عبداللّهبن جعفربن ابیطالب ، بن عبدالمطلب قرشى هاشمى، کنیهاش ابوجعفر، از اصحاب رسول اکرم و امام على و امام حسن علیهمالسلام. پدرش جعفر برادر على علیهالسلام و مادرش اَسماء بنت عُمَیْس* بود. در هجرت دوم به حبشه، جعفر زنش اسماء را با خود همراه برد (ابنسعد، ج ۶، ص ۴۶۲) و عبداللّه، به منزلۀ نخستین مولود مسلمانان، در آنجا متولد شد (ابنعبدالبرّ، ج ۳، ص۸۸۰ـ۸۸۱؛ ابناثیر، ج ۳، ص ۱۹۸).
وى در سال هفتم هجرت، پس از غزوۀ خیبر، به همراه خانوادهاش به مدینه بازگشت و در کودکى با رسول اکرم بیعت نمود (ابنهشام، ج ۴، ص ۱۱، ۲۴؛ ابنعبدالبرّ، ج ۳، ص ۸۸۱؛ ابنعساکر، ج ۲۷، ص ۲۵۷). گفته شده که وى هنگام بیعت با پیامبر هفت ساله و هنگام وفات پیامبر، ده ساله بوده است (ابنعساکر، ج ۲۷، ص ۲۵۷، ۲۶۱).
بنابراین روایات، وى در سال اول هجرت بهدنیا آمده است (ابنقتیبه، ص ۲۰۶؛ قس تاریخ وفات او در ادامۀ مقاله). همچنین بنابر پارهاى روایات، هنگامى که جعفر در غزوۀ (سریۀ) موته به شهادت رسید (سال ۹) و پیامبر اکرم فرزندان او را مورد نوازش قرار داد، عبداللّه خردسال بود (رجوع کنید به واقدى، ۱۹۶۶، ج ۲، ص ۷۶۶ـ۷۶۷؛ ابنسعد، ج ۶، ص ۴۶۲ـ۴۶۳).
پس از این غزوه، عبداللّه را، باتوجه به حدیثى از پیامبر درباره جعفر، ابنذیالجَناحَین خواندند (رجوع کنید به ابنسعد، ج ۶، ص ۴۶۲، ۴۶۶؛ ابنابیالحدید، ج ۶، ص ۲۹۷). عبداللّه بعدآ به تجارت پرداخت و گاه زمینى میخرید و آن را آباد میساخت (رجوع کنید به ابنسعد، ج ۶، ص ۴۶۵ـ۴۶۶).
اغلب منابع تاریخى از حضور او در فتوحات صدر اسلام یادى نکردهاند، اما بنابر کتاب فتوحالشام منسوب به واقدى (رجوع کنید به ج ۱، ص۱۰۰ـ۱۰۸)، عبداللّه در فتوحات شام در زمان خلافت عمر مشارکت نمود و ابوعبیده با نصب رایتى براى او، وى را امیر پانصد سوارهنظام کرد. در دورۀ خلافت عثمان، هنگام تبعید ابوذر به ربذه، عبداللّه به تبعیت از على علیهالسلام، ابوذر را تا بیرون مدینه بدرقه کرد (یعقوبى، ج ۲، ص ۱۷۲؛مسعودى، ج ۳، ص ۸۴).
به گفتۀ ابنابیالحدید (ج ۱۷، ص ۲۳۲، ۲۳۴) در جریان شرابخوارى ولیدبن عُقبه، والى عثمان در کوفه، عبداللّه به دستور على علیهالسلام بر ولید حد جارى نمود. در سال ۳۵ هنگامى که عثمان در محاصره مخالفان بود، عبداللّه ظاهرآ جزو کسانى بود که از طرف على علیهالسلام براى حفظ جان عثمان از تعرض مخالفان کوشید (رجوع کنید به مفید، ص ۴۳۵ـ۴۳۶).
در دوران خلافت على علیهالسلام، عبداللّه در بیشتر حوادث حضور داشت. وى با على علیهالسلام بیعت نمود (مفید، ص ۱۰۷). با وقوع جنگهاى داخلى، عبداللّه به طرفدارى از على علیهالسلام شرکت کرد و در جنگ جمل با امام همراهى کرد (مسعودى، ج ۳، ص ۱۰۵).
شاید پس از این جنگ بود که همراه حضرت على در کوفه اقامت گزید (رجوع کنید به خلیفهبن خیاط، ص ۲۱۳). در جنگ صفّین نیز وى در کنار امام بود و بر قبایل قریش و اَسَدو کِنانه ریاست داشت (ابنعساکر، ج ۲۷، ص ۲۷۲) و پیادگانِ سَمت راست سپاه امام را فرماندهى کرد (ابناعثم کوفى، ج ۳، ص ۲۴).
او به همراه عدهاى از قریش و انصار به عمروبن عاص حمله کرد (دینورى، ص ۱۸۴). در جریان حکمیت نیز على علیهالسلام علت پذیرش آن را زنده ماندن افرادى از جمله عبداللّهبن جعفر دانست (نصربن مزاحم، ص۵۳۰). عبداللّه از جمله کسانى بود که به پایبندى عراقیان بر عهدنامه حکمیت گواهى داد (همو، ص ۵۰۷). على علیهالسلام به پیشنهاد او محمدبن ابیبکر را، که برادر مادرى عبداللّهبن جعفر بود، به جاى قیسبن سعد به ولایت مصر منصوب کرد (طبرى، ج ۴، ص ۵۵۴ـ۵۵۵؛ابنابیالحدید، ج ۶، ص ۶۳).
به گفتۀ ابنابیالحدید (ج ۱، ص ۵۳) چون على علیهالسلام خواست عبداللّه را، بهسبب اسراف و تبذیر، از تصرف اموالش منع کند، او با زبیر شریک شد و امام دیگر او را محجور نکرد (رجوع کنید به دینورى، ص ۲۱۵). بعد از شهادت امام على به دست ابنملجم، عبداللّه ابنملجم را قصاص کرد (مسعودى، ج ۳، ص ۱۶۸).
وى تا صلح امام حسن علیهالسلام با معاویه (۴۱) با امام حسن همراه بود (طبرى، ج ۵، ص ۱۶۵). با به خلافت رسیدن معاویه، عبداللّه با دربار معاویه در دمشق ارتباط یافت (رجوع کنید به ابنسعد، ج ۶، ص ۴۶۷) و با جمعى از قریش نزد معاویه رفت. معاویه نیز هزار هزار درهم مقررى سالیانه براى وى تعیین کرد (بلاذرى، ج ۴، ص ۱۰۱، ۳۲۰).
معاویه وى را سیدبنیهاشم لقب داد، اما عبداللّه چنین لقبى را مختص به امام حسن و حسین علیهماالسلام دانست (ابنابیالحدید، ج ۶، ص ۲۹۷). احترام معاویه به عبداللّهبن جعفر برخاسته از تلاش معاویه براى جذب بزرگان و سران قبایل، و شاید براى کاستن از مقام فرزندان على علیهالسلام، بوده است (مهدویان، ص ۳۶).
در مجالس معاویه بارها بین عمروبن عاص و یزید با عبداللّهبن جعفر مفاخراتى صورت گرفت (ابنعساکر، ج ۲۷، ص ۲۶۵ـ۲۶۶، ۲۶۸؛ابنابیالحدید، ج ۶، ص ۲۹۵ـ۲۹۷، ج ۱۵، ص ۲۲۹). در یکى از این مجالس، که امام حسن و امام حسین نیز حضور داشتند، بین معاویه و عبداللّه مشاجرهاى رخ داد و عبداللّه به بیان فضیلت على و خاندانش پرداخت (نعمانى، ص ۹۶ـ۹۷؛طوسى، ص ۱۳۷ـ۱۳۸).
چون امام حسن به شهادت رسید، مروان از دفن وى در کنار مرقد پیامبر جلوگیرى کرد و عبداللّه، امام حسین را سوگند داد که از مشاجره با مروان بپرهیزد (ابنابیالحدید، ج ۱۶، ص۵۰). در دورۀ خلافت یزید، عبداللّه همچنان ارتباط خود را با دربار شام حفظ کرد و یزید سالیانه چهار هزار هزار درهم به وى عطا نمود. عبداللّه نیز این عطایا را در بین اهالى مدینه توزیع میکرد (ابنسعد، ج ۶، ص ۴۶۸؛بلاذرى، ج ۴، ص۳۲۰؛قس طبرى، ج ۵، ص ۳۱۶).
در جریان حرکت امام حسین از مکه به سوى کوفه، عبداللّه از جمله کسانى بود که توسط پسرانش، عُون و محمد، براى امام نامه نوشت و آن حضرت را پرچم هدایت و امید مؤمنان خواند و او را از حرکت به سوى کوفیان برحذر داشت و گفت که پس از این نامه، به امام خواهد پیوست.
وى حتى از عامل مکه، عمروبن سعید، نیز براى امام حسین اماننامه گرفت (طبرى، ج ۵، ص ۳۸۷ـ۳۸۸؛قس ابناعثم کوفى، ج ۵، ص ۶۷). هرچند که عبداللّه، امام را همراهى نکرد، اما در واقعۀ کربلا دو فرزندش، عون و محمد، و به قولى عبیداللّهبن عبداللّه، به شهادت رسیدند (طبرى، ج ۵، ص ۴۱۹، ۴۶۶؛ابوالفرج اصفهانى، ۱۳۶۸، ص ۹۱ـ۹۲).
در سال ۶۳ در واقعه حَرّه*، عبداللّهبن جعفر دربارۀ مردم مدینه با یزید مذاکره کرد و کوشید یزید را از خشونت با مردم مدینه بازدارد. یزید خواست وى را، درصورت اطاعت اهالى مدینه، پذیرفت. عبداللّه براى عدهاى از سران مدینه نامه نوشت و از آنان خواست که متعرض سپاه یزید نشوند (ابنسعد، ج ۷، ص ۱۴۵). در واقعۀ حرّه، سپاه یزید دو پسر عبداللّه، ابوبکر و عون اصغر، را کشتند (تسترى، ج ۶، ص ۲۸۷).
به گفتۀ بلاذرى (ج ۴، ص ۳۹۱) بعد از مرگ یزید، عبداللّهبن جعفر با عبداللّهبن زبیر بیعت کرد. وى به دربار عبدالملکبن مروان در دمشق نیز آمد و شد داشت (ابنعساکر، ج ۲۷، ص ۲۴۸)، اما سپس مورد بیمهرى او قرار گرفت و بهسبب جفایى که عبدالملک در حقش نمود، در اواخر عمر به تنگدستى گرفتار شد (ابنابیالحدید، ج ۱۱، ص ۲۵۵).عبداللّهبن جعفر یک چند از عمر خود را در بصره و کوفه و شام بهسر برد و سرانجام در مدینه اقامت گزید (خلیفهبن خیاط، ص ۲۹، ۳۱).
رحلت
دربارۀ تاریخ و محل وفات عبداللّه اختلافنظر وجود دارد. به روایت مشهورتر وى در سال ۸۰ هجرى (یعقوبى، ج ۲، ص ۲۷۷؛ابناثیر، ج ۳، ص۲۰۰) و به روایات دیگر (رجوع کنید به خلیفهبن خیاط، ص ۳۱؛ابناثیر، همانجا؛ابنعساکر، ج ۲۷، ص ۲۹۶) در سال ۸۲ یا ۸۴ یا ۸۵ یا ۸۶ در مدینه درگذشت. اَبانبن عثمان، که در آن زمان امیر مدینه بود، بر وى نماز خواند و او را در بقیع به خاک سپردند (ابنعبدالبرّ، ج ۳، ص ۸۸۱؛ابناثیر، همانجا).
به روایتى، عبداللّهبن جعفر در اَبواء (درهاى میان مدینه و مکه) درگذشت و سلیمانبن عبدالملک، خلیفه اموى، بر او نماز خواند و او را در آنجا به خاک سپردند (ابنقتیبه، ص ۲۰۶). اما به نظر میرسد که در این روایت، وى با عبداللّه دیگرى که در سال ۹۹ درگذشته، خلط شده است (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۳، ص ۳۴۲). او را هنگام وفات ۹۰ ساله و بنا به روایات دیگر ۹۱ یا ۹۲ یا ۸۰ (همانجاها) و به قولى ضعیف ۷۰ ساله (رجوع کنید به ابنعساکر، همانجا) نوشتهاند.
عبداللّه دوستدار موسیقى بود و سماع آن را ناروا نمیدانست. وى از مغنیانى چون بُدَیح، سائب خاثر و نشیط، حمایت کرد (رجوع کنید به طبرى، ج ۵، ص ۳۳۶ـ۳۳۷؛ابوالفرج اصفهانى، ۱۳۸۳، ج ۸، ص ۳۲۱؛ابنعبدالبرّ، همانجا). وى بزرگوار، زیرک و نکتهسنج، خوشخلق، پاکدامن، بسیار بخشنده و ملقب به بحرالجود بود (ابنعبدالبرّ، ج ۳، ص ۸۸۱).
او را در زمرۀ چهار بخشنده هاشمى ذکر کردهاند (ابنعنبه، ص ۳۶؛قس ابنعبدالبرّ، ج ۳، ص ۸۸۱ـ۸۸۲). به گفته یعقوبى (ج ۲، ص ۲۷۷) وى حتى یک بار جامههاى تن خود را به فردى مستحق داد. عبیداللّهبن قیس درباره جود و بخشش وى اشعارى سروده (رجوع کنید به ابنعساکر، ج ۲۷، ص ۲۷۱ـ۲۷۲) و حکایاتى نیز دربارۀ جود و سخاى او نقل شده است (براى نمونه رجوع کنید به ابنسعد، ج ۶، ص ۴۶۶؛ابنحبیب، ص ۳۷۴ـ۳۷۹؛ابنعبدالبرّ، ج ۳، ص ۸۸۲). عبداللّه از راویان حدیث نیز بود و از پیامبر اکرم و امام على، و مادر خود اسماء روایت کرده است (ابناثیر، ج ۳، ص ۱۹۸؛نیز رجوع کنید به ابنسعد، ج ۶، ص ۴۶۴ـ۴۶۵).
عدهاى نیز از او روایت کردهاند (رجوع کنید به ابنعساکر، ج ۲۷، ص ۲۴۸). وى احادیثى نقل کرده است، از جمله حدیثى دربارۀ نزول آیۀ تطهیر و درخواست حضرت زینب براى ورود به اهل بیت و رد آن توسط پیامبر (کوفى، ج ۲، ص ۱۳۸). از زوجات عبداللّهبن جعفر زینب بنت علیبن ابیطالب بود (ابنسعد، ج ۶، ص ۴۶۱؛براى فرزندان عبداللّه از زینب و دیگر اولاد عبداللّه رجوع کنید به همو، ج ۶، ص ۴۶۱ـ۴۶۲).
منابع :
(۱) ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۶۵/۱۳۸۵؛
(۲) ابناثیر، اسدالغایه فى معرفه الصحابه، چاپ محمدابراهیم بنا، محمد احمدعاشور و محمود عبدالوهاب فاید، بیروت ۱۹۸۹/۱۴۰۹؛
(۳) ابناعثم کوفى، کتابالفتوح، چاپ علیشیرى، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
(۴) ابنحبیب، المنمق فى اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، بیروت ۱۹۸۵؛
(۵) ابنسعد، کتابالطبقاتالکبیر، چاپ علیمحمد عمر، قاهره ۱۴۲۱/۲۰۰۱؛
(۶) ابنعبدالبر، الستیعاب فى معرفه الاصحاب، چاپ على محمد بجاوى، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۷) ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علیشیرى، بیروت ۱۴۱۵؛
(۸) ابنعنبه، عمدهالطالب فى انساب آل ابیطالب، چاپ محمدحسن آل طالقانى، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱؛
(۹) ابنقتیبه، المعارف چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰؛
(۱۰) ابنهشام، السیرهالنبویه، چاپ مصطفى سقا، ابراهیم ابیارى و عبدالحفیظ شلبى، قاهره ۱۹۳۶؛
(۱۱) ابوالفرج اصفهانى، کتاب الاغانى، قاهره ۱۳۸۳؛
(۱۲) همو، مقاتل الطالبیین، چاپ سیداحمد صقر، قاهره ۱۳۶۸؛
(۱۳) بلاذرى، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۷ـ۲۰۰۰؛
(۱۴) محمدتقى تسترى، قاموسالرجال، قم ۱۴۱۵؛
(۱۵) خلیفهبن خیاط، کتابالطبقات، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛
(۱۶) دینورى، الاخبارالطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰؛
(۱۷) طبرى، تاریخ (بیروت)؛
(۱۸) محمدبن حسن طوسى، الغیبه، چاپ عباداللّه طهرانى و على احمد ناصح، قم ۱۴۱۱؛
(۱۹) محمدبن سلیمان کوفى، مناقب الامام امیرالمؤمنین، چاپ محمدباقر محمودى، قم ۱۴۱۲؛
(۲۰) مسعودى، مروج (بیروت)؛
(۲۱) محمدبن محمدبن نعمان مفید، الجمل، چاپ على میرشریفى، قم ۱۳۷۴؛
(۲۲) محبوب مهدویان، «عبداللّهبن جعفربن ابیطالب»، تاریخ اسلام، سال ۲، ش ۲، تابستان ۱۳۸۰، قم؛
(۲۳) نصربن مزاحم مفترى، وقعه صفین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲؛
(۲۴) محمدبن ابراهیم نعمانى، کتاب الغیبه، چاپ فارس حسون کریم، قم ۱۴۲۲؛
(۲۵) محمدبن عمر واقدى، فتوحالشام (منسوب)، بیروت، دارالجیل (بیتا)؛
(۲۶) همو، کتابالمغازى للواقدى، چاپ مارسدن جونس، قاهره ۱۹۶۶، یعقوبى، تاریخ.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۵