« ابواسماعيل، عبد الله بن ابى منصور انصارى»، معروف به پير هرات، از علماى نامآور شريعت و پيران و رهروى باحقيقت و طريقت است كه با شش واسطه به ابوايوب انصارى مىرسد.
ابوايوب انصارى، از صحابه حضرت رسول اكرم( ص) است كه صاحب رَحل رسول الله( ص) بوده و زمانى كه حضرت رسول( ص) از مكه به مدينه هجرت فرمود، همه استدعا داشتند كه حضرت به خانه آنها وارد شود، اما حضرت فرمودند:« هر جا شتر فرود آيد، من آنجا درآيم». شترِ حضرت، در خانه ابوايوب بنشست و حضرت به خانه ابوايوب درآمد.
خواجه، نامش عبد الله، و كنيه اش اسماعيل و ملقب به شيخ الاسلام، به سال 398 ق در غروب آفتاب روز جمعه دوم شعبان در قريه قهندژ يا كهندژ، از توابع طوس، در زمان خلافت القادر بالله عباسى، ديده به جهان گشود.
گرچه در چند سال پايان عمر، خواجه، فروغ چشمان خود را از دست بداد، اما تاريكىهاى جهان بيرون بر وى اثرى ننهاد و وى با روشنايى درون همچنان به تفسير و تذكير پرداخت. وى در آدينه سال 481 ق، روى در نقاب خاك كشيد. آرامگاهش در بقعه كازرگاه هرات كه اكنون معروف به« بزرگاه» است، قرار دارد و زيارتگاه مشتاقان و ارادتمندان او مىباشد.
اين پير روشنضمير، داراى قوه حافظهاى بس خارقالعاده بوده، چنانكه خود گفته:« هرچه از قلم من بگذرد، آن را حفظ مىكنم».
در« فوائد الرضوية»، از ايشان نقل شده است كه:« خواجه، عليه الرحمه گفت: سيصد هزار حديث و هزار هزار سند حفظ كرده ام». در« نفحات الأنس»، از خواجه آورده است:« من صد هزار بيت از شعراى عرب، ياد دارم».
استادان، شاگردان و سفرهاى خواجه
عبد الله انصارى، از استادان زيادى كسب فيض كرد و با شخصيتهاى علمى و عرفانى عصر خود ملاقات نمود. اساتيد خواجه، بيشتر، مذهب شافعى داشتند. يحيى بن عمار شيبانى سيستانى، از شيراز به هرات آمد و تلاش ورزيد تا شيوه اهل طريقت را با شريعت، دمساز كند. وى در تفسير، حديث، شعر و ادب يد طولايى داشت و خواجه از محضر او استفاده بسيار كرد.
وى اصول و فروع مذهب شافعى را از محضر قاضى ابومنصور ازدى، فقيه و محدث و امام شافعيان هرات فراگرفت. ابومنصور حدود سى سال، بر مسند قضاوت تكيه داشت و با سلطان محمود غزنوى، بسيار نزديك بود. دربار غزنه به او اعتماد داشت.
خواجه در سال 417 ق، در 21 سالگى براى كسب علم و معرفت به نيشابور سفر كرد. در سال 423 ق، به زيارت خانه خدا شرفياب شد. در بغداد، مدتى اقامت گزيد تا از نزد ابوخلال بغدادى، متوفاى 439 ق، بهره برد. وى هنگام بازگشت از سفر، به ديدار ابوالحسن خرقانى، متوفاى 425 ق، شتافت و در مجلس وى آيينه دل را جلا داد؛ چنانكه در اين باب، خود خواجه مىگويد:« اگر خرقانى را نمىديدم، حقيقت را نمىشناختم».
عبد الله انصارى، به ابوالحسن خرقانى ارادت زيادى داشت و او را با نثر آهنگين مسجع اينطور توصيف كرده است:« عبد الله، مردى بود بيابانى، مىرفت به طلب آب زندگانى، ناگاه رسيد به ابوالحسن خرقانى، چندان كشيد آب زندگانى كه نه عبد الله ماند و نه خرقانى».
خواجه بارها به نيشابور كه در آن وقت، مهد ادب و عرفان بود، سفر كرد و از نزد اساتيد بزرگوار، چيزها آموخت. با ابوسعيد ابى الخير، ملاقات كرد. خواجه نظام الدين طوسى، وزير مقتدر و دانشمند ملكشاه سلجوقى به وى ارادت داشت.
عبد الله، با ذكاوت و حوصله مندى از نزد
- شيخ عمو،
- شيخ طاقى،
- شبرى سكزى،
- جراحى،
- محمد باشانى،
- احمد الحاجى،
- ابوعلى زرگر،
- بارودى،
- ابوعلى بوتهگر،
- اسماعيل باس
- و ابوحضض كورتى بسى آموخت.
گويند كه در اعتقاد، استاد خواجه، ابو عبد الله طاقى بوده است. پير هرات در علم حديث، تفسير و فقه يد طولايى داشت.
عبد الله انصارى، به مريدان و شاگردانش بيشتر درس تفسير قرآن شريف و وعظ مىداد و تا آخر عمر به آن تداوم بخشيد؛ به قول استاد زرينكوب:« مجالس تفسير خواجه درس معرفت و درس ذوق و حال بود».
از شاگردان خواجه مىتوان از
- عبد الاول سگزى،
- ابوالفتح عبد الملك كروخى،
- ابو جعفر محمد صيدلانى،
- ابوجعفر حنبل بن على البخارى،
- ابوالفخر قاينى،
- عبد الصبور بن عبد السلام،
- حسين الكتبى،
- احمد قلانسى
- و ابوالفضل رشيد الدين الميبدى نام گرفت.
در اوايل سلجوقيان، خواجه در اثر پافشارى مخالفان، مجبور به ترك هرات شد و چند ماهى از زادگاهش دور گرديد. همچنان در سنه 458، وى به اصرار اشاعره و به اشارت خواجه نظام الملك براى مدتى از هرات به بلخ تبعيد شد.
آثار
- 1. منازل السائرين؛
- 2. رساله صد ميدان؛
- 3. ذم الكلام و اهله؛
- 4. مختصرفى آداب الصوفية و السالكين الطريق الحق؛
- 5. مناقب الامام احمد حنبل؛
- 6. المعارف يا محبتنامه؛
- 7. فى المناجات؛
- 8. رسايل منسوب به خواجه عبد الله انصارى؛
- 9. كشف الأسرار و عدة الأبرار، معروف به تفسير خواجه عبد الله انصارى، يكى از گنجينه هاى نفيس دينى و ادبى آن دوره است كه به خواجه منسوب كنند، ليكن مؤلف اصلى آن، دانشمند فرزانه اى بوده به نام امام السعيد، رشيد الدين، ابى الفضل بن ابى سعيد، احمد بن محمد بن محمود الميبدى كه آن را در سال 520 ق، تأليف كرده است.
يكى از كارهاى ديگر خواجه، املاء« طبقات الصوفيه» سلمى به زبان درى هروى است كه در مجالس درس و بحث انجام شده و سپس يكى از شاگردانش آن اوراق را تدوين كرد و در تاريخ، به« طبقات الصوفيه» هروى مشهور گرديد. از روى اين كتاب مىتوان با واژگان هروى رايج آن زمان و نثر آن روزگار آشنا شد.