در بیست و هشتم اوت سال ۱۸۲۸ میلادى در دهکده ((پاستاپولیانا)) در ۱۱۰ کیلومترى مسکو، پا به عرصه وجود گذاشت . پیش از آن که به سن دو سالگى برسد، مادرش را از دست داد و هنوز نه سال تمام نداشت، که پدرش نیز چشم از جهان فرو بست .
کودک به جاى ناامیدى و یأس، با قدرت اراده، استعدادهاى خود را به کار گرفت، تحصیلات دوره متوسطه را در دبیرستان ادبى ((ژیمناز)) به پایان رسانید و در سال ۱۸۴۴ وارد دانشگاه ((غازان)) شد و در مدت سه سال، زبانهاى شرقى و علم حقوق را آموخت . در سال ۱۸۵۱ داوطلبانه در جنگهائى که در قفقاز رخ داد شرکت کرد و داستان کودکى و داستان دوران نوجوانى را در قفقاز نوشت ، که باعث شهرت او شد .
تولستوى سفرهاى علمى و سیاحتى زیادى به مسکو، سوئیس، آلمان، ایتالیا، بروکسل، لندن و اروپاى شرقى داشت و در سال ۱۸۶۳ کتاب ((جنگ و صلح)) بزرگترین اثر ادبى قرن را آغاز کرد و براى تألیف آن، پنج سال تمام زحمت کشید.علاوه بر سه کتاب بالا، هفده اثر ارزنده دیگر از تولستوى باقى مانده است،
که اسامى آنها عبارتست از:
آناکارنینا،
اعتراف،
حاجى مراد،
اسیر قفقاز،
نیروى جهل،
رستاخیز،
هنر چیست؟
آهنگ کرتزر،
شیطان،
یک تیر کشور دوزخ،
تابش نور و ظلمت،
انتقام شوهر،
زناشوئى ناپسند،
میوه هاى خرد،
سه مرگ،
دو سرباز،
و چه باید کرد؟
فعالیتهاى
جالب توجه است که تولستوى علاوه بر فعالیتهاى فرهنگى و نویسندگى، در جریان قحطى موحشى که در سالهاى ۱۸۹۱ و ۱۹۸۲ گریبان گیر ملت روس شد، فعالیتهاى خدماتى درخشان و ابتکارى انجام داد، ۱۸۸ خانه دایر کرد که در آن خانه ها قحطى زدگان را غذاى کافى مى دادند.
ارالایتامهائى براى اطفال تا سن دو سالگى تأسیس کرد .
براى کشت بهاره، بذرهائى تقسیم نمود و نانوائیهائى براى فروش نان ارزان راه اندازى کرد.
تولستوى براى انجام این کارها، حتى از خوراک روزانه خود کاست، تا بهتر بتواند خدمات خود را به انجام برساند .
تولستوى به تعلیم و تربیت جوانان علاقه زیادى داشت، از وضع فقر و تنگدستى شهرهاى مسکو بسیار ناراحت بود و مشاهدات خود را در کتابى به نام ((چه باید کرد؟)) منتشر ساخت .
او عیاشى و شهوترانى را براى جامعه سبب نابودى و تیره بختى مى دانست و در آثار ((ادبى عشقى)) خود آن را تشریح کرده بود، از فقر و فلاکت مردم رنج مىبرد، و شرمسار مىشد و آن را در دفتر خاطرات خود هم یادداشت کرده بود.
تولستوى داراى روحى حساس و عاطفه انسانى عجیبى بود، او از فقر و تنگدستى مردم رنج مى برد و در این زمینه مقاله هائى هم تحت عنوان ((چرا روستائیان دچار قطحى هستند؟)) مى نوشت و این کار نزدیک بود موجب توقیف و بازداشت او گردد .
او به آزادى در جامعه مى اندیشید و براى آن مىکوشید و حتى در برابر حکومت با شجاعت به استبداد اعتراض مىکرد و آنگاه هم که از بیان عقائد خود مأیوس گردید، در سال ۱۹۱۰ میلادى تصمیم گرفت از وطن خود خارج شود، و در دفتر خاطرات خود هم نوشت: من بیش از پیش از رفاه و آسایش خود و فقر و نادارى اطرافیانم رنج مى برم .
بارى، تولستوى براى خارج شدن از وطن موفق نشد، اما رنج برد و به خونریزى ریه مبتلا شد و سرانجام بزرگترین نابغه علم و ادب در هفتم نوامبر ۱۹۱۰ میلادى در ساعت شش و نیم صبح در هشتاد و دو سالگى زندگى را به درود گفت .
۳۳۳ چهره درخشان، ج ۱، ص ۳۰۳ .