چون بمنزل ایشان وارد شدیم؛ دیدیم که این رجل معروف و مشهور همان سیّدى است که ما همهروزه در کوچهها در بین راه او را مىدیدیم، و ابدا احتمال نمىدادیم که او از اهل علم باشد، فضلا از تبحّر در علوم.
با عمامه بسیار کوچک از کرباس آبى رنگ، و تکمه هاى باز قبا، و بدون جوراب با لباس کمتر از معمول، در کوچههاى قم تردّد داشت؛ خانه نیز بسیار محقّر و ساده ما معانقه کردیم و نشستیم و گفتگو و سخن از اطراف و جوانب پیش آمد؛ دیدیم:
نه، واقعا این مرد جهانى است که از علم و درایت و ادراک و فهم؛ و براى ما خوب مشهود شد که:
هر آنکو ز دانش برد توشهاى | جهانیست بنشسته در گوشهاى |
در همان مجلس، شیفتگى و ارادت به ایشان یکباره اوج گرفت؛ و تقاضا نمودیم یک درس خصوصى فلسفه، براى ما بیان کنند، که آزادانه بتوانیم در بین درس به بحث و گفتگو پرداخته، و اشکالى در مطلب باقى نماند.
ایشان با کمال بزرگوارى پذیرفتند؛ و چون از حضور ایشان بیرون آمدیم؛ و به سایر دوستانى که بنا بود با آنها فلسفه بخوانیم رسیدیم، گفتند: آقاى قاضى چطور بود؟
گفتم: در پاسخ شما باید همان رباعى را بخوانم که أبو العلاء معرّى نابینا درباره سید مرتضى گفت؛ در آن وقتى که از ملاقات سیّد، بوطن بازگشته؛ و از او درباره سیّد پرسیده بودند که او را چگونه یافتى؟
یا سائلى عنا لمّا جئت أسأله | ألا هو الرّجل العاری من العار |
لو جئته لرأیت النّاس فى رجل | و الدّهر فى ساعه و الأرض فى دار[۱] |
بارى ایشان درس فلسفه را براى ما در مدرس مدرسه شروع کردند؛ و با آنکه بنا بود خصوصى باشد، طلّاب مطّلع شدند؛ و در روز اوّل قریب یکصد نفر مدرس را پر کردند؛ و ایشان درس را شروع کردند.
در عین حالى که در بین درس نیز بقدر کافى بحث و گفتگو بعمل مىآمد، و لیکن بعلّت تراکم جمعیّت صلاح نبود که اشکالات و ایرادات از سطح معمولى درس بالا رود؛ بنابراین براى روشن شدن بعضى از مطالب، پیوسته ما پس از خاتمه درس تا در منزل به همراه ایشان مىرفتیم؛ و در راه همواره گفتگو بود.
عشق و علاقه ما به ایشان زیاد شد؛ و چون مردى ساده و بزرگوار و خلیق و با حیا و بى آلایش بودند؛ عینا مانند یک برادر مهربان و رفیق شفیق با ما رفتار مى کردند؛ عصرها در حجره مى آمدند؛ و هر روز یکى دو ساعت را علاوه بر درس رسمى، براى ما گفتگوهائى از قرآن مجید و معارف الهیّه داشتند.
علاوه بر درس فلسفه یک دوره از هیئت قدیم را براى ما درس دادند؛ و درس تفسیر را نیز براى ما شروع کردند.
بارى عظمت و ابّهت و سکینه و وقار در وجود ایشان استقرار یافته؛ و دریاى علم و دانش چون چشمه جوشان فوران مىکرد؛ و پاسخ سؤاالها را آرام آرام مىدادند؛ و اگر چه بحث و گستاخى ما در بعضى از احیان بحدّ اعلا مىرسید؛ ابدا ابدا ایشان از آن خطّه مشى خود خارج نمىشدند؛ و حتّى براى یک دفعه تن صدا از همان صداى معمولى بلندتر نمىشد؛ و آن ادب و متانت و وقار و عظمت پیوسته بجاى خود بود و جام صبر و تحمّل لبریز نمى گشت.
و گهگاهى از حالات بزرگان و اولیاء خدا و مکتبهاى عرفانى براى ما بیاناتى داشتند؛ بالاخصّ از استاد نجف خود در معارف الهیّه و اخلاق: مرحوم سیّد العارفین و سند المتألهین آیه اللّه الوحید آقاى حاج میرزا على آقاى قاضى رضوان اللّه علیه، براى ما بیان مفصّلى داشتند، که بسیار براى ما دلنشین و دلپسند بود؛ و مجالس ما با ایشان علاوه بر اوقات دروس رسمى، در شبانه روز گاهى به دو و سه ساعت مىرسید.
شیفتگى و عشق و علاقه ما بحضرت ایشان به حدّى رسید که براى انس و ملاقات بیشتر، و استفاده و استفاضه افزونتر، حجره مدرسه را ترک نموده و در قرب منزل ایشان اطاقى اجاره کردیم و بدانجا منتقل شدیم؛ و بطور مدام و مستمر یکى دو ساعت بغروب مانده و بعضى از اوقات تا پاسى از شب گذشته، ایشان براى ما از مواعظ اخلاقىّ و عرفانىّ بیاناتى داشتند؛ و در فصل بهار در باغ قلعه که در قرب منزل بود مى آمدند و براى ما و یکى دو نفر از رفقاى دیگر از سیره و روش فلاسفه الهیّه اسلامیّه و از مسلک علماى اخلاق و سیر و سلوک عرفاى عالیقدر، بالاخصّ از احوال مرحوم آخوند ملّا حسینقلى همدانىّ و شاگردان مبرّزش چون آقا سیّد احمد کربلائى طهرانىّ؛ و آقاى حاج میرزا جواد آقاى ملکى تبریزىّ؛ و آقا حاج شیخ محمّد بهارى؛ و آقا سیّد محمّد سعید حبّوبى و از سیره و روش مرحوم سیّد بن طاوس و بحر العلوم و استاد خود مرحوم قاضى رضوان اللّه علیهم اجمعین بطور مشروح بیاناتى داشتند که راهگشاى ما در معارف الهیّه بود.
و حقّا اگر ما به چنین مردى برخورد نکرده بودیم، خسر الدّنیا و الآخره، دستمان از همه چیز خالى بود فلله الحمد و له المنّه.
______________________________________________________________________
[۱] ( ۱) الکنى و الالقاب طبع صیدا ج ۳ ص ۱۶۱ و معناى شعر اینست: اى پرسشکننده از احوالات و کیفیّات سیّد مرتضى آگاه باش که من چون بخدمتش رسیدم که از او سؤالهائى بنمایم؛ او را یافتم مردى که از انواع عار و ننگ و قذارت مبرّى و پاکیزه بود.
اگر تو به نزد او بروى؛ هرآینه خواهى دید که تمام افراد بشر در یک مرد گرد آمده؛ و تمام روزگار در یک ساعت، و تمام بساط زمین در یک خانه جمع شده است.
مهر تابان//علامه سیدمحمد حسین حسینی طهرانی