزار و شصت و شش هجرى است و تاريخ اتمام جلد آخر از شرح كتاب مذكور، كه شرح كتاب الروضة از كافى است، سنه يك هزار و هشتاد و چهار هجرى است.

ميرزا طاهر وحيد در روزنامه خود به تقريب ورود شاه عباس ثانى صفوى در قزوين نوشته: چون خاطر همايون و ضمير منير خيريت مقرون پيوسته متوجه به رواج و رونق دين مبين و ملت متين مى‏باشد و فضلاى عظام را كه وارثان علوم انبيا و حاميان ملت بيضااند، همواره به تبجيل و تعظيم و اكرام مى‏فرمايند. بعد از ورود دارالسلطنه قزوين، جامع علوم معقول و منقول كشاف مرموزات فروع و اصول مولانا خليل قزوينى را كه از اجله علماى عصر و فحول دانشمندان دهر است با ساير فضلا و طلبه به مجلس اقدس و بزم مقدس طلب داشته، با آن گروه نزاهت پژوه افطار فرمودند و در همان مجلس مولانا خليل‏الله را به خطاب مستطاب سرافراز ساخته، فرمودند كه كتاب كلينى را كه دين قويم را اساس و بنيان و بيت المعمور دين مصطفوى بدان تابان، به فارسى شرح نمايند كه عموم سكان اين ديار را كه اغلب گفتگوهاى ايشان به لغت فارسى است، انتفاع حاصل شود.

و نيز رقم اشرف به اسم مولانا محمدتقى مجلسى شرف صدور يافت كه كتاب من لايحضره الفقيه را به دستور شرح نمايد و چون فضيلت نماز جماعت بر پيشگاه ضمير منير پرتو وضوح افكنده بود، رقم اشرف به طلب عالم ربانى و مؤيد به تأييدات آسمانى سالك طريق انيق عرفان و بلد شوارع ايقان، مولانا محمد محسن كاشانى نفاذ يافت.[65]

از اين كتاب، تنها شرح اصول كافى، در هند در شهر لكهنو، به اهتمام سيد تصدق حسين صاحب رضوى، در دو جلد، در سال 1323 ق، به چاپ رسيده‏[66] و در فهرستگان نسخه‏هاى خطى حديث شيعه تعداد 328 نسخه از آن معرفى شده است.[67]

يكى از عالمان عهد صفوى اين شرح را با عبارت‏هاى نيكو و روان تلخيص و به شاه سلطان حسين صفوى تقديم نموده است. او در اين مختصر به ذكر معانى اخبار اكتفا نموده و به زوائد بر اصل نمى پردازد. سر آغاز آن چنين است: «زينت ديباچه جوامع آثار ابرار و زيور عنوان شرح اخبار».

نسخه‏اى از جلد اول اين تلخيص- كه در صفر 1134 ق تحرير شده و داراى 196 برگ است- در كتابخانه آيت الله گلپايگانى، نگهدارى مى‏شود.[68]

  1. المجمل (الجمل) في النحو. اين كتاب را ملا خ ليل در علم نحو نوشته است.

درباره نام اين كتاب اختلاف وجود دارد؛ در رياض و أمل الآمل نام آن «المجمل» نقل شده، ولى در روضات الجنات نام آن را «الجمل» ذكر كرده است.[69]

بر اين كتاب، محمد مهدى ابن المولى على أصغر القزوينى- كه شاگرد ملا خليل بوده- شرحى نوشته است.[70]

  1. حاشيه شرح شمسيه. اصل كتاب شسميه تأليف نجم الديم عمر كاتبى قزوينى (م 675 ق) و شرح آن، تأليف قطب الدين محمد رازى (م 766 ق) است. ملا خليل بر مبحث قضايا از اين شرح حاشيه نوشته است.[71]

در ذريعه عنوان شده كه نسخه‏اى ازاين حاشيه در قم نزد آيت الله مرعشى موجود است.[72]

  1. شرح (حاشيه) عدة الاصول. كتاب عدة الاصول، تأليف شيخ الطائفة محمد بن جعفر طوسى (م 460 ق) در دوبخش اصول دين و اصول فقه، نوشته شده است.

ملا خليل بر هر دوبخش اين كتاب حاشيه نوشته است. افندى متذكر شده كه ملا خليل در اين حاشيه، مسائل متعدد جديدى را در اصول و فروع دين مطرح نموده و اقوال عجيبى را طرح نموده است.[73] ملا خليل تا آخر عمر در اين حاشيه تجديد نظر مى‏نموده وبه همين دليل نسخه‏هاى آن به شدت با هم اختلاف دارند.[74] درباره اين حاشيه، استاد معظم آيت الله روضاتى- دامت إفاضاته- توضيح مبسوطى نگاشته‏اند.[75]

اين حاشيه با تحقيق محمد مهدى نجف، از سوى مؤسسه آل البيت به همراه عدة الاصول چاپ شده است.[76]

بر اين حاشيه چند تن از عالمان حاشيه نوشته‏اند كه عبارتند از: حاشيه مولى احمد طالقانى، حاشيه مولى احمد بن ملا خليل بن غازى (فرزند مؤلف)، حاشيه مولى محمد باقر بن غازى قزوينى (برادر و شاگرد مؤلف) و حاشيه مولى على اصغر ابن مولى محمد يوسف قزوينى (شاگرد مؤلف) كه آن را «تنقيح المرام» ناميده است.[77] نسخه‏اى از جلد اول تنقيح المرام در دست است.[78]

اين كتاب در قزوين مورد عنايت عالمان اخبارى بوده و آن را تدريس و قرائت مى‏كردند. عبدالنبى قزوينى در تتميم أمل الآمل عنوان نموده كه حاج محمد رضا

قزوينى حاشيه عدة الاصول ملا خليل را همراه با حواشى متعددى كه مؤلف بر آن نوشته بود، نزد اساتيد تلمذ و عمر خود را در اين مقصود صرف نمود تا در آراء ملا خليل، تبحر كامل به هم رسانيد.[79]

  1. حاشية مجمع البيان. مجمع البيان در تفسير قرآن كريم، تأليف ابو على فضل بن حسن بن فضل طبرسى (م 548 ق) است. ملا خليل در ايامى كه در مكه بوده اين حاشيه را نوشته است. شيخ حر عاملى بيان نموده كه بار اولى كه به مكه مشرف شدم ملا خليل را ملاقات نمودم كه مشغول نوشتن اين حاشيه بوده است.[80]
  2. رسالة في‏حرمة شرب التتن.[81] حجة الاسلام شفتى اصفهانى گويد: مرحوم حاج ملا خليل استعمال دخانيات را حرام مى‏دانست و رساله‏اى در اين خصوص تصنيف نمود و نسخه‏اى زيبا و نفيس از آن را را به حضور علامه مجلسى- كه به طور مفرط قليان مى‏كشيده- فرستاد، تا علامه با مطالعه آن، قليان را ترك كند. علامه كه پس از مطالعه، دلايل او را كافى ندانست، آن را پر از تنباكو كرد و به حضور ملا خليل عودت داد.[82]
  3. رسالة في صلاة الجمعة. صاحب رياض متذكر شده كه ملا خليل مطالب اين رساله را ابتدا در شرح فارسى خود بر كافى آورده بود و بعد به صورت رساله مستقلى در آورد و ملا محمد طاهر قمى در رد آن رساله‏اى تأليف نمود. پس از آن ملا خليل رساله ديگرى باز به فارسى نوشت و در آن باز بر انكار خود اصرار نمود. ولى او بعدا رساله سومى در اين موضوع نوشته و در آن ميانه روى را در پيش گرفته است.[83]

نسخه‏هاى متعددى از رساله‏هاى نماز جمعه ملا خليل- از جمله: نسخه‏اى به شماره 8602 در كتابخانه آستان قدس رضوى،[84] دو نسخه در كتابخانه مسجد اعظم قم‏

به شماره 1359 و 1432،[85] و نسخه‏اى در كتابخانه ملك طهران به شماره 1920[86]- در دست است.

  1. رموز التفاسير الواقعة في الكافي و الروضة.[87] ملا خليل در اين اثر، آدرس احاديثى را كه در كتاب كافى در تفسير آيات شده، نقل كرده، و با قرار دادن رموزى براى كتاب و باب‏هاى كافى، موضع آنها مشخص نموده است. چهار نسخه از اين كتاب تاكنون شناسايى شده است كه عبارتند از:

الف) كتابخانه مجلس، نسخه شماره 13992، بدون نام كاتب و تاريخ كتابت، 204 برگ، 16 سطر.[88]

ب) كتابخانه مدرسه خاتم الانبياء (صدر) بابل، نسخه شماره 219، بدون نام كاتب و تاريخ كتابت، 20 سطر.[89]

ج) كتابخانه آيت الله مرعشى، نسخه شماره 4989، بدون نام كاتب و تاريخ كتابت، 124 برگ، 19 سطر.[90]

د) تهران، كتابخانه ملك، نسخه شماره 1453، به خط ابوالقاسم بن محمد حسن در 1235، 205 برگ، 16 سطر.[91]

گويا كتاب «رموز التفاسير الواقعة في الكتب الأربعة و غيرها من الكتب الحديث» تأليف شاگرد مبرز ملا خليل- مولى على اصغر بن محمد يوسف قزوينى- تكميل اين اثر ملا خليل است.[92]

  1. الأسئلة الخليلية. سوالاتى است كه ملا خليل از علامه محمد باقر مجلسى درباره تصوف پرسيده و علامه به آنها پاسخ داده است. اين رساله را مرحوم خيابانى در وقايع الأيام (جلد محرم الحرام) درج نموده و در ضمن كتاب تشويق السالكين نيز به چاپ رسيده است.[93]
  2. تفسير سورة الفاتحة. شيخ آقا بزرگ در الذريعة اين كتاب را از آثار ملا خليل ذكر نموده است. و در توصيف آن نوشته كه: «حكى بعض الفضلاء أنه رآه، وهو كبير جدا، و فيه لباب كل علم نافع».[94] ولى ظاهرا اين تفسير از سيد خليل قزوينى از دانشمندان سده سيزدهم هجرى و موسوم به كشف الحقائق يا فوائد الفاتحه و تفسير سيد خليل قزوينى است و تأليف آن در سال 1239 ق به پايان رسيده و نسخه‏اى از آن در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى در تهران موجود است.[95]
  3. رسالة أقوال الأئمة. نسخه اين رساله در كتابخانه راجه الفيض آبادى نگهدارى مى‏شود و در فهرست آن كتابخانه نامش ذكر شده و نوشته‏اند كه: موضوع آن در حديث است؛ و توضيح ديگرى داده نشده است. شيخ آقا بزرگ كه اين مطلب را نقل نموده متذكر شده كه اين رساله را ملا خليل هنگامى كه در شهر رى در آستانه عبدالعظيم حسنى تدريس مى‏كرده، نوشته است.[96]
  4. رسالة في الأمر بين الأمرين. آقا بزرگ نسخه اين رساله را در يكى از كتابخانه‏هاى نجف ملاحظه نموده كه آغازش چنين بوده: «سبحان من تنزه عن الفحشاء، وسبحان من لا يجري في ملكه إلاما يشاء».[97]
  5. شرح الصحيفة. در الذريعة بدون هيچ توضيحى اين كتاب را معرفى نموده و اظهار داشته كه نسخه‏اى از آن را در كتابخانه شيخ شريعه اصفهانى در نجف، ملاحظه‏

نموده است.[98]

  1. فهرست الكافي. نسخه اين رساله در قزوين، در كتابخانه مير حسينا نگهدارى مى‏شود كه با نسخه اصل در 25 ذيحجه 1089 ق، مقابله شده است.[99]
  2. اجوبه مسائل محمد مؤمن. پاسخى است به ايرادهايى كه ملا محمد مؤمن بن شاه قاسم بر عبارت «العمل بظاهر القرآن ليس لإفادته الظن بمراده تعالى و بحمكه الواقعي، بل لعلمنا بأنه يجب علينا اتباع ظاهره» نموده و ملا خليل به آنها پاسخ داده است. اين پرسش‏ها در روز عيد فطر 1067 ق در قزوين به دست ملا خليل رسيده و او در همان سال هنگامى كه به مشهد مقدس براى زيارت رفته بود بر آنها پاسخ نوشته است. نسخه‏اى از اين رساله در كتابخانه آيت الله مرعشى به شماره 3028 موجود است.[100]
  3. رساله نجفيه‏[101] (به فارسى). پاسخ پرسش‏هاى برخى از فضلا است كه از نجف براى وى ارسال نموده است. اين رساله در غره 1080 ق به پايان رسيده و در مجله علوم حديث ش 19، بهار 1380 ش ص 144- 162، به كوشش مسعود طبرى، چاپ شده است. سه نسخه از اين رساله در دست است:

الف) تهران، دانشكده ادبيات، به شماره (امام جمعه 216)؛[102]

ب) بروجرد، مدرسه امام صادق عليه السلام، به شماره (8) كه عكس آن در قم كتابخانه مركز احياء ميراث اسلامى، به شماره 1191 موجود است.[103]

ج) كتابخانه آيت الله مرعشى نسخه ش 7/ 11520.[104]

  1. رساله قميه‏[105] (به فارسى). پاسخ پرسش‏هايى نذر على بيك خصى از قم است.

چون پرسش كننده نمى‏توانسته درست از حاشيه «عدة الاصول» قزوينى استفاده كند، اين سه پرسش را تقديم داشته و از وى پاسخ مى‏خواهد. اين پرسش‏ها پيرامون:

ترجيح بلا مرجح، تخلف معلول از علت و مسائلى كه متوقف بر فكرند، مى‏باشد و پاسخ‏ها مختصر و استدلالى است. اين رساله در الذريعة با عنوان «رسالة في ترجيح بلامرجح» معرفى شده است.[106] چند رساله نيز در ذريعة با عنوان «رسالة في امتناع الترجيح بلا مرجح» معرفى شده، كه گويا در رد نظرات مطرح شده در اين رساله ملا خليل نوشته شده است.[107]

چهار نسخه از رساله قميه در كتابخانه آيت الله مرعشى به شماره 4076 و 6543 و 9562 و 11520 موجود است.[108]

  1. تعليقة على التوحيد. تعليقاتى كه بر كتاب توحيد شيخ صدوق نوشته است. اين اثر را افندى گزارش نموده و امروزه اثرى از آن در دست نيست.[109]
  2. حاشية الكافي. ملا خليل در ايامى كه در مكه اقامت داشته، حاشيه‏هاى محمد امين استرآبادى بر كتاب الكافى كلينى را جمع آورى و تدوين نموده است.[110]
  3. حاشية الكافي. همچنين ملا خليل در ايامى كه در مكه اقامت داشته، حاشيه‏هاى استادش امير ابوالحسن قائنى مشهدى بر كتاب الكافى كلينى را نيز جمع‏آورى و تدوين نموده است.[111]
  4. رديه‏ها بر آثار ملا خليل‏

آراء مطرح شده در آثار ملا خليل موجب گشت تا آثار او مورد نقد و ايراد عالمان انديشمند قرار گيرد و بر كتاب‏هاى وى رديه‏هايى نوشته شود. تعدادى از اين نقدها در ذيل آثار ملا خليل معرفى گرديد. تعداد ديگرى از آنها عبارتند از:

  1. نقد كلام ملا خليل قزوينى (به فارسى). از صدر الدين محمد بن محمد صادق قزوينى حسينى (زنده در 1109 ق) شاگرد آقا رضى قزوينى. حسينى در اين رساله، كه در سال 1103 ق آن را نگاشته، بر كلام ملا خليل در صافي في شرح الكافي- كه مى‏گويد: «من ترك أخا لام وابن أخ لأب وام …» و نيز حاشيه محمد باقر برادر ملا خليل كه بر اين بخش حاشيه زده- ردى نوشته است.[112]

نسخه اصل اين رساله در كتابخانه شخصى قائنى در قم به شماره 334 نگهدارى مى‏شود كه سر آغاز آن چنين است: «اين چند كلمه در بحث فرايض از صافى شرح كافى به‏خاطر رسيده و در اين وقت بعنوان شرح الشرح نگاشته».[113]

  1. نقد كلام ملا خليل در باب رؤيت. از مؤلف قبلى. حسينى در اين شرح مزجى گفته‏هاى ملا خليل را در شرح كافى درباره حديثى از حضرت امام رضا عليه السلام- كه درباره نفى ديدن خدا در دنيا و آخرت فرموده و كلينى در كتاب كافى «باب الرؤية» روايت نموده- نقل و بر آنها رد و ايراد مى‏نمايد. سر آغاز آن چنين است: «بعد الحمد و الصلاة، هذه كلمات سنحت لي في حديث الإمام الثامن مولانا علي بن موسى الرضا عليه السلام».

مولى على أصغر ابن المولى محمد يوسف قزوينى- شاگرد ملا خليل- از ايرادهاى حسينى بر ملا خليل در رساله‏اى جواب داده و پس از آن حسينى در رساله ديگرى از جواب‏هاى ملا على اصغر پاسخ گفته است. نسخه هر سه رساله در ضمن، به خط صدرالدين حسينى در كتابخانه آيت الله مرعشى موجود است.[114]

  1. رسالة في بطلان ما نسب ملا خليل القزويني في حاشيته على عدة الاصول إلى أصحابنا الإمامية. تأليف فاضل شمس الدين محمد الشيرازى معاصر ملا خليل قزوينى. در اين رساله، شيرازى اقوالى را كه ملا خليل به شيعه اماميه درباره جبر و اختيار نسبت داده نفى كرده است. با اين سر آغاز: «الحمد لله‏الذي خلق الثقلين لعبادته بقوله، وما خلقت الجن والإنس إلاليعبدون، ولم يشاء منهم الكفر والمعصية، تعالى الله علوا كبيرا عما يقول الظالمون».[115]
  2. جاء الحق في صلاة الجمعة. ردى است بر رساله نماز جمعه ملا خليل، اين رديه در سال 1076 ق نوشته شده، و مؤلف آن شناخته نشده است.[116]
  3. رسالة في صلاة الجمعة. از مولى محمد طاهر بن محمد حسين شيرازى قمى.

قمى در اين رساله نظريه ملا خليل قزوينى و ملا حسن على بن مولى عبد الله شوشترى را درباره نماز جمعه، رد كرده است.[117]

  1. رساله در دفاع از ملا خليل. از مولى ابو الوفا بن محمد يوسف (مشهور به قاضى قزوينى) شاگرد مولى خليل قزوينى. ابوالوفا در اين رساله از ايرادتى كه عده‏اى بر استادش ملا خليل نموده‏اند در مسأله «تخلف المعلول عن العلة» و «الترجيح بغير مرجح» جواب داده است. او اين رساله را در سال 1124 ق، نوشته است.[118]
  2. حاشية الشافي في شرح الكافي (به عربى). از مؤلف ناشناخته. حاشيه‏اى است بر قول ملا خليل قزوينى در الشافى ذيل حديث «ما جرى بين أبي الحسن موسى عليه السلام و الزنديق … قال الرجل: فإذا إنه لا شي‏ء إذا لم يدرك بحاسة من الحواس». با اين سر آغاز:

«روى الكليني- روح الله روحه- في ثالث اول كتاب التوحيد في حديث طويل ماجرى بين أبي الحسن موسى عليه السلام و الزنديق، و فيه ما هذا لفظه: فقال الرجل: فإذا إنه لا شي‏ء إذا لم يدرك بحاسة من الخواص؟ فقال أبو الحسن: لما عجزت حواسك … و هذا الكلام من مطارح أنظار الأعلام … قال الشارح قدس سره بعد قوله: أيقنا أنه ربنا».

نسخه اين شرح، شامل 12 صفحه، هر صفحه 15 سطر، در ضمن مجموعه ش 170/ 2/ 350 در كتابخانه آيت الله گلپايگانى در قم نگهدارى مى‏شود.[119]

  1. دستخطها

دستخطهاى متعددى از ملا خليل بر جاى مانده است. اصولا او هر كدام از آثارش را چند بار تحرير نموده و هم اكنون نسخه‏هاى متعددى از آثارش به خط خودش در دست است. نسخه‏هايى از دستخطهاى وى كه تاكنون شناسايى شده عبارتند از:

  1. الأمالي، شيخ ابو جعفر محمد بن حسن طوسى (م 460 ق). ملا خليل اين نسخه را در سال 1048 ق تحرير نموده و اصل آن نسخه در زنجان كتابخانه سيد عزالدين زنجانى به شماره 413 نگهدارى مى‏شود.[120] و ميكروفيلمى از آن به شماره 2975 در دانشگاه تهران موجود است.[121]
  2. الحاشية على اصول الكافي، از ميرزا رفيع الدين محمد بن حيدر حسينى نائينى طباطبايى، ميرزا رفيعا (م 1082 ق). ملا خليل اين حاشيه را به خط خود در 250 برگ، بدون درج تاريخ كتابت، استنساخ نموده، كه نسخه آن در كتابخانه آيت الله مرعشى نگهدارى مى‏شود.[122]
  3. التبيان في تفسير القرآن، از شيخ طوسى (م 460 ق). نسخه نفيسى از اين كتاب در كتاب‏خانه شيخ الإسلام زنجان است كه خط و يادداشتى از مولى خليل در تاريخ‏

1048 ق بر آن نسخه وجود دارد.[123]

  1. حاشيه شرح شمسيه، از مولى خليل. نسخه‏اى از اين كتاب كه احتمالا به خط مؤلف است در كتابخانه آية الله مرعشى وجود دارد.[124]
  2. الشافي، از مولى خليل. الذريعه نسخه‏اى از اين كتاب را به خط مؤلف در كتابخانه دانشگاه تهران از مجموعه سيد محمد مشكاة گزارش كرده است.[125]
  3. بلاغ و سماعى از ملا خليل ضمن نسخه‏اى از من لايحضره الفقيه براى محمد زمان در تاريخ 1053 ق وجود دارد. اين نسخه در كتابخانه ميرحسينا در قزوين است.[126]
  4. صافى در شرح كافى. سه نسخه از صافى ملا خليل در دست است كه به خط خود وى تحرير شده و مشخصات آنها در بخش پايانى خواهد آمد.
  5. خاندان‏

 

افرادى از خاندان ملا خليل كه تاكنون شناسايى شده‏اند عبارتند از:

  1. غازى قزوينى (پدر ملا خليل). درباره پدر ملا خليل در مصادر مطلبى ذكر نشده است.
  2. ملا محمد باقر بن غازى (برادر ملا خليل). او يكى از اعيان علماى زمان خود بود كه در سى سالگى به سمت مدرسى آستانه عبدالعظيم حسنى منصوب شده و در قزوين نيز استاد مدرسه التفاتيه بود.[127] از آثار وى عبارتند از:

الف) حاشيه بر حاشيه عدة الاصول ملا خليل است كه نسخه‏اى از آن در مدرسه‏

سپهسالار تهران موجود است.[128]

ب) حاشيه بر صافى ملا خليل.[129]

ج) رسالة في الصلاة الجمعة.[130]

  1. جعفر بن غازى قزوينى (برادر ديگر ملا خليل): شرح حال وى در تراجم الرجال چنين ذكر شده است:

جعفر بن الغازي الرازي، عالم جليل محدث من أعلام القرن الحادي عشر، سكن قزوين متلمذا على المولى خليل القزوينى، وساح وتجول في بلاد كثيرة باحثا منقبا، وكتب بخطه الجيد وصحح وقابل كتبا كثيرة في التفسير والحديث وغيرهما.

كتب حواشي تدل على فضله على نسخة من فروع الكافي بدأ بها في قزوين سنة 1060، وأتمها في قرية عبد العظيم في جمادى الاولى سنة 1068. له زين المؤمن ألفه سنة 1082 ق.[131]

  1. مولى سلمان بن ملا خليل قزوينى (پسر ملا خليل)[132]. از آثار وى دو رساله در مصادر معرفى شده است:

الف) رساله‏اى در نماز جمعه است كه در آن مانند پدرش قائل به حرمت نماز جمعه در عصر غيبت شده است.[133] ملا عبدالله بن صالح سماهيجى (1135 ق) رساله‏اى در خراسان در رد اين رساله نوشته و آن را «النفر و الرهط الذين يجب عليهم الجمعة»، نام نهاده است.[134]

ب) مناسك الحج، كه به نام شاه سليمان صفوى (متوفاى سنة 1106 ق)، نگاشته است.[135]

  1. احمد بن خليل بن غازى قزوينى (پسر ملا خليل) كه در زمان پدرش در سال 1083 ق، در گذشته است،[136] او حاشيه‏اى بر حاشيه پدرش بر عدة الاصول نگاشته است.[137]
  2. ابوذر بن ملا خليل قزوينى (پسر ملا خليل) كه در زمان پدرش در سال 1084 ق، در گذشته است.[138]
  3. محمد نصير بن حاجى افضل بيك (برادر زاده ملا خليل قزوينى)، كه نسخه‏اى از فروع كافى را (شامل كتاب صلاة و جهاد) از سال 1070 تا 1073 ق، استنساخ نموده است.[139]
  4. اوضاع علمى و فرهنگى قزوين در عصر ملا خليل‏

وقتى ملا خليل در سال 1001 ق چشم به جهان گشود، قزوين پايتخت صفويان بود. در دوران طفوليت- يعنى در دو سالگى ملا خليل- تصفيه خونين شاه عباس عليه فلاسفه و صوفيه در قزوين آغاز گرديد.

مدرسه فلسفى قزوين، قدمتى تاريخى داشت و از دير زمان مهد پرورش جمع كثيرى از فحول فلاسفه و بزرگان حكما و متكلمين بوده است، مانند: على بن حاتم قزوينى صاحب كتاب التوحيد كه در سال 326 ق زنده بوده، ابوبكر عبدالله بن طاهر بن حارث ابهرى قزوينى متوفى سال 330 ق از طبقه شبيلى و شيخ علك قزوينى كه در

حدود سال 480 ق وفات نموده و ازمعاصرين سلطان محمد بن ملكشاه سلجوقى صاحب كرامات است، ابوبكر شاذان قزوينى متوفى سال 581 ق، كاتبى قزوينى متوفى سال 675 ق و عبدالجليل قزوينى صاحب كتاب نقض و ديگران.[140]

شاه عباس اول (جلوس 996- در گذشت 1038 ق) در سال 1002 ق دست به كودتاى نظامى در ارتش خويش زد و تمامى رؤسا و صاحب منصبان خود را كه از صوفيه با مشرب فلسفى بودند، عزل نمود و مدارس فلسفى قزوين را تعطيل كرد و قتل عام بين علاقه ‏مندان فلسفه و فلاسفه قزوين به راه انداخت و دادگاه‏هاى تفتيش عقائد را تأسيس نمود و در اكثر موارد، شخصا فلاسفه را محاكمه و حكم اعدام آنان را صادر مى‏كرد.نمونه‏اى از اين كشتار را كه شاه عباس شخصا انجام داده، ملا عبدالنبى قزوينى، (ت 1050 ق) گزارش نموده است.[141]

پس از اين تصفيه خونين، اخباريون در زير سايه شمشير صفويه، از سال 1003 ق، صولت و جولتى به پا كرده و رياست تامه حوزه‏هاى شهر قزوين را به دست گرفتند. و قدرت آنها حتى بعد از انتقال پايتخت به اصفهان و حتى بعد از انقراض صفويه نيز ادامه يافت.

علماى اصولى قزوين، خطر اخباريان را حس مى‏كردند و از حاكميت جمود فكرى برخاسته از تفكر اخباريان بر حوزه ‏هاى علمى شيعه، نگران بودند. از اين روى، مبارزات خود را با اخباريون در قزوين آغاز كردند.

آقاى شهيدى صالحى قزوينى در مقاله خود، تحقيق دقيقى را درباره ظهور و سقوط اخباريه در قزوين انجام داده كه براى روشن شدن جريان فكرى حاكم بر اين شهر در دوره ملا خليل، بخشى از مقاله ايشان عينا درج مى‏گردد. ايشان مى‏نويسد:پس از تجديد حيات اخباريه در عصر صفويان كه به واسطه حمله بى‏ رحمانه شاه‏ عباس اول عليه مدارس فلسفى در قزوين حاصل شد، اخباريه توانست در زير سايه شمشير صفويان به پيروزى در مقابل فلاسفه دست يابد.

قدرت آنان پس از ظهور محمدامين استرآبادى متوفى سال 1033 ق كه دعايم اخباريه را استوار كرد، در عصر ملا خليلا قزوينى (اخبارى تندرو) متوفى سال 1089 ق به اوج خود رسيد. به طورى كه شهر قزوين عملا به دو قسمت شرقى و غربى تقسيم شد.

فاصله بين اين دو قسمت، رودخانه بازار بود كه در قسمت شرق آن پيروان اصوليه سكونت داشتند و در قسمت غربى اخباريه زندگى مى‏كردند.در اين زمان جمود فكرى و تعصب اعمى، حتى بر فضلا و متدينين اخباريه حكم‏فرما شده بود و طلاب علوم دينى آنان متجاهر به تعصب و جهل بودند، بگونه ‏اى كه هرگاه مى‏ خواستند مؤلفات و كتب اصوليين را به دست گيرند، آن را با دستمال حمل مى‏كردند تا دست آنان با جلد خشك كتاب، تماس نداشته باشد و نجس نگردد.

اخباريه، علماى اصوليين را به علماى ماوراءالنهر لقب داده بودند و اين اسم و لقب، به معناى كافر و ملحد و مهدور الدم بود.اجتماع اخباريه از دو طبقه ارباب و رعيت تشكيل يافته بود. در بين مردم عوام، جهل و اعتقاد به خرافات و مغيبات آنچنان حاكم بود كه هرگاه شخصى از آنان مريض مى‏شد، از طريق طب دعايى سعى در معالجه داشتند و هرگز به عقاقير طبى و درمان از طريق دارو عمل نمى‏كردند.حمله به اموال و كشتار اصوليين بعنوان يك امر عادى در ميان آنان رواج داشت.

اين حالت، در قزوين حكم فرما بود تا اين كه در حدود سال 1165 ق شيخ يوسف بحرانى صاحب حدائق (م 1184 ق) از علماى مشهور اخباريه وارد قزوين شد.او در بدو ورود، مورد استقبال گرم اخباريه قرار گرفت و در قسمت غربى قزوين بين انصار و طرفداران و پيروان خود منزل كرد.

پس از ورود او به قزوين، علماى خاندان آل طالقانى كه رهبرى مذهبى اصوليين‏ را در دست داشتند، به ديدار صاحب حدائق رفتند و بدين ترتيب، زيارت و بازديد بين فريقين انجام مى‏گرديد.

در اين ملاقات‏ها، مناظرات، مباحثات و جدال علمى بين اخبارى و اصولى انجام مى‏شد، به طورى كه در آخرين اين ملاقات‏ها، ملا محمد ملائكه (متوفى سال 1200 ق) در منزل خود و در حضور جمع كثيرى از علماى فريقين اخبارى و اصولى، پس از يك مباحثه و مناظره طولانى با شيخ يوسف بحرانى زعيم اخباريه، او را مجاب نمود.شيخ يوسف بحرانى، كه قبلا از علماى تندرو اخباريه بود، پس از اين مجلس، از علماى ميانه رو اخباريه شد.

اين مناظره، سر و صداى عظيمى در قزوين به راه انداخت و مورد بحث و جدال مجالس فضلا و خواص فريقين شد كه شيخ يوسف بحرانى توسط ملا محمد ملائكه، مجاب و محكوم شده است.

طولى نكشيد كه اين جدال‏ها و مباحثات به مردم عوام دو طايفه سرايت كرد و سپس مبدل به جنگ‏هاى محلى در كوچه و خيابان شهرشد.

در ادامه اين درگيرى‏ها، يك روز اخباريه به منزل ملا محمد ملائكه حمله كرد تا او را به قتل رساند، اما وى از معركه، جان سالم به در برد، ولى خانه و كتابخانه او در آتش سوخت.

اين جنگ‏هاى محلى را كه به نام حيدر نعمتى مشهور شده است، امروزه پيرمردها ونقال‏هاى قزوينى، به صورت داستان‏هاى محلى براى يكديگر نقل مى‏كنند.

شيخ يوسف بحرانى صاحب حدائق كه از اعمال مردم عوام و كوچه و بازار اخباريه، شديدا ناراحت شده بود، به صورت اعتراض قزوين را به قصد كربلاى مقدسه ترك مى‏كند و در آن سامان سكنى مى‏گزيند.

از سوى ديگر، دولت وقت، ملا محمد ملائكه را به قريه برغان تبعيد مى‏كند كه به اين ترتيب اين مقوله در قزوين خاتمه مى‏يابد.پس از اين غائله، اصوليين مبارزات خود را عليه اخباريه در قزوين به رهبرى‏ علماى خاندان آل طالقانى آغاز مى‏كنند.در همين حال، مؤسس مجدد آقا باقر بهبهانى حائرى (متوفى سال 1205 ق) در كربلاى مقدسه، عليه شيخ يوسف بحرانى (صاحب حدائق) و پيروان او قيام مى‏كند كه با وفات صاحب حدائق در سال 1184 ق، اخباريه در ايران و عراق منزوى مى‏شود.[142]

واعظ شهير ادهم عزلتى خلخالى، كه از عرفاى معاصر ملا خليل قزوينى و شاگرد شيخ بهايى است و در بين سال‏هاى 1020 تا 1050 در قزوين بوده، در كشكول خود موسوم به كدو مطبخ قلندرى از قزوينيان و اوضاع حاكم بر آن بارها انتقاد كرده و به تصريح و كنايه متعرض آن شده است.[143][144]

ملا خليل و اخباريان‏

ملا خليل در ايامى كه اخباريان در قزوين سلطه كامل داشتند، رشد و نمو نمود.طبيعى است كه اين اوضاع در انديشه وى اثر گذار گردد و به همين دليل در دسته بندى عالمان از نظر فكرى، ملا خليل را در ضمن دسته اخباريان ياد مى‏كنند. و برخى او را اخبارى تندرو، ولى برخى اخبارى ميانه رو ذكر كرده‏اند. بدين منظور شمه‏اى از باورهاى اخباريان و تمايز آنها با مجتهدان و اصوليان، براى تمايز انديشه آنان و شناخت مبانى فكرى ملا خليل، در اينجا درج مى‏شود.

در دائرة المعارف بزرگ اسلامى، در مدخل اخباريان، در تاريخچه اخبارگرى و تفاوت آن با اصولى‏گرى چنين نوشته است:اخباريان در فقه متأخر امامى: گروهى كه به پيروى از اخبار و احاديث اعتقاد دارند و روش‏هاى اجتهادى و اصول فقه را نمى‏پسندند. در مقابل آنان، فقيهان هوادار اجتهاد قرار مى‏گيرند كه با عنوان «اصولى» شناخته مى‏شوند. بدون لحاظ عنوان‏هاى «اخبارى» و «اصولى» تقابل اين دو گونه نگرش به فقه امامى در سده‏هاى نخستين اسلامى ريشه دارد.

در مطالعه جناح بندى هاى مكاتب فقهى اماميه در سه قرن آغازين، مى‏توان جناح‏هايى را باز شناخت كه در برابر پيروان متون روايت به گونه‏ هايى از اجتهاد و استنباط دست مى‏ يازيده ‏اند.كاربرد اصطلاح اخبارى براى پيروان متون روايات و اخبار، نخستين بار در نيمه نخست سده 6 ق در ملل و نحل شهرستانى به چشم مى‏آيد و به دنبال آن، در كتاب نقض عبدالجليل قزوينى رازى (عالم امامى سده 6 ق) دو اصطلاح اخبارى و اصولى در برابر يكديگر قرار گرفته‏اند. مكتب فقيهان اهل حديث كه در اواخر سده چهارم و نيمه نخست سده پنجم با كوشش فقيهان اصول گرا ضعيف گرديد، وجود محدود خود را در مجامع فقهى اماميه حفظ نمود، تا آنكه در اوايل سده يازدهم، بار ديگر به وسيله محمد امين استرابادى (م 1033 يا 1036 ق) در قالبى نو مطرح شد كه لبه تيز حملات خود را متوجه پيروان گرايش غالب در فقه امامى، يعنى جناح اصول گرايان ساخت. بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه برخى معتقدند، ابن ابى جمهور احسايى (زنده در 904 ق) از جمله كسانى بود كه راه را بر اخباريان هموار گردانيد. درباره محمد امين به عنوان مؤسس مكتب اخبارى در ميان شيعيان متأخر گفته‏اند: او نخستين كسى بوده است كه باب طعن بر مجتهدان را گشود و اماميه را به دو بخش اخباريان و مجتهدان منقسم گردانيد.

علاوه بر محمد امين استرابادى، از پيروان تندرو و متعصب مكتب اخبارى در سده يازدهم، بايد از عبدالله بن صالح بن جمعه سماهيجى بحرانى، صاحب منية الممارسين نام برد كه به كثرت طعن بر مجتهدان شهره بود. شيخ يوسف بحرانى او را از اخباريان شمرده و افزوده است كه وى به اهل اجتهاد بسيار ناسزا مى‏گفت، در حالى كه پدرش ملا صالح اهل اجتهاد بود.

محمد تقى مجلسى (م 1070 ق) نيز از پيروان ميانه ‏رو و متعادل مكتب اخبارى بوده و چنانكه گفته شده، آموزش‏هاى محمد امين استرابادى را صريحا تأييد مى‏كرده است.

از ديگر اخباريان ميانه ‏رو اينان را مى ‏توان ذكر كرد: ملا خليل بن غازى قزوينى (د 1089 ق) كه از معاصران شيخ حر عاملى و محمدباقر مجلسى و ملا محسن فيض كاشانى و از شاگردان شيخ بهايى و ميرداماد بود و با اجتهاد كاملا مخالفت مى ‏ورزيد و آن را انكار مى‏كرد؛ محمد طاهر قمى (م 1098 ق)؛ شيخ حر عاملى (م 1104 ق) كه در خاتمه كتاب معروفش وسائل الشيعه به اخبارى بودن خود اشاره كرده و ادله‏اى در اين زمينه اقامه نموده است.

رواج اخبارى‏گرى در سده‏هاى 11 تا 13 ق بيشتر در شهرهاى مذهبى ايران و عراق و نيز در بحرين و هندوستان بوده است. از جمله شهرهايى كه در ايران پايگاه مهمى براى پيروان اين مكتب به شمار مى‏رفت، قزوين بود؛ زيرا در عصر رواج اخبارى‏گرى، بيشتر بخش غربى اين شهر، جايگاه اخباريان بود كه از شاگردان و مريدان ملا خليل قزوينى (د 1089 ق) به شمار مى‏آمدند، اما پس از مبارزات اصوليان با اخباريان و ضعف روزافزون اخبارى‏گرى، دامنه نفوذ اين مكتب نيز بسيار محدود گرديد.

سيد نعمت الله جزايرى در منبع الحياة و ملا رضى قزوينى در لسان الخواص اختلافات عمده ميان اخباريان و اصوليان را ذكر كرده‏اند. همچنين عبدالله بن صالح سماهيجى بحرانى در منية الممارسين، چهل فرق ميان اخباريان و اصوليان را بر شمرده است. شيخ جعفر كاشف الغطاء نيز در الحق المبين فرق‏هاى ميان اخباريان و اصوليان را مورد بررسى قرار داده و نيز ميرزا محمد اخبارى در كتاب الطهر الفاصل به 59 فرق اشاره كرده است. سيد محمد دزفولى در فاروق الحق اختلافات را به 86 رسانيده است. و حر عاملى نيز در فائده 92 از الفوائد الطوسيه، به ذكر اختلافات اين دو گروه پرداخته است.[145]

در ادامه اين مقاله چند تفاوت عمده اخبارى و اصولى چنين شمرده شده است:

الف) اخباريان اجتهاد را حرام مى‏دانند، اما اصوليان آن را واجب كفايى و حتى برخى از آنان واجب عينى مى‏دانند، چنانكه ملا محمد امين استرابادى در كتاب الفوائدالمدنيه منكر اجتهاد شده، و گفته است كه: روش علماى پيشين اجتهادى نبوده است.

ب) اخباريان، ادله را به كتاب و سنت منحصر مى‏دانند و بر خلاف اصوليان، اجماع و عقل را حجت نمى‏شمارند.

ج) اخباريان تحصيل احكام از طريق ظن را منع كرده و بر خلاف مجتهدان، جز علم را حجت نمى‏دانند.

د) احاديث نزد اخباريان بر دو نوع صحيح و ضعيف است، اما در آثار مجتهدان اخبار بر چهار نوع صحيح، موثق، حسن و ضعيف تقسيم مى‏شود.

ه) اصوليان مردم را به دو گروه مجتهد و مقلد تقسيم مى‏كنند، اما اخباريان همه مردم را مقلد معصوم مى‏شمارند و تقليد از غير معصوم را مجاز نمى‏دانند.

و) اصوليان ظاهر قرآن را حجت مى‏دانند و آن را بر ظاهر خبر ترجيح مى‏دهند، اما اخباريان تمسك به ظاهر كتاب را تنها در صورت وجود تفسيرى از معصوم مجاز مى‏شمارند.

ز) اخباريان كليه اخبار كتب اربعه را صحيح و قطعى الصدور مى‏دانند، اما اصوليان همه اين احاديث را صحيح نمى‏دانند.

ح) اخباريان حسن و قبح عقلى را مى‏پذيرند، اما بر خلاف اصوليان، احكام مستقل عقلى را حجت شرعى نمى‏شمارند.

ط) اصوليان هم در شبهه حكميه تحريميه و هم در شبهه حكميه وجوبيه اصالة البراءة را جارى مى‏دانند، اما اخباريان تنها در مورد دوم با آنان موافقند.

ى) اخباريان بر خلاف اصوليان در هنگام تعارض اخبار، ترجيح را با تمسك به برائت اصليه جايز نمى‏شمارند، چنانكه استرابادى در فوائد المدنيه مى‏گويد: من معتقدم كه تمسك به برائت اصليه به طور كلى، تا پيش از اكمال دين صحيح بود، ليكن پس از آنكه دين به سر حد كمال رسيد، براى برائت مزبور محلى باقى نماند؛ زيرا اخبار متواتر از ائمه در هر واقعه‏اى كه مردم نيازمند بدان هستند، رسيده و تا روز قيامت حقايق موضوعات ثابت گرديده و نيز براى هرگونه اختلافى كه دو نفر با هم دارند، حكمى تعيين شده است.

ك) اخباريان گونه‏هايى از قياس چون قياس اولويت، قياس منصوص‏العله و نيز تنقيح مناط را كه اصوليان آنها را معتبرمى‏شمارند، در شمار قياسهاى نهى شده در احاديث شمرده‏اند و آن را باطل مى‏انگارند.[146]

  1. مصادر شرح حال‏

در مصادر متعدد نام و ياد ملا خليل ذكر شده، كه اغلب آنها تكرار مطالب أمل الآمل، رياض العلماء، روضات الجنات، قصص العلماء و نجوم السماء است. مشخصات آثارى كه متذكر شرح حال وى شده‏اند به ترتيب حروف الفبا عبارتند از:

  1. اثر آفرينان (زندگينامه نام آوران علمى ايران ازآغاز تا سال 1300 ش)، زير نظر عبدالحسين نوايى، ج 4، ص 342.
  2. الأعلام، زركلى، ج 2، ص 368.
  3. أعيان الشيعة، سيد محسن امين عاملى، ج 6، ص 355.
  4. الإجازة الكبيرة جزايرى، سيد نعمة الله بن عبد الله الجرائرى، ص 38 و 202.
  5. الإجازة الكبيرة إلى الشيخ ناصر الجارودى القطيفى، شيخ عبدالله بن صالح سماهيجى بحرانى، ص 131.
  6. أمل الآمل، شيخ محمد حسن حر عاملى، ج 2، ص 112.
  7. بناهاى آرامگاهى (دائرة المعارف بناهاى تاريخى ايران در دوره اسلامى)، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامى، ويرايش محمد مهدى عقابى، ص 40.
  8. تتميم أمل الآمل، عبد النبى قزوينى، ص 60 و 124 و 157.
  9. تذكرة المتبحرين، شيخ محمد حسن حر عاملى، ص 314.
  10. تراجم الرجال، سيد احمد حسينى، ج 1، ص 126 و 168 و 200؛ و ج 2 ص 385.
  11. تعليقه أمل الآمل، ص 50.
  12. تنقيح المقال، مامقانى، ج 1 ص 402.
  13. الجامع فى الرجال، شيخ موسى زنجانى، ج 3 ص 703.
  14. جامع الرواة، ميرزا محمد على اردبيلى، ج 1، ص 298- 299.
  15. دائرة المعارف تشيع، ج 7، ص 247 (خليلا قزوينى) نويسنده: شهيدى صالحى.
  16. روضات الجنات، سيد محمد باقر خوانسارى، ج 3، ص 269- 274.
  17. رياض الجنة، سيد محمدحسن زنوزى خويى، روضه رابعه، ج 1، ص 550- 553.
  18. رياض العلماء، ميرزا عبدالله افندى، ج 2، ص 261- 266.
  19. ريحانة الأدب، ميرزا محمد على مدرس تبريزى، ج 4، ص 450- 452.
  20. سفينة البحار، حاج شيخ عباس قمى، ج 1 ص 426.
  21. سلافة العصر، سيد على خان مدنى دشتكى، ص 499.
  22. طبقات أعلام الشيعة، شيخ آقا بزرگ طهرانى، (قرن 11)، ص 203- 204.
  23. فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، آذر تفضلى و مهين فضائلى جوان، ص 196.
  24. فوائد الرضوية، حاج شيخ عباس قمى، ص 174- 172.
  25. فهرست كتب خطى كتابخانه‏هاى اصفهان، آيت الله سيد محمد على روضاتى، ص 289- 303.
  26. فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه دانشگاه تهران، محمد تقى دانش پژوه، ص 1357 و 1385 و 1669.
  27. قصص العلماء، ميرزا محمد بن سليمان تنكابنى، ص 264- 265.
  28. قصص الخاقانى، ولى قلى بن داود قلى شاملو، ج 2، ص 36- 37.
  29. لباب الألقاب فى ألقاب الأطياب، ملا حبيب الله شريف كاشانى، ص 91.
  30. لغت نامه دهخدا، ذيل مدخل «خليل».
  31. مستدرك الوسائل (خاتمه)، ميرزا حسين محدث نورى، ج 3 ص 413.
  32. معجم رجال الحديث، آيت الله سيد ابوالقاسم خويى، ج 7، ص 79.
  33. معجم المؤلفين، عمر رضا كحاله، ج 4، ص 125.
  34. مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى، خان بابا مشار، ج 3 ص 31.
  35. مينودر يا باب الجنه قزوين، سيد محمد على گلريز قزوينى، ج 2 ص 173.
  36. نجوم السماء فى تراجم العلماء، محمد على كشميرى، مير هاشم محدث، ص 105- 108.
  37. هدية الأحباب، حاج شيخ عباس قمى، ص 176.
  38. هدية العارفين، اسماعيل پاشا بغدادى، ج 1، ص 354.
  39. وقايع الأيام (وقايع ماه محرم)، ملا على خيابانى، ج 2، ص 147.
  40. صافى در شرح كافى‏

تسميه اين شرح به نام «صافى» هر چند كه در طليعه گفتار مصنف در جزء اول آن، چندان صريح و واضح نمى‏باشد، لكن در ابتداى شرح قسم فروع از كافى، مصنف به اين عنوان تصريح كرده و از اين شرح به عنوان «صافى شرح كافى» ياد نموده است.

مرحوم آقا بزرگ تهرانى نيز در سه موضع از الذريعة، از اين شرح به نام «صافى» نام برده و به ترجمه آن پرداخته است.[147] و همچنين در ساير كتاب‏هاى تراجم و فهارس نيز به همين عنوان، نام برده شده است؛[148] و به همين دليل بوده كه در چاپ حجرى اين كتاب هم كه در لكهنو سال 1323 منتشر شده، به همين عنوان، نامگذارى شده است، هر چند كه در برخى از نسخه‏هاى اين شرح، با عنوان «صافى گنجينه شاهى» يا مطلق «گنجينه شاهى» از آن نام برده‏اند، كه از آن جمله است نسخه موجود در مدرسه گلپايگانى به شماره (86/ 26) كه به خط برادر مؤلف جعفر بن غازى مى‏باشد؛ وى در پايان نسخه از اين شرح به عنوان «گنجينه شاهى» ياد كرده است و گويا منشأ اشتباه وى، تعبير مصنف در ابتداى جزء اول اين شرح بوده كه خطبه خود را با عبارت «فتح صافى گنجينه شاهى شرح كافى …» شروع كرده است.

به هر حال، خود مؤلف در ابتداى شرح كتاب الوصايا از قسم فروع، تصريح نموده كه نام اين شرح را «صافى شرح كافى» نهاده و هرگونه ترديد و شبهه را در اين خصوص، زائل نموده است. بر اين شرح، حاشيه‏اى توسط برادر شارح، مولى محمد باقر بن غازى قزوينى نگاشته شده است كه صاحب ذريعه و صاحب كتاب أعيان الشيعه از آن ياد كرده‏اند.[149]

1/ 11. مخطوطات مهم صافى‏

در مجموعه فهرستگان نسخه ‏هاى خطى حديث و علوم حديث شيعه (كه از ناحيه مركز تحقيقات دار الحديث منتشر شده است) تعداد 328 نسخه براى اين شرح، معرفى شده است.[150]

و ما در اين‏جا نسخه ‏هاى برتر اين شرح را گزارش مى‏كنيم:

  1. تهران، دانشكده حقوق: ش 97 ب. از نيمه باب دوم باب «كتاب ايمان و كفر» تا نيمه نخست «كتاب الدعا» افتادگى دارد. بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1009 ق (؟)، رساله اول مجموعه، 374 برگ [فهرست حقوق تهران: 156].
  2. قم، شيخ حيدر على مؤيد: ش 1126. توحيد تا باب الهدايه من الله، آغاز: أصل كتاب التوحيد شرح كتاب دوم از سى كتاب كه جزء كتاب كافى است، انجام: او را در تصديق به امانت ما خوانند … از آن به استحقاق اشارت به توفيق است، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1029 ق (؟)، 217 برگ، 23 سطر [فهرست مؤيد: 3/ 192].
  3. قم، مسجد اعظم: ش 2071. آغاز: برابر نمونه، نسخ، كاتب و تاريخ كتابت نامعلوم، با نسخه اصل مقابله شده است. 403 برگ، 21 سطر [فهرست مسجد اعظم، جديد].
  4. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 11548. نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:1066 ق [فهرست الفبايى آستان قدس: 378].
  1. قم، گلپايگانى: ش 86/ 26. كتاب اول و دوم (شرح عقل و توحيد)، جعفر بن غازى (برادر مؤلف)، تاريخ كتابت: 1066 ق، مقابله شده، 237 برگ [فهرست‏  گلپايگانى، قديم: 3/ 59].
  1. يزد، وزيرى: ش 413. كتاب عقل و توحيد، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1066 ق، 229 برگ [فهرست كتاب‏خانه وزيرى: 1/ 373].
  2. تهران، دانشگاه تهران: ش ميكروفيلم 1946. كتاب الحجة، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 27 محرم 1067 ق، عكس از روى نسخه ش 1904 كتابخانه ملى [فهرست ميكروفيلم‏هاى دانشگاه تهران: 1/ 136].
  3. قم، گلپايگانى: ش 81/ 8/ 1371. عقل و توحيد، آغاز: برابر نمونه، متن كافى نسخ معرب و شرح فارسى نستعليق، محمد قاسم لاهيجى، تاريخ كتابت: پنجشنبه 21 جمادى الثانى 1067 ق، در حاشيه تصحيح و نسخه بدل ذكر شده است. در پايان اختتاميه‏اى درباره تأليف كتاب براى صفى قلى بيگ در 1067 ق و نامگذارى كتاب به گنجينه شاهى درج شده است، 338 برگ، 23 سطر، 14* 5/ 23، سابقه: حاج اسماعيل هدايتى [فهرست گلپايگانى، رايانه‏اى؛ فهرست گلپايگانى، جديد؛ مجله تراثنا: 3/ 86].
  4. قم، مسجد اعظم: ش 1707. كتاب توحيد، از آغاز افتادگى دارد، آغاز: باب البيان و التعريف و لزوم الحجة سى و سوم، نستعليق، محمد قاسم لاهيجى، تاريخ كتابت: پنجشنبه 21 جمادى الثانى 1067 ق، 184 برگ، 23 سطر [فهرست مسجد اعظم، قديم: 276؛ فهرست مسجد اعظم، جديد].
  5. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 4509. كراهية التوقيت، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1067 ق، 213 برگ [فهرست مجلس: 12/ 181].
  6. تهران، دانشگاه تهران: ش 680. جزء دوم كتاب الحجة، آغاز: بسمله و به ثقتى‏الحمد لله‏رب العالمين و الصلاة على محمد و آله، نسخ و نستعليق، خليل قزوينى (مؤلف)، تاريخ كتابت: 1067 ق، متن نسخ، 600 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 5/ 1388].
  7. تهران، ملى تهران: ش 2097/ ف. كتاب عقل و توحيد، نستعليق، على افضل بن اكبر قزوينى، تاريخ كتابت: 1067 ق، 344 برگ [فهرست ملى تهران: 5/ 110].
  8. همدان، مدرسه غرب: ش 1083. جلد دوم، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:1067 ق، توسط ابوذر (فرزند مؤلف) نزد مؤلف در سال 1068 ق قرائت و تصحيح شده، «605 ص» 303 برگ [فهرست مدرسه غرب: 34].
  1. تهران، دانشكده علوم قرآنى: ش 8. نستعليق، محمد بن مير حاج، تاريخ كتابت:جمادى الاول 1068 ق، با بلاغ [مجله وقف ميراث جاويدان: 9/ 130].
  1. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 13534. كتاب عقل و توحيد، نستعليق، محمد شفيع بن مولى محمد حسين استرآبادى، تاريخ كتابت: 1068 ق، مقابله و تصحيح شده، 373 برگ [فهرست مجلس: 37/ 35].
  2. تهران، ملى تهران: ش 2030/ ف. شرح كتاب دعا و عشرت و طهارت و ايمان و كفر و طاعات، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1068 ق، 296 برگ [فهرست ملى تهران: 5/ 27].
  3. تهران، ملى تهران: ش 2263/ ف. جلد دوم كتاب ايمان و كفر، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1068 ق، 335 برگ [فهرست ملى تهران: 5/ 383].
  4. تهران، ملك: ش 5497. نستعليق، مرتضى بن حسين بن مرتضى حسينى، تاريخ كتابت: 1068 ق، 292 برگ [فهرست ملك: 3/ 530].
  5. تهران، ملك: ش 974. جلد دوم ايمان و كفر، نستعليق، لطف الله بن درويش اشرف نورى، تاريخ كتابت: 1068 ق [فهرست ملك: 3/ 529].
  6. تهران، دانشگاه تهران: ش 8508. جلد دوم تا عشرت، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: جمادى الثانى 1069 ق، 573 برگ [فهرست دانشگاه تهران:17/ 149].
  1. تهران، سپهسالار: ش 41 صدر. جزء يكم: كتاب عقل و توحيد، نسخ و نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: رمضان 1069 ق، با نسخه اصل مقابله و تصحيح شده، 205 برگ [فهرست سپهسالار: 5/ 163].
  2. قم، گلپايگانى: ش 53/ 33/ 6503. بخشى از اصول (از باب فضل الدعاء و الحث عليه تا آخر كتاب عشرت)، از آغاز افتادگى دارد، آغاز: چهلم باب من قال أشهد أن‏

لا إله إلا الله وحده لا شريك … باب اول أصل باب فضل الدعاء و الحث عليه … شرح اين باب … فضيلت دعا است و بيان اينكه الله تعالى تحريض كرده، شرح نسخ و متن احاديث نسخ معرب، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1069 ق، در حاشيه تصحيح شده و متن خط خوردگى دارد، يادداشت مقابله‏اى در 1069 ق دارد، 260 برگ، 23 سطر [فهرست گلپايگانى، رايانه‏اى؛ فهرست گلپايگانى، جديد].

  1. قم، آستان معصوميه (س): ش 3: 10- 6066. طهارت تا حيض، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: صفر 1070 ق، 23 رجب 1070، 321 برگ [فهرست آستان معصوميه (س)، دانش پژوه: 138].
  2. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9501. جلد اول و دوم، نسخ، محمد طاهر بن حسن كاتب تبريزى، تاريخ كتابت: 1070 ق، تصحيح شده، 306 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 320].
  3. تهران، سپهسالار: ش 1724. ايمان و كفر، نستعليق، محمد بن مير حاج، تاريخ كتابت: 1070 ق، 467 برگ، 21 سطر [فهرست سپهسالار: 1/ 267 و 5/ 164].
  4. قم، مسجد اعظم: ش 1799. كتاب عقل، آغاز: پيروى احاديث و آثار ايشان بنمايند، نستعليق، بدون نام كاتب، بدون تاريخ كتابت، در سال 1070 ق سه بار مقابله شده است، 273 برگ، 23 سطر [فهرست مسجد اعظم، قديم: 277؛ فهرست مسجد اعظم، جديد].
  5. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9505. جزء دوم و پنجم، افتادگى دارد، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1071 ق، 168 برگ [فهرست آستان قدس:14/ 322].
  1. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 298. جزء سوم (كتاب الحجة)، محمد بن غياث الدين، تاريخ كتابت: 1072 ق [فهرست اهدايى رهبرى: 168].
  2. قم، مرعشى: ش 7651. جزء سيزدهم (كتاب صوم)، نسخ، اسحاق بن تارى قلى قاجار، تاريخ كتابت: اواخر رمضان 1073 ق، 164 برگ [فهرست مرعشى:20/ 50].
  1. تهران، دانشگاه تهران: ش 6733. كتاب عقل و جهل تا توحيد، نسخ، شجاع بن شاه ويردى قاجار، تاريخ كتابت: 1065 ق تا 1073 ق، 394 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 16/ 347].
  2. تهران، سپهسالار: ش 1727. صلاة، نستعليق، آقا على، تاريخ كتابت: 1073 ق، 194 برگ، 25 سطر [فهرست سپهسالار: 1/ 268 و 5/ 164].
  3. تهران، سپهسالار: ش 42 صدر. كتاب دعا و فضل قرآن و عترت، نسخ و نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1073 ق، 363 برگ [فهرست سپهسالار: 5/ 164].
  4. تهران، ملك: ش 2755. نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: شوال 1074 ق، 328 برگ [فهرست ملك: 3/ 529].
  5. تهران، ملك: ش 5588. كتاب الحجة، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:1074 ق، 210 برگ [فهرست ملك: 3/ 531].
  1. قم، مدرسه حجتيه: ش 64. كتاب عقل و توحيد، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:1074 ق [فهرست مدرسه حجتيه: 19].
  1. قم، مرعشى: ش 4605. كتاب حج، نسخ، محمد زمان تركمان، تاريخ كتابت: 22 جمادى الثانى 1075 ق، 442 برگ [فهرست مرعشى: 12/ 172].
  2. تهران، دانشگاه تهران: ش 679. جزء يكم (عقل و توحيد)، آغاز: برابر نمونه، نسخ، محمد باقر بن هدايت حسينى، تاريخ كتابت: رجب 1075 ق، 282 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 5/ 1385].
  3. مشهد، مدرسه نواب: ش 34. ايمان و كفر، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:بين 1067- 1075 ق، تصحيح و مقابله توسط شارح، 459 برگ [فهرست دو كتاب‏خانه مشهد: 490].
  1. مشهد، مدرسه فاضليه: ش 44. ايمان و كفر، از آخر افتادگى دارد، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: قبل از 1075 ق، وقف در سال 1075 ق، 459 برگ [فهرست مدرسه فاضليه: 71].
  2. قم، مسجد اعظم: ش 106. عقل و توحيد، آغاز: برابر نمونه، نستعليق، بدون نام‏ كاتب، تاريخ كتابت: 1076 ق، 346 برگ، 19 سطر [فهرست مسجد اعظم، قديم:276؛ فهرست مسجد اعظم، جديد].
  1. يزد، وزيرى: ش 615. كتاب هفدهم از سى و سه كتاب كافى، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1076 ق، 246 برگ [فهرست كتاب‏خانه وزيرى: 2/ 525].
  2. مشهد، دانشكده الهيات: ش 1879. عقل و توحيد، آغاز: برابر نمونه، نسخ، غفار بن ملا محمد صالح سليمان رازانى، تاريخ كتابت: 1076 ق، تصحيح و مقابله در سال 1085 ق، 397 برگ [فهرست الهيات مشهد: 3/ 941].
  3. تهران، سپهسالار: ش 5498. عتق تا اطعمه و اشربه، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: قرن 12 ق، مقابله شده توسط محمد يوسف در 1078 ق، با تصحيح سلمان بن خليل (گويا فرزند مؤلف) در 1091 ق، 252 برگ [فهرست سپهسالار: 5/ 165].
  4. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 465. جزء 27 تا 33 (وصايا، ارث، حدود، ديات، قضا و شهادات و ايمان و نذور)، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:1079 ق، گويا نسخه اصل و به خط مؤلف است [فهرست اهدايى رهبرى: 169].
  1. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 13536. نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1079 ق، مقابله و تصحيح شده، 306 برگ [فهرست مجلس: 37/ 36].
  2. تهران، ملك: ش 5585. حدود تا ايمان و نذور، افتادگى دارد، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1079 ق، 223 برگ [فهرست ملك: 3/ 530].
  3. يزد، وزيرى: ش 1703. وصيت تا كفارات، نسخ و نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1079 ق، 492 برگ [فهرست كتاب‏خانه وزيرى: 3/ 1062].
  4. قم، گلپايگانى: ش 25/ 7/ 1125. جهاد تا معيشت، آغاز: بسمله الحمد لله‏الذى فضل المجاهدين بأموالهم و أنفسهم … و بعد چون امر نواب همايون اشرف ارفع اعلى پادشاه ممالك اسلام أعلى الله تعالى … أصل كتاب الجهاد و شرح، نستعليق، على خان، تاريخ كتابت، يكشنبه 22 صفر 1080 ق، در حاشيه تصحيح و نسخه بدل آورده شده است، 313 برگ، 22 سطر، 17* 5/ 26 [فهرست گلپايگانى، رايانه‏اى؛ فهرست گلپايگانى، جديد].
  5. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 11539. جلد اول، نستعليق، محمد تقى بن شمس الدين محمد جامى، تاريخ كتابت: 1080 ق، 129 برگ [فهرست آستان قدس:14/ 320].
  1. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 1720. محمد رضا، تاريخ كتابت: 1080 ق [فهرست الفبايى آستان قدس: 379].
  2. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 7792. جزء چهارم (باب 112 كتاب الإيمان و الكفر تا پايان همين كتاب)، نستعليق، تقى بن محمد حسين مذهب قزوينى، تاريخ كتابت: 1080 ق، 206 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 323].
  3. يزد، وزيرى: ش 3577. نسخ، غفار بن محمد صالح، تاريخ كتابت: 1080 ق، 191 برگ [فهرست كتاب‏خانه وزيرى: 5/ 1707].
  4. قم، مرعشى: ش 9397. كتاب الزى و التجمل، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: پنجشنبه 17 رمضان المبارك 1081 ق، 150 برگ [فهرست مرعشى:24/ 175].
  1. تهران، ملك: ش 5586. عقل و توحيد، نسخ و نستعليق، ملا جلال بن نور الدين محمد بافقى، تاريخ كتابت: 1081 ق، 399 برگ [فهرست ملك: 3/ 531].
  2. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 7709. نستعليق، مير حسين بن مير حسين حسينى بحرينى، تاريخ كتابت: 1082 ق، 237 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 327].
  3. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9493. جزء هشتم تا دهم (طهارت، حيض، جنائز)، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1082 ق، 410 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 326].
  4. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9508. جزء هشتم تا يازدهم (طهارت، حيض، جنائز و صلاة)، از آخر افتادگى دارد، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:1082 ق، 348 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 327].
  1. تهران، حسين مفتاح: ش 81. نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: ربيع الاول 1083 ق [نشريه نسخه‏هاى خطى: 7/ 190].
  2. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 7632. كتاب الأشربة، الزى و التجمل و المروة و الدواجن، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1083 ق، 182 برگ [فهرست مجلس: 26/ 128].
  3. تهران، سپهسالار: ش 1720. كتاب حجت، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:1083 ق، 487 برگ، 21 سطر [فهرست سپهسالار: 1/ 267 و 5/ 164].
  1. تهران، ملك: ش 2749. الروضة، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:1084 ق، 51 برگ [فهرست ملك: 3/ 529].
  1. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 138. كتاب الروضة، شهاب بن شيخ صالح مريدانى، تاريخ كتابت: 1085 ق [فهرست اهدايى رهبرى: 168].
  2. تهران، سپهسالار: ش 1728. اطعمه تا آخر كفارات، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت، عصر مؤلف، تاريخ كتابت: در سال 1092 ق با نسخه اصل مقابله و تصحيح شده، 727 برگ، 25 سطر [فهرست سپهسالار: 1/ 268 و 5/ 164].
  3. قم، گلپايگانى: ش 36/ 31/ 6156. ايمان و كفر، آغاز: بسمله الحمد لله‏الذى حبب إلينا الإيمان و كره إلينا الكفر و الفسوق و العصيان … بعد چون به توفيق الهى و به توجه پادشاهى مأمور شد فقير حقير خليل بن الغازى القزوينى عفى الله عنهما، عبارات عربى نسخ معرب و عبارات فارسى نستعليق، هادى مهدى، تاريخ كتابت: شنبه 23 صفر 1086 ق، نسخه بدل دارد و علامت بلاغ مقابله و تصحيح دارد، 353 برگ، 27 سطر [فهرست گلپايگانى، رايانه‏اى؛ فهرست گلپايگانى، جديد].
  4. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9507. جزء هشتم تا دهم، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1087 ق، مقابله و تصحيح شده، 344 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 327].
  5. تهران، مجلس شوراى اسلامى: مجموعه خويى: ش 154. شرح كتاب العقل، نسخ، محمد ولى دشت بياضى، تاريخ كتابت: 1087 ق، رساله اول مجموعه، «ص 3- 175» 87 برگ [فهرست مجلس: 7/ 175].
  6. تهران، ملك: ش 2742. نستعليق، سلمان على بن عشور ساوجبلاغى، تاريخ كتابت: 1087 ق، 413 برگ [فهرست ملك: 3/ 529].
  7. يزد، وزيرى: ش 3350. كتاب العقل و التوحيد، نسخ و نستعليق، حبيب الله طالقانى، تاريخ كتابت: 1087 ق، مقابله شده، 261 برگ [فهرست كتاب‏خانه وزيرى: 5/ 1623].
  8. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 771. جزء 27 تا 33، محمد قاسم بن محمد مؤمن مشهدى، تاريخ كتابت: 1088 ق، مقابله شده با نسخه اصل [فهرست اهدايى رهبرى: 169].
  9. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 7793. نسخ، سعيد بن مرتضى، تاريخ كتابت:1089 ق، با نسخه اصل مقابله و تصحيح شده [فهرست آستان قدس: 14/ 329].
  1. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 13539. كتاب دعا، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1089 ق، با نسخه اصل مقابله و تصحيح شده، 147 برگ [فهرست مجلس: 37/ 37].
  2. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 4504. زكات تا صيام، نسخ، محمد بن على اكبر حسينى، تاريخ كتابت: 1089 ق، مقابله شده [فهرست مجلس: 12/ 179].
  3. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 4506. بخش نكاح، نسخ، محمد صادق كشميرى، تاريخ كتابت: 1089 ق، 281 برگ [فهرست مجلس: 12/ 180].
  4. تهران، دانشگاه تهران: ش 6667. كتاب الحجة تا پايان جزء دوم، نستعليق، محمد تقى بن حاج خسرو، تاريخ كتابت: 1089 ق، 452 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 16/ 329].
  5. تهران، سپهسالار: ش 1722. عقل و جهل و توحيد، نسخ، تيمور، تاريخ كتابت:1089 ق، 261 برگ، 25 سطر [فهرست سپهسالار: 1/ 266 و 5/ 164].
  1. تهران، سپهسالار: ش 1721. عقل و جهل و توحيد، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:1090 ق، با نسخه اصل مقابله و تصحيح شده، 330 برگ، 26 سطر [فهرست سپهسالار: 1/ 267 و 5/ 164].
  1. يزد، وزيرى: ش 1582. بخشى از كتاب الإيمان و الكفر، نسخ و نستعليق، حاتم بن مير على، تاريخ كتابت: 1090 ق، 202 برگ [فهرست كتاب‏خانه وزيرى:3/ 994].
  1. تهران، دانشگاه تهران: ش 2995. تا پايان جزء دوم، نسخ و نستعليق، تقى بن حسين مذهب قزوينى، تاريخ كتابت: 3 جمادى الاول 1091 ق، متن نسخ و شرح نستعليق، 673 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 10/ 1918].
  2. تهران، ملى تهران: ش 2058/ ف. كتاب المعيشة، نسخ، محمد طاهر بن بابيل خوينى، تاريخ كتابت: 1091 ق، 278 برگ [فهرست ملى تهران: 5/ 59].
  3. تهران، ملى تهران: ش 209/ ف. نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1091 ق، 153 برگ [فهرست ملى تهران: 1/ 205].
  4. قم، مسجد اعظم: ش 2031. كتاب الدعا تا كتاب فضل القرآن، آغاز: الحمد لله‏الذى قال فى كتابه ما يعبأ بكم، نستعليق، محمد كاظم بن محمد زمان طالقانى، تاريخ كتابت: 15 ربيع الاول 1092 ق، 248 برگ، 19 و 20 سطر [فهرست مسجد اعظم، قديم: 277؛ فهرست مسجد اعظم، جديد].
  5. اصفهان، مهدى نجفى: ش بدون شماره. كتاب الجهاد تا معيشت، مظفر على بن غضنفر على كاشانى، تاريخ كتابت: 14 ذى قعده 1092 ق [فهرست مكتبة النجفى:234].
  1. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 1469. جزء 15 (كتاب جهاد)، حبيب الله بن ملا محمد باقر طالقانى، تاريخ كتابت: 1092 ق [فهرست اهدايى رهبرى: 170].
  2. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9492. جزء پنجم تا هفتم (كتاب دعا، فضل قرآن و عترت)، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1092 ق، مقابله و تصحيح شده، 244 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 325].
  3. تهران، دانشكده حقوق: ش 97- ب. از نيمه دوم حديث سيزدهم باب نود و يك كتاب نكاح تا پايان طلاق، نسخ، محمد كاظم بن محمد صادق عبد العظيمى،تاريخ كتابت: 1092 ق، متن معرب، رساله دوم مجموعه [فهرست حقوق تهران:157].
  1. قم، مسجد اعظم: ش 149. نكاح، آغاز: أحله الله من النساء سى و هشتم باب وجوه النكاح، نستعليق، عبد الصمد خان بن صلاحيت، تاريخ كتابت: شنبه ربيع الثانى 1093 ق، 188 برگ [فهرست مسجد اعظم، قديم: 276؛ فهرست مسجد اعظم، جديد].
  2. قم، مرعشى: ش 9377. طهارت تا پايان جنايز، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: سلخ ذى قعده 1093 ق، 359 برگ [فهرست مرعشى: 24/ 162].
  3. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 48. جزء 20 تا 25 (كتاب: العتق و الصيد و الذباحة و الاطعمة و الاشربة و الزى و التجمل و الدواجن)، مظفر على بن غضنفر على كاشانى، تاريخ كتابت: 1093 ق [فهرست اهدايى رهبرى: 168].
  4. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9504. جزء چهارم، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1093 ق، مقابله و تصحيح شده، 496 برگ [فهرست آستان قدس:14/ 324].
  1. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9509. جزء يازدهم (صلاة)، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1093 ق، مقابله شده است، 260 برگ [فهرست آستان قدس:14/ 328].
  1. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9512. جزء 26 (دواجن)، نسخ، مظفر على بن غضنفر على كاشانى، تاريخ كتابت: 1093 ق، 27 برگ [فهرست آستان قدس:14/ 333].
  1. خوى، مدرسه نمازى: ش 222. روضه، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:1093 ق، مقابله و تصحيح شده [فهرست مدرسه نمازى: 1/ 114].
  1. تهران، ملك: ش 5589. كتاب الحجة، نسخ و نستعليق، شريف الدين حسين بن جلال الدين محمد حسينى، تاريخ كتابت: 1093 ق، 323 برگ [فهرست ملك:3/ 531].
  1. قم، رضا استادى: بدون شماره، كتاب هشتم (طهارت)، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1093 ق، 108 برگ [فهرست يكصد و شصت نسخه خطى: 49].
  2. قم، رضا استادى: بدون شماره، كتاب نهم (حيض)، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1093 ق، 54 برگ [فهرست يكصد و شصت نسخه خطى: 49].
  3. قم، رضا استادى: بدون شماره، كتاب دهم (حيض)، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1093 ق، 196 برگ [فهرست يكصد و شصت نسخه خطى: 49].
  4. تهران، حسين مفتاح: ش 71. معيشت، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 7 رمضان المبارك 1094 ق، مقابله شده است [نشريه نسخه‏هاى خطى: 7/ 190].
  5. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 4502. كتاب اطعمه، نسخ، محمد على طالقانى، تاريخ كتابت: 1094 ق، 121 برگ [فهرست مجلس: 12/ 178].
  6. مشهد، گوهرشاد: ش 114. كتاب جهاد، نسخ و نستعليق، نجف على، تاريخ كتابت: 1094 ق، تصحيح و مقابله شده، 110 برگ [فهرست گوهرشاد: 1/ 97].
  7. مشهد، دانشكده الهيات: ش 1323. كتاب توحيد، آغاز: بسمله هو الله ولى كل نعمة يا هو يا من لا هو إلا هو صل على محمد و آله، نستعليق، شرف الدين حسين حسينى، تاريخ كتابت، 1095 ق [فهرست الهيات مشهد: 2/ 463].
  8. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9494. جزء 11 تا 13 (صلاة، زكات و صيام)، نسخ، محمد كاظم بن محمد صادق، تاريخ كتابت: 1095 ق، مقابله و تصحيح از روى نسخه اصل، 380 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 328].
  9. تهران، ملى تهران: ش 2003/ ف. شرح قسمتى از صلاة، افتادگى دارد، نسخ، محمد قاسم بن نور الله حسينى طالقانى، تاريخ كتابت: 1095 ق، 636 برگ [فهرست ملى تهران: 5/ 3].
  10. تهران، ملى تهران: ش 2941/ ف. آغاز: بسمله و به نستعين الحمدلله الذى جعل الكعبة البيت الحرام، نسخ، ابو المظفر على بن غضنفر، تاريخ كتابت: 1095 ق، 383 برگ [فهرست ملى تهران: 7/ 689].
  11. تهران، خانقاه نور بخش: ش 355. نسخ و نستعليق، محمد زكى، تاريخ كتابت:1090 ق تا 1095 ق، «710 ص» 355 برگ [فهرست خانقاه نوربخش: 2/ 83].
  1. تهران، مدرسه مروى: ش 256. الحج، محمد كاظم عبد العظيمى، تاريخ كتابت:1096 ق [فهرست مدرسه مروى: 167].
  1. قم، مدرسه فيضيه: ش 93. شرح كتاب الحجة، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1096 ق، 196 برگ [فهرست مدرسه فيضيه: 2/ 79].
  2. تهران، دكتر على اصغر مهدوى: ش 518. طهارت و صلاة، صفحه اول افتاده، نستعليق، حبيب الله بن ملا محمد باقر طالقانى، تاريخ كتابت: 1096 ق، مقابله شده [نشريه نسخه‏هاى خطى: 2/ 87].
  3. قم، مركز احياء ميراث اسلامى: ش 2075. از كتاب الوصايا تا پايان كتاب الإيمان و النذور و الكفارات، آغاز: الحمد لله‏رب العالمين … أصل كتاب الوصايا شرح وصايا بفتح واو وتخفيف صادبى نقطه، انجام: سپاس الله راست در اول و آخر، نسخ، محمد هاشم بن محمد على بن على نيشابورى، تاريخ كتابت: يكشنبه جمادى الثانى 1097 ق، تصحيح شده، 342 برگ، 24 سطر [فهرست مركز احياء:6/ مخطوط].
  1. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 1273. جزء هشتم تا دهم: طهارت و حيض و جنائز، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1097 ق [فهرست اهدايى رهبرى: 169].
  2. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 6167. كتاب دعا، فضل قرآن و العشرة، صفحه اول افتادگى دارد، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: تصحيح و مقابله شده با نسخه اصل در 1097 ق، 359 برگ [فهرست آستان قدس: 5/ 118].
  3. تهران، ملى تهران: ش 2081/ ف. كتاب الصلاة، نستعليق، سعيد بن سيد مرتضى، تاريخ كتابت: 1097 ق، 506 برگ [فهرست ملى تهران: 5/ 94].
  4. خوى، مدرسه نمازى: ش 230. نستعليق، جلال طالقانى ديلمى، تاريخ كتابت:1097 ق، تصحيح شده [فهرست مدرسه نمازى: 1/ 117].
  1. قم، مرعشى: ش 4579. كتاب دعا و فضل القرآن و العشرة، نسخ، مظفر على بن‏ غضنفر على كاشانى، تاريخ كتابت: 22 شعبان 1098 ق، 259 برگ [فهرست مرعشى: 12/ 150].
  1. قم، گلپايگانى: ش 13/ 34/ 6643. فروع، از آغاز و انجام افتادگى دارد. آغاز:نوشتم بسوى مردى طلب مى‏كردم از او كه سؤال كند امام رضا عليه السلام را از چاه كه مى‏باشد در سرا براى وضو، نسخ، جلال الدين بن گنج على مرندى، تاريخ كتابت:1098 ق، 286 برگ، 21 سطر [فهرست گلپايگانى، رايانه‏اى؛ فهرست گلپايگانى، جديد].
  1. يزد، ابو الفضل سعيدى ريحانى يزدى: بدون شماره، كتاب الجنائز، نسخ، داود بن جانى داودى، تاريخ كتابت: ربيع الاول 1099 ق [نشريه نسخه‏هاى خطى: 4/ 461].
  2. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 424. جزء اول و دوم (كتاب عقل و توحيد)، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: 1099 ق [فهرست اهدايى رهبرى: 169].
  3. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9495. جزء چهاردهم (حج)، نسخ، ولى بن محمد ساوجبلاغ، تاريخ كتابت: 1099 ق، 320 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 330].
  4. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9506. جزء پنجم مجموعه، نسخ، محمود، تاريخ كتابت: 1099 ق، تصحيح شده، 287 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 322].
  5. تهران، ملى تهران: ش 2089/ ف. زكات و صوم، نستعليق، محمد قديم بن شيخ على اصغر، تاريخ كتابت: 1099 ق، 346 برگ [فهرست ملى تهران: 5/ 102].
  6. قم، گلپايگانى: ش 41/ 33/ 6491. كتاب پانزدهم (كتاب جهاد تا پايان معيشت)، آغاز: بسمله الحمد لله‏الذى فضل المجاهدين بأموالهم و أنفسهم على القاعدين من المؤمنين … و بعد چون امر نواب همايون اشرف … أصل كتاب الجهاد، نستعليق و احاديث نسخ معرب، محمد تقى بن حاجى خسرو، تاريخ كتابت:1099 ق، در حاشيه تصحيح شده و نسخه بدل ذكر شده است، در پايان علامت بلاغ مقابله و تصحيح دارد از روى نسخه اصل در ربيع الثانى 1099 ق بعد از ارتحال مؤلف (شش روز كمتر از هشت ماه) 322 برگ، 25 سطر [فهرست گلپايگانى، رايانه‏اى؛ فهرست گلپايگانى، جديد].
  1. يزد، وزيرى: ش 3348. كتاب الحجة، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت:1099 ق، 125 برگ [فهرست كتاب‏خانه وزيرى: 5/ 1623].
  1. تهران، مدرسه مروى: ش 313. كتاب النكاح، محمد كاظم عبد العظيمى، تاريخ كتابت: 1099 ق [فهرست مدرسه مروى: 167].
  2. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 1276. جزء 23 و 24 و 25 (اطعمه و اشربه و زى و تجمل)، در نسخه يادداشت شده كه نسخه اصل مؤلف است، تاريخ كتابت: قرن 11 ق [فهرست اهدايى رهبرى: 169].
  3. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 12881. كتاب معيشت، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: قرن 11 ق، تصحيح و مقابله با اصل، 334 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 331].
  4. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 1395. جزء هشتم تا يازدهم:طهارت و حيض و جنائز و صلاة، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: قرن 11 ق، با تملك علامه مجلسى [فهرست اهدايى رهبرى: 1707].
  1. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9489. جلد اول و دوم، آغاز: برابر نمونه، نسخ و نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: قرن 11 ق، مقابله با نسخه اصل، تصحيح شده، 251 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 319].
  2. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9499. جزء 31 تا 33: شهادات تا كفارات، نسخ و نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: قرن 11 ق، مقابله با نسخه اصل و تصحيح شده، 120 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 335].
  3. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9511. جزء دوازدهم و سيزدهم، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: قرن 11 ق، مقابله و تصحيح شده از روى نسخه اصل، 288 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 329].
  4. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 5718. كتاب الحجة، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: قرن 11 ق، مقابله شده در 1092 ق، «851 ص» 426 برگ [فهرست مجلس: 17/ 168].
  5. قم، گلپايگانى: ش 16/ 38/ 7396. از اول تا آخر كتاب الحجة (كتاب سوم كافى)، آغاز: الحمد لله‏رب العالمين و الصلاة على محمد و آله الحج المعصومين و بعد چون فقير حقير خليل بن الغازى القزوينى، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت، قرن 11 و 12 ق، نسخه مقابله شده با علامت بلاغ در آخر نسخه، بسيارى از مطالب نسخه خط خورده و تغيير داده شده است، 420 برگ، 29 سطر [فهرست گلپايگانى، رايانه‏اى؛ فهرست گلپايگانى، جديد].
  6. قم، مسجد اعظم: ش 1717. كتاب الحجة، از انجام افتادگى دارد. آغاز: و مخالفان نيز ابتدا به خواب را نقل كرده‏اند بخارى روايت، نسخ، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: قرن 11 ق، تصحيح حاشيه از مؤلف، 315 برگ، 30 سطر [فهرست مسجد اعظم، قديم: 276؛ فهرست مسجد اعظم، جديد].
  7. تهران، ملك: ش 5587. طلاق تا اشربه، نستعليق، بافقى، تاريخ كتابت: قرن 11 ق، 331 برگ [فهرست ملك: 3/ 531].
  8. قزوين، مدرسه امام صادق عليه السلام: ش 131. باب 59 تا 132، از اول و آخر افتادگى دارد. آغاز: باب پنجاه و نهم اصل باب من تكره معاملته و مخالطته شرح اين باب كسى است كه، نسخ، خليل بن غازى قزوينى (مؤلف)/ ظاهرا، تاريخ كتابت: قرن 11 ق، در حواشى تصحيح شده، خط خوردگى دارد، 132 برگ، 21 سطر [ميراث اسلامى ايران: 10/ 611؛ فهرست مدرسه امام صادق عليه السلام: 1/ 174].
  9. كاشان، سيد محمد حسين علم الهدى رضوى: ش 47 (232). نستعليق، محمد بن مير حاج قزوينى، تاريخ كتابت: قرن 11 ق [نشريه نسخه‏هاى خطى: 7/ 36].
  10. قم، آستان معصوميه (س): ش 5890. نسخ و نستعليق، مصطفى خوانسارى، تاريخ كتابت: قرن 11 ق، 84 برگ [فهرست آستان معصوميه (س)، دانش پژوه:138].
  1. دامغان، مدرسه فتحعلى بيگ (صادقيه): ش 55. از كتاب زى و تجمل تا پايان مواريث، از آغاز افتادگى دارد، آغاز: بودن را پنجم أصل عن مسمع بن عبدالملك عن أبى عبدالله عليه السلام قال، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت: قرن 11 ق،تصحيح شده با نشانى بلاغ، 299 برگ، 25 سطر، 26* 17 [فهرست مدرسه فتحعلى بيگ‏].
  1. تهران، دانشگاه تهران: ش 681. عقل و توحيد، آغاز: برابر نمونه، نسخ و نستعليق، محمد حسين بن حاج افضل بيك، تاريخ كتابت، 1100 ق، 302 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 5/ 1387].
  2. تهران، سپهسالار: ش 1725. طهارت و حيض و جنائز و صلاة، نستعليق، محمد ابراهيم بن محمد لاچين قزوينى، تاريخ كتابت، 1101 ق، 327 برگ، 26 سطر [فهرست سپهسالار: 1/ 267 و 5/ 164].
  3. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 37. جزء هفدهم و هجدهم: نكاح و عقيقه، ابو المظفر ملا احمد بن محمد ايروانى، تاريخ كتابت، 1102 ق [فهرست اهدايى رهبرى: 168].
  4. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 7522. كتاب الصلاة، نسخ و نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت، 1104 ق، 275 برگ [فهرست مجلس: 26/ 25].
  5. تهران، دانشگاه تهران: ش 4412. باب 68، نسخ و نستعليق، محمد باقر بن مرتضى حسينى، تاريخ كتابت، 28 جمادى الاول 1106 ق، رساله هفتم مجموعه، «218- 261» 44 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 13/ 3375].
  6. قم، مسجد اعظم: ش 3680. كتاب عتق تا دواجن، از آغاز افتادگى دارد، آغاز:چهاردهم باب عتق السكران و المجنون و المكره، نسخ، حبيب الله بن مير فاضل طالقانى، تاريخ كتابت، جمادى الثانى 1107 ق، 342 برگ، 23 سطر [فهرست مسجد اعظم، قديم: 277؛ فهرست مسجد اعظم، جديد].
  1. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9500. روضه، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت، 1112 ق، تصحيح شده، 431 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 334].
  2. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 13083. جزء چهاردهم و پانزدهم: حج و جهاد، برگ اول افتادگى دارد، نستعليق، محمد شريف بن محمد رحيم، تاريخ كتابت، 1113 ق، 371 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 330].
  3. تهران، دانشگاه تهران: ش 673. زكات و صوم و اعتكاف و نوادر، نسخ و نستعليق، شهاب الدين محمد شالى، تاريخ كتابت، 1115 ق، شرح نستعليق و متن نسخ معرب [فهرست دانشگاه تهران: 5/ 1391].
  4. قم، مدرسه فيضيه: ش 496. كتاب عتق و تدبير و صيد و ذباحه و اطعمه و اشربه، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت، 1117 ق، 261 برگ [فهرست مدرسه فيضيه: 2/ 79].
  5. تهران، دانشگاه تهران: ش 675. كتاب نكاح و عقيقه و طلاق، آغاز: الحمد لله‏على بلوغ الصافى شرح الكافى كتاب النكاح، نسخ و نستعليق، محمد معين بن محمد فصيح، تاريخ كتابت، شعبان 1123 ق، 326 برگ [فهرست دانشگاه تهران:[7]
  6. تهران، دانشگاه تهران: ش 677. كتاب الوصايا، مواريث، حدود، ديات، شهادات، قضايا و احكام، ايمان و نذور و كفارات، نسخ و نستعليق، محمد معين بن محمد فصيح، تاريخ كتابت، شعبان 1123 ق، 348 برگ [فهرست دانشگاه تهران:5/ 1395].
  1. تهران، دانشگاه تهران: ش 674. كتاب الجهاد و المعيشة، آغاز: بسمله الحمد لله الذى فضل المجاهدين بأموالهم، نسخ و نستعليق، محمد معين بن محمد فصيح، تاريخ كتابت، 1123 ق، 248 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 5/ 1392].
  2. يزد، وزيرى: ش 3398. الطهارة و الحيض و الجنائز، نسخ و نستعليق، امام ويردى بن على اكبر، تاريخ كتابت، 1123 ق، 247 برگ [فهرست كتاب‏خانه وزيرى:5/ 1639].
  1. تهران، دانشگاه تهران: ش 671. كتاب طهارت، حيض، جنائز و صلاة، نسخ و نستعليق، محمد معين بن محمد فصيح، تاريخ كتابت، شعبان 1125 ق، متن نسخ، 373 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 5/ 1390].
  2. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى: ش 342. جزء چهارم: كتاب ايمان و كفر، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت، 1125 ق [فهرست اهدايى رهبرى: 169].
  3. تهران، دانشگاه تهران: ش 672. حج، آغاز: الحمد لله‏الذى جعل الكعبة البيت الحرام قياما للناس، نسخ و نستعليق، محمد معين بن محمد فصيح، تاريخ كتابت، 1125 ق، نسخ در متن و نستعليق در شرح، 301 برگ [فهرست دانشگاه تهران:5/ 1392].
  1. تهران، دانشگاه تهران: ش 676. جزء بيستم تا بيست و ششم: عتق تا دواجن، نسخ و نستعليق، محمد معين بن محمد فصيح، تاريخ كتابت، ربيع الثانى 1126 ق، متن به نسخ، 285 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 5/ 1394].
  2. قم، گلپايگانى: ش 36/ 8. دعا تا معيشت، محمد معين، تاريخ كتابت، 1132 ق، 160 برگ [فهرست گلپايگانى، رايانه‏اى‏].
  3. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 7707. جزء هشتم تا شانزدهم: طهارت تا پايان معيشت، نسخ، حسن بن هاشم، تاريخ كتابت، 1141 ق، 558 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 331].
  4. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 13538. كتاب دعا، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت، مقابله با نسخه اصل توسط محمد كاظم بن آقا محمد صادق در سال 1154 ق و تصحيح شده، 192 برگ [فهرست مجلس: 37/ 37].
  5. مشهد، آستان قدس رضوى: ش 9502. جزء سوم: كتاب الحجة تا اول باب كراهية التوقيت، نسخ و نستعليق، كل محمد بن خان محمد كاوكانى، تاريخ كتابت، قرن 12 ق، 273 برگ [فهرست آستان قدس: 14/ 321].
  6. تهران، ملى تهران: ش 2489/ ف. كتاب عقيقه، طلاق، عتق و تدبير، صيد و ذبايح، نستعليق، عبد الغفار بن محمد صالح، تاريخ كتابت، قرن 12 ق، 259 برگ [فهرست ملى تهران: 5/ 662].
  7. قم، گلپايگانى: ش 44/ 2/ 224. اصول (از باب فضل دعا تا انتهاى كتاب عشرت)، از آغاز افتادگى دارد. آغاز: هفدهم باب الاجتماع فى الدعاء … شصتم باب دعوات موجزات لجميع الحوائج للدنيا و الآخرة بدانكه آنچه در اين شرح مذكور مى‏شود در توضيح آياتى كه از متشابهات است … باب اول اصل باب فصل، نستعليق،بدون نام كاتب، تاريخ كتابت، قرن 12 ق، در حاشيه داراى علامات تصحيح و بلاغ است، 272 برگ، 19 سطر، 17* 25 [فهرست گلپايگانى، رايانه‏اى؛ فهرست گلپايگانى، جديد].
  1. قم، دار الحديث: ش 173. كتاب الحج، از آغاز و انجام افتادگى دارد، آغاز:فرشتگان از عقب شيطان مى‏روند تا ايشان پنهان مى‏شوند و در دريا يا درياى محيط عرض نمودم كه بچه سبب نو حاجى را داخل شدن در كعبه، انجام: كه من بيگناه را نفرين مى‏كنى … آنست كه لغزيدن سبب ضرب نيست و رم كردن سبب ضرب است و دلالت ندارد و چون ممكن است كه از، نستعليق، بدون نام كاتب، تاريخ كتابت، قرن 12 ق، در اثناى نسخه تملكى در 9 ربيع 1189 ق، 250 برگ، 21 سطر [فهرست دار الحديث‏].
  1. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ش 2039. كتاب الزكاة، نسخ، محمد حسن روضه خوان، تاريخ كتابت، 1293 ق، تصحيح شده، «328 ص» 164 برگ، سابقه: شمركز احياء ميراث اسلامى: عكس 898 [فهرست مجلس: 6/ 36؛ فهرست عكسى مركز احياء: 3/ 98].
  2. تهران، دانشكده الهيات: ش 1/ 31. كتاب توحيد، نستعليق، فضل بن على، تاريخ كتابت، سده 12 و 13 ق [فهرست الهيات تهران: 1/ 708].
  3. قم، مرعشى: ش 7251. كتاب توحيد و عقل، نستعليق، خليل بن غازى قزوينى (مؤلف)، بدون تاريخ كتابت، متن روايت‏ها نسخ معرب، 93 برگ [فهرست مرعشى: 19/ 47].
  4. تهران، مجلس شوراى اسلامى: مجموعه خويى: ش 154. كتاب التوحيد، نسخ، محمد على بن ملا رجبعلى، تاريخ كتابت، 1124 ق، رساله دوم مجموعه [فهرست مجلس: 7/ 176].
  5. تهران، دانشگاه تهران: ش 682. كتاب ايمان و كفر، آغاز: بسمله الحمد لله الذى‏حبب إلينا الإيمان و كره إلينا، نسخ و نستعليق، بدون نام كاتب، بدون تاريخ كتابت، شايد نسخه اصل، 301 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 5/ 1389].
  6. قم، گلپايگانى: ش 22/ 19. جلد دوم، نستعليق، محمد بن خان محمد كاوكانى، بدون تاريخ كتابت، 231 برگ [فهرست گلپايگانى، قديم: 1/ 183].
  7. قم، گلپايگانى: ش 107/ 32/ 6407. اصول (شرح كتاب عقل و شرح كتاب توحيد)، آغاز: برابر نمونه، نسخ و احاديث نسخ معرب، بدون نام كاتب، بدون تاريخ كتابت، در حاشيه تصحيح شده است، با نسخه اصل در بلده لاهور مقابله شده است، 320 برگ، 33 سطر [فهرست گلپايگانى، رايانه‏اى؛ فهرست گلپايگانى، جديد].
  8. قم، مركز احياء ميراث اسلامى: ش 2075. آغاز: الحمد لله‏رب العالمين … أصل كتاب الوصايا، انجام: و سپاس الله راست در اول و آخر، نسخ، محمد هاشم بن محمد على بن على نيشابورى، بدون تاريخ كتابت [فهرست مركز احياء:6/ مخطوط].
  1. يزد، وزيرى: ش 3384. كتاب دعا، نسخ، خان محمد طباطبايى، بدون تاريخ كتابت [فهرست كتاب‏خانه وزيرى: 5/ 1635].
  2. همدان، مدرسه غرب: ش 1087. جلد سوم، نسخ، بدون نام كاتب، بدون تاريخ كتابت، توسط ابوذر فرزند مؤلف بر وى قرائت و تصحيح شده در سال 1068 ق با امضاى شارح [فهرست مدرسه غرب: 34].
  3. مشهد، مدرسه نواب: ش 119. شرح ديباچه و كتاب التوحيد، نستعليق، بدون نام كاتب، بدون تاريخ كتابت، گويا نسخه اصل، با وقفنامه‏اى به خط مؤلف در سال 1075 ق، با تصحيح و تبديل [فهرست دو كتاب‏خانه مشهد: 490].
  4. تهران، خانقاه نور بخش: ش 391. دعا تا پايان العشرة، نستعليق، محمد معصوم دشت بياضى، بدون تاريخ كتابت، «446 ص» 223 برگ [فهرست خانقاه نوربخش:2/ 104].
  1. قم، شيخ حيدر على مؤيد: ش 1222. اول نكاح تا آخر عقيقه، نستعليق، بدون نام كاتب، بدون تاريخ كتابت، مقابله شده با نسخه اصل وبلاغ دارد، 424 برگ، 21 سطر، 15* 25 [فهرست مؤيد: 3/ 190].
  2. قم، شيخ حيدر على مؤيد: ش 1256. كتاب تجارت، از آغاز وانجام افتادگى دارد، آغاز: لأبى موسى عندى ألف و سبعمئه دينار، انجام: ناسخ حكمى از احكام شرايع سابقه بود جايز است كه، نسخ و نستعليق، محمد هادى بن محمد امين قزوينى، تاريخ كتابت: يكشنبه 12 ربيع الاول؟، 263 برگ، 29 سطر، 5/ 18* 29 [فهرست مؤيد: 3/ 215].

2/ 11. نسخه‏ هاى گزارش شده به خط مؤلف‏

در بين نسخه‏هاى موجود از صافى، سه نسخه به خط خود مؤلف است كه مشخصات آنها عبارتند از:

  1. قم، مرعشى: ش 7251. كتاب عقل و توحيد، نستعليق، بدون تاريخ كتابت، متن روايت‏ها نسخ معرب، 93 برگ [فهرست مرعشى: 19/ 47].
  2. تهران، دانشگاه تهران: ش 682. كتاب ايمان و كفر، نسخ و نستعليق، 301 برگ [فهرست دانشگاه تهران: 5/ 1389].
  3. قزوين، مدرسه امام صادق عليه السلام: ش 131. باب 59 تا 132، نسخ، تصحيح شده در حواشى با خط خوردگى زياد، 132 برگ [ميراث اسلامى ايران: 10/ 611؛ فهرست مدرسه امام صادق عليه السلام: 1/ 174].

3/ 11. گزارشى از نسخه ‏هاى تهيه شده‏

براى تصحيح شرح كتاب العقل والعلم و كتاب التوحيد تعداد شش نسخه تهيه شد كه عبارتند از:

  1. قم، مسجد اعظم: ش 2071.

اين نسخه از قسم اصول كافى تا پايان «كتاب التوحيد» را شامل است، و نام كاتب و تاريخ كتابت آن نامعلوم است. هرچند كه در فهرست كتابخانه مذكور، به اشتباه، كتابت آن به مرحوم ملا صالح مازندرانى، شارح شهير كتاب كافى (م 1064 ق) نسبت داده شده است، و ظاهرا اشتباه وى از اينجا نشأت گرفته كه كاتب اين نسخه، در پايان آن، تاريخ فراغ مرحوم ملا صالح مازندرانى از شرح خودش را آورده و با تاريخ فراغ‏ ملا خليل از اين شرح مقايسه نموده است.

در پايان نسخه به خط كاتب آمده است: «بلغ قبالا مع الأصل من النسخ، والحمد لله‏اولا و آخرا» كه نشانگر مقابله اين نسخه با نسخه اصل مى‏باشد و وجود علامات تصحيح و مقابله مختصر در هامش نسخه، مؤيد اين مطلب است.

نسخه به خط نسخ زيبا نوشته شده و تعداد اوراق آن 403 برگ مى‏باشد. متن احاديث در آن برجسته شده و با خط ممتد مشخص شده است و متن احاديث كافى اعراب گذارى شده است.

  1. قم، مدرسه گلپايگانى: ش 86/ 26.

اين نسخه شامل كتاب عقل و كتاب توحيد مى‏باشد و توسط جعفر بن غازى (برادر شارح) كتابت شده و در مورخه سنه 1066 ق كتابت آن به پايان رسيده است.

كاتب در پايان اين نسخه چنين آورده است:

وفقت لإتمام شرح كتاب التوحيد من الكافي الموسوم ب «گنجينه شاهى» بعون الله الملك الباقي من تصانيف مولانا المحقق و الحبر المدقق أعظم الأفاضل في الأنام المقتفي لآثار أهل البيت عليهم السلام المعرض عن الأباطيل المهلكة المشتهرة في الأنام، سمي خليل الرحمن … و أنا المقر بجرمه الكثير والذنب الغفير المتوقع من الرب الغفران جعفر بن الغازي الرازي- عفي عنهما- شرعت في كتابته بعد ثمانية أجزاء ونصف من يوم الجمعة السابع عشر من شهر رجب والفراغ من الكتابة يوم الجمعة ارتفاع النهار منه الخامس عشر من شهر شعبان شهور سنة ست و ستين وألف هجرية (1066) ….

نسخه به خط نستعليق و تعداد اوراق آن 237 برگ مى‏باشد و داراى حواشى مختصر و علامات تصحيح است. و در هامش برخى از صفحات آن علامات بلاغ ديده مى‏شد كه از آن جمله است علامت «بلغ سماعا أيده الله تعالى» در صفحات 351، 407، 493 و ….

  1. قم، مدرسه گلپايگانى: 81/ 8 ش 1371.

اين نسخه نيز از اول بخش اصول كافى تا آخر كتاب توحيد را شامل است و

توسط محمد قاسم لاهيجى كتابت شده و در مورخه پنجشنبه 21 جمادى الثانى سنه 1067 ق به پايان رسيده است.

در پايان اين نسخه، كاتب اختتاميه‏اى را درباره تأليف كتاب صافى براى صفى‏قلى بيگ در سنه 1067 ق ذكر كرده و در ضمن آن، از آن به عنوان «گنجينه شاهى» نام برده است.

نسخه به خط نستعليق بوده و در هامش آن علامات تصحيح و مقابله به چشم مى‏خورد و متن احاديث كافى معرب و برجسته و با خط كشيدگى مشخص شده‏اند. و تعداد اوراق آن 338 برگ مى‏باشد.

  1. قم، مسجد اعظم: ش 106.

اين نسخه نيز شامل كتاب عقل و كتاب توحيد از اصول كافى است و نام كاتب آن معلوم نيست ولى تاريخ كتابت آن، مطابق آن‏چه كه در پايان نسخه ذكر شده سنه 1076 ق مى‏باشد.

نسخه به خط نستعليق بوده و شامل 346 برگ مى‏باشد و عناوين و متن احاديث كافى در آن رنگى و احاديث با اعراب كامل آمده‏اند و نشانه‏هاى تصحيح، در حاشيه نسخه ديده مى‏شود.

  1. قم، كتابخانه گلپايگانى: ش 41250 (6197/ 32/ 107). اين نسخه نيز تا پايان كتاب توحيد را شامل است و كاتب و تاريخ كتابت آن نامعلوم است. خط نسخه شبيه به نسخ است و احاديث كافى در آن با اعراب كامل آمده‏اند و 338 برگ مى‏باشد.
  2. نسخه حجرى.

اين نسخه از صافى، شامل شرح اصول كافى است و در سال 1323 در لكهنو در مطبعه فيض، چاپ شده است.

4/ 11. اختلاف در تحرير نسخه‏ ها

شايسته آن بود كه در تصحيح اين اثر، از همه نسخه ‏هاى تهيه شده استفاده گردد و با هم مقابله شده و اختلافات آنها گزارش گردد. اما از آنجا كه بين نسخه‏هاى موجود، اختلاف جدى وجود داشت، بگونه‏اى كه بعد از مقابله چند بخش از كتاب به اين‏

نتيجه رسيديم كه مؤلف مكرر در نوشته خود تجديد نظر كرده و در بسيارى از موارد عبارت را تعويض و يا حذف كرده و در برخى از موارد از نظر خود برگشته و يا به اشتباهات خود در شرح برخى از احاديث پى برده و آنها را اصلاح نموده است.

لذا از مقابله تمام نسخه‏ها با هم و گزارش اختلافات صرف نظر كرديم و در مقابل سعى كرديم تا ترتيب تحريرهاى موجود را با مطالعه و تفحص و تطبيقات زياد كشف كنيم، تا بتوانيم جديدترين تحرير را شناسايى نموده و در صورت امكان، با تحريرهاى قبل آن در موارد ضرورت تطبيق دهيم.

و اين مهم، با تفحص و تطبيق زياد صورت گرفت و در نهايت، به چهار تحرير مختلف رسيديم كه به ترتيب عبارتند از:

تحرير نخست‏؛ اين تحرير در دو نسخه گزارش شده از مدرسه آية الله گلپايگانى قم مى‏باشد كه به شماره‏هاى (86/ 26) به كتابت جعفر بن نمازى (برادر شارح) و (81/ 8/ 1371) به كتابت محمد قاسم لاهيجى معرفى شدند.

تحرير دوم‏؛ اين تحرير در نسخه شماره (106) مسجد اعظم ديده مى‏شود كه كاتب آن نامعلوم است؛ و همچنين تحرير موجود در چاپ حجرى نيز مطابق با همين تحرير است.

تحرير سوم‏؛ اين تحرير در نسخه شماره (107/ 32/ 6197) گلپايگانى ديده مى‏شود.

تحرير چهارم‏؛ اين تحرير در نسخه شماره (2071) مسجد اعظم ديده مى‏شود كه كاتب آن نامعلوم است، ولى در فهرست كتابخانه اشتباها آن را به ملا صالح مازندرانى نسبت داده است.

با مقايسه‏ها و تطبيقات زيادى كه بين تحريرات چهارگانه صورت گرفت، چنين حاصل شد كه تقريبا ترتيب تحريرها همان است كه ذكر شد و تحرير چهارم كه البته تفاوت آن با تحرير سوم به شدت اختلاف موجود در بين تحريرهاى ديگر نيست، تحرير نهايى مصنف است و از لحاظ عبارت پردازى و محتوا، صحيح‏تر از ساير تحريرها مى‏باشد.

ما در اين‏جا، به جهت اينكه خوانندگان محترم، اختلاف موجود در ميان اين‏

تحريرها را به خوبى تصور كنند، چند نمونه از فقرات اين شرح را كه تحرير آن در ميان چهار قسم موجود، حتى مفهوم و محتوا و نظريه مصنف تغيير يافته، عينا مى‏آوريم:

نمونه اول: فقره متعلق به شرح حديث دوازدهم از «باب الأخذ بالسنة وشواهد الكتاب» است كه متن حديث از حضرت امير المؤمنين عليه السلام چنين است: «السنة سنتان؛ سنة في فريضة الأخذ بها هدى، وتركها ضلالة، و سنة في غير فريضة الأخذ بها فضيلة وتركها إلى غير خطيئة».

شرح اين حديث در نسخه شماره (86/ 26) كه تحرير اول مصنف است، چنين است:إلى‏ به معنى «مع» است و ظرف، خبر مبتدا است. و غير بى تنوين است و مضاف است به‏ خطيئة.

يعنى‏: اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: راه و روشى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله آورده از جانب الله تعالى، بر دو قسم است؛ يكى راه و روشى كه در محكمات قرآن هست، دست زدن به آن راه و روش، راه يافتن به حق است و ترك آن گمراهى است. مراد به بودن در محكمات قرآن آن است كه يا خودش صريح باشد، يا چيزى صريح باشد كه از آن، طريق عمل در آن معلوم مى‏شود، مثل وجوب سؤال «أهل الذكر» و عمل به آنچه گويند؛ چه از آن معلوم مى‏شود كه عمل به خبر واحد صحيح واجب است؛ چون وجوب عمل به آن معلوم است از «أهل الذكر» ائمه معصومين عليهم السلام … (تا پايان باب كه دو صفحه ديگر مطلب توضيحى دارد).

اما همين فقره، در تحرير دوم در نسخه شماره (106) مسجد اعظم چنين است:إلى‏ اينجا مثل «إلى» در «زيد منقطع إلى عمرو» است. غير با تنوين است و به معنى «ضد» است و ظرف، متعلق به «ترك» است به تضمين معنى توجه؛ و مراد، ترك بالكليه است به توجه به ضد آن، و لهذا در شق اول «إلى غير» مذكور نيست؛ زيرا كه ترك فريضه مطلقا ضلالت است، خواه بالكليه باشد و خواه گاهى باشد؛ يعنى‏:اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: راه و روشى كه پيغمبر عليه السلام آورده از جانب الله تعالى بر دو

قسم است؛ يكى راه و روشى كه در جمله فريضه است مثل فرايض يوميه، دست زدن به آن راه و روش راه يافتن به حق است و ترك آن گمراهى است. ديگرى راه و روشى كه در جمله غير فريضه است، مثل نوافل يوميه، دست زدن به آن كمالى است آدمى را و ترك آن بالكليه نيافتن است؛ به معنى اين‏كه تارك آن بالكليه بزه و محروم از ثواب عظيم مى‏شود، اگر چه مستحق عذاب جهنم نشود. (پايان كتاب)

اما در تحرير سوم و چهارم اين قسمت افتادگى دارد.

نمونه دوم اينكه‏، در شرح حديث اول از كتاب عقل و جهل، در تحرير نهايى كه در چاپ حاضر ما برآن اعتماد نموده‏ايم، در ذيل «شرح» از كلمه: «الخلق: تدبير» تا اول «يعنى» در تحريرات اول و دوم نيامده است و به جاى اين دو صفحه مطلب- تقريبا- تنها عبارت زير آمده است: «مراد به عقل خرد نيست، بلكه خردمندى است به قرينه آنچه مى‏آيد در حديث سوم و سى دوم اين باب» و مضافا اينكه نظر مصنف نيز در اين مقام به كلى عوض شده و در تحرير حاضر، مراد از عقل را همان خرد دانسته كه شرط تكليف است.

و در ترجمه همين حديث نيز، به خاطر اين تغيير رأى، اختلافات بسيار جدى بين تحريرها وجود دارد كه آوردن عين فقرات در اينجا، موجب اطناب كلام خواهد شد.

نمونه سوم اينكه‏، در تحرير حاضر، در ذيل حديث هشتم از كتاب عقل و جهل، مصنف، حدود يك صفحه، مفردات اين حديث را شرح كرده است، در حالى كه در تحرير نخست، مستقيما به ترجمه پرداخته و اصلا به بيان مفردات نپرداخته است.

نمونه چهارم اينكه‏، در شرح فقره نخست حديث هشام از كتاب عقل و جهل، در تحرر نخست، در شرح مفردات تا كلمه «يعنى» تنها دو سطر مطلب است كه به تعريف عقل و فهم و فرق بيان آن دو پرداخته است، وليكن در تحرير حاضر حدود دو صفحه، مطلب آورده شده است.

و همچنين است در بسيارى از مواضع ديگر، كه اختلافات جدى و ماهوى در بين تحريرهاى مختلف وجود دارد.

شيوه تحقيق‏

با توجه به وجود تحريرهاى مختلف، پس از شناسايى تحرير نهايى و صحيح‏تر، به ناچار تنها نسخه‏اى را كه به صورت مستمر و كامل به آن اعتماد نموديم، نسخه شماره (2071) مسجد اعظم است، و اصل را بر آن قرار داديم و تنها در مواردى كه قرائت نسخه مشكل بود و يا احساس خلل و مشكلى در متن نموديم به نسخه‏هاى ديگر مراجعه شد و در برخى از موارد به اختلاف نسخه‏ها در هامش كتاب اشاره كرديم.

البته اين نسخه، با وجود برخوردارى از خط خوب و خوانا، در چند مورد، افتادگى دارد كه ما در اين موارد، از نسخه تحرير سوم، آن را تكميل نموده‏ايم و در هامش كتاب نيز به آن تذكر داده‏ ايم.

لازم به ذكر است، چون نثر صافى مربوط به قرن يازدهم هجرى است و بلكه در مقايسه با فارسى آن زمان نيز، از اغلاق و ابهام و سنگينى بيشترى برخوردار است، در ويرايش و علامت‏گذارى آن سعى فراوان شد تا با گذاشتن علامت ويرايشى و اعراب گذارى، فهم مطلب براى خوانندگان آسان شود و به اين جهت برخى از عبارت‏هاى مؤلف مكرر مورد مطالعه قرار گرفت و براى يافتن متن آسان‏تر، به نسخه‏ هاى ديگر مراجعه شد تا حتى الامكان، متن ارائه شده از اشكال كمترى برخوردار باشد.

تخريج احاديث و نقل قول‏ها، مقابله احاديث كافى در اين اثر با كافى مطبوع و گزارش اختلاف‏هاى موجود بين متن كافى در صافى و متن آن در كافى مطبوع و توضيح برخى از عبارات مشكل مؤلف به اختصار در پانوشت و برخى ديگر از كارهاى فنى و شكلى، از ديگر زحماتى است كه در تصحيح اين اثر به انجام رسيده است.

در پايان تذكر دو نكته ضرورى است:

  1. همچنان كه در گذشته يادآور شديم، ملاخليل، نماينده افكار و انديشه‏هايى است كه بطلان برخى از آنها واضح است. وى در صافى، همچون ساير آثارش، گاه به تندى با مجتهدان و فلاسفه برخورد كرده و قلمش از انصاف خارج شده و نسبت‏هاى‏

ناروايى به آنها مى‏دهد. به يقين چاپ اين اثر به معناى دفاع از اين‏گونه سخنان و افكار نيست، بلكه تنها به نمايش گذاشتن انديشه ‏هاى شخصيتى است كه در عصر خود، تأثيرگذار بوده و همواره آراء او مورد نقد و بررسى انديشمندان و عالمان ديگر بوده و هست.

  1. ملا خليل به شرح تمام كافى پرداخته است و ما اكنون به عنوان نمونه، به چاپ بخشى از شرح اصول كافى اقدام كرده تا در زمانى ديگر به تصحيح و چاپ ادامه آن بپردازيم و طبق برآورد ابتدايى، چاپ تمام صافى افزون بر 30 جلد خواهد شد.

به پايان رسيدن تصحيح اين بخش از صافى مرهون تلاش جمعى است كه با ذكر اسامى آنها، از زحمات آنان تقدير مى‏شود: از حجة الاسلام جناب آقاى رضا قبادلو به جهت ويرايش جلد اول، و از محقق گرام جناب آقاى حميد احمدى جلفايى به جهت ويرايش جلد دوم، و از فاضل ارجمند جناب آقاى محمدهادى خالقى به جهت نظارت بر ويرايش كتاب، و از محقق پرتلاش حجة الاسلام على صدرايى به جهت فراهم آوردن مطالبى در زندگى مؤلف. و هم‏چنين از انديشمند مخلص جناب آقاى ابوالفضل عرب‏زاده مدير محترم كتابخانه آية الله گلپايگانى به جهت در اختيار قرار گذاشتن چند نسخه خطى از صافى. از خداوند منان مزيد توفيق همگان را خواستاريم.

صافى در شرح كافى (ملا خليل قزوينى)//ملا خليل بن غازى قزوینی،  – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1429 ق- 1387 ش.

________________________________________________________

[1] ( 1). دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 7، ص 160- 163، مدخل« اخباريان» از: احسان قصرى.

[2] ( 1). همان.

[3] ( 1). ر. ك: الذريعة، ج 6، ص 145؛ و ج 14، ص 27؛ و ج 15، ص 4، ش 17.

[4] ( 2). ر. ك: أعيان الشيعة، ج 6، ص 356؛ كشف الحجب والأستار، ص 348، ش 1942.

[5] ( 1). ر. ك: الذريعة، ج 6، ص 78، ش 404؛ أعيان الشيعة، ج 6، ص 356.

[6] ( 2). فهرستگان نسخه‏هاى خطى حديث و علوم حديث شيعه، ج 4، ص 481، ش 1985.

[7] قزوينى، ملا خليل بن غازى، صافى در شرح كافى (ملا خليل قزوينى) – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1429 ق- 1387 ش.

[1] ( 1). رياض العلماء، ج 2، ص 265- 266.

[2] ( 2). الذريعة، ج 13، ص 5؛ و ج 14، ص 27؛ التراث العربي، ج 3، ص 223.

[3] ( 3). فهرستگان نسخه‏ هاى خطى حديث وعلوم حديث شيعه، ج 4، ص 163- 168.

[4] ( 4). الذريعة، ج 6، ص 145؛ و ج 15، ص 6.

[5] ( 1). نجوم السماء، ص 105.

[6] ( 1). فهرست كتاب‏هاى چاپى فارسى، خان بابا مشار، ج 3، ص 3369.

[7] ( 2). فهرستگان نسخه‏ هاى خطى حديث وعلوم حديث شيعه، ج 4، ص 490- 522.

[8] ( 3). فهرست نسخه‏ هاى خطى كتابخانه آيت الله گلپايگانى، ج 1، ص 190.

[9] ( 4). الذريعة، ج 5، ص 142؛ و ج 20، ص 142.

[10] ( 5). الذريعة، ج 13، ص 177.

[11] ( 6). الذريعة، ج 6، ص 35.

[12] ( 7). همان.

[13] ( 1). رياض العلماء، ج 2، ص 265.

[14] ( 2). الذريعة، ج 6، ص 78 و ص 148.

[15] ( 3). فهرست كتب خطى كتابخانه ‏هاى اصفهان، ص 289- 298.

[16] ( 4). كتابشناسى اصول فقه، مهدى مهريزى، ص 84.

[17] ( 5). كشف الحجب والاستار، ص 145؛ الذريعة، ج 4، ص 464-/ 465؛ و ج 6، ص 79؛ مرآة الكتب، ثقة الاسلام‏تبريزى، ص 306.

[18] ( 6). فهرست كتب خطى كتابخانه ‏هاى اصفهان، آيت الله سيد محمد على روضاتى، نسخه ش 65، ص 298- 303.

[19] ( 1). تتميم أمل الآمل، عبدالنبى قزوينى، ص 157.

[20] ( 2). أمل الآمل، ج 2، ص 112.

[21] ( 3). الذريعة، ج 11، ص 173.

[22] ( 4). روضات الجنات، ج 3، ص 271.

[23] ( 5). رياض العلماء، ج 2، ص 266؛ الذريعة، ج 14، ص 27؛ و ج 15، ص 71.

[24] ( 6). فهرست الفبايى آستان قدس رضوى، ص 385.

[25] ( 1). فهرست نسخه ‏هاى خطى كتابخانه مسجد اعظم، ص 281.

[26] ( 2). فهرست نسخه‏ هاى خطى كتابخانه ملك، ج 5، ص 397.

[27] ( 3). الذريعة، ج 11، ص 251 رقم 1538.

[28] ( 4). فهرست نسخه ‏هاى خطى كتابخانه مجلس، ج 37، ص 589.

[29] ( 5). فهرست نسخه‏ هاى خطى مدرسه خاتم الانبياء( صدر) بابل، ص 151.

[30] ( 6). فهرست نسخه ‏هاى خطى كتابخانه آيت الله مرعشى، ج 13، ص 183.

[31] ( 7). فهرست نسخه‏ هاى خطى كتابخانه ملك، ج 1( چاپ دوم)، ص 246.

[32] ( 8). الذريعة، ج 11، ص 251، رقم 1539.

[33] ( 1). الذريعة، ج 2، ص 82.

[34] ( 2). الذريعة، ج 4، ص 339.

[35] ( 3). فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ج 35، ص 262، نسخه ش 12296، تحرير شده از روى نسخه اصل در رجب 1239 ق.

[36] ( 4). الذريعة، ج 2، ص 276 با عنوان« اقوال الائمة»؛ و ج 11، ص 103 با عنوان« رسالة اقوال الائمة».

[37] ( 5). الذريعة، ج 11، ص 115.

[38] ( 1). الذريعة، ج 13، ص 351.

[39] ( 2). نشريه نسخه‏هاى خطى دانشگاه تهران، دفتر ششم، ص 346.

[40] ( 3). فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه آيت الله مرعشى، ج 8، ص 214.

[41] ( 4). كشف الحجب والاستار، سيد اعجاز حسين، ص 577؛ الذريعة، ج 11 ص 228 با عنوان« الرسالة النجفية»؛ وج 20 ص 371 با عنوان« المسائل النجفية».

[42] ( 5). فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه دانشكده ادبيات تهران، ج 3، ص 35.

[43] ( 6). مجله وقف ميراث جاويدان، ش 21، ص 126؛ فهرست نسخه‏هاى عكسى مركز احياء ميراث اسلامى، ج 3، ص 477.

[44] ( 7). فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه آيت الله مرعشى، ج 24، ص 166.

[45] ( 1). الذريعة، ج 5، ص 230 با عنوان« جوابات المسائل القمية»؛ و ج 11 ص 222 با عنوان« الرسالة القمية»؛ و ج 17 ص 171« القمية»؛ و ج 20 ص 363 با عنوان« المسائل القمية».

[46] ( 2). الذريعة، ج 11، ص 144 با عنوان« رسالة فى الترجيح بلا مرجح».

[47] ( 3). الذريعة، ج 11، ص 113.

[48] ( 4). فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه آيت الله مرعشى، ج 11، ص 81؛ و ج 17 ص 126 با عنوان« ترجيح بلا مرجح»؛ و ج 24 ص 305 و ج 29 ص 166 هر دو با عنوان« پاسخ پرسش‏هاى نذر على».

[49] ( 5). رياض العلماء، ج 2، ص 266.

[50] ( 6). همان.

[51] ( 7). همان.

[52] ( 1). الذريعة، ج 24، ص 277.

[53] ( 2). مجله تراثنا، ش 52، ص 139.

[54] ( 3). فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه آيت الله مرعشى، ج 17 ص 172-/ 174، مجموعه ش 6598 شامل 5 رساله بدين تفصيل: 1. حاشيه جرجانى بر كشاف( برگ 1 تا 168)، 2. حاشيه باغنوى بر حاشيه جرجانى بر شرح‏مطالع( برگ 170 تا 257)، 3. رساله صدرالدين حسينى در نقد ملا خليل( برگ 259 تا 267)، 4. رد ملا على اصغر بر حسينى( برگ 167 تا 279)، 5. جواب حسينى از رديه ملا على اصغر( برگ 279 تا 289).

[55] ( 1). كشف الحجب والاستار، سيد اعجاز حسين، ص 243؛ الذريعة، ج 1، ص 71.

[56] ( 2). الذريعة، ج 15، ص 20.

[57] ( 3). الذريعة، ج 15 ص 72.

[58] ( 4). لباب الالقاب في القاب الاطياب، ملا حبيب الله شريف كاشانى، ص 91؛ الذريعة، ج 20، ص 106.

[59] ( 1). فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه آيت الله گلپايگانى، ابوالفضل حافظيان بابلى.( مخطوط).

[60] ( 2). الذريعة، ج 2، ص 313.

[61] ( 3). فهرست ميكروفيلم‏هاى كتابخانه دانشگاه تهران، ج 1، ص 744.

[62] ( 4). فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه آيت الله مرعشى، ج 16، ص 306، نسخه ش 643.

[63] ( 1). الذريعة، ج 3، ص 329.

[64] ( 2). الذريعة، ج 6، ص 35.

[65] ( 3). الذريعة، ج 13، ص 6؛ فهرست نسخه‏هاى خطى دانشگاه، ج 5، ص 1360، ش 915.

[66] ( 4). نشريه نسخه‏هاى خطى، ج 6، ص 352.

[67] ( 5). شرح حال وى در مصادر زير مندرج است: أمل الآمل، ج 2، ص 176 و 248 و 251؛ تعليقه أمل الآمل، ص 248؛ رياض العلماء، ج 5، ص 38- 39؛ فوائد الرضوية، ص 403- 404؛ أعيان الشيعة، ج 9، ص 178؛ طبقات أعلام الشيعة، ص 92- 93؛ مينودر يا باب الجنه قزوين، ج 2 ص 276 و 665 و 856- 857؛ معجم رجال الحديث، ج 14، ص 210.

[68] ( 1). فهرست كتابخانه مدرسه عالى سپهسالار( شهيد مطهرى)، ج 1، ص 566.

[69] ( 2). الذريعة، ج 6، ص 78.

[70] ( 3). الذريعة، ج 15، ص 66.

[71] ( 4). تراجم الرجال، ج 1، ص 125.

[72] ( 5). شرح حال وى در مصادر زير مندرج است: أمل الآمل، ج 2، ص 128؛ فوائد الرضوية، ص 203؛ أعيان الشيعة، ج 7، ص 279؛ طبقات أعلام الشيعة، ص 248؛ مينودر يا باب الجنه قزوين، ج 2 ص 666.

[73] ( 6). الذريعة، ج 15، ص 72.

[74] ( 7). الذريعة، ج 24، ص 258؛ كشف الحجب والاستار، ص 248.

[75] ( 1). الذريعة، ج 22، ص 264.

[76] ( 2). شرح حال وى در مصادر زير مندرج است: أمل الآمل، ج 2، ص 14؛ رياض العلماء، ج 1، ص 38؛ طبقات أعلام‏الشيعة، ص 31.

[77] ( 3). معجم المؤلفين، ج 1، ص 217؛ أعيان الشيعة، ج 8، ص 376.

[78] ( 4). شرح حال وى در مصادر زير مندرج است: أمل الآمل، ج 2، ص 352؛ أعيان الشيعة، ج 2، ص 349؛ طبقات أعلام الشيعة( قرن 11)، ص 212.

[79] ( 5). فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه آيت الله گلپايگانى، ابوالفضل حافظيان بابلى( مخطوط)، نسخه ش 15/ 1.

[80] ( 1). مدرسه فلسفى قزوين در عصر صفوى( مقاله)، عبدالحسين صالحى شهيدى،( چاپ شده در: مجله حوزه، ش 58، ص 169- 192).

[81] ( 2). همان.

[82] ( 1). مدرسه فلسفى قزوين در عصر صفوى( مقاله)، عبدالحسين صالحى شهيدى،( چاپ شده در: مجله حوزه، ش 58، ص 169- 192).

[83] ( 2). ر. ك: كدو مطبخ قلندرى، ادهم عزلتى خلخالى، ص 16 و 17 و 36 و 73 و 74 و موارد ديگر.

[84] قزوينى، ملا خليل بن غازى، صافى در شرح كافى (ملا خليل قزوينى) – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1429 ق- 1387 ش.

[85] ( 1). دايرة المعارف تشيع، ج 7، ص 248.

[86] ( 2). قصص العلماء، تنكابنى، ص 263.

[87] ( 3). مستدرك الوسائل، ج 2، ص 199.

[89] ( 4). الإجازة الكبيرة إلى الشيخ ناصر الجارودي القطيفي، شيخ عبدالله بن صالح سماهيجى بحرانى، ص 131.

[90] ( 5). ر. ك: مستدركات أعيان الشيعة، ج 7، ص 231.

[91] ( 6). ر. ك: فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه مجلس، ج 11، ص 218.

[92] ( 7). الإجازة الكبيرة إلى الشيخ ناصر الجارودي القطيفي، شيخ عبدالله بن صالح سماهيجى بحرانى، ص 204.

[93] ( 1). ر. ك: دين و سياست در دوره صفوى، رسول جعفريان، ص 126- 131:« رساله‏هاى نماز جمعه و اخباريها» و« سابقه تاريخى اقامه جمعه در ميان شيعيان».

[94] ( 2). همان، ص 156.

[95] ( 1). رياض العلماء، ج 2، ص 265.

[96] ( 2). روضات الجنات، ج 3، ص 271.

[97] ( 1). قصص العلماء، تنكابنى، ص 264.

[98] ( 2). روضات الجنات، ج 3، ص 271.

[99] ( 1). منية المريد شهيد ثانى، ترجمه محمد باقر ساعدى، ص 250.

[100] ( 1). قصص الخاقانى، ولى قلى بن داود قلى شاملو، ج 2، ص 36.

[101] ( 2). براى شرح حال وى ر. ك: أمل الآمل، ج 2، ص 132؛ نجوم السماء فى تراجم العلماء، محمد على كشميرى، ص 108؛ طبقات اعلام الشيعة( قرن 11)، ص 268.

[102] ( 3). نجوم السماء في تراجم العلماء، محمد على كشميرى، ص 107- 108.

[103] ( 1). أمل الآمل، شيخ محمد حسن حر عاملى، ج 2، ص 112؛ تذكرة المتبحرين، شيخ محمد حسن حر عاملى، ص 314.

[104] ( 2). رياض العلماء، ميرزا عبدالله افندى، ج 2، ص 264- 265.

[105] ( 3). همان، با ترجمه.

[106] ( 1). رياض العلماء، ج 2، ص 261.

[107] ( 2). همان، ص 262.

[108] ( 3). همان.

[109] ( 1). همان.

[110] ( 2). جامع الرواة، ميرزا محمد اردبيلى، ج 1، ص 298.

[111] ( 3). براى شرح حال و آثار او رجوع شود به: فهرست كتب خطى كتابخانه‏هاى اصفهان، ص 298- 306.

[112] ( 1). فهرست كتب خطى كتابخانه‏هاى اصفهان، ص 302.

[113] ( 2). الإجازة الكبيرة إلى الشيخ ناصر الجارودي القطيفي، شيخ عبدالله بن صالح سماهيجى بحرانى، ص 131.

[114] ( 3). همان.

[115] قزوينى، ملا خليل بن غازى، صافى در شرح كافى (ملا خليل قزوينى) – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1429 ق- 1387 ش.

[116] ( 2). دايرة المعارف تشيع، ج 7، ص 248.

[117] ( 3). براى شرح حال وى ر. ك: فرهنگ سخنوران، خيامپور، ج 1، ص 430.

[118] ( 4). دايرة المعارف تشيع، ج 7، ص 248.

[119] ( 1). عبارت« دو در بيرون زيك درج جهان شد» به حساب ابجد برابر با 1089 مى‏شود كه تاريخ فوت ملا خليل و ملارفيعا هست.

[5] ( 2). بناهاى آرامگاهى( دائرة المعارف بناهاى تاريخى ايران در دوره اسلامى)، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامى، ويرايش محمد مهدى عقابى، ص 40( به نقل از كتاب« مينودر يا باب الجنه قزوين» سيد محمد على گلريز قزوينى، ج 1 ص 717).

[120] ( 1). قصص الخاقانى، ولى قلى بن داود قلى شاملو، ج 2، ص 36.

[121] ( 2). أمل الآمل، شيخ محمد حسن حر عاملى، ج 2، ص 112.

[122] ( 3). همان، با ترجمه.

[123] ( 4). الذريعة، ج 24، ص 303.

[124] ( 1). آل‏عمران( 3): 182.

[125] ( 1). وقايع الأيام( وقايع محرم الحرام)، ملا على خيابانى، با تصحيح محمد الوانساز خويى، ج 2، ص 439- 441.

[126] ( 2). وقايع الأيام، ج 3، ص 147.

[127] ( 3). روضات الجنات، ج 3، ص 272.

[128] قزوينى، ملا خليل بن غازى، صافى در شرح كافى (ملا خليل قزوينى) – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1429 ق- 1387 ش.

[129] ( 1). جامع الرواة، ج 1، ص 298.

[130] ( 2). برگى از تاريخ قزوين، حسين مدرسى طباطبايى، ص 206( پاورقى).

[131] ( 3). تميم أمل الآمل، ص 60؛ الذريعة، ج 22، ص 351.

[132] ( 4). الذريعة، ج 1، ص 88.

[133] ( 5). تميم أمل الآمل، ص 146.

[134] ( 6). برگى از تاريخ قزوين، ص 205- 206( پاورقى).

[135] ( 7). فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ج 35، ص 262.

[136] ( 8). رياض العلماء، ج 2، ص 262.

[137] ( 1). وى منسوب به رنان از قراء اصفهان است. ر. ك: مراصد الاطلاع على أسماء الأمكنة والبقاع، ج 2، ص 635؛ معجم البلدان، ج 3، ص 73. جمعى از محدثان قرن ششم و هفتم، منسوب به اين منطقه هستند.

[138] ( 2). رياض العلماء، ج 2، ص 266.

[139] ( 1). تراجم الرجال، سيد احمد حسينى، ج 1، ص 258.

[140] ( 1). طبقات أعلام الشيعة( قرن 11 ق)، ص 204.

[141] ( 2). أمل الآمل، ج 2، ص 112.

[142] ( 3). اين كتاب غير از حديقة الشيعة منسوب به ملا احمد اردبيلى است و تا حال، منتشر نشده است و تنها نسخه‏شناخته شده از آن در كتابخانه آيت الله مرعشى به ش 1124 نگهدارى مى‏شود.( فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه آيت الله مرعشى، ج 3، ص 295- 297).

[143] ( 1). رسول جعفريان، مجله ميقات حج، ش 4، سال 1372، ص 117، مقاله« حجاج شيعى در دوره صفوى».

[144] قزوينى، ، صافى در شرح كافى (ملا خليل قزوينى) – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1429 ق- 1387 ش.

 

مقدمه صافى در شرح كافى (ملا خليل قزوينى)//ملا خليل بن غازى قزوينى

 

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=