شعرا-فشعرای قرن ششم

زندگینامه فلکی شروانی(متوفی۵۸۷ ه ق)

 نجم الدین (یا افصح الدین) ابوالنظام محمد فلکی شروانی از شاعران بزرگ اواخر قرن ششم هجری است. از آن روی تخلص میکرد. که در اوایل عمر به تحصیل نجوم اشتغال داشت، « فلکی » مولدش شهر شماخی، مستقر شروانشاهان بود،

و چنانکه تذکره نویسان نوشته اند. در این فن مهارت داشت. وی از مداحان شروانشاهان و معاصر خاقان اکبر منوچهربن فریدون و پسر او اخستان بود فلکی فن ادب و شعر را مانند خاقانی از ابوالعلاء گنجوی آموخت. و بنابراین آنان که او را استاد خاقانی میشمرند به اشتباه اند وفات او را آذر بیگدلی در آتشکده به سال (۵۸۷ ه ق) نوشته و بعضی دیگر مانند صادق بن صالح در تذکرهء شاهد صادق( ۵۷۷ ه ق) ضبط کرده اند.

دیوان فلکی را تا هفت هزار بیت نوشته اند ولی آنچه در دست است به دوهزار بیت نمیرسد، و از این مایه شعر دریافته میشود. که او گوینده ای نازک خیال و خوش عبارت بوده و از سخن مغلق که شیوهء معاصران او در شروان و آذربایجان بود، دوری می گزیده و به سهولت کلام و روانی سخن متمایل بوده است، و از میان اشعار او آنها که در حبس شروانشاه سروده شده لطف و اثری خاص دارد، زیرا او هم مانند خاقانی به زندان شروانشاه افتاد. و به تهمت افشاء اسرار چندی در بند آهنین بود تا عاقبت پادشاه او را بخشید. و از زندان رهایی داد.

از اشعار اوست:

شب نباشد که فراق تو دلم خون نکند//وآرزوی تو مرا رنج دل افزون نکند

هیچ روزی نبود کَانده شوق تو مرا//دل چو آتشکده و دیده چو جیحون نکند

مژه بر هم نزند هیچ شبی دیده ٔ من //تا به خون خاک سر کوی تو معجون نکند

زلف چون مارتو آسیب کند لعل تو را//گر به دو نرگس جادوی تو افسون نکند

هر کجا عشق من و حسن تو را وصف کنند//هیچ عاقل صفت لیلی و مجنون نکند

سایه ٔ زلف تو چون فر همای است به فال //چونکه فال من دلخسته همایون نکند

گرچه لعلت به وفا وعده بسی داد مرا//نکند وعده وفا تا جگرم خون نکند

گرچه در دایره ٔ عشق تو جان در خطر است//فلکی را کس از این دایره بیرون نکند.

و نیز غزلی دیگر دارد بدین مطلع:

هیچ کس چاره ساز کارم نیست //چه کنم ، بخت سازگارم نیست
کشته ٔ صبر و انتظارم و باز//چاره جز صبر و انتظارم نیست 

و نیز غزلی دیگر دارد بدین مطلع:

 (از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج ۲ صص ۷۷۴ ۷۷۵ ) خاقانی مغرورانه از او یاد کند و او را فرزند دانش و شعر خود می شمارد :

عطسه ٔ سحر حلال من فلکی بود//بود به ده فن ز راز نه فلک آگاه

لغت نامه دهخدا

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=