تبار علم
تبار آیه اللّه رفیعى قزوینى از خاندانهاى علمى شیعه در قزوین است. آنان از سادات حسینى به شمار مىآیند و از ذریه سید میرزا محمد زمان طالقانى قزوینى، از اکابر علماى عصر خویش و از شاگردان ملا خلیلا قزوینى اند.(۱)
سید میرزا رفیع ( متوفى ۱۲۷۲ه.ق) از فرزندان سید محمد باقر، از مجتهدان و حکماى الهى عصر خویش بود که نامش عنوان این خاندان جلیل گشت. بدین ترتیب این سلسله به « آل رفیعى» شهرت یافتند.
نسب آیه اللّه سید ابوالحسن رفیعى قزوینى با یک واسطه به سید میرزا رفیع مىرسد و سیادت و علم را از این تبار پاک به ارث برده است.
« سید میرزا رفیع – سید ابراهیم – سید ابوالحسن رفیعى قزوینى.»
نسب مادریش نیز به واسطه آیه اللّه حاج سید على مجتهد قزوینى به « آیه اللّه سید ابراهیم» مىرسد.(۲)
تولد ابوالحسن
واژه خجسته ابوالحسن، کنیه پنج تن از امامان شیعه (ع) است که به ترتیب عبارتند از: -۱امام على -۲ (ع)امام سجاد -۳ (ع)امام کاظم -۴ (ع)امام رضا -۵ (ع)امام هادى.(ع)(۳)
لذا وقتى خانوادهاى نام « ابوالحسن» را بر فرزند خویش مىنهد، به یادکرد پنج تن از ائمه(ع) این نام را انتخاب مىکند. آل رفیعى نیز که از سادات پاک سرشت قزوین هستند، پس از تولد « سید ابوالحسن» در سال ۱۳۱۰ه.ق برابر ۱۲۶۸ه.ش با انتخاب این نام، یاد پیشوایان علم و تقوا را پاس مىدارند.
تربیت فرزند
پدر سید ابوالحسن که از خاندان علم و از پارسایان عصر خویش است، تربیت آغازین فرزند را خود بر عهده مىگیرد و با نام خدا « گوهر معرفت» را به وى مىآموزد و جان ابوالحسن را با خالق هستى بخش آشنا مىسازد.
آقا سید ابراهیم تصمیم مىگیرد تا فرزند را پیش از آموزش الفباى نگارشى و علم آموزى از طریق کتاب و کتابخوانى، با پدیدههاى جهان خلقت آشنا سازد و او را به پدیدآورنده بزرگ آنها رهنمون باشد.(۳)
حوزه قزوین
حوزه علمیه قزوین که سابقه تاریخى آن به قرن سوم هجرى مىرسد از باشکوهترین حوزههاى جهان تشیع که با تربیت فرزانگان نامدار چون ؛ احمد بن ابراهیم قزوینى و حسین بن ابراهیم قزوینى (۵)بر تارک جهان علم مىرخشد و در طول تاریخ صدها دانشمند را در خود جاى داده و به تربیت دانش پژوهان و دانشجویان پرداخته است.
سید ابوالحسن با راهنمایى پدر به تحصیل دانشهاى رایج مىپردازد. دانش پژوه آل رفیعى درصدد است تا با فراگیرى آنها جامع علوم عقلى و نقلى شود. از این رو در مکتب درسى فقیهان، اصولیان، ریاضیدانان، حکیمان و عارفان حاضر مىآید.
وى پس از تحصیل کتب ادبى و بلاغى در مدرسه صالحهیه قزوین سطوح علمى و کتب فقهى و اصولى را نزد فرزانگان قزوین، حاج ملا على طارمى و آیه اللّه ملا على اکبر تاکستانى آغاز نمود.(۷) لیکن تشنه معارف الهى بر آن است تا علوم عقلى را نیز بیاموزد.
حوزه علمیه تهران
حوزه علمیه تهران یکى از پربارترین حوزههاى فلسفى جهان اسلام است و سابقه درخشانى دارد. سید ابوالحسن قزوینى در سال ۱۳۳۳هجرى قمرى به مجلس درس آیهاللّه حاج شیخ عبدالنبى نورى راه مىیابد و علوم عقلى و عرفانى را از او فرا مىگیرد. البته وجود فرزانگان دیگرى چون؛ حاج میرزا مسیح طالقانى، آیه اللّه سید محمد تنکابنى و آیه اللّه شیخ محمد رضا نورى را هم مغتنم شمرده و دانش فقهى و اصولى خویش را تکمیل مىکند.
دانشجوى حکمت و عرفان و ریاضیات در حوزه تهران حکیمان دیگرى را مىیابد و با حضور در مکتب حکیم متأله میرزا حسن کرمانشاهى، حاج فاضل تهرانى شمیرانى، میرزا محمود رضوان قمى، حکیم محمد هیدجى زنجانى، حاج شیخ محمد رضا مسجدشاهى اصفهانى و آقاى میرزا هاشم اشکورى در فلسفه و عرفان بهرههاى فراوان مىبرد و علوم ریاضى را از میرزا ابراهیم زنجانى و شیخ على رشتى مىآموزد.(۶)
آیه اللّه سید ابوالحسن رفیعى قزوینى در طى آموزش علوم عقلى در حوزه علمیه تهران، در مدرسه صدر ساکن و پس از فراغت از تحصیل به قزوین باز مىگردد و مدّت یک سال در زادگاه خود توقف مىکند.
معظم له پس از بازگشت به حوزه تهران در مدرسه عبداللّه خان به تدریس کتب فقهى و اصولى چون شرح لمعه و قوانین مىپردازد و از تدریس کتب فلسفى غفلت نمىورزد و شرح منظومه حکیم سبزوارى و اشارات شیخ الرئیس ابو على سینا را تدریس مىکند. حوزه درسى وى چنان شهرت مىیابد که شاگردان مدارس دیگر نیز در درس آیه اللّه رفیعى حاضر مىشوند.(۸)
هجرت به قم
در سال ۱۳۴۰هجرى قمرى، حضرت آیه اللّه شیخ عبدالکریم حائرى یزدى به قم آمد و حوزه قم را رونق دوباره بخشید. آیه اللّه رفیعى با هجرت به قم قصد دارد تا هم دانش فقهى و اصولى خویش را در مکتب آیه اللّه حائرى به کمال رساند و هم علوم عقلى را در حوزه علمیه قم رواج دهد. لذا به دارالعلم قم هجرت مىکند و به تدریس کفایه الاصول، رسائل، مکاسب شیخ انصارى، اسفار اربعه و شرح منظورمه مىپردازد و در محضر فقیه و اصولى فرهیخته آیه اللّه العظمى شیخ عبدالکریم حائرى یزدى و آیه اللّه شیخ ابوالقاسم کبیر قمى حاضر مىگردد.
آن جناب مورد عنایت مؤسس حوزه علمیه قم قرار مىگیرد و به امر ایشان در ماه رمضان ۱۳۴۴هجرى قمرى در مسجد بالاسر بر کرسى تدریس مىنشیند و همزمان با تدریس، به تحریر تعلیقاتى بر شرح منظومه و رسائل همت مىگمارد.
آیه اللّه سید ابوالحسن رفیعى قزوینى در سال ۱۳۴۸هجرى قمرى با اجازه صریح مراجع تقلید به مقام اجتهاد نایل مىآید. علاوه بر آیهاللّه العظمى حائرى یزدى در قم، آیهاللّه العظمى آقا سید ابوالحسن اصفهانى از نجف اشرف و آیهاللّه شیخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى هم به ایشان اجازه اجتهاد و نقل روایت مىدهند.(۹)
زیارت خانه خدا
علامه رفیعى قزوینى پس از اخذ درجه اجتهاد در سال ۱۳۴۸هجرى قمرى، در همان سال به زیارت خانه خدا مىشتابد تا شکرگزار نعمت حق باشد. او، تاریخ سفر حج را بر پشت جلد کتاب منظومه سبزوارى( ره) چنین یادداشت کرده است:
« یوم حرکت عصر از قزوین به عزم زیارت مکه معظّمه زادها اللّه شرفا یکشنبه بیست و یکم شهر شوال هزار و سیصد و چهل و هشت ۱۳۴۸هجرى، دوم برج حمل ۱۳۰۹شمسى.
مراجعت از مکه معظمه و ورود به قزوین، عصر یوم سه شنبه دهم شهر صفر من شهور ۱۳۴۹تقریبا چهار ماه طول مسافرت بوده است…»(۱۰)
ایشان پس از مراجعت از قم و زیارت خانه خدا در قزوین اقامت مىگزیند.
مجتهد قزوین
آیه اللّه رفیعى با اخد درجه اجتهاد به حوزه علمیه قزوین بازگشته و با تدریس متون فقهى و حکمى و سطوح عالى فقه و اصول به عنوان مجتهد قزوین، مرجع خاص و عام در عقد و حلّ امور و علوم و معارف الهى شناخته مىشود و در مسجد سلطانى قزوین به اقامه نماز جماعت پرداخت و بر فعالیت اجتماعى مردم نظارت مىکند.
در ایام اقامت سى و دو سالهاش در قزوین، گروهى از طلاب علوم عقلى و پژوهندگان حکمت به قزوین مهاجرت کرده و از مکتب فلسفى وى بهره مىبرند، تا اینکه در سال ۱۳۸۰قمرى حکیم متأله به قم رفته و با برپایى حوزه درسى در علوم فقه، اصول و فلسفه به رونق حوزه قم مىافزایند؛ لیکن این اقامت بیشتر از دو ماه به طول نمىانجامد و در مراجعت به قزوین با اصرار مشتاقان معارف، در حوزه تهران به تدریس مىپردازد.
شاگردان حکیم
آیهاللّه رفیعى قزوینى، ترجمان حکمت و علوم الهى است و چون نسیم سحرگاهان اهل معرفت را به وادى عرفان هدایت مىکند و با معارف حقه الهى و لطایف قرآنى آشنا مىسازد، او چون دریایى پر جنب و جوش در حرکت از شهرى به شهرى و تدریس در حوزههاى گوناگون است از این شاگردان مکتب آیهاللّه رفیعى در حوزههاى قزوین، قم و تهران پراکندهاند، از آن جمله:
۱-امام خمینى (ره)
۲-حسن زاده آملى
۴-سید جلال الدین آشتیانى
۳-محى الدین انوارى
۵-سید رضى شیرازى
۶-شاهچراغى
۷-مصطفى امام جمعه اى
۸-حکیم ذهبى شیرازى
۹- مهدوى کنى، میرزا عبدالحسین ابن الدین
۱۰- سید مهدى کشفى
۱۱-شیخ شعبان لنگرودى
۱۲- سید محمد یزدى
۱۳- سید مصطفى خوانسارى
۱۴-شیخ محمد ابن الشیخ قمى
۱۵-سید مرتضى مبرقعى
۱۶- علاء الدین کرمانشاهى
۱۷- سید احمد قمى
۱۸- حاج میرزا محمد ثقفى تهرانى
۱۹-میرزا حسین نورى
۲۰-سید محمد رضایى
۲۱-محمدرضا ربانى تربتى
۲۲- شیخ محمد حسین اویسى
۲۳- میرزا ابوالقاسم خرمشاهى
۲۴-مهدى باقرى کنى
۲۵-دکترغلامحسین دینانى
۲۶- امامى کاشانى
۲۷-شیخ محمد تقى شریعتمدارى
۲۸- نجم الدین اعتمادزاده
۲۹-نظام الدین قمشهاى
۳۰- دکتر سید حسین نصر
۳۱- سید محمد مهدى تقوى
۳۲- شیخ هادى سلمانى
۳۳- غلامرضا رضانژاد
۳۴-سید محسن رفیعى ( فرزند آیهاللّه رفیعى)
۳۵- ذوالمجد طباطبایى
۳۶-حاج احمد سیاح
۳۷- سید ابوترب ابوترابى قزوینى.
سجایاى اخلاقى و اسلوب تدریس
شاگردان حکیم الهى حضرت آیهاللّه رفیعى قزوینى که سالها با وى معاشرت داشتند، او را در عین کمال و فضیلت به فروتنى و بزرگداشت اهل علم یاد مى کنند.
آیهاللّه حسن زاده آملى که با رشادات آیهاللّه شعرانى، در درس آیهاللّه رفیعى حاضر مى شود، مى فرماید:
« … در جلسه درس آن جناب شرکت کردم، دو درس مىفرمود یکى معقول که کتاب اسفار بود و دیگرى درس خارج فقه. چون شروع به تقریر درس فرمود، گویى دریاى متلاطم و بحر زخارى به حرف آمد. در اثناى تقریر چه کلیدها و مفاتیح علمى که امهات معارف اصیل انسانى و قرآنىاند از بیانات و ارشادات او استفاده مىکردیم، و همچنین از دقت و باریکبینى و نازکبینى ایشان در مسائل فقهى.
در این اندیشه افتادم که این بزرگمرد چرا قبلا در قزوین بسر مىبرده – « نهنگ آن به که با دریا ستیزد» – باید در آنجا چه شاگردانى داشته باشد و چه کسانى را تربیت کرده باشد که از این شخصیت جهانى بهره ها برده اند.
جلسه درس آن روز به پایان رسید و به مدرسه مروى برگشتیم و درسها را نوشتیم و یادداشت کردیم. روز بعد که به محضر استاد علامه شعرانى رسیدیم، پرسیدند: به درس آقاى قزوینى شرکت کردید؟ عرض کردم در کنار دریاى دیگرى نشستهام. فرمودند: آن محضر را مغتنم بدار.
هفتهاى به سر نیامد که بعد از درس به من ( آیهاللّه رفیعى) اشاره فرمود: شما باشید، آقایان همدرس رفتند و بنده برخاستم به نزدیکش آمدم و خم شدم و زانویش را بوسیدم و گفتم آقاجان امرى دارید؟
فرمود: خواستم از شما حال بپرسم و از درسها و اساتید شما با خبر باشم… هفته دوم آمد و یک دو روزى بگذشت و باز بعد از درس به من اشاره کرد که شما باشید، من نشستم و رفقا رفتند. فرمود: شما اظهار داشتید که شرح قیصرى بر فصوص الحکم را محضر آقاى فاضل تونى درس خواندهاید، گفتم آرى، فرمود: مصباح الانس را درس خواندهاید؟ گفتم: خیر. فرمود: حاضر هستید که مصباح الانس را با هم – مشروط به اینکه دو به دو من و شما باشیم، مباحثه کنیم؟ دو زانویش را بوسیدم و اشک شوق در چشمم حلقه زد و عرض کردم:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها مى کنى اى خاک درت، تاج سرم
خود آن جناب مصباح الانس را در محضر آقامیرزا هاشم اشکورى که محشى مصباح الانس است تلمذ کرده بود… ببینید آیهاللّه رفیعى( رفع اللّه درجاته) از تعلیم و تعلّم و مقام معلم چه خبرها دارد که با طلبهاى از آمل براى تحصیل علم به تهران آمده و هیچ آشنایى و خویشاوندى با او ندارد، اینگونه رفتار مىکند، این اولیاى الهى چه دیده اند و چه چشیده اند؟» (۱۱)
آیه اللّه حسن زاده آملى در ادامه سخن مى فرماید:
« حضرت آیهاللّه رفیعى کسى بوده است که پیش از ما مرحوم امام خمینى (ره)در محضر انورش زانو زده است و معارف اندوخته است. یک روز در درس مصباح الانس به مناسبتى سخن از آن جناب به میان آورد و فرمود: آقاى خمینى خیلى باهوش بود.»
بارى حضرت آیهاللّه رفیعى نابغهاى جامع معقول و منقول بود و حقیقت امر در وصف و تعریفش چنان است که عارف رومى گفته است:
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام (۱۲)
آقاى غلامحسین رضانژاد مى نویسد:
« در این اواخر که على الاصول استاد بىهمتاى حکمت اسلامى، به تدریس فقه و اصول اشتغال داشت، در حوزه درس وى در مسجد جامع تهران، یکى از پربرکتترین و بارآورترین حوزههاى علمى در شمار مىآمد.
این بى بضاعت، چون ابتهاج ایشان را در تدریس فقه و پاسخ به پرسشهاى فقهى مىدانستم با چند سؤال فقهى، یکى از مباحث حکمى را مىآمیختم تا از پاسخ دادن بدان سؤال فلسفى طفر نروند، و هرگاه ایراد به نظرم مىرسید و آن را بیان مىکردم، با جمله « چقدر فطن!» مرا در پرسش و تعلّم تشویق و تفقد مىکرد.
از بر عکس ظواهرش از بهجت علمى خاصى برخوردار بود و قدر علوم الهى را خیلى خوب مىدانست و از تعلیم آن به نااهل برحسب وصیّت بوعلى سینا و تکرار خواجه طوسى، خوددارى مىکرد و آن را به هر کسى تعلیم نمىداد.
به خاطر دارم، آنگاه که در بیمارى سکته مغزى که او را تقریبا زمین گیر کرده بود، احوال ایشان را پرسیدم، با دو کلمه « فى الجمله بد نیستم» پاسخ گفت و من قصیدهاى که در تجلیل و بزرگداشت او سروده بودم، برایش قرائت کردم، وقتى بدین ابیات رسیدم:
سلمان روزگارا، پرهیزت
بخشید روح، قالب تقوا را
بنشین یکى به مسند و فتوا ده
کامروز نیست، غیر تو فتوا را
به بنده فرمودند: « چرا هست، دیگران هم هستند» و سپس اضافه نمود: « من شصت و پنج سال عمر خود را در فقه و اصول و حکمت و کلام و عرفان گذراندم، و امروز که به خود نگاه مىکنم، مىبینم که نه مرا فقیه و اصولى مىتوان گفت و نه حکیم و عارف» و یاللعجب از این همه فروتنى و خضوع» .(۱۳)
این فروتنى موجب شد تا حکیم قزوینى در شبهاى جمعه خطاب به عامّه مردم و بازاریان سخن به موعظه گشاید و لطایف عرفانى و براهین عقلى را به زبانى ساده بیان دارد و آیات قرآنى و احادیث معصومین را به مردم القاء نماید و رابطه قرآن و برهان و عرفان را در سلوک علمى خویش بنمایاند.
حکیم متأله
استاد علامه حضرت آیهاللّه رفیعى از افراد نادرى است که علوم عقلى و نقلى اعم از فقه و اصول و فلسفه و حکمت را به خوبى فرا گرفته، مدارج عالى کمال را مىپیماید. لذا وقتى کتاب نفیس حضرت آیهاللّه العظمى شیخ عبدالکریم حائرى چاپ مىشود، آن فقیه بزرگ و حیکم متأله بر « دُرَر الاصول» وى مقدمهاى وزین در و در خور مىنگارد. لیکن او بیش از هر علمى با حکمت متعالیه مأنوس بود و به راستى وى را باید ترجمان حکمت متعالیه خواند.
ایشان در مورد کتاب « اسفار اربعه» صدرالمتألهین مى فرمود:
« این کتاب اسفار( حکمت متعالى) به لحاظ حجمش، لفظش، متنش، یک جائیش، قضائیش، حکمت متعالیه است و به لحاظ تفسیرش، شرحش، بسطش، اسفار است، چنانکه لفظ اسفار هم مؤید این گفتار است» .(۱۴)
علامه رفیعى بر این باور بود که عرفان و قرآن و حدیث و حکمت از یکدیگر جدایى ندارند و اگر کتب حکمى و عرفانى به دست انسان زبان فهم بیفتد، آن را تفسیر انفسى قرآن مجید مى بیند.(۱۵) لذا وقتى شاگردان فرزانه مکتب فلسفى و عرفانى خویش را مىبیند که به سبب علاقه به علوم ریاضى به استخراج تقویم همت گمارده، مىفرماید:
« از این که رشتههاى ریاضى را تحصیل کردهاید بسیار کار خوبى کردهاید، و لکن شما در علوم دیگر هم زحمت کشیدهاید و این عمل شما سبب مى شود که در عرف عام به سمت یک منجّم شناخته شوید و همه کمالات دیگر شما نادیده گرفته شوند» .(۱۶)
او همانند بنیانگذار این مکتب فلسفى صدرالمتألهین شیرازى سیر علمى را با سلوک عملى هماهنگ ساخته بود. چنانکه بر پشت جلد دوم اسفار طبع قدیم خود، تحت عنوان فائده علویه، اشاره مىکند که در مبحث، لذت کتاب اسفار، و تعریف آن که آیا « لذت عین ادراک ملایم است یا امر دیگر بر آن مترتّب است؟» اشکال کردم و نفس خویش رإے؛ّّ مضطرب یافتم آنگاه به سوى امام و مولایم سید الحکما الراسخین، امیرالاولیاء الموحدین امیرالمؤمنین (ع)توجه تام کردم که با افاضه ربانى به درستى کلام صدرالمتألهین یقین پیدا کردم.(۱۷)
آیه اللّه رفیعى به موجز نویسى شُهره است. با این حال ایجاز به اتقان بحث لطمه اى وارد نمى سازد. وى در مسائل کلامى، فلسفى و اثبات عقاید شیعه و معارف اهل بیت(ع) آثارى را از خود به ارث نهاده که مورد توجه اهل معرفت است.
این رسائل و حواشى عبارتند از:
۱-شرح دعاى سحر
۲-رساله معراج
۳-رساله اسفار اربعه
۴-رساله در بیان قوه مولده
۵-رجعت
۶-تخلیه و تجلیه و تحلیه
۷-حرکت جوهریه
۸-اتحاد عاقل و معقول ( فارسى)
۹-اتحاد عاقل و معقول ( عربى)
۱۰-رساله در وحدت وجود
۱۱-رساله در حقیقت عقل
۱۲-رساله در شب قدر
۱۳-سخن در معاد
۱۴-مقاله در وجود
۱۵-تفسیرى در دو آیه از سوره یونس
۱۶-مقاله در تشریح اجزاء حملیّه و اجزاء حدّیه
۱۷-مقاله در قضایاى ضروریّه ازلیه
۱۸-رساله در حدوث دهرى
۱۹-مقاله در اراده و مشیت ۲۰-مقاله در مسح رأس و وضوء
۲۱-مقاله در شرح زندگى ملاصدرا
۲۲-بحث شریف معاد
۲۳-حاشیه بر شرح منظومه حکیم سبزوارى
۲۴-حواشى بر اسرار الحکم سبزوارى
۲۵-حواشى بر شرح الاسماء الحسنى، سبزوارى
۲۶-حواشى بر کتاب اسفار الاربعه صدرالمتألهین شیرازى
۲۷-حواشى بر مشاعر
۲۸-حواشى بر عرشیه ملاصدرا
۲۹-حواشى بر تعلیقات ملاصدرا بر کتاب شفاى بوعلى سینا
۳۰-حواشى بر شرح اصول کافى ملاصدرا
۳۱-حواشى بر مفاتیح الغیب ملاصدرا
۳۲-حواشى بر کتاب شفاى ابن سینا ۳۳-حواشى بر کتاب شرح الاشارات و التّنبیهات
۳۴-حواشى بر شوارق الالهام فیاض لاهیجى
۳۵-حواشى بر گوهر مراد شرح حکمهالاشراق قطب الدین شیرازى
۳۸-حواشى بر مقدمه فصوص الحکم قیصرى
۳۹-تعلیقات بر الشواهد الربوبیّه صدر المتألهین
۴۰-تعلیقات بر اسرارالآیات صدرالمتألهین
۴۱-حواشى بر شرح مطالع در منطق
۴۲-حواشى بر شرح تجرید قوشچى در کلام
۴۳-تعلیقات بر مصباح الانس ابن فنارى در عرفان
۴۴-کتابى در حول عقاید امامیّه در ردّ « جبّانى» از نویسندگان کویت
۴۵-تقریرات درسى اصول عقاید.
معظم له در فقه استدلالى نیز تألیفاتى داشتهاند که عبارتند از:
۱-کتاب صلوه
۲-کتاب خمس
۳-کتاب حج
۴کتاب میراث
۵-کتاب نکاح
۶-کتاب طلاق
۷-کتاب مکاسب و بیع و تجارت
۸-در قاعده لا ضرر
۹-توضیح المسائل
۱۰-هدایه الانام
۱۱-حواشى بر عروه الوثقى
۱۲-رساله مناسک حج
۱۳-اسرار حج
۱۴-حواشى بر کفایه الاصول
۱۵-تعلیقات بر رسائل شیخ انصارى
۱۶-حاشیه بر وسیله النجاه آقا سید ابوالحسن اصفهانى.(۱۸)
وفات
علامه سید ابوالحسن رفیعى قزوینى پس از سالها مجاهدت، نیمه شب سهشنبه ۲۴دى ماه ۱۳۵۳شمسى، برابر اول محرم ۱۳۹۵قمرى در سن ۸۵سالگى در تهران به لقاءاللّه شتافت و در مسجد بالاسر آستان قدس فاطمى، کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س)به خاک سپرده شد.(۱۹)
عبارت زیر بر روى سنگى تحریر و حک شده و بر دیوار روبروى قبر آن حکیم نصب گردیده است:
«قد لبّى ربّه الجلیل، سیّدالعلماء المجتهدین، جامع المعقول و المنقول استاد الفقهاء و المحققین و الحکماء المتألهین، مرجع العوام و الخواص، علّامه الزمان، آیهاللّه العظمى الحاج سیّد ابوالحسن الحسینى، المشتهر بالرفیعى القزوینى – اعلى اللّه مقامه الشریف – فى عاصمه تهران، عرّه محرم الحرام فى سنه ۱۳۹۶(۲۰) من الهجره النبویّه صلى اللّه علیه و آله و سلم» .
آخرین سفارش
آن جناب پس از ارتحال با چهره اى نورانى و مسرور از لذات معنوى به خواب برخى از شاگردانش آمده و اهتمام به قرآن کریم و نماز اوّل وقت را سفارش کرده است.
پى نوشتها:
۱- درباره علماى این خاندان، ر. ک به: دایره المعارف تشیع؛ ج ۱ص ۱۷۳مینودر؛ ص .۳۲۵ – ۳۲۴تقریرات « آیهاللّه رفیعى» .
۲- آیهاللّه سید ابراهیم معروف به «صاحب ضوابط الاصول» و «دلائل الاحکام» است. و فرزند او «آیهاللّه سید على مجتهد قزوینى» که پدر مادر آیهاللّه رفیعى و صاحب حاشیه بر «قوانین اصول» است شاگرد مبرز شیخ انصارى قدس سره است. آرامگاه این دو جد مادرى در صحن بزرگ حضرت ابا عبداللّه الحسین (ع) در کربلا واقع است. «رسائل فلسفى»، ص .۵
۳- در کتب رجال شیعه و زندگینامههاى ائمه(ع) هرگاه ابوالحسن مطلق یا با صفت «اول» بیاید مقصود امام موسى کاظم (ع) و با صفات «ثانى» مقصود امام رضا(ع) و با صفت «ثالث» مراد امام هادى(ع) است.
۴- آیهاللّه حسن زاده آملى فرماید:
وقتى پیرمردى هم سن و سال استاد بزرگوار جناب آیهاللّه حاج میرزا ابوالحسن رفیعى قزوینى(رفع اللّه درجاته) حکایت مىکرد که ما در اوان خردسالى در قزوین همین آقا سید ابوالحسن رفیعى را صدا مىزدیم که بیا بازى، ایشان تا میدان با ما همراهى مىکرد، ولى با ما بازى نمىکرد، در گوشهاى مىایستاد، یا به نبش دیوارى تکیه مىداد و دلنشین پیرمرد به یاد حضرت یحیى پیامبر(ع) افتادم که خداى سبحان در آیه سیزدهم سوره مریم قرآن فرموده است: «یا یحیى خذ الکتاب بقوّه و آتیناه الحکم صبیّا» حکم، امر حکیم محکم و متین و رصین است که بر اساس استوار حق و حقیقت قرار گرفته است و ریشه دوانده و پایدار است. «یس و القرآن الحکیم» . آسمان معرفت؛ ص .۳۸۳
۵- طبقات اعلام الشیعه، ج ۲ص ۱۳و .۵۷
۶- آئینه دانشوران، ص ۱۸۳و رسائل فلسفى، ص .۶
۷- استاد سید جلال الدین آشتیانى در خصوص اساتید آیهاللّه رفیعى گوید: ایشان«سفر نفس اسفار» و «الهیات شفا» را نزد آقا میرزا حسن کرمانشاهى آموخته بود و «منظومه» را نزد حاج فاضل تهرانى و «مقدمه قیصرى» و قسمتى از « فص آدمى» را نزد آقا میرزا محمود قمى فراگرفته بود.
احاطه او بر آثار ملاصدرا ظاهر و بارز بود. کتاب اسفار و حواشى ملاصدرا و مفاتیح الغیب و حواشى ملاصدرا بر حکمت الاشراق را در حافظه داشت. و خداوند گویا او را براى تدریس اسفار خلق کرده بود.
کیهان فرهنگى؛ سال دوم، شهریور ۱۳۶۴ش ۶ص .۱۷
۸- رسائل فلسفى؛ ص ۶و .۷
۹- رسائل فلسفى؛ ص .۷
۱۰- همان، ص .۱۳
۱۱- آسمان معرفت؛ ص .۲۸۹ – ۲۸۷
۱۲- همان، ص .۲۹۱
۱۳- رسائل فلسفى، ص ۱۴و .۱۵
۱۴- آسمان معرفت؛ ص .۶۱
۱۵- همان؛ ص .۵۶
۱۶- همان؛ ص .۳۹۸
۱۷- رسائل فلسفى، ص .۱۹
۱۸- در آسمان معرفت؛ ص ۲۸۴ – ۲۸۲و رسائل فلسفى، ص ۲۵و .۲۶
۱۹- معظم له چهارده فرزند دارند؛ اولاد ذکور آنها عبارتند از: -۱شهاب الدین -۲ضیاءالدین -۳محسن -۴حسن -۵کاظم -۶رضا -۷عبداللّه -۸مهدى -۹مصطفى -۱۰صادق. جناب آقاى محسن رفیعى قزوینى روحانى و مدرس سطوح عالى فقهى است. «رسائل فلسفى» ص .۶۳
۲۰- سال وفات که روى سنگ قبر حک شده اشتباه است.
سید على رضا سیّد کبارى