محمد بن فتوحبن عبداللّه مَیُورقى اَزْدى اندلسى، حافظ، محدّث، ادیب و مورخ اندلسى قرن پنجم. کنیهاش ابوعبداللّه است و نسبت حُمَیدى به یکى از نیاکانش، حُمَیدبن یَصِل، و نسبت اَزدى به خاندان او بازمىگردد، که از قبیله اَزْد در یمن بودند (ابناثیر، ج ۱، ص ۳۹۲).
او پیش از ۴۲۰ در میورقه به دنیا آمد، اما اصل او را از رصافه قرطبه دانستهاند (رجوع کنید به ابنعساکر، ج ۵۵، ص۸۰؛ ابن بشکوال ، قسم ۲، ص۵۶۰؛ ذهبى، ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷، ج ۴، ص ۱۲۱۸؛ قس سمعانى، ج ۵، ص ۴۳۱). وى حدیث را در اندلس، مصر، مکه، دمشق و بغداد آموخت (ابنعساکر، ج ۵۵، ص ۷۷) و از شاگردان خاص و مصاحبان ابنحزم (متوفى ۴۵۶ یا ۴۵۷)، متکلم و فقیه ظاهرى، بود.
مشایخ و استادان
از دیگر مشایخ و استادان او،
ابوبکر خطیب بغدادى،
ابونصر ابنماکولا،
ابوالولید باجى،
ابوعبداللّه قضاعى،
ابواسحاق حبّال،
ابوالعباس عذرى
و ابن عبدالبرّ قرطبى بودند (حُمَیدى، ج ۲، ص ۵۸۸؛ ابنبشکوال، همانجا؛ یاقوت حموى، ج ۶، ص ۲۵۹۹؛ ابنخلّکان، ج ۴، ص ۲۸۲؛ ذهبى، ۱۴۲۴، ج۱۰، ص ۳۶۶).
در قَیْروان نزد ابنابىزید قیروانى حدیث و فقه آموخت (یاقوت حموى، همانجا). حمیدى در ۴۴۸ به مناطق شرقى جهان اسلام سفر کرد و حج گزارد و در مکه، کریمه المروزیه (محدّثه معروف قرن پنجم) را ملاقات کرد و سرانجام در بغداد سکنا گزید (ابنبشکوال؛ یاقوت حموى، همانجاها).
شاگردان و راویان
حمیدى شاگردان و راویان بسیارى داشت. دو تن از مشایخ مشهورش،
خطیب بغدادى و
ابنماکولا، از او حدیث شنیده و مطالبى از او نقل کردهاند (یاقوت حموى، همانجا؛ ابنخلّکان، ج ۴، ص ۲۸۲ـ۲۸۳؛ براى نمونه رجوع کنید به خطیب بغدادى، ج ۷، ص ۳۷۹، ج ۱۵، ص ۶۰۸؛ حمیدى، ج ۲، ص ۴۴۵). ابوبکر محمدبن طرخان، ابوالحسن بن سرحان ، اسماعیلبن محمد تیمى و ابومحمد ابناکفانى نیز از او حدیث شنیدهاند (ذهبى، ۱۴۲۴، ج۱۰، ص ۶۱۷). دیگر شاگرد او ابوالفتح ابنبَطّى بود که برخى از کتابهاى حمیدى و دیگران را از وى شنید و اجازه نقل آنها را از او گرفت (رجوع کنید به ابنحجر عسقلانى، ص ۱۸۱، ۲۵۰، ۴۱۸).
محدّثان حمیدى را توثیق کرده و او را با صفاتى مانند اتقان، دیندارى، پرهیزکارى و بىتوجهى به دنیا ستودهاند (براى نمونه رجوع کنید به ابنبشکوال؛ یاقوت حموى، همانجاها). وى را از جمله حافظان حدیث نیز برشمردهاند (رجوع کنید به سمعانى، ج ۲، ص ۲۶۹؛ ذهبى، ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷، ج ۴، ص ۱۲۱۸).
گفتهاند او در فقه، مذهب ظاهرى داشته و ملازم ابنحزم بوده، ولى مذهب خود را آشکار نمىکرده است (رجوع کنید به ابنعساکر؛ یاقوت حموى، همانجاها)؛ هر چند، از شرح حالى که براى ابنحزم نوشته، پیداست که شیفته او بوده است (رجوع کنید به حمیدى، ج ۲، ص ۴۸۹ـ۴۹۱). وى همچنین بسیارى از کتابهاى ابنحزم را کتابت کرده (ابنجوزى، ج ۱۷، ص ۲۹) و کتاب نَقْطُ العروس او را نیز روایت کرده است (رجوع کنید به ابنحزم، ص ۴۷). وى را پیرو مذهب اهل حدیث نیز دانستهاند (رجوع کنید به یاقوت حموى، همانجا؛ ذهبى، ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷، ج ۴، ص ۱۲۱۹).
حمیدى شاعر و ادیبى توانا نیز بود؛ کتابهاى ادبى و اشعارى که در منابع شرححال، از او نقل کردهاند، بر این امر گواه است (رجوع کنید به ابنبشکوال، ج ۲، ص ۵۶۱؛یاقوتحموى، ج ۶، ص ۲۵۹۹ـ۲۶۰۰).
رحلت
وى در حدود هفتاد سالگى، در ۴۸۸ درگذشت و در قبرستان باب حرب، کنار قبر بشر حافى*، دفن شد (سمعانى، ج ۲، ص ۲۷۰؛ابنخلّکان، ج ۴، ص ۲۸۳ـ۲۸۴؛قس سمعانى، ج ۵، ص ۴۳۱).
آثار
حمیدى آثار متعددى در علوم گوناگون نوشته، اما مشهورترین کتابهاى او الجمع بین الصحیحین و جَذْوهالمقتبس فى تاریخ علماء الاندلس است. در الجمع بین الصحیحین، احادیث صحیح بخارى و صحیح مسلم را گردآورده و آنها را برطبق مسانید مرتب کرده و احادیث هریک از صحابه را بهطور مجزا و در یک باب آورده است. وى در ذیل بسیارى از احادیث، تتمه یا شرحى از خود افزوده است (ابنصلاح، ص ۹۳، ۹۶). بسیارى از محدّثان و مفسران و نویسندگان به الجمع بینالصحیحین استناد کردهاند (براى نمونه رجوع کنید به قرطبى، ج ۱، ص ۴۴۱، ج۱۰، ص۴۲۰؛نووى، ج ۶، ص ۱۶۳، ج ۹، ص ۳). این کتاب بهکوشش على حسین بواب بهچاپ رسیده است (بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸).
اثر دیگر او جذوه المقتبس فى تاریخ علماء الاندلس است که آن را در بغداد نوشته و بنابر آنچه در مقدمه کتاب (ج ۱، ص ۲۹ـ۳۱) گفته، به درخواست دوستانش و بهرغم دشوارى، این کتاب را در شرححال راویان حدیث و اهل فقه و شعر و ادب در اندلس نگاشته است. وى در این کتاب (ج ۱، ص ۲۹ـ۳۶) به آغاز فتح اندلس و ذکر صحابه و تابعینى که در فتح اندلس نقش داشته یا به اندلس رفتهاند، اشارهاى کوتاه کرده است. در ادامه، به ذکر والیان و حاکمان اندلس، از دوره امویان تا روزگار خودش، پرداخته (رجوع کنید به ج ۱، ص ۳۷ـ۷۰) و سپس شرححال محدّثان، فقیهان، شاعران و ادیبان اندلس را، به ترتیب نام و کنیه، آورده است. در شرححال افراد، اطلاعات متنوعى نظیر تاریخ تولد و وفات، اشعار، کتابها، سفرها، مشایخ و شاگردان آنها آمده است (براى نمونه رجوع کنید به ج ۱، ص ۳۴۴، ۳۴۸).
وى در برخى موارد (براى نمونه رجوع کنید به ج ۱، ص ۲۸۱) از بیان اینکه نسب شخصى را فراموش کرد ابایى نداشته است. حمیدى برخى منابع خود را نام برده است (رجوع کنید به ج ۲، ص ۸۰۲ـ۸۰۸). بسیارى از مؤلفان و تراجمنویسان پس از حمیدى، از این کتاب بهره بردهاند (براى نمونه رجوع کنید به سمعانى، ج ۲، ص ۷۸؛ابن بشکوال، ج ۲، ص ۳۵۶، ۵۹۸). کتاب بغیهالملتمس ضبّى، ذیلى بر جذوهالمقتبس است که در آن پارهاى از کمبودهاى جذوهالمقتبس جبران و برخى اشتباهات آن اصلاح شده است (ضبّى، ص ۵، ۱۱۳؛نیز رجوع کنید به پالنثیا، ص ۲۷۶). بغدادى (ج ۲، ستون ۷۷)، به اشتباه، جذوهالمقتبس را مختصر المقتبس ابنحَیّان دانسته است. جذوهالمقتبس را نخستین بار محمد تاویت طنجى (قاهره ؟) و سپس ابراهیم ابیارى (قاهره ۱۴۱۰) تصحیح و چاپ کردند.
کتاب دیگر حمیدى، تسهیل السبیل الى تعلم الترسیل است. وى در این کتاب، قواعد درست و نیکو سخن گفتن را در قلمرو گفتار و نوشتار، همراه با مثالها و شواهدى از آثار خود، آورده است. کتاب در هشت باب نوشته شده و در هر باب مطالبى درباره موضوعاتى چون دعا، تسلیت گفتن، شادباش گفتن و اظهار محبت، با شواهد و مثالهایى براى هریک، آمده است. این کتاب را فؤاد سزگین (فرانکفورت ۱۴۰۵/۱۹۸۵) به صورت عکسى چاپ کرده است.
تذکره الحمیدى (فاسى، ج ۱، ص ۴۴۲؛ابنحجر عسقلانى، ص۲۵۰) اثر دیگر اوست که با تصحیح ابوعبدالرحمانبن عقیل ظاهرى (ریاض ۱۴۰۱) بهچاپ رسیده است (عطیه و همکاران، ج ۱، ص ۳۷۶). کتاب الذهب المسبوک فى وعظ الملوک حمیدى نیز با تحقیق ابوعبدالرحمانبن عقیل ظاهرى و عبدالحلیم عویس (ریاض ۱۴۰۲) منتشر شده است.
این آثار نیز از حمیدى در منابع شرححال ذکر شده است :
بلغه المستعجل فى التاریخ، در ذکر وقایع تاریخى از صدر اسلام تا زمان المسترشد باللّه (حاجىخلیفه، ج ۱، ستون ۲۵۲)؛
جمل تاریخ الاسلام (ابنعساکر، ج ۵۵، ص ۸۱؛
ذهبى، ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷، ج ۴، ص ۱۲۱۹)؛
ادب الاصدقاء؛
تجریدالصحیحین؛
ما جاء من النصوص و الاخبار فى حفظ الجار؛
ذم النمیمه (ابنعساکر، ج ۵۵، ص۸۰ـ۸۱)؛
من ادعى الامان من اهل الایمان (ابنعساکر، ج ۵۵، ص ۸۱؛
یاقوت حموى، ج ۶، ص۲۶۰۰)، المؤتلف و المختلف؛
وفیات الشیوخ؛
تحیه المشتاق فى ذکر صوفیه العراق؛
تاریخ الاندلس؛
الامانى الصادقه (صفدى، ج ۴، ص ۳۱۷ـ۳۱۸)؛
مخاطبات الاصدقاء فى المکاتبات و اللقاء (ابنعساکر؛ذهبى، ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷، همانجاها)؛
المتشاکه فى اسماء الفواکه؛
نوادر الاطبّاء (اشبیلى، ص ۳۸۵)؛
و غریب حدیث الصحیحین (ابننقطه، ص ۱۰۱). صفدى (ج ۴، ص ۳۱۸) از دیوان شعر وى نیز نام برده است. حمیدى همچنین قصیدهاى در رد کسانى که بر حدیث و اهل آن عیب مىگیرند، سروده است (اشبیلى، ص۴۰۰).
منابع:
(۱) ابناثیر، اللباب فى تهذیب الانساب، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛
(۲) ابنبشکوال، کتاب الصله، قاهره ۱۹۶۶؛
(۳) ابنجوزى، المنتظم فى تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۴) ابنحجر عسقلانى، المعجم المفهرس، او، تجرید اسانید الکتب المشهوره و الاجزاء المنثوره، چاپ محمد شکور امریر میادینى، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸؛
(۵) ابنحزم، نقط العروس فى تواریخ الخلفاء، روایه حُمَیدى، چاپ شوقىضیف، در مجله کلیه الآداب، ج ۱۳، ش ۲ (دسامبر ۱۹۵۱)؛
(۶) ابنخلّکان؛
(۷) ابنصلاح، مقدمه ابنالصلاح و محاسن الاصطلاح، چاپ عائشه عبدالرحمان (بنت الشاطئ)، قاهره ۱۹۷۴؛
(۸) ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱؛
(۹) ابننقطه، التّقیید لمعرفه رواه السنن و المسانید، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۱۰) محمدبن خیر اشبیلى، فهرسه مارواه عن شیوخه من الدواوین المصنفه فى ضروب العلم و انواع المعارف، چاپ فرانسیسکو کودرا و ریبرا تاراگو، ساراگوسا ۱۸۹۳، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹؛
(۱۱) اسماعیل بغدادى، هدیهالعارفین، ج ۲، در حاجىخلیفه، ج ۶؛
(۱۲) آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسى، نقله عن الاسپانیه حسین مؤنس، قاهره ۱۹۵۵؛
(۱۳) حاجىخلیفه؛
(۱۴) محمدبن فتوح حُمَیدى، جذوهالمقتبس فى تاریخ علماء الاندلس، چاپ ابراهیم ابیارى، قاهره ۱۴۱۰/۱۹۸۹؛
(۱۵) خطیب بغدادى؛
(۱۶) محمدبن احمد ذهبى، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشّار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳؛
(۱۷) همو، کتاب تذکرهالحفاظ، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷/ ۱۹۵۶ـ۱۹۵۸، چاپ افست بیروت (بىتا.)؛
(۱۸) سمعانى؛
(۱۹) صفدى؛
(۲۰) احمدبن یحیى ضبّى، کتاب بغیه الملتمس فى تاریخ رجال اهل الاندلس، مادرید ۱۸۸۴؛
(۲۱) محیىالدین عطیه، صلاحالدین حفنى، و محمدخیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعه القدیمه و الحدیثه، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵؛
(۲۲) محمدبن احمد فاسى، ذیل التقیید فى رواه السنن و المسانید، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۲۳) محمدبن احمد قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛
(۲۴) یحیىبن شرف نووى، المجموع: شرح المُهَذّب، بیروت: دارالفکر، (بىتا.)؛
(۲۵) یاقوت حموى، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳٫
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۴