صـَفـیـّه ، دخـتـر حـُىَّ بـن اَخْطَبِ یهودى ، از بزرگان یهود خیبر بود. ابتدا با سَلاّمِ بن مِشْکَمِ یهودى ازدواج نمود بعد از او طلاق گرفت و با کِنانَه بن ابى الحَقیق ازدواج کرد که او نیز در جنگ خیبر کشته شد. صفیّه هنگام فتح قلعه خیبر به اسارت مسلمانان درآمد.
پیامبر او را به خود اختصاص داد و آثار کبودى در صورت وى دید، از علت آن جویا شد و صفیّه عـلت را تـوضـیـح داد. جـریـان از ایـن قـرار بـود کـه او قـبـل از ازدواج بـا رسـول خدا (ص) در خواب دیده بود که ماه ، در دامن او واقع شده است . خواب خـود را بـراى پـدرش تـعـریف کرد، پدرش عصبانى شده وسیلى محکمى به صورت او نواخت ، بـطورى که اثر آن سیلى بر صورتش ماند و گفت : تو گردن مى کشى تا نزد پادشاه عرب بـاشـى . (انـتـظـار او را مـى کشى) اثر سیلى بر چهره او بود، تا زمانى که به خدمت پیامبر رسید.(۲۰۴)
پـس از فـتـح قـلعه و اسارت صفیّه ، بلال ماءمور شد، که صفیّه و یک دختر یهودى دیگر را به اردوى مـسـلمـانـان ببرد. بلال ، آنها را از کنار کشتگان یهود گذراند. آن دخترى که همراه صفیه بـود، فـریـاد کـنـان ، به صورت خود زد و خاک بر سر ریخت . پیامبر فرمود: این شیطانک را دور کـنـیـد. و فـرمـود، تـا صـفـیـّه را پـشـت سـر او جـاى دادنـد ورداى خـود را به او پوشاند، و بـلال را تـوبـیـخ کـرد، کـه آیـا رحـم و شفقت از وجود تو، کنده شده بود که اینها را بر کشته هایشان عبور دادى ؟ (۲۰۵)
پس از پیروزى و فتح خیبر، پیامبر بر صفیّه ، وارد شد و به او فرمود:پـدرت تـا زنـده بـود، یـکـى از دشـمـن ترین افراد، نسبت به من بود، تا اینکه خدا او را کشت . صـفیّه ، عرض کرد: اى رسول خدا (ص)، خداوند در کتابش مى فرماید: هیچ کس گناه دیگرى را بدوش نمى کشد.(۲۰۶) کنایه از اینکه گناه پدرم ربطى به من ندارد.
پـس از آن ، پـیـامـبر فرمود: تو در انتخاب آزاد هستى . اگر اسلام رااختیار کنى ، پیش من خواهى بود و اگر بر دین یهود، باقى ماندى ، شاید تو را آزاد کنم تا به قومت ملحق شوى .) صفیّه گـفـت : (اى رسـول خـدا! دل مـن به اسلام گرویده و آن هنگام که به طرف اقامتگاه شما مى آمدم قـبـل از اینکه مرا به اسلام دعوت کنى ـ شما را تصدیق کرده ام . من چه حاجت به یهودیّت دارم ؟ در حالى که در بین آنها نه پدرى دارم و نه برادرى . مرا در انتخاب کفر و اسلام آزاد گذاشتى ، پس آگاه باش که خدا و رسولش نزد من از آزادى و برگشت ، محبوبترند.(۲۰۷))
بـا اسلام آوردن صفیّه و پناه آوردن او به پیامبر و بریدن از خویشاوندان یهودى حضرت او را به عقد خود درآورد و به همسرى پذیرفت .
بعضى از مسلمانان که نسبت به سلامتى رسول خدا (ص) توجّه خاصّى داشتند، از صفیّه بر آن حـضـرت تـرسیدند، از این رو ابو ایّوب انصارى ، شب هنگام نزدیکى چادر پیامبر نگهبانى مى داد، تـا در مـوقـع بروز خطر از جان رسول خدا(ص) حفاظت کند. همین که صبح شد پیامبر (ص) از خواب برخاست ، تکبیر گفت و مشاهده کرد که ابوایّوب با شمشیر، جلوى در خیمه ایستاده است . علّت را پرسید؟ ابوایّوب گفت :
(اى رسـول خـدا چـون صـفـیّه زنى تازه مسلمان بود، و پدر، برادر و همسرش در جنگ به وسیله سـپـاه اسـلام ، کـشـته شده بودند، از او نسبت به شما ایمن نبودم . پیامبر تبسّم نمود و او را دعا کرد.(۲۰۸))
اَنـس گـویـد: صـفـیـّه ، زنـى عـاقـل و فـاضـل بـود، در هـنـگـام ازدواج بـا پـیـامـبـر کمتر از هفده سال داشت . روزى پیامبر بر او وارد شد، و او را گریان دید علت را پرسید؟ عرض کرد:
عـایـشـه و حـفـصـه مـرا رنـج مـى دهـنـد؛ مـى گـویـنـد: مـا از صـفـیـّه بـهـتـریـم ، مـا دختر عموهاى رسـول خـدایـیـم . پـیامبر فرمود: به آنها بگو: شما چگونه از من بهترید، در حالى که پدر من هـارون ، نـبـى اللّه و عـمـویـم مـوسـى ، کـلیـم اللّه وهـمـسـرم مـحـمـد، رسول اللّه است ؟ کدام یک مورد انکار است ؟
صـفـیـّه ، ایـن کـلام را بـه آنـهـا گـفـت . آنـهـا گـفـتـنـد: ایـن تـعـلیـم پـیـامـبـر اسـت . سپس ، آیه نازل شد: اى کسانى که ایمان آورده اید، قومى از شما قوم دیگر را مسخره نکند که چه بسا آنها بـهـتـر از مـسـخره کنندگان باشند و زنانى زنان دیگر را مسخره نکنند که چه بسا زنان مسخره شده از مسخره کنندگان بهتر باشند. و از یکدیگر عیبجویى نکنید. و به القاب زشت ، یکدیگر را نخوانید.(۲۰۹)
زید بن اسلم گوید: در زمان کسالت پیامبر (ص) که منجر به وفات آن حضرت گردید، زنان رسول خدا (ص) جمع بودند که صفیّه گفت :
(به خدا قسم اى پیامبر خدا همانا دوست داشتم که درد شما براى من بود.)
زنان پیامبر او را به مسخره گرفتند. پیامبر که طعنه و مسخره آنها را مشاهده کرد، فرمود:
(بـرویـد دهانهایتان را بشویید و مضمضه کنید گفتند: از چه چیز دهانمان را بشوییم ؟ فرمود: از طعنه اى که به رفیق خود صفیّه زدید، و بدانید که او راست گفت .(۲۱۰))
صاحب تنقیح المقال گوید:(صفیّه عاقلى از عقلاى زنان بود.(۲۱۱))
۲۰۴ـ درالمنثور فى طبقات ربات الخدور، زینب فواز العاملى ، ص ۲۶۳٫
۲۰۵ـ همان مدرک .
۲۰۶ـ فاطر، آیه ۱۸٫
۲۰۷ـ طبقات ، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۲۳٫
۲۰۸ـ طبقات ، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۲۶٫
۲۰۹ـ حجرات ، آیه ۱۱ و بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۹۷٫
۲۱۰ـ طبقات ، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۲۸٫
۲۱۱ـ تنقیح المقال ، ج ۳، فصل النسا، ص ۸۱٫
بزرگ زنان صدر اسلام// احمد حیدری