علامه مجلسى اول
ملا محمد تقى پسر مقصود على اصفهانى معروف به «مجلسى اول» یا «علامه مجلسى اول» پدر علامه ملا محمد باقر مجلسى مؤلف کتاب بحار الانوار از اعاظم علماى نامى شیعه و مفاخر دانشمندان عصر صفوى است. بزرگ مردى است که با همت بلند و پشت کار پر ارزش او مذهب تشیع رونقى بسزا گرفت و شیعیان این آب و خاک از برکت وجود کثیر النفعش بهرهها بردند. فقیه بزرگ و محدث نامى شیخ حر عاملى مؤلف کتاب «وسائل الشیعه» در أمل الامل مینویسد: «ملا محمد تقى مجلسى فاضلى عالم، محققى متبحر، زاهدى عابد، ثقه متکلم و فقیه از معاصرین است».
مطابق نقل «روضات الجنات» میر محمد حسین خاتونآبادى که خود نوه مجلسى دوم است در کتاب «حدائق المقربین» در باره جد خود نوشته است: «ملا محمد تقى شاگرد ملا عبد الله شوشترى و شیخ بهاء الدین عاملى رحمهما الله بوده، در روزگار خویش در زهد و تقوى و عبادت و پارسائى، نسخه ثانى استادش ملا عبد الله بوده است. در ایام حیات خود پیوسته مشغول بریاضیات و مجاهدات و تهذیب اخلاق و عبادات و ترویج احادیث خاندان پیغمبر صلى الله علیه و آله و سعى در بر آوردن حوائج مؤمنین و هدایت خلق بوده، و به یمن همتش احادیث اهل بیت علیهم السلام انتشار یافت، و بنور هدایتش جمع بسیارى هدایت یافتند».
محدث قمى در «فوائد الرضویه» مینویسد: مرحوم مجلسى در شرح فقیه در باب نماز میت فرموده: «… و الحمد لله رب العالمین که بنده در چهار سالگى همه اینها را مىدانستم. یعنى خدا و نماز و بهشت و دوزخ، و نماز شب میکردم در مسجد «صفا» و نماز صبح را بجماعت میکردم و اطفال را نصیحت میکردم بآیه و حدیث به تعلیم پدرم رحمه الله تعالى» علامه جلیل آقا احمد کرمانشاهى سابق الذکر که خود با پنج واسطه نوه دخترى مجلسى اول است در کتاب نفیس «مرآت الاحوال» در باره جدش ملا محمد- تقى مجلسى مینویسد: «ابا عن جد مروج دین و مشید شریعت سید المرسلین بودهاند.
از اجازات او معلوم مىشود که مادر وى عالمه صالحه دختر ملا درویش محمد اصفهانى، فاضل عامل و مقدس کامل از شاگردان شهید ثانى، و پدر درویش محمد مجتهد کامل اوحدى شیخ حسن عاملى، و پدر آن جناب ملا مقصود على عارفى صاحب- کمال و مقدسى نیکو مقال بوده است.
اشعار بسیار خوب میگفته «و مجلسى» تخلص داشته، لذا سلسله او مشهور به «مجلسى» شدهاند. ملا محمد تقى شاگرد شیخ بهائى و ملا عبد الله شوشترى و غیرهما بوده … در کسب اخلاق و تهذیب باطن بحدى کوشید که به تصوف متهم گردید»! مرحوم مجلسى اول در سنه ۱۰۷۰ در سن شصت و هفت سالگى رخت بجهان باقى کشید. این شطر شعر ماده تاریخ فوت اوست: «افسر شرع اوفتاد و بىسر و پا گشت فضل» و عکس این تاریخ وفات شیخ بهائى است! «شرح من لا یحضره الفقیه» بعربى و فارسى، شرح تهذیب، شرح زیارت جامعه، حاشیه بر اصول کافى، شرح صحیفه کامله سجادیه از تألیفات آن مرد بلند- قدر است.
فرزندان مجلسى اول
بطورى که آقا احمد مینویسد و نوشته او نیز مدرک «فیض القدسى» و سایر منابع شرح حال علامه مجلسى قرار گرفته است «مجلسى اول» سه پسر داشته که به ترتیب عبارتند از: ملا عزیز الله و ملا عبد الله و پسر کوچکتر ملا محمد باقر (مجلسى دوم) و چهار دختر باین شرح داشته است: دختر اول «آمنه بیگم» که همسر فقیه مشهور ملا صالح مازندرانى بوده، دختر دوم همسر علامه فاضل ملا محمد على استرآبادى، دختر سوم همسر محقق مدقق ملا میرزا شیروانى، و دختر چهارم همسر میرزا کمال الدین محمد فسائى شارح «شافیه» است. بطور خلاصه فرزندان مجلسى اول پسر و دختر همه از دانشمندان پارسا و با اخلاص بودهاند. خداوند همه گونه وسائل سعادت را براى این مرد بزرگ جمع کرده بود: فرزندان عالم، دامادهاى با شخصیت، دختران فاضله، و نوادهگان عالیقدرى که ذیلا بچند نفر آنها اشاره مىنمائیم.
اینها همه نشانه معنویت و رابطه روحانى آن عالم پاکسرشت با خداوند رؤف است، و نماینده روح بزرگ و عظمت قدر او در عالم ظاهر و معنى است.
آمنه بیگم دختر دانشمند مجلسى اول
یکى از دختران مجلسى چنان که گفتیم آمنه بیگم بوده است که باید از زنان نادره و نابغه روزگار بشمار آید. این بانوى فاضله بهمسرى ملا صالح مازندرانى یکى از افاضل شاگردان پدرش در آمد. این ازدواج داستانى شنیدنى و جالب دارد که ذیلا براى تنبه و سرمشق گرفتن مردان و زنان مسلمان خلاصه آن نوشته مى شود:
ملا صالح مازندرانى از طلاب تهیدستى بوده که با وضع رقت بارى اشتغال به تحصیل داشته بقسمى که قادر بخرید چراغ براى مطالعه خود نبوده است، و حتى پدرش بعلت فقر و تنگدستى او را جواب گفته بود! ولى او در اصفهان در سایه جهد و کوشش بسیار و پشت کار عجیب خود، و شوق زاید الوصفى که براى کسب علم و کمال داشت بجائى رسید که بمجلس درس علامه مجلسى اول راه یافت، و در اندک زمانى بعلل مذکور مورد توجه خاص استاد قرار گرفت و بر تمام شاگردان وى فائق آمد.
آقا احمد کرمانشاهى در مرآت الاحوال مینویسد: در این اثنا ایشان را میلى به تمتع نساء (ازدواج) حاصل شد. مرحوم مجلسى از احوال او این معنى را دریافت. روزى بعد از تدریس بایشان فرمودند: اگر اجازه میدهى زنى بعقد همسرى تو در آورم! ایشان بعد از حیاء و تحمل بسیار اجازه دادند. مرحوم مجلسى باندرون خانه خود رفت و دختر فاضله مقدسه خود «آمنه بیگم» را که در تمام علوم بسر حد کمال بود طلبیدند و فرمودند: اى دختر! شوهرى براى تو پیدا کردهام که در نهایت فقر و منتهاى فضل و صلاح و کمال است ولى این امر موقوف باجازه تو است.
آن مقدسه صالحه فرمودند: فقر عیب مردان نیست! پس در ساعت سعد نکاح را جارى فرمودند. در آن شب داماد با سعادت روى عروس را گشود و بعد از ملاحظه جمال بیمثال همسر خود و حمد قادر متعال، بگوشهاى رفته بمطالعه مشغول شدند.
اتفاقا مسأله بسیار مشکلى پیش آمده بود که حل نمیگردید. آمنه بیگم فاضله بهر تدبیرى که بود آگاهى بر آن یافته، چون فردا داماد براى تدریس از خانه بیرون رفت، آمنه بیگم مسأله را با شرح و بسط تمام نوشته و در جایش گذارد ملا صالح هنگام شب موقع مطالعه بنوشته آن مرحومه برخورد، دید که آن عقده لا ینحل بسر انگشت آن فاضله حل گردیده!! جبهه نیاز بدرگاه خالق بى نیاز سوده سجده شکر بجا آورد و تا صبح مشغول عبادت ذو الجلال شد، و مقدمه زفاف تا سه روز بطول انجامید!! چون مرحوم مجلسى مطلع گردید.
بداماد فرمود: اگر این زن باب طبع تو نیست دیگرى را برایت نکاح کنم؟! ملا صالح گفت: از این جهت نیست، بلکه تنها براى شکر الهى است که چنین نعمتى بمن عطا کرده است که هر چه کوشش کنم اداى شکر نعمت را نخواهم کرد. علامه مجلسى فرمود: اقرار کردن بعدم قدرت براى شکرگزارى نهایت شکر بندگان است
اکنون که از این بانوى فاضله سخن بمیان آمد نقل این دو مطلب پر اهمیت نیز کمال ضرورت را دارد: دانشمند بزرگوار مرحوم سید محمد حسن زنوزى که از شاگردان مشهور استاد کل وحید بهبهانى است در کتاب بزرگ «ریاض الجنه» ضمن شرح حال مرحوم علامه مجلسى اول مینویسد: «از استاد آقا محمد باقر بن محمد اکمل- وحید- بهبهانى شنیدم که میفرمود: «آمنه بیگم دختر مجلسى زنى صالحه عابده زاهده و فاضله عالمه عامله، و مجتهده جامع الشرائط بوده. کتابى بسیار خوب در فقه تا عبادات تألیف کرده است، و آن مخدره به برادرش ملا محمد- باقر (مجلسى دوم) در اکثر تألیفاتش کمک میکرد!» و نیز در «فیض القدسى» از «ریاض العلماء» نقل میکند که: نوشته است «آمنه خاتون دختر ملا محمد تقى مجلسى، فاضله عالمه پرهیزکار، همسر ملا صالح مازندرانى بود.
شنیدهایم که شوى آن بانوى فاضله با همه فضلى که داشت، در حل بعضى از عبارات کتاب «قواعد علامه» از وى استفاده میکرد»! شرح اصول کافى که میگویند بهترین شرح آن کتاب است، و شرح من لا یحضره الفقیه، شرح معالم الاصول، حاشیه بر شرح لمعه، حاشیه وجیزه شیخ بهائى از جمله تصنیفات پر مغز و مفید ملا صالح مازندرانى است.
مردان بزرگ شیعه که به علامه مجلسى میپیوندند
ملا صالح از «آمنه بیگم» همسر دانشمند خود داراى شش پسر دانشمند و فقیه و ادیب و یک دختر فاضله شد، و از آنها نیز نوادهگان بزرگى بوجود آمدند که بعضى از آنها از برازندهترین فقها و دانشمندان شیعه میباشند. مانند استاد کل آقا محمد باقر وحید بهبهانى، و آقا محمد على کرمانشاهى فرزند نابغه او و سایر رجال بزرگ این دودمان، و مانند فقیه نامى سید على صاحب ریاض و فرزندان عالى قدر او آقا سید محمد مجاهد و آقا سید مهدى طباطبائى، و مانند خاندان «شهرستانى» و رجال بزرگ اینان مانند مرحوم سید محمد حسین و میرزا جعفر شهرستانى که هر کدام در عصر خود از مراجع و رؤساى دینى و فقهاى طراز اول شیعه بوده اند.
و امروز هم حضرت آیت الله العظمى آقاى بروجردى زعیم بزرگ عالم تشیع که با همان شخصیت و دانش و تقوى و مرجعیت علامه مجلسى، بلکه با علم و فقه و نفوذى بیشتر، و ریاست و اهمیت و جامعیتى زیادتر، زعامت و پیشوائى شیعیان جهان را بعهده دارند، نیز از نوادهگان دخترى مجلسى اول و خواهرزاده علامه مجلسى دوم مؤلف «بحار الأنوار» میباشند، و بوسیله تنها دختر ملا صالح مازندرانى و «آمنه بیگم» بمرحوم مجلسى نسبت میرسانند.
و لذا حضرتش نیز مانند علامه بحر العلوم عموى جدشان و دیگر مفاخر خاندان خود و نوادهگان دخترى ملا صالح، در تقریرات و تألیفات خودشان از مجلسى اول به «جد» و از مجلسى دوم مؤلف بحار الأنوار به «دائى» تعبیر میکنند(۱) بارى تعالى سایه بلند پایهاش را بر سر کافه مسلمانان خصوصا شیعیان جهان و بالاخص حوزههاى علمى و دینى شیعه همچنان برقرار بدارد، و جامعه شیعه و حوزه روحانیت ما را که بوجود ذیجودش باقى است در کنف مرحمت خود حفظ کند.
( ۱) چگونگى این نسبت را نویسنده در کتاب« وحید بهبهانى» و کتاب مستقلى بنام« آیت الله بروجردى» که شرح حال و آثار وجودى حضرت آیت الله العظمى است، بتفصیل نوشته ام. امید است کتاب اخیر بزودى بضمیمه چاپ دوم کتاب نخست یا مستقلا چاپ شود و مورد استفاده عموم مسلمانان قرار گیرد» این قسمت را عینا تقریبا یکماه و نیم قبل از رحلت مرحوم آیت الله بروجردى نوشته و در این چاپ نیز همچنان گذاشتم، دریغا که طولى نکشید عالم اسلام رهبرى عالیقدر مانند« آیت الله بروجردى» از دست داد، و حوزههاى شیعه و بالاخص حوزه علمیه قم را تا ابد از مرگ وى اندوهناک کرد. کتابى را که در اینجا وعده داده ام، بعد از رحلت آن مرحوم بنام« شرح زندگانى آیت الله بروجردى» که نخستین کتاب در باره آن مرحوم است براى چهلم آن مرد بزرگ منتشر ساختم خوانندگان بآن کتاب مراجعه بفرمایند.
مقدمه ؛مهدى موعود ( ترجمه جلد ۵۱ بحار الأنوار) //استادعلامه على دوانى