عبدالغنیبنعبدالواحد، کنیهاش ابومحمد، ملقب به تقیالدین، حافظ حدیث و رجال شناس حنبلی سده ششم. او در ۵۴۱ در روستایجمّاعیلنابلسمتولد شد (ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۴۴؛ سِبطابنجوزی، ج۸، قسم۲، ص؛ قسمنذری، ج۲، ص۱۸، که سالتولد او را ۵۴۴ ذکر کردهاست). ویبهمَقدِسیشهرتیافته، زیرا نابلساز توابعبیتالمقدسبودهاست( رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل«جمّاعیل»).
در کودکیهمراهخانوادهاشبهدمشقمهاجرتکرد (ذهبی، ۱۹۸۴، ج۴، ص ۳۱۳؛ الموسوعه الفلسطینیه ،ذیل«عبدالغنی بن عبدالواحد الجمّاعیلی») و از استادانآنجا، از جملهاز ابوالمکارمبنهِلال، بهرهبرد. در ۵۶۰ یا ۵۶۱ بههمراهپسرداییخود، موفق الدینابنقدامه، برایکسبدانش بهبغداد رفت(ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۴۵؛ ابندمیاطی، ج۲۱، ص۱۲۶).
آندو پساز چهار سال به دمشق بازگشتند (ابنکثیر، ج۱۳، ص۳۸). جمّاعیلی برای فراگرفتن حدیث به سرزمینهای بسیاری سفر کرد، از جملهبهمصر، اسکندریه، الجزیره، اصفهان، همدانو موصلرفت (ابندمیاطی، همانجا؛ سبطابنجوزی، ج۸، قسم۲، ص۵۲۱) و از دانشکسانیچونابوطاهر سِلَفی(متوفی۵۷۶)، ابوموسیمَدْینی(متوفی۵۸۱)، ابوالفضل طوسی(متوفی۵۶۸)، ابوسعید صائغ، و عبداللّه بنبَرّی بهرهمند شد (منذری، ج۲، ص۱۸ـ۱۹؛ ذهبی، ۱۴۰۶، همانجا). ویدر فقهپیرو احمدبنحنبلبود (منذری، ج۲، ص۱۸) و در ایجاد مرکز علمیـ فقهیحنبلیدر صالحیه، محلهایدر دمشق، سهمعمدهایداشتو از ارکان علمی اینمرکز بهشمار میرفت( الموسوعهالفلسطینیه، همانجا).
حافظه و تبحر او را در حدیثستودهاند. خود ویتعداد احادیثیرا کهاز حفظداشتبیشاز صد هزار بر شمردهاست(ذهبی، ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷، ص۱۳۷۵؛ همو، ۱۴۰۶، ج ۲۱، ص۴۴۸ـ۴۴۹). او را امیرالمؤمنیندر حدیث(ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۴۸؛ صفدی،ج۱۹، ص؛ حنبلی، ج۴، ص۵۴) و از جملهحافظانموثقحدیثدانستهاند کهبهتماممراتبو جنبههایگوناگونحدیث(مانند صحیحو ضعیف، ناسخو منسوخ، غریبو مشکل، و ضبطاسماء راویانو معرفتبر احوانآنان) کاملاً واقفبود (حنبلی، ج۴، ص۵۵؛ نیز رجوع کنید به ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۴۹).
ویمجالسحدیثبسیاریدر بغداد و دمشقو مصر داشت(منذری، ج۲، ص۱۹؛ حنبلی، ج۴، ص۵۶). عدهبسیاریاز او حدیث نقل کردهاند، مانند فرزندانش، محمد و عبداللّه و عبدالرحمان (ابوشامه، ص۹۹، ۱۷۶؛ ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۶۸)، و نیز موفقالدین ابنقدامه، ضیاءالدینمَقدِسی، شیخ محمد یونِینی فقیه، و عبد العزیز قَلانِسی(ذهبی، ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷، ص۱۳۷۳؛ همو، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۴۶). جمّاعیلی متعبد و پایبند به ظواهر سنّت بود و مخفیانه به فقیران کمک میکرد.
از او به پارسایی و زهد و امر به معروف و نهیاز منکر یاد کردهاند ( رجوع کنید به سبط ابنجوزی؛ همانجا؛ ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۵۵). از خصوصیات او صراحت و بی پرواییاش در بر خورد با چیزهایی بود کهآنها را منکر میدانست، بهطوری که بارها آلات غنا را شکست( رجوع کنید به ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۵۴ـ۴۵۵؛ حنبلی، همانجا) و در اینباره حتی گزارشی از مواجهه صریح او با حکمران دولت ایوبی، ملک عادل اول(متوفی۶۱۵)، نقلشدهاست( رجوع کنید به حنبلی، ج۴، ص۵۷).
وی در اصفهان بر معرفهالصحابه ابونُعَیم اصفهانی(متوفی۴۳۰) اشکالاتی وارد کرد. اینکار خشم خاندان خجندی(از خاندانهای بزرگ شافعی مذهب اصفهان) را بر انگیخت، به طوری که قصد هلاک او را کردند؛ از اینرو، جمّاعیلیاز اصفهان گریخت (سبط ابن جوزی، ج۸، قسم۲، ص۵۲۱؛ ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۵۸ـ۴۵۹). در موصل نیز به جُرم مطالعه کتاب الضعفاء عُقیلی، که در آن نقدهایی بر ابوحنیفه وجود داشت، بهزندان افتاد (سبطابنجوزی، همانجا؛ ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۵۹).
بر اساس گزارشهای تاریخی( رجوع کنید به ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۵۹ـ۴۶۱؛ ابنکثیر، ج۱۳، ص۳۹)، در دمشق نیز شافعیان به عقیده او در باره تجسیم و خلق قرآن ایراد گرفتند و در نهایت او را به گمراه کردن مردم متهم کردند و از او به والی شهر شکایت بردند. سرانجام، جلسهای برای بررسی عقاید وی تشکیل شد که جمّاعیلی در آن، ضمن توضیح و توجیه اندیشه های خود، بر عقایدش پافشاری کرد و از این رو، حاکم دمشق دستور تبعید او را داد. جمّاعیلی ابتدا از دمشق به بعلبکِ لبنان و پساز مدتی به مصر رفت و تا زمانمرگ در مصر بود (ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۶۳). او در ۲۴ ربیعالاول۶۰۰ درگذشت(ابننقطه، ص) و در قَرافه، ناحیهای در فسطاط مصر ( رجوع کنید به یاقوتحموی، ذیل«قرافه»)، کنار قبر ابوعمروبنمَرزوق، محدّث بصری (متوفی۲۲۴)، بهخاک سپرده شد (ابنکثیر، همانجا).
آثار
آثار موجود جمّاعیلی را بیشاز چهل عنوان دانستهاند ( رجوع کنید به ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۴۶ـ ۴۴۸؛ الموسوعهالفلسطینیه، همانجا).
الکمال فیاسماء الرجال او اولین اثریاستکه در آن نام راویان کتب صحاح سته، از صحابه و تابعین و پیروان آنها گرفته تا شیوخ روایی صاحباناین صحاح، گردآوری شده است(مِزی، ج۱، مقدمه معروف، ص۳۸). حافظ مِزّی(متوفی۷۴۲) تهذیب الکمال را در تهذیب و اصلاح و تکمیل این کتاب نوشته است(مزی، ج۱، ص۱۴۸؛ نیز رجوع کنید به تهذیبالکمالفیاسماء الرجال* ).
کتاب دیگر جمّاعیلی الاحکامالکبری است که خود آن را با عنوان عمدهالاحکام تلخیص کرده است(بروکلمان، > ذیل <، ج۲، ص۶۰۵). حنبلی(ج۴، ص) از این کتاب با نام العمدهفی الاحکاممما اتّفقعلیهالبخاری و مُسلم یاد کرده که در دو جزء است. عمدهالاحکام اولینبار به همراه الاربعون از یحیی بنشرف نَوَوی در ۱۳۱۳/۱۸۹۵ در دهلی به چاپ رسید ( رجوع کنید به بروکلمان ، همانجا). چاپدیگر آن با تحقیق احمد محمد شاکر در ۱۴۱۱ در بیروت صورت گرفته است. بر این کتاب شرحهای فراوانی نوشته شده است( رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج ۲، ص۱۱۶۴ـ ۱۱۶۵؛ بروکلمان،> ذیل< ، ج۲، ص۶۰۵ـ ۶۰۷).
از شروح این کتاب، احکامالاحکام شرح عمدهالاحکام (قاهره۱۳۷۲/ ۱۹۵۳) و المنتقی من احکام الاحکام شرح عمده الاحکام، هر دو از تقیالدین ابن دقیقالعید (متوفی۷۰۲)، النکتعلیالعمده فی الاحکام از بدرالدین زرکشی (متوفی۷۹۴) و عُدهالاحکام فی شرحعمده الاحکام از مجدالدین فیروزآبادی(متوفی۸۱۷) است (حاجی خلیفه، ج۲، ستون۱۱۶۵؛ قسبغدادی، ج۱، ستون۵۸۹، کهاینکتابرا از خود جمّاعیلی دانسته است).
اثر دیگر او الدرّهالمضیئه فیالسیرهالنبویه است که عبدالکریم بن عبدالنور، معروف به قطب الدین حلبی(متوفی۷۳۵)، المَوْرِدُ العَذبُ الهَنی را در شرح آن نگاشته است(کتانی، ج۲، ص۹۶۲).
برخی دیگر از آثار او عبارتاند از:
المصباح فیعیون الاحادیثالصحاح، مشتمل بر احادیث صحیحین در ۴۸ جزء (ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۴۷؛ بروکلمان، همانجا)؛ تبیینُ الاصابه لِاوهام حَصَلَتْ لابینعیم فی معرفه الصحابه (ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۴۸)؛
اخبار الحسن البصری (سزگین، ج۱، جزء ۴، ص؛ بروکلمان، همانجا)؛
محنه الامام احمدبن حنبل الشیبانی (حنبلی، ج۴، ص۵۹؛ بروکلمان، همانجا)؛
النصیحه فی الادعیه الصحیحه (حنبلی، ج۴، ص؛ بروکلمان، همانجا)؛
و اعتقاد الشافعی (ذهبی، ۱۴۰۶، ج۲۱، ص۴۴۷)،
که برخی با عنوان الاعتقاد یا عقیده از آنیاد کردهاند ( رجوع کنید به صفدی، ج۱۹، ص۳۱؛ بروکلمان، همانجا). خالد مرغوب محمدامینالهندیدر کتابی با عنوان الحافظعبدالغنیالمقدسی محدثاً (مکهالمکرمه، دبی۱۴۲۵) به تفصیل به زندگی، آثار و آرای جمّاعیلی پرداخته است.
منابع:
(۱) ابن دمیاطی، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، در خطیب بغدادی، ج۲۱ـ۲۲؛
(۲) ابنکثیر، البدایه و النهایه، بیروت۱۴۱۱/۱۹۹۰؛
(۳) ابننقطه، التّقیید لمعرفه رواهالسنن و المسانید، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۴) عبدالرحمان بناسماعیل ابوشامه، تراجم رجال القرنین السادس و السابع، المعروفبالذیلعلیالروضتین، چاپمحمد زاهد بن حسن کوثری و عزتعطار حسینی، بیروت۱۹۷۴؛
(۵) اسماعیلبغدادی، هدیهالعارفین، ج۱، در حاجی خلیفه، ج۵؛
(۶) حاجیخلیفه؛
(۷) مجیرالدینعبدالرحمانبن محمد حنبلی، المنهج الاحمد فی تراجم اصحاب الاماماحمد، ج۴، چاپریاضعبدالحمید مراد، بیروت۱۹۹۷؛
(۸) محمدبناحمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، چاپبشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت۱۴۰۶/ ۱۹۸۶؛
(۹) همو، العبر فیخبر منغبر ، ج۴، چاپ صلاحالدین منجد، کویت۱۹۸۴؛
(۱۰) همو، کتابتذکرهالحفاظ، حیدرآباد دکن۱۳۷۶ـ۱۳۷۷/ ۱۹۵۶ـ ۱۹۵۸، چاپافستبیروت [ بیتا. ( ؛
(۱۱) سبط ابنجوزی، مرآهالزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، حیدرآباد دکن۱۳۷۰/۱۹۵۱؛
(۱۲) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج۱، جزء ۴، نقله الی العربیمحمود فهمیحجازی، ) ریاض] ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۳) صفدی؛
(۱۴) محمد عبدالحیبن عبدالکبیر کتانی، فهرسالفهارسو الاثبات، چاپاحسانعباس، بیروت۱۴۰۲/۱۹۸۲؛
(۱۵) یوسفبنعبدالرحمانمزّی، تهذیبالکمال فیاسماء الرجال، چاپبشار عواد معروف، بیروت۱۴۲۲/۲۰۰۲؛
(۱۶) عبدالعظیم بنعبدالقوی منذری، التکملهلوفیاتالنقله، چاپ بشار عواد معروف، بیروت۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۱۷) الموسوعه الفلسطینیه، دمشق: هیئه الموسوعه الفلسطینیه، ۱۹۸۴؛
(۱۸) یاقوتحموی؛
(۱۹) Carl Brockelmann , Geschichte der arabischen Litteratur , Leiden 1943-1949 , Supplementband , 1937-1942.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۰