اصحاب امام جعفر صادق (ع)علما-الفعلما-لعلمای قرن دوم

زندگینامه لوط بن یحیى ازدى«ابومخنف» (متوفی۱۵۷ه.ق )

لوط بن یحیی بن سعیدبن مِخْنَف بن سلیم الازدی . و مخنف بن سلیم جد ابومخنف از اصحاب علی علیه السلام بود و از رسول صلوات الله علیه روایت کند.

و ابن الندیم گوید: بخط احمدبن الحارث الخزاز خواندم که علماء گفته اند که در اخبار و فتوحات عراق ابومخنف بر دیگران برتری دارد و در اخبار خراسان و هند و فارس تفوق مدائنی راست و در امر حجاز و سیرت ، فضل واقدی را باشد و در فتوح شام هرسه برابرند. -انتهی .

و طبری عمده مطالب کتب او را در تاریخ خود نقل کرده است . لیکن اصل هیچیک از مولفات ابومخنف بدست نیامده است و کتابها که بدو نسبت کنند مجهول و برساخته متاخرین باشدو یاقوت در معجم الادباء گوید: مخنف بن سلیمان از اصحاب علی علیه السلام بود و از رسول روایت داشت و صاحب تصانیف است در فتوح و حروب اسلام .

ویحیی بن معین گوید: او کوفی است و حدیث او بچیزی نیست . وفات او به سال ۱۵۷ ه’ ۳۹ . ق. بود – انتهی .

و محدث استرابادی در منهج المقال فی تحقیق احوال الرجال گوید: مردم شیعی را برخلاف اهل سنت بر نقل و روایت وی وثوقی تمام است . علامه حلی گوید: ابومخنف رضی الله عنه شیخ من اصحاب الاخبار بالکوفه و وجه هم و کان یسکن الی ما یرویه . لکن عامه را بعلت شیعی بودن ابومخنف بر روایات وی اعتمادی نیست .

فیروزآبادی گوید: لوط بن یحیی اخباری شیعی تالف من نقله السیر، متروک .

و دارقطنی گوید: اخباری خٌ ضعیف .و مجلسی در بحار وی را از علمای جماعت گمان برده است و بی شک بر اصلی نیست . و ابوعمرکشی ابومخنف را از اصحاب امیرالمومنین علی علیه السلام گفته است و آن نیزبراساسی نباشد چنانکه شیخ ابوجعفر طوسی در رجال خودگوید: و عندی انه هذا غلط لانه  لوط بن یحیی لم یلق امیرالمومنین و کان ابوه یحیی من اصحابه . و آنچه متفق علیه خاصه است این است که ابومخنف از اصحاب ابوعبدالله جعفربن محمد الصادق بوده .

و نجاشی گوید: گروهی گفته اند که ابومخنف از اصحاب ابوجعفر محمدبن علی الباقر علیه السلام است و آن درست نباشد. و بعضی گفته اند که جده اعلای وی مخنف نیز درک خدمت علی بن ابیطالب علیه السلام کرده و در خلافت آن حضرت حکومت اصفهان داشته است و ابومخنف لوط در شرح حال مخنف جده خویش کتابی بنام اخبار مخنف بن سلیم کرده است .

و ابن الندیم کتب ذیل را بدو نسبت کند:

  1. کتاب الرده.
  2. کتاب فتوح الشام .
  3. کتاب فتوح العراق.
  4. کتاب الجمل .
  5. کتاب صفین .
  6. کتاب اهل النهروان والخوارج .
  7. کتاب الغارات .
  8. کتاب الحریث ابن راشد و بنی ناجیه.
  9. کتاب مقتل علی رضی اللله عنه .
  10. کتاب مقتل حجربن عدی .
  11. کتاب مقتل محمدبن ابی بکر والا شتر و محمدبن ابی حذیفه.
  12. کتاب الشوری و مقتل عثمان .
  13. کتاب المستورد ابن علفه (در بعض کتب دیگر کتاب المیسور ابن علقمه ؟ )
  14. کتاب مقتل الحسین علیه السلام .
  15. کتاب وفاه معاویه و ولایه ابنه یزید و وقعه الحره و حصار ابن الزبیر.
  16. کتاب المختاربن ابی عبید.
  17. کتاب سلیمان بن صرد و عین الورده.
  18. کتاب مرج راهط و بیعه مروان و مقتل الضحاک بن قیس .
  19. کتاب مصعب و ولایته العراق.
  20. کتاب مقتل عبدالله بن الزبیر.
  21. کتاب مقتل سعیدبن العاص .
  22. کتاب حدیث یا حمیرا و مقتل ابن الاشعت .
  23. کتاب بلال الخارجی .
  24. کتاب نجده ابی قبیل .
  25. کتاب حدیث الازارقه.
  26. کتاب حدیث روستقبان .
  27. کتاب شبیب الخارجی و صالح بن مسرح .
  28. کتاب مطرف بن المغیره.
  29. کتاب دیرالجماجم و خلع عبدالرحمن بن الاشعث .
  30. کتاب یزیدبن المهلب و مقتله بالعقر.
  31. کتاب خالدبن عبدالله القسری و یوسف بن عمر و موت هشام وولایه الولید.
  32. کتاب یحیی .
  33. کتاب الضحاک الخارجی – انتهی .و در معجم علاوه بر کتابهای مزبور
  34. کتاب زیدبن علی و
  35. کتاب الخوارج و المهلب بن ابی صفره را نیز به لوط منسوب داشته . و بعضی
  36. کتاب اخبار مخنف بن سلیم .
  37. کتاب السقیفه .
  38. کتاب فتوح خراسان .
  39. کتاب اخبار الحجاج .
  40. کتاب اخبار ابن الحنفیه.
  41. کتاب اخبار محمدبن ابی بکر.
  42. کتاب اخبار زیاد.
  43. کتاب الشوری .
  44. کتاب الخطبه الزهراء را بر نامهای کتب او افزوده اند.

لوط بن یحیى بن سعید بن مخنف بن سلیم ازدى از مورخان به نام قرن دوم هجرى است .(۲۵۰)گرایش شیعى اوتاءیید شده و به همین دلیل ، اصحاب حدیث اورا متروک دانسته اند. ابن حبان نوشته است : او را فضى بود و صحابه را دشنام مى داد.(۲۵۱)ابن عدى نوشته است که او شیعى افراطى بود.(۲۵۲)در متروک بودن وى نزد اصحاب حدیث باید به این نکته هم توجه داشت که اخبارى است ومورخ .

ذهبى اورا به دلیل اخبارى بودن موثق ندانسته (۲۵۳)در برابر اینها، رجال شناسان شیعى اورا تاءیید کرده اند. نجاشى نوشته است :ابومخنف شیخ الاصحاب در کوفه بود و میتوان به نقل هایش ‍ اعتماد داشت .او از جعفر بن محمد الصادق (ع ) روایت دارد.(۲۵۴)
جد وى مخلف بن سلیم از اصحاب پیامبر (ص )(۲۵۵)ویاران امام على على (ع ) است . وى در جنگ جمل به عنوان رهبر طایفه ازد در کنار امام على (ع ) حضور داشت . بعد ازآن نیز از طرف امام حاکم اصفهان شد.

تخصص ویژه ابومخنف در حوادث عراق بود(۲۵۶)و درباره بیشتر جنگهاى مهم این منطقه تک نگاریهایى داشته است . بیشتر این تک نگاریها، اخبار شیعیان و برخى درباره درگیریهاى خوارج و قیام عبدالرحمان بن محمد بن اشعث است . نگاهى به تاءلیفات او در فهرست ابن ندیم ، سیر کار تاءلیفى اورا در این جهت نشان مى دهد.(۲۵۷)این سیر تقریبا شامل بخش عمده اخبار تاریخ اسلام تا اواخر عهد اموى است . بیشتر رویدادهاى مهم این دوره تحت عناوینى مستقل در تک نگاریهاى وى آمده است .(۲۵۸)

ابومخنف با ان که شیعه بود، سعه صدر لازم را در نقل اخبار حفظ کرد، بطورى که اهل سنت نیز از روایات او نقل کرده اند.شاید به همین دلیل ابن ابى الحدید تشیع اورا انکار کرده ،(۲۵۹)سخنى که مورد تاءیید دیگران قرار نگرفته است . مطالب زیادى که توسط او روایت شده در نوع خود منحصر به فرد بوده واز این جهت بسیار حایز اهمیت است .طبرى نوشته هاى اوکه بیشتر از طریق کلبى روایت شده ، بهره کافى برده است . مجموعه روایاتى که طبرى به نقل از ابومخنف آورده ۵۸۶ روایت مى باشد.(۲۶۰)ابولفرج اصفهانى نیز در مقاتل الطالبیین و نیز اغانى از او استفاده فراوان کرده است .(۲۶۱)

از ارزشمندترین کارهاى او مقتل الحسین (ع ) است که طبرى اکثر روایات آن را آورده و متاءسفانه اصل آن بر جاى نمانده است .(۲۶۲)نوشته مجعولى با عنوان مقتل الحسین (ع ) به طور مستقل ، منسوبه به ابو مخنلف مکرر چاپ شده که با مقایسه آن با متن با آنچه در تاریخ طبرى آمده ، نادرستى آن تاءیید مى شود.(۲۶۳)درست همانطور که دو متن منسوب به وى با عنوان مقتل المختار و کتاب المختار و ابن زیاد، از ساخته هاى منسوب به اوست که با محتواى آنچه طبرى از ابومخنف نقل کرده ناسازگار است .(۲۶۴)گفتنى است که رساله اى با عنوان مولد على بن ابیطالب (ع ) هم با نام ابو مخنلف چاپ شده است .

به نظر مى رسد همانطور که برخى نوشته هاى تاریخى بعدها ساخته شده و به واقدى نسبت داده شده بیشتر درزمینه فتوحات درباره ابومخنف نیز مشابه آن انجام شده باشد. از کتاب مقتل الحسین مورد نظر نسخه هاى فراوانى از قرون قبل در کتاب خانه هاى مختلف جهان بر جاى مانده است .(۲۶۵)

کتاب الجمل او از آثار ممهمش بوده که پاره اى از نقل هاى آن را ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه آورده و از آن جمله ذکر اشعارى از اصحاب امیر المومنین (ع ) است که کلمه وصایت در آنهاآمده است .(۲۶۶)آثار دیگرى نیز به طور پراکنده از اوبرجاى مانده که سزگین فهرست آنها را ذکر کرده است .(۲۶۷)

نویسنده کتاب مرویات ابى مخنف فى تاریخ الطبرى عصر الخلافه کشیده است تا فهرستى از نقلهاى ابو مخنف را در دوره خلافت خلفاى نخست جمع آورى و نقد کند. وى کتاب خود را با این گرایش تاءلیف کرده که در نوشته هاى تاریخى طبرى ، گرایش شیعى وجود دارد و بنابراین ازدید یک سنى اعتبار ندارد. وى در مقدمه کتابش به تفصیل مشایخ ابومخنف که چهره هاى برجسته متشیّع عراق وعالمان غیر شیعى هستند یاد کرد.



۲۵۰- عجیب آن است که نام ابومخنف را درمیان فقهاى دوره عباسى (خلافت از اواخر ۱۵۸) آورده است . نک : تاریخ الیعقوبى ،ج ۲،ص ۴۰۳
۲۵۱- لسان المیزان ،ج ۴،ص ۳۴۴
۲۵۲- الکامل فى ضعفاء الرجال ، ج ۶، ش ۲۱۱۰
۲۵۳-میزان الاعتدال ،ج ۳،ش ۲۹۹۲
۲۵۴-رجال النجاشى ، ص ۳۲۰،ش ۸۷۵
۲۵۵-نک : مسند احمد،ج ۲،ص ۱۸۳، ج ۴،ص ۲۱۵ ،ج ۵،ص ۷۶؛ سنن النسائى ،ج ۷، ص ۱۶۷،در این منابع روایاتى درباره کیفیت آمدن وى نزد پیامبر نقل شده است .
۲۵۶-نک : معجم الادباء ج ۱۷، ص ۴۱٫ مدائنى هم متخصص خراسان و هند و فارس و واقدى حجاز وسیره .الفهرست ،ص ۱۰۶
۲۵۷-الفهرست ،ص ۱۰۵، ونک : النجاشى ،ص ۳۲۰
۲۵۸-التاریخ العربى والمورخون ،ج ۱، ص ۱۷۸
۲۵۹-ابن ابى الحدید مى نویسد: وابومخنلف من المحدثین و ممن یرى صحه الامامه بالاختیار ولیس من الشیعه ولا معدوا فى رجالاتها،شرح نهج البلاغه ،ج ۱،ص ۱۴۷
۲۶۰-مرویات ابى مخنف ، ص ۵۸
۲۶۱- کتابى با عنوا مرویات ابى مخنلف درتاریخ طبرى گردآورى شده و گردآورنده آن از شدت تعصب ضد شیعى بر هیرک از روایات از حیث سند انتقاداتى وارد کرده است .
۲۶۲-اخیرا همین قسمت ، د رکتابى جداگاه با عنوان نادرست وقعه الطف توسط انتشارات اسلامى چاپ شده است .آنچه جداگانه به عنوان مقتل ابومخنف در دسترس است قطعانادرست مى

۲۶۳- الکنى والاقاب ، ج ۱، ص ۱۵۵
۲۶۴-مرویات ابى مخنف ،صص ۴۸ ۴۹
۲۶۵-فهرستى از آن ها در مرویات ابى مخنف ص ۵۳ آمده است .
۲۶۶-شرح نهج البلاغه ، ج ۱، ص ۱۴۵؛ قاموس الرجال ،ج ۷، ص ۴۴۷؛ قطعات نقل شده در طبرى و ابن ابى الحدید را از کتاب الجمل ابومخنف فراهم آورده است نک :Abu U sezgnymaiyadischen der Hitorograghie zur Beifarhg ein Minaf1971 Leiden Zeit
۲۶۷-تاریخ التراث العربى ، ج ۱،جزء ۲، صص ۱۳۰ ۱۲۸
۲۶۸-الفهرست ، ص ۱۰۶

منابع تاریخ اسلام//رسول جعفریان

لغت نامه دهخدا

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=